صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22

موضوع: وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

  1. #11
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    امنیت شغلی شما وابسته به تخصص و مهارتهای شماست نه صرف اینکه چند سال سابقه کار دارید. در سیستم دینامیک سرمایه داری شغلها و شرکتها بسرعت تغییر میکنند. منتهی اگر خودتان را در رشته تان به روز نگهداشته باشید مدت زیادی بی کار نمیمانید. طبعا در بعضی از رشته ها این کار مستلزم یادگیری فنون جدید، وارد شدن به رده های مدیریتی، یا راه انداختن بیزینس خودتان است. شغل آکادمیک مثل استادی دانشگاه یا مشاغل دولتی معمولا امنیت شغلی بالاتری دارند.

    در خصوص درآمد: بصرف مدرک دکترای مهندسی کسی به شما پول نمیدهد و به مدرک شما کار ندارد. درآمدتان بستگی به این دارد که چه کاری بلد هستید و انجام میدهید. با این مدرک شما ممکن است کارمند اداری، برنامه نویس، طراح ارشد یا استاد دانشگاه باشید. طبعا درآمد هر کدام از این شغلها فرق میکند.

    در مورد پس انداز و انعطاف مالی فکر میکنم در تاپیکهای دیگر توضیح کافی داده شده است. اینجا کسی پس انداز نقد نگه نمیدارد. بخش عمده سرمایه افراد عادی (غیر از تجار و صاحبان بیزینس) بعد از 15-20 سال معمولا شامل ملک مسکونی شان (که قاعدتا افزایش قیمت را هم شامل میشود) و حسابهای پس انداز بازنشستگی شان است. اگر کار مناسب و ثابتی داشته باشید از همان ابتدا انعطاف مالی دارید چون همه چیز را قسطی میشود خرید و اقتصاد هم ثبات بیشتری نسبت به ایران دارد.
    به لحاظ مالی و زندگی مادی که شکی نیست برای آدمهای متخصص مشکلی چندانی نخواهد بود. ولی منظور م بیشتر جنبه های غیر مادی بود. مثلا من با یه دوستی صحبت می کردم که 10 سال سنفرانسیسکو بود و وضع مالیشم خوب بود ولی خیلی شاد نبود. بیشتر هم از نبود دوست و آشنا و فک و فامیل و .... می نالید.
    مورد دیگری داشتیم که از غریبه شدن فرزنداش مینالید. می گفت بچه م هر چی بزرگتر میشه کمتر من و فرهنگ من رو می فهمه. در واقع همون گپ فرهنگی بین والدین مهاجر و فرزندانشون.
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  2. #12
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    اصولا منظور از سکون چیه؟ لطفا مثال بزنید که زندگی و دغدغه ها بعد از پانزده سال کار در ایران یا امریکا یا جاهای دیگر چطور است تا برایتان با کانادا مقایسه اش کنم.
    سکون یعنی داشتن یک corporate job روتین. روابط اجتماعی با ایرانی های مشخص و محدود. (خیلی ها تو آمریکا این مدلی میشن)
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  3. #13
    Local Moderator

    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    ارسال‌ها
    1,356

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pimi810 نمایش پست ها
    به لحاظ مالی و زندگی مادی که شکی نیست برای آدمهای متخصص مشکلی چندانی نخواهد بود. ولی منظور م بیشتر جنبه های غیر مادی بود. مثلا من با یه دوستی صحبت می کردم که 10 سال سنفرانسیسکو بود و وضع مالیشم خوب بود ولی خیلی شاد نبود. بیشتر هم از نبود دوست و آشنا و فک و فامیل و .... می نالید.
    مورد دیگری داشتیم که از غریبه شدن فرزنداش مینالید. می گفت بچه م هر چی بزرگتر میشه کمتر من و فرهنگ من رو می فهمه. در واقع همون گپ فرهنگی بین والدین مهاجر و فرزندانشون.
    شاد ؟ الان بیشتر ایرانی های تو ایران هم شاد نیستن ، ولی چیزی که من اینجا دیدم یک جور بی تفاوتی ، که فقط به فکر خودشون خیلی از دوستان و فامیلهای خودم که وضع مالی خیلی خوبی دارند ولی براشون سخته برای مادرشون تو ایران پنج دلار بفرستتن!! یا حتی زنگ بزنن به برادرزادشون تو ایران تبریک عروسی بگن .... تو ایران کلی فک و فامیل تو شادی یا غم دور هم هستند هوای هم دارند ولی اینجا سه تا فامیل روز عید هم پیش هم نمیمونند ،
    گپ فرهنگی را با شما موافقم

  4. #14
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط hiver نمایش پست ها
    شاد ؟ الان بیشتر ایرانی های تو ایران هم شاد نیستن ، ولی چیزی که من اینجا دیدم یک جور بی تفاوتی ، که فقط به فکر خودشون خیلی از دوستان و فامیلهای خودم که وضع مالی خیلی خوبی دارند ولی براشون سخته برای مادرشون تو ایران پنج دلار بفرستتن!! یا حتی زنگ بزنن به برادرزادشون تو ایران تبریک عروسی بگن .... تو ایران کلی فک و فامیل تو شادی یا غم دور هم هستند هوای هم دارند ولی اینجا سه تا فامیل روز عید هم پیش هم نمیمونند ،
    گپ فرهنگی را با شما موافقم
    در ایران بهر حال خانواده نزدیک هم هستند و همدیگر را مرتب میبینند. فامیلی که با هم ده هزار کیلومتر فاصله داره بتدریج اهمیت و قرابتش را برای همدیگر از دست میده. بجای آن دوستان نزدیک و همسایه و کسانی که مرتب میبینید جایش را میگیره. تقریبا مشابه کسانی در ایران است که سالهاست شهر زادگاه خود را ترک کرده اند و به شهر دور دیگری نقل مکان کرده اند. در این حالت بتدریج حلقه ارتباطی با خانواده های شهر قدیم سست میشه (مثال عینی در خانواده خودم زیاد دارم).

    در مورد گسست فرهنگی که قبلا روی فروم بحث شده واجتناب ناپذیر است، ولی بنده قبلا اشاره کرده ام که این را لزوما یک نکته منفی نمیبینم.

  5. #15
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pimi810 نمایش پست ها
    سکون یعنی داشتن یک corporate job روتین. روابط اجتماعی با ایرانی های مشخص و محدود. (خیلی ها تو آمریکا این مدلی میشن)
    درست ولی مگر در جاهای دیگر دنیا غیر از اینه؟ شما هرجای دنیا که یک محدوده روابط مشخص و شغل با ثبات دارید آن بخش زندگی تان روتین میشه. منتهی همیشه وقایعی اتفاق میفته که از روتین خارجش کنه و همیشه هم در کنترل شما نیست. تغییر شغل، رفتن بچه ها،خانه جدید، شروع کردن بیزینس جدید، سقوط بازار سهام و خسارتهای مالی، خدای نکرده تصادف یا بیماری یا وقوع جنگ، یا اصلا تفریحات و فعالیتهای جدید. این موضوع ویژه کانادا و امریکا نیست، همه جای دنیا همینطور است.

    در خیلی موارد هم خود افراد این تحول را ایجاد میکنند تا دچار سکون و دلزدگی نشوند. اینکه میبینید الان متوسط دوام در یک شغل فنی در حدود پنج سال است همین است که افراد بدنبال موقعیت های جدید و جذاب تر یا حتی بدنبال چلنج های جدید میروند. این یک مقدار هم به روحیه خود افراد برمیگرده که چقدر تغییر و تحول را دوست داشته باشند.
    ویرایش توسط ghlobe : September 12th, 2015 در ساعت 09:20 AM

  6. #16
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    درست ولی مگر در جاهای دیگر دنیا غیر از اینه؟ شما هرجای دنیا که یک محدوده روابط مشخص و شغل با ثبات دارید آن بخش زندگی تان روتین میشه. منتهی همیشه وقایعی اتفاق میفته که از روتین خارجش کنه و همیشه هم در کنترل شما نیست. تغییر شغل، رفتن بچه ها،خانه جدید، شروع کردن بیزینس جدید، سقوط بازار سهام و خسارتهای مالی، خدای نکرده تصادف یا بیماری یا وقوع جنگ، یا اصلا تفریحات و فعالیتهای جدید. این موضوع ویژه کانادا و امریکا نیست، همه جای دنیا همینطور است.

    در خیلی موارد هم خود افراد این تحول را ایجاد میکنند تا دچار سکون و دلزدگی نشوند. اینکه میبینید الان متوسط دوام در یک شغل فنی در حدود پنج سال است همین است که افراد بدنبال موقعیت های جدید و جذاب تر یا حتی بدنبال چلنج های جدید میروند. این یک مقدار هم به روحیه خود افراد برمیگرده که چقدر تغییر و تحول را دوست داشته باشند.
    البته من فقط دارم شندیه هام رو نقل قول می کنم از کسانی که بالای 10 سال امریکا بودن.

    سرچ کردم پیدا نکردم ولی حدود 2 سال پیش شما پستی زدید و نوشتید که بعضی وقتهای به این فکر می کنید برگردید تهران و فارسی صحبت کنید به جای انگلیسی و .... نمی دونم خاطرتون هست با نه، ولی دوست دارم بدونم هنوزم به این فکر می کنید؟
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  7. #17
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pimi810 نمایش پست ها
    البته من فقط دارم شندیه هام رو نقل قول می کنم از کسانی که بالای 10 سال امریکا بودن.

    سرچ کردم پیدا نکردم ولی حدود 2 سال پیش شما پستی زدید و نوشتید که بعضی وقتهای به این فکر می کنید برگردید تهران و فارسی صحبت کنید به جای انگلیسی و .... نمی دونم خاطرتون هست با نه، ولی دوست دارم بدونم هنوزم به این فکر می کنید؟
    ببینید این بیشتر بستگی به خود افراد داره تا محیطی که درش زندگی میکنند. یکی ممکنه زندگی پرهیجانتر و پر تغییری را بپسنده و یکی دیگر از زندگی آرام و کم تغییر لذت ببره. چه کانادا و چه ایران و چه جای دیگر فرق زیادی نداره.
    در مورد خودم آن دفعه هم گفتم که بیشتر یک حالت ایمپالس و دلتنگی مقطعی است. با درنظر گرفتن جا افتادن و ثبات زندگی لااقل تا وقتی بچه ها مستقل نشده باشند ریسک است که ثبات مالی را بهم زد و برگشت.

  8. #18
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    ارسال‌ها
    7

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    من تقریبا ده سال این جا زندگی کردم. تکرار واضحات هستش، ولی باید گفت نه تنها تنوع در بین خود آدم هایی که این جا مدت زیادی بودن زیاده، بلکه خود آدم ها هم کلی در طول زندگیش عوض می شن.

    ولی به طور متوسط شاید سرعت و انگیزه ی پیشرفت به مرور زمان کمتر بشه، هر چند خب مرتبه ی اجتماعی خودش تا حدی بالاتر رفته. مثلا یک تحقیق جدید که توی اخبار شنیدم نشون داده که بعد از دهه ی اول، به طور میانگین کیفیت تغذیه و به طور کلی سلامت مهاجران پایین می آد.

    ولی در نهایت خب آدم نباید به این ها توجهی بکنه، و به اصطلاح با سایه ی خودش همیشه رقابت کنه، و به دیگران نگاه نکنه. نگاه و تمرکز بیش از حد روی دیگران و متوسط جامعه به نظر من تخریب گره برای پیشرفت شخصی آدم.

  9. #19

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    جرفای دوستان خیلی جالبه و نمی دونم چرا این تاپیک ادامه پیدا نمی کنه
    من یه نظری دارم در خصوص غرابت ایرانی ها ازهم، اونم اینه که یکی از معدود ملت هایی که از روز اول از هم فرار می کنند و با هم غرابت دارند اکثرا، ایرانی ها هستند و این قطعا مثل 1 ویروس حیلی در حال انتشاره. یعنی در نسل جدید بسیار بیشتر از قدیم ترها است. جالبه که این موضوع حتی برای غیر ایرانی ها هم مشحص است. من نمی گم همه باید عاشق سینه چاک همدیگر باشیم اما فقط کافیه به ملیت های دیگه نگاه کنین ببینین چه جوری اند باهم.
    چند وقت پیش رفته بودم یه رستوران افعانی، طرف هر چی خصوصیت زیر آب زنی و اینا داشت می خواست مثال بزنه می گفت ایرانی بازی!!!

  10. #20
    Senior Member fanta آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    ارسال‌ها
    597

    پیش فرض پاسخ : وقتی بیشتر از 10-15 سال از مهاجرت به کانادا می گذرد ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Azumi نمایش پست ها
    من هنوز نه تجربه زندگی در خارج از ایران رو داشتم و نه ادعایی دارم. اما حقیقتا من در سفر آخرم به خارج از ایران به یه نتیجه ای رسیدم.
    دلیل این ایرانی گریزی چیه.
    از دید من اینهاست:

    - ما از اول یاد گرفتیم بابا آب داد، و بازی دوران....
    با وجود اینکه بنظرم پست شما در ارتباط با موضوع این تاپیک نیست، چند مورد رو که بنظرم میاد رو مینویسم. مدیر محترم در صورت لزوم زحمت انتقالش رو بکشن:

    این رو برای همه و نه فقط شما مینویسم، اینجا هم مثل همه جاهای دنیا مدینه فاضله نیست. آبروی ایرانی ها هم با اینکه یک نفر تو آسانسور کاری بکنه از بین نمیره چون اگر اینجوری باشه دیگه برای هیچ ملتی آبرو نمیمونه! همین چند سال پیش بود که توی یک اتوبوس تو کانادا یه مسافر سر مسافر جلویی رو برید اما این باعث نمیشه که موضوع رو به همه تعمیم داد.
    یک مثالی میخوام بزنم که در پاسخ به مورد بازیهای مهد کودک هستش، من در بعضی روزها هنگام برگشت از محل کارم از اتوبوس استفاده میکنم، همیشه هم یک خط خاص و یک ایستگاه خاص هستش. چون مسافر منظم اتوبوس نیستم اوایل بنظرم عجیب بود که چیزی بنام صف توی این ایستگاه وجود نداره و هرکسی هر جایی بخواد وایمیسته و بستگی به اینکه اتوبوس در هنگام ورود به ایستگاه کجا وایسه و در رو باز کنه همه بدو به سمت اون میرن که بتونن بشینن یا برای هم دیگه جا بگیرن! این همه که میگم تقریبا از هر قوم و ملیتی هم توش هست. منظورم اینه که نمیشه به همه برچسب بی فرهنگی یا ... زد. به شخصه پیش خودم فکر میکنم که همه از سر کار اومدن و خسته هستن و راه هم طولانیه و حوصله سرپا وایسادن رو ندارن.
    ناگفته نماند که بعضی از صحبت هاتون رو باهاش موافقم
    Don't feed the trolls

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •