صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 30

موضوع: انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

  1. #21
    Senior Member EHSM آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    ارسال‌ها
    503

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط samba_a نمایش پست ها
    تاپیک جالبیه. دقیقا منم همین مشکل رو دارم. خانواده ام توقع دارن من با هزار مصیبت دارم می رم داداشو فک و فامیل و زن و بچشون هم ببرم. اصلا علت اصلی رفتنم اینه که دوست دارم خودم باشم از ظواهر زندگی ایرانی بدم میاد از نقش بازی کردن . خب اگر قرار باشه اونجا هم یک کلونی باشه چه فایده داره می مونم ایران. من هم واقعا ناراحت می شم که کسی به عنوان یک فرصت بهم نگاه کنه که پاشو بزاره رو شونم و خودشو بلند کنه. من خیلی ها رو کمک کردم تواین مسیر ولی وظیفه ام نبوده. متاسفانه ما ایرانیا به آدم ها به صورت موقعیت نگاه می کنیم و توقعاتمون حد نداره...
    حالا جالب اینجاست که بعضیها حتی از خود آدم که قراره بره هم پیگیرتر هستند!!!!!

  2. #22
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    ارسال‌ها
    19

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    امیدوارم مثل پستهای قبلیم(البته جای دیگه فروم)مهر بی ارتباطی نخوره و حذف نشه.
    من یه جورایی برعکس شرایطم : مامانم همیشه میگه که تو فقط به فکر زندگی خودت باش و نه ما. اما من نمیتونم بی تفاوت باشم نسبت بهشون. و البته با این حرف دوستان که خوب قرار نیست آدم بهشون سر نزنه هم موافقم و یه جورایی دلم رو راحت میکن. اما این فرهنگ ایرانی که میگید آدم به خاطرشان میخواد مهاجرت کنه رو من نسبی باهاش مشکل دارم یعنی با افکار سنتی آره خیلی مشکل دارم (مثلا کنجکاوی راجع به ازدواج و تنها زندگی کردن و... کلا از این امل بازیا)ولی خودم آدم معتقدی هستم (به دینم)اما نه سنتی . و نکته این جاست که خونوادم با فکر من مشکلی ندارن و اتفاقا اونها هم با این تفکرات مخالفن شدید(بیشتر مثل دوست صمیمی عین هم فکر میکنیم، ختی شاید از منم روشنفکرترن) ولی من از اون ور اطلاع چندانی ندارم و از این میترسم که من رو اون جا قبول نکنن (یعنی من یه چیزایی از این ور رو میپسندم و یه چیزایی از اون ور)
    ولی اگه پیش بیاد و بتونم حتما از والدینم میخوام که بیان اون ور اما اونا چنین انتظاری ندارن و البته منطقی هم نیست آدم به بچش به چشم فرصت نگاه کنه و از اون بدتر به دیگران این اجازه رو بده!!(اینم یکی دیگه از افکار قدیمی ما)

  3. #23

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    موضوع جالبیه. بهش فک نکرده بودم.
    به نظر من کمتر پدر مادری این انتظارو داره که فرزندش حتما اونو ببره ( طبق نظرات بعضی دوستان )
    معمولا پدر مادرها دلشون نمی خواد فرزندشون دور باشه ازشون که اینم کاملا طبیعی هست...
    اما خب چاره چیه؟ اونا هم باید کنار بیان با این موضوع. در اصل اونا هم شادی و موفقیت فرزندشون رو می خوان.
    بچه ها هم وقتی رفتن باید به فکر اونا باشن. تماس بگیرن و از حالشون خبر بگیرن و گاهی بیان سر بزنن. فک میکنم اینا انتظار طبیعیه پدر و مادرها هست.

  4. #24
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    رشته و دانشگاه
    Computer Science, Sharif U of Technology
    ارسال‌ها
    41

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhmd123 نمایش پست ها
    البته این رو هم باید بگم که قسمت بزرگی از این مشکلات به خودمون برمیگرده چون هیچوقت نمیشینیم با همدیگه صحبت کنیم و نظراتمون رو بگیم. ما همیشه از بحث کردن سر اینجور مسایل فراری هستیم. اونقدر مشکلات رو بیخیال میشیم و همون لحظه حلش نمیکنیم که تلنبار میشن و یهو منفجر میشن!! به هر حال شما دو راه بیشتر نداری. یا اینکه قید اهدافت تو زندگی رو بزنی و برای دیگران زندگی کنی یا اینکه بری دنبال ارزوهای خودت و خونواده رو ناراحت و غمگین کنی (که البته به زبون آوردنش راحته ولی واسه خود ما هم خیلی دردناکه). و در آخر اینکه نگه داشتن احترام و ناراحت نکردن خانواده دو موضوع کاملا متفاوت هستن. میشه باعث ناراحتیشون شد اما بهشون بی احترامی نکرد.
    صحبت کردن اثری نداره یعنی حداقل رو خانواده من اثر نداره... هردفعه بحث کردم بیش تر از پیش قانع شدن که همیشه حق با خودشونه و منم یه روزی!!! به حرفشون میرسم که حق با اوناست! فقط نمی دونم اون روز کی قراره برسه!
    انتظارات همیشه وجود داره و راهی که من پیش گرفتم اینه که چندوقت دیگه میرم و از دست این انتظارات راحت میشم!

  5. #25
    Banned
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    ارسال‌ها
    244

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    یه انسان نهایتا ۸۰-۹۰ سال زندگی کنه حالا به نظرتون یه شش سالش رو صرف دانشگاه و تحصیل تو یه رشته درست و حسابی تویه کشور خوب کنه و تا آخر عمرش بیمه بشه و زندگی نسل بعدش رو راحت تر کنه...چرا این هزینه رو نکنه؟!
    خانواده همیشه هست و قرار نیست که طرف بره مریخ!خوشبختانه راه های ارتباط این قدر زیاد شده که دوری اصلا حس نمیشه.مطمن باشید پدر و مادر ها هم آرزوشون موفقیت شماست.

  6. #26
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Dec 2018
    ارسال‌ها
    7

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    سلام دوستان
    سوالی که میخوام از خدمتتون بپرسم خیلی وقته ذهن منو درگیر کرده و متاسفانه جایی نتونستم جوابی یا راهکاری براش پیدا کنم. و خودم هم هیچ رقمه نمیتونم باهاش کنار بیام و مشکلمو حل بکنم.
    مشکل این هستش که من وقتی اوضاع کشور رو میبینم واقعا دوست دارم زودتر مهاجرت کنم. از طرفی رزومه خوبی دارم و آشنا توی کشورهای مختلف زیاد دارم. ینی در خودم تواناییش رو میبینم و امکانش رو هم دارم. اما هنوز نتونستم تصمیم قطعی بگیرم و مدام تصمیم خودم رو به بعد موکول میکنم چون واقعا نگران پدر و مادرم هستم.
    من جدا زندگی میکنم اما از نظر روانی خیلی وابسته هستم و مدام ترس دارم که اگر خدای نکرده مشکلی براشون پیش بیاد هیچکس رو بجز من ندارن و اینکه من بخوام مهاجرت کنم خیلی برام ایجاد عذاب وجدان میکنه.
    واقعا نمیدونم چطور باید با خودم کنار بیام. میخام ببینم کسی از دوستان تجربه مشابهی داشتن ؟
    واقعا سر دو راهی موندم. اگه بمونم،ممکنه تا اخر عمر پشیمون از نرفتن بشم. اگر برم ممکنه تا اخر عمر عذاب وجدان داشته باشم....
    ممنون میشم راهنماییم کنید یا اگر تاپیکی مربوط به این موضوع هست معرفی بفرمایین

  7. #27
    Member DrABP آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    رشته و دانشگاه
    PhD Student & Reseach Assistant @ Utah State University - Structural Engineering
    ارسال‌ها
    137

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط reflec نمایش پست ها
    سلام دوستان
    سوالی که میخوام از خدمتتون بپرسم خیلی وقته ذهن منو درگیر کرده و متاسفانه جایی نتونستم جوابی یا راهکاری براش پیدا کنم. و خودم هم هیچ رقمه نمیتونم باهاش کنار بیام و مشکلمو حل بکنم.
    مشکل این هستش که من وقتی اوضاع کشور رو میبینم واقعا دوست دارم زودتر مهاجرت کنم. از طرفی رزومه خوبی دارم و آشنا توی کشورهای مختلف زیاد دارم. ینی در خودم تواناییش رو میبینم و امکانش رو هم دارم. اما هنوز نتونستم تصمیم قطعی بگیرم و مدام تصمیم خودم رو به بعد موکول میکنم چون واقعا نگران پدر و مادرم هستم.
    من جدا زندگی میکنم اما از نظر روانی خیلی وابسته هستم و مدام ترس دارم که اگر خدای نکرده مشکلی براشون پیش بیاد هیچکس رو بجز من ندارن و اینکه من بخوام مهاجرت کنم خیلی برام ایجاد عذاب وجدان میکنه.
    واقعا نمیدونم چطور باید با خودم کنار بیام. میخام ببینم کسی از دوستان تجربه مشابهی داشتن ؟
    واقعا سر دو راهی موندم. اگه بمونم،ممکنه تا اخر عمر پشیمون از نرفتن بشم. اگر برم ممکنه تا اخر عمر عذاب وجدان داشته باشم....
    ممنون میشم راهنماییم کنید یا اگر تاپیکی مربوط به این موضوع هست معرفی بفرمایین
    سلام. این دوراهی برای خیلیها پیش اومده و شما نه اولین نفر هستین نه آخرین نفر.
    منم تازه 8 ماهه که اینجام ولی در همین حد در درجه اول اینکه بشین خیلی جدی خیلی بیرحمانه خوب سنگهاتو با خودت وا بکن. ببین دقیقا از زندگی چی میخوای؟ بنویس همه چیز رو. ببین دقیقا هدفت از مهاجرت چیه. مهاجرت حتی موقتش شوخی نیست. تکون میده انسان رو به شدت. تبعات داره. میدونم شرایط ایران خیلیها رو به این فکر انداخته به هر قیمتی بزنن بیرون ولی باور کن الزاما این راه حلش نیست. اول باید خودت رو بشناسی کامل. بدون چی میخوای. ببین مهاجرت بهترین پاسخ موحود به اون اهدافته؟ اهدافت اونقدر ارزشش رو دارن که بتونی از پس تحمل سختیهای مهاجرت، که دوری از عزیزانت یکیشون هست، بر بیای؟ این قدم اول.

    اما اگه از این قدم رد شدی و خیلی مصمم و با اراده عزمت رو برای رفتن جزم کردی، بهت صد در صد امیدواری رو میدم که میتونی از پس این احساس وابستگی و غیره در بیای. البته بگم ها دلتنگی همیشه باهات خواهد بود. بهش عادت میکنی فقط. باهاش میخوابی، بیدار میشی، میری دانشگاه یا سر کار. میشه جزئی از وجودت. اما اینکه فکر کنی مثلا دوام نخواهی آورد و مثلا از غصه دق میکنی، اینطور نمیشه. البته نمیگم تا حالا همچین افرادی نبودن، چرا همینجا هم افرادی نوشتن که دوام نیاوردن و برگشتن اما من طبق تجربه شخصی میتونم این نوید رو بدم که انسان با شرایط جدید کنار میاد به شرطی که اون قدم اولی که گفتم رو درست و محکم برداشته باشی. اگه اون قدم همراه با حس تردید و شک باشه و چمیدونم بگی حالا بریم ببینیم چی میشه و ایران که بدتر نیست و این حرفا، اون موقع هست که همون دلتنگی هم از پا میندازتت.

    و الا من خودم کسی بودم که تک پسر بودم و از شهر خودمم بیرون نرفته بودم و عصای دست پدر مادرم هم بودم و همیشه با هم بودیم، نزدیکترا از هر چیزی که فکرشو بکنی. طوری بود که یک ماه مونده به تاریخ پروازم من واقعا علائم افراد افسرده حاد رو داشتم. شبها خوابم نمیبرد، تو تاریکی خوابم نمیبرد، تنها خوابم نمیبرد، کابوس میدیدم، صبح و شب بغض تو گلوم بود، اصلا یک وضع فاجعه ای داشتم! و صد در صد مطمئن بودم یک ماه بیشتر دوام نمیارم. اما میبینی که 8 ماه گذشته. و هر روز هم با پدر مادر در تماسم. اونها هم حتی از چیزهای خیلی کوچیک و پیش پا افتاده خوشحال میشن. مثلا بهشون بگم دیروز فلان غذا رو خودم پختم خیلی خوشمزه از کار دراومد. همین اونا رو خوشحال میکنه چه برسه وقتی براشون تعریف کنی مثلا نمراتم همه A شد یا مثلا قراره فلان مقالم چاپ بشه و اینا. میگم داتنگی خواهد بود، اینجا هم بارها شده اشکی بریزم، حالم بهم بریزه ولی هرگز مثل قبل از اومدنم نه. انسان کنار میاد با هر شرایطی به شرط داشتن اراده و هدف.

    و مطمئن هم باش اگر دلایل و انگیزه محکم و منطقی برای رفتن داری و نری، بعدها افسوس خواهی خورد. ممکنه همینجا هم شرایطت عالی باشه، اما همیشه ته دلت میگی شاید اگه میرفتم الان فلان و بهمان بودم. و همین شاید و ای کاش تا آخر عمر میشه خوره روح و روانت. پس اگه عزم رفتن داری برو و تجربه کن. انشالا خدا سایه پدر و مادرت رو بالای سرت نگه داره.
    We March to Victory. Or We March to Defeat. But We Go Forward; Only Forward
    ---King Stannis Baratheon---

  8. #28

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    سلام دوستان
    من مدتيه كه يه فكري ذهنم رو مشغول كرده
    من ٥ سال پيش رفتم از ايران و تقريبا ١ سال آمريكا زندگي كردم و بيشتر از هر چيز به خاطر پدر مادرم برگشتم ، الان تقريبا بعد مدت چهار سال كه از اومدنم برگشته و ازدواج كردم دوباره فكر رفتن زده به سرم ، از طرفي جبران كردن زحمات پدر مادر و عذاب وجدان رها كردن اونها و از طرفي فكر زودتر رفتن و رها شدن از اينجا باعث افسردگيم شده
    ميخواستم از دوستان بپرسم كسي تجربه ي مشابه
    داره كه راهنمايي كنه ؟ واقعا اينجور مواقع چه ميشه كرد ؟
    ممنون

  9. #29
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    ارسال‌ها
    57

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin_rz1989 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    من مدتيه كه يه فكري ذهنم رو مشغول كرده
    من ٥ سال پيش رفتم از ايران و تقريبا ١ سال آمريكا زندگي كردم و بيشتر از هر چيز به خاطر پدر مادرم برگشتم ، الان تقريبا بعد مدت چهار سال كه از اومدنم برگشته و ازدواج كردم دوباره فكر رفتن زده به سرم ، از طرفي جبران كردن زحمات پدر مادر و عذاب وجدان رها كردن اونها و از طرفي فكر زودتر رفتن و رها شدن از اينجا باعث افسردگيم شده
    ميخواستم از دوستان بپرسم كسي تجربه ي مشابه
    داره كه راهنمايي كنه ؟ واقعا اينجور مواقع چه ميشه كرد ؟
    ممنون
    تجربه ی مشابه من در مورد مهاجرت نیست، که البته در کلیت قضیه تفاوتی ایجاد نمیکنه، ولی خلاصه بهتون بگم که در نهایت باید قبول کنید که نمیشه تا آخر عمر در خدمت والدین بود، شما خودتون یه موجود مستقل هستید و "حب ذات" یه چیز کاملا متفاوت از "خودخواهی" ـه.

    پدر و مادر اگه واقعا دلسوز فرزندشون باشن هیچ وقت حاضر نمیشن بچه شون خودش رو فدای اونها کنه و اگر راضی باشن مطمئن باشید که دارن خودخواهی به خرج میدن.

    زحماتی که پدر و مادر های ما برای ما کشیدن رو سعی کنید منطقی بهش نگاه کنید: آیا ما از والدین مون خواسته بودیم که مارو به این دنیا بیارن؟ زحمات پدر و مادر ها در درجه ی اول نتیجه ی خواست خودشون بوده، شما نمیتونید چیزی رو بخواید ولی اسباب و نتایجش رو نه. درسته که میتونستن برای ما زحمت نکشن و مثل خیلی از پدر و مادر های مستوجب مجازات دیگه رفتار کنن، ولی بهترین پدر و مادر ها هم صرفا به وظایف قانونی و اخلاقی شون عمل کردن و نمیتونن برای انجام وظیفه شون از فرزندشون انتظار و توقعی داشته باشن.

    با پدر و مادرتون صحبت کنید و از علاقه تون به اونها و همین طور به خودتون بگید. براشون توضیح بدید که چرا علی رغم میل باطنی تون باید اونها رو ترک کنید و این رو هم گوشزد کنید که الان خداروشکر تو دوره ای هستیم که فقط کافیه اندکی با فناوری آشنا باشن تا شما رو کنار و نزدیک خودشون احساس کنن و اگه واقعا شما رو دوست دارن شاید فکر بدی نباشه که اگر شرایطش مهیا شد به شما در جای دیگه ای از دنیا ملحق بشن. حتی اگر از بعد مالی بخوایم به قضیه نگاه کنیم، مطمئنا شما اگر یه جای درست و حسابی دنیا بتونید کار پیدا کنید میتونید خیلی راحت تر از نظر مادی به والدین تون کمک کنید.

    میتونید از سایر آشناهاتون بخواید برای پدر و مادرتون توضیح بدن تا خود اونها شما رو به رفتن مجدد تشویق کنن، ولی هیچ کدوم از اینها به نظر من جای پذیرفتن واقعی قضیه رو نمیگیره. پدر و مادر باید از اینکه بچه شون ادامه دهنده ی راهشونه خوشحال باشن، از اینکه می بینن فرزندی تربیت کردن که با افتخار و سربلندی میتونن اسمش رو بیارن، نه اینکه صرفا یه حضور فیزیکی محض کنارشون داشته باشه ولی دلش جای دیگه ای باشه.

    خودتون هم اگر میبیند یه مقدار احساساتی می شید سعی کنید با کسایی که پدر و مادرشون رو از دست دادن صحبت کنید، گاهی فقط حرف زدن با اونها به آدم یاد میده که میشه به نبود عزیزان عادت کرد. فعلا ما داریم با یه واقعیت به نام مرگ زندگی میکنیم و اینکه از این واقعیت خوشمون بیاد یا نه، تغییری توش ایجاد نمیکنه.

  10. #30

    پیش فرض پاسخ : انتظارات پدر و مادر ایرانی از فرزندان مهاجرت کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mo_Ve نمایش پست ها
    تجربه ی مشابه من در مورد مهاجرت نیست، که البته در کلیت قضیه تفاوتی ایجاد نمیکنه، ولی خلاصه بهتون بگم که در نهایت باید قبول کنید که نمیشه تا آخر عمر در خدمت والدین بود، شما خودتون یه موجود مستقل هستید و "حب ذات" یه چیز کاملا متفاوت از "خودخواهی" ـه.

    پدر و مادر اگه واقعا دلسوز فرزندشون باشن هیچ وقت حاضر نمیشن بچه شون خودش رو فدای اونها کنه و اگر راضی باشن مطمئن باشید که دارن خودخواهی به خرج میدن.

    زحماتی که پدر و مادر های ما برای ما کشیدن رو سعی کنید منطقی بهش نگاه کنید: آیا ما از والدین مون خواسته بودیم که مارو به این دنیا بیارن؟ زحمات پدر و مادر ها در درجه ی اول نتیجه ی خواست خودشون بوده، شما نمیتونید چیزی رو بخواید ولی اسباب و نتایجش رو نه. درسته که میتونستن برای ما زحمت نکشن و مثل خیلی از پدر و مادر های مستوجب مجازات دیگه رفتار کنن، ولی بهترین پدر و مادر ها هم صرفا به وظایف قانونی و اخلاقی شون عمل کردن و نمیتونن برای انجام وظیفه شون از فرزندشون انتظار و توقعی داشته باشن.

    با پدر و مادرتون صحبت کنید و از علاقه تون به اونها و همین طور به خودتون بگید. براشون توضیح بدید که چرا علی رغم میل باطنی تون باید اونها رو ترک کنید و این رو هم گوشزد کنید که الان خداروشکر تو دوره ای هستیم که فقط کافیه اندکی با فناوری آشنا باشن تا شما رو کنار و نزدیک خودشون احساس کنن و اگه واقعا شما رو دوست دارن شاید فکر بدی نباشه که اگر شرایطش مهیا شد به شما در جای دیگه ای از دنیا ملحق بشن. حتی اگر از بعد مالی بخوایم به قضیه نگاه کنیم، مطمئنا شما اگر یه جای درست و حسابی دنیا بتونید کار پیدا کنید میتونید خیلی راحت تر از نظر مادی به والدین تون کمک کنید.

    میتونید از سایر آشناهاتون بخواید برای پدر و مادرتون توضیح بدن تا خود اونها شما رو به رفتن مجدد تشویق کنن، ولی هیچ کدوم از اینها به نظر من جای پذیرفتن واقعی قضیه رو نمیگیره. پدر و مادر باید از اینکه بچه شون ادامه دهنده ی راهشونه خوشحال باشن، از اینکه می بینن فرزندی تربیت کردن که با افتخار و سربلندی میتونن اسمش رو بیارن، نه اینکه صرفا یه حضور فیزیکی محض کنارشون داشته باشه ولی دلش جای دیگه ای باشه.

    خودتون هم اگر میبیند یه مقدار احساساتی می شید سعی کنید با کسایی که پدر و مادرشون رو از دست دادن صحبت کنید، گاهی فقط حرف زدن با اونها به آدم یاد میده که میشه به نبود عزیزان عادت کرد. فعلا ما داریم با یه واقعیت به نام مرگ زندگی میکنیم و اینکه از این واقعیت خوشمون بیاد یا نه، تغییری توش ایجاد نمیکنه.
    ممنون از پاسخ كاملتون
    اميدوارم دوستاني كه الان شرايط خوبي تو كشورهاي مختلف دارن حرفاي منو خونده باشن و متوجه شده باشن كه احساسي تصميم گرفتن چجوري ميتونه موقعيتي رو كه هيچوقت ديگه ممكنه تكرار نشه رو خراب كنه

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •