صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 64

موضوع: تاثیرات منفی پذیرفتن چند admission / ترنسفر از یک دانشگاه به دانشگاه دیگر

  1. #31

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    خصلتهای جالب ایرانیان باستان از زبان هرودوت یونانی


    هرودوت(۴۹۰-۴۲۵ پیش از میلاد)بزرگ‌ترین تاریخ‌نگار جهان باستان است که او را پدر تاریخ نیز دانسته‌اند. هر چند در نگارش نبردهای ایران و یونان از هم‌زبانان یونانی خود پشتیبانی می‌کند، بخش مهمی از تاریخ باشکوه ایران باستان از نوشته‌های او یا به کمک آن‌ها شناخته شده است. شناخت کنونی ما از ملت‌های کهن دیگری مانند بابلی‌ها، مصری‌ها، فینیقی‌ها، نیز تا اندازه‌ی زیادی از نوشته‌های او به دست آمده است. به نظر می‌رسد او نخستین کسی باشد که واژه‌ی هیستوری را به معنای تاریخ به کار برده است



    او درباره خصلتهای پدران ایرانیمان می نویسد:


    ایرانیان دروغ را بزرگ‌ترین گناه می‌دانند، و وامداری را ننگ می‌شمارند، و می‌گویند وامداری از این‌رو بد و ناپسند است که کسی‌که بدهکار باشد مجبور می‌شود که دروغ بگوید؛ از این‌رو همواره از ننگِ بدهکار شدن می‌پرهیزند.

    هرودوت می‌نویسد که ایرانیان معبد نمی‌سازند، برای خدا پیکره و مجسمه نمی‌سازند. آنها خدای آسمان را عبادت می‌کنند و میترا و اَناهیتا‌ و همچنین زمین و آب و آتش را می‌ستایند.



    ایرانیان به‌همسایگان احترام بسیار می‌گذارند، هرچه همسایه نزدیک‌تر باشد بیشتر مورد توجه است و همسایگان دور و دورتر در مراتب پائین‌تری از احترام متقابل قرار دارند.

    ایرانیان هیچ‌گاه در حضور دیگران آب دهان نمی‌اندارند و این کار را بی‌ادبی به‌دیگران تلقی می‌کنند؛ آنها هیچ‌گاه در حضور دیگران پیشاب نمی‌کنند و این عمل نزد آنها از منهیات مؤکد است.آنها هیچ‌گاه در آبِ رودخانه پیشاب نمی‌کنند و جسم ناپاک در آب جاری نمی‌اندازند؛ و اینها را از آن‌رو که سبب آلوده شدن آب جاری می‌شود گناه می‌شمارند

    در میگساری تعادل را مراعات می‌کنند و هیچ‌گاه چنان زیاده‌روی نمی‌کنند که مجبور شوند استفراغ کنند یا عقلشان را از دست بدهند.

    ایرانیان روز تولدشان را بسیار بزرگ می‌شمارند و در آن روز مهمانی و جشن برپا می‌کنند و سفره‌های گوناگون می‌کشند، گاو و گوسفند سرمی‌برند و گوشت آنها را در میان دیگران بخش می‌کنند
    USA/Case creation date: Aug 2013
    Clearance Received: March 2014
    CANADA/CIO: Jan 2010
    Medical: Jan
    2014
    Issue Date: May 2014


  2. #32

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    دوست عزیز ! متاسفانه بسیاری از بجه ها اینکارو می کنند و بهتره دنبال اصلاح هم باشیم تا اینکه ببینیم به کی توهین شده.

  3. #33

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    خوب خوبه . من هر جا که بحث نقد خودمون مطرح باشه ، به شدت پایه هستم . چون ما ایرانیان عزیز ، اکثریتمون دچار مشکل فنی فرهنگی هستیم .
    یا بهتر بگم باگ ها و ویروسهای اخلاقی داریم . به یه ویروسیابی اساسی احتیاج داریم و برخی مون هم که باید ویندوزمون عوض بشه و هیچ راه دیگه ای هم نیست.
    چند تا از خلقیات رو می نویسم . شما هم هر چی به ذهنتون اومد اضافه کنید . انقدر هم مسائل رو به خودتون نگیرید . ایران فقط تهران نیست .
    تهران فقط پل سیدخندان به بالا نیست . همیشه خلقیات یه ملت رو ، از روی رفتار های اکثریت اون مردم می بینند . این چیزهایی که میگم در روح جامعه ی ما جاگرفته .
    به شخص کاری ندارم . در ضمن با این کلمه ی ایرانی بازی هم موافقم . چون بعضی رفتار ها هست که مختص ما ایرانیان است و بس .
    باز هم میگم ایرانیان منظورم روح جامعه ی ایرانی هست که این رفتارها بهش غالب شده . یعنی این صفات الان برنده هستند غلبه کننده .
    اون تفکر و فرهنگ عاری از این صفات ، هنوز نتونسته غالب بشه و هنوز مغلوب هست . اقلیت رو داره و اکثریت دست این صفاتیه که میگم براتون :

    - یه دریچه ی جوب فاضلاب رو دزدیدن یا غر شده یا افتاده تو . با ماشین از روش رد میشیم . ماشین داغون میشه از زیر . می آیم پایین دو تا داد می زنیم و فحش می دیم و ... بعد راهمون رو میکشیم می ریم.
    بدون توجه به اینکه نفر بعدی ممکنه باشه . اون هم ماشین داره . یا اگر موتور سوار باشه که دیگه بدتر. منافع دیگران ( یا منافع مشترک ) برامون کوچکترین اهمیتی نداره .
    دریغ از اینکه یه علامتی بزاریم ، یه زنگی به امداد شهرداری بزنیم و یا...
    به خاطر منافع مشترکمون حاضر نیستیم یه خورده برفی بشیم یا پامون خیس بشه یا سردمون بشه که بیایم پایین و از کیسه های نمک و شن شهرداری بریزیم وسط بزرگراه که باز بشه و
    دیگه ترافیکی نباشه و دیگه ماشینهامون به هم نخوره و زود برسیم خونه .
    یعنی حتی منافع مشترکی که به نفع خودمون هم هست برامون اهمیت نداره . این یکی از دلایلی هست که کامیونیتی و حزب و اینا برامون غریبه هست . و اغلب مواقع در همه جای دنیا هم که باشیم ،
    شدید می ره تو پاچمون و اصولا حقمون رو نمی تونیم بگیریم .

    - چشممون بسیار فعال کار می کنه . دوستی می گفت ، اینجا (کانادا) کسی کسی رو نگاه نمی کنه . ولی من به بنا به عادت در کشور عزیزمون ، همه رو نگاه میکردم .
    که می گفت کم کم رو خودم کار کردم و این عادت رو دارم ترک می کنم .

    - به خاطر منافع شخصی حاضریم هر چیزی رو زیر پا بزاریم . مثلا حق تقدم رو .
    جالبه بدونید در مهدکودک های ژاپن یه بازی هست که مثلا 10 تا صندلی می زارن و 11 تا بچه دور این می چرخن و وقتی موزیک ساکت شد ، همه باید نشسته باشن و هیچ کس نباید ایستاده باشه .اگر نه اون گروه می سوزه . بعد هی تعداد صندلی ها رو کم می کنن . و بچه ها باید طوری بنشینند که همه جا بشن . اینطوری به بچه ها از خودگذشتگی و انسجام رو یاد می دن . این شد که دیدید در زلزله ی ژاپن ، دنیا مردم ژاپن رو ستود از اخلاق و مرام .
    ولی جالبه بدونید در ایران این بازی به صورت دیگه ای برگزار میشه که نتیجه اش هم این نوع رانندگی مون هست . اینجا هر کسی که نشسته باشه برنده هست و ایستاده ها می بازن . حالا ببینید چه آشوبی میشه برای بدست آوردن صندلی .

    - اعتراض کردن تو کارمون نیست . حقمون رو نمی تونیم از قوی ترمون احقاق کنیم . ولی تا دلتون بخواد ضعیف کشیم .
    کامیون میکشه جلو اتوبوس - اتوبوس جلوی ماشین - ماشین جلوی عابر و موتوری و موتوری هم که پیاده رو و عابر رو با هم زیر میگیره .

    در کل یه خورده همچین بگی نگی مردم ناراحتی هستیم . هر جای میریم شاکی هستیم و هیچ وقت نمی خوایم تمایلاتمون رو با شرایط و اوضاع وفق بدیم .

    همه چیز رو هم راحت و بی دردسر می خوایم . اگر زودی اون چیزی رو که می خوایم بدست نیاریم ، زده میشیم و می ریم خونمون .

    خودمون رو خیلی خیلی دست بالا می گیریم .

    خلاصه اینطوری بودیم .
    ولی خوبه که بتونیم رو خلق و خومون کار کنیم و روی اعمال و رفتارمون کار کنیم و تغییرش بدیم و به فرزندانمون هم بیاموزیم .
    که البته راه زیادی در پیشه که این مسائل و خرده فرهنگهای غلط رو بزداییم .
    من خودم اعتراف می کنم که به دلیل جبر جامعه ، برخی از مشکلاتی که براتون ذکر کردم رو خودمم داشتم ولی بعد از پی بردن به اون ، کاملا حلشون کردم .
    موفق باشید .
    ویرایش توسط ebi.ebrahimi : April 19th, 2011 در ساعت 12:10 PM
    دریافت مدارک28دسامبر2010--ابطال کارت اعتباری و ارسال مجددومتعاقبا مفقود شدن در سفارت در سوریه 8مارچ2011--صدور فایل نامبر DA00425 و عدم برداشت31می2011--پرداخت ازکبک22جون2011--تاییدیه پول28جون2011--دیپلم کاردانش کامپیوتر--TCFQ B1.C1--English9.9.متاهل.همسر B1.B1.نامه آپدیت 18ژوییه2014

  4. #34
    Member mehdinus آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    رشته و دانشگاه
    Master of Architecture
    ارسال‌ها
    168

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    سلام و اميدوارم باوودي كه از تاريخ آخرين پست اينجا خيي گذشته يكي جواب سئوالم رو اينجا بده چون موضوعي مرتبط تر از اينجا براش پيدا نكردم.
    خلاصه داستان اينه كه من از دانشگاه كارلتون كانادا و يكي از اساتيد معروف كه هيچ موقع حتي باهاشون مكاته هم نكرده بودم بعد از اينكه احتمالا انتخاب هي اولشون آفرشون رو رد كرده بودن يه آفر بهم رسيد.البته متاسفانه دقيقا روزي بهم ميل زدند كه ددلاين ويزا اپليكيشن تو ايران بود و من هم مسلما مداركم براي سفارت كانادا كامل نبود چون تمام كارها رو براي يكي از پذيرشايي كه از آلمان داشتم انجام داده بودم.
    اين آفر همراه با فاند نبود و اتفاقا يك كانديشن خيلي بي معني و مسخره هم داشت كه به نظر ما شما هنوز فارق التحصيل نشدي و بايد نامه از دانشگاهتون برامون پست بشه.در حاليكه من با همون مدارك از چندين دانشگاه مختلف جهان پذيرش غير مشروط گرفته بودم. بابت همين چندين ايميل بين من و اسيست اين استاد رد و بدل شد كه تو همشون هم آرس ميل اين استاد cc فرستاده شد تا در جريان قرار گيرند چون خودش هم پيگير كارم بود.
    تا كار به جايي كشيد كه ديدم اين اسيستنت خيلي بيخياله و فقط حرف خودش رو ميزنه با فونت بولد براش نوشتم YOU ARE ACCUSING ME OF FAKE DOCUMENTATION
    كه بعد 1 روز اين استاد به من ميل زد و گفت من خودم كانادا نيستم و تو سفرم و هر كاري از دستم بر ميومد كردم و بهم گفت بابت اين جمله يك جوري از دل اسيستش در بيارم و معذرت خواهي كنم و اگر بخوام پذيرشم رو ديفر كنن براي سال ديگه.
    حالا حدود 4 هفته اي گذشته و من كلا بيخيال كانادا و اين استاد معروف شدم و كاراي ويزاي آلمان رو كردم و منتظر ويزام
    حالا ديدم اينجا افراد با تجربه زيادن گفتم به نظرنون بعد اين مدت كه گذشته چكار كنم كه به قول شما تاثير منفي روي نظر اين استاد نسبت به ايراني ها پيش نياد. چون خودم كه ديگه گذرم به اونجا نميفته
       

  5. #35

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط mehdinus نمایش پست ها
    سلام و اميدوارم باوودي كه از تاريخ آخرين پست اينجا خيي گذشته يكي جواب سئوالم رو اينجا بده چون موضوعي مرتبط تر از اينجا براش پيدا نكردم.
    خلاصه داستان اينه كه من از دانشگاه كارلتون كانادا و يكي از اساتيد معروف كه هيچ موقع حتي باهاشون مكاته هم نكرده بودم بعد از اينكه احتمالا انتخاب هي اولشون آفرشون رو رد كرده بودن يه آفر بهم رسيد.البته متاسفانه دقيقا روزي بهم ميل زدند كه ددلاين ويزا اپليكيشن تو ايران بود و من هم مسلما مداركم براي سفارت كانادا كامل نبود چون تمام كارها رو براي يكي از پذيرشايي كه از آلمان داشتم انجام داده بودم.
    اين آفر همراه با فاند نبود و اتفاقا يك كانديشن خيلي بي معني و مسخره هم داشت كه به نظر ما شما هنوز فارق التحصيل نشدي و بايد نامه از دانشگاهتون برامون پست بشه.در حاليكه من با همون مدارك از چندين دانشگاه مختلف جهان پذيرش غير مشروط گرفته بودم. بابت همين چندين ايميل بين من و اسيست اين استاد رد و بدل شد كه تو همشون هم آرس ميل اين استاد cc فرستاده شد تا در جريان قرار گيرند چون خودش هم پيگير كارم بود.
    تا كار به جايي كشيد كه ديدم اين اسيستنت خيلي بيخياله و فقط حرف خودش رو ميزنه با فونت بولد براش نوشتم YOU ARE ACCUSING ME OF FAKE DOCUMENTATION
    كه بعد 1 روز اين استاد به من ميل زد و گفت من خودم كانادا نيستم و تو سفرم و هر كاري از دستم بر ميومد كردم و بهم گفت بابت اين جمله يك جوري از دل اسيستش در بيارم و معذرت خواهي كنم و اگر بخوام پذيرشم رو ديفر كنن براي سال ديگه.
    حالا حدود 4 هفته اي گذشته و من كلا بيخيال كانادا و اين استاد معروف شدم و كاراي ويزاي آلمان رو كردم و منتظر ويزام
    حالا ديدم اينجا افراد با تجربه زيادن گفتم به نظرنون بعد اين مدت كه گذشته چكار كنم كه به قول شما تاثير منفي روي نظر اين استاد نسبت به ايراني ها پيش نياد. چون خودم كه ديگه گذرم به اونجا نميفته
    دوست گلم راه حل اینکار خیلی سادس و اجازه ندید که وقت بیش از این بگذره. یه ایمیل به اسیست بزنید و ازش عذرخواهی کنید و یه ایمیل جداگانه هم به استاد بزنید، شرایط جدیدتون رو بهش بگید و عذرخواهی کنید که نمی تونید باهاش کار کنید و باید آفرش رو رد کنید. مطمئن باشید عکس العمل خوبی خواهید دید.
    این کاربر غیرفعال است!

  6. #36
    ApplyAbroad Veteran
    saman_shahin آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    رشته و دانشگاه
    Law, aiuctb.ac.ir
    ارسال‌ها
    1,589

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    سلام به دوستان - قسمت اول
    جست‌وجو یا گریز از یکدیگر
    گفت‌وگو با مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس
    زهرا باقری‌شاد
    زهرا باقری‌شاد - هراس ایرانیان مهاجر از یکدیگر، تجربه‌ای است که شاید فقط در حد و حدود یک احساس باقی بماند، اما وجود دارد و گاهی نیز از حد یک "حس" فرا‌تر می‌رود و به الگویی رفتاری بدل می‌شود؛ رفتاری که بر اساس آن مهاجران ایرانی از هموطنان خود دوری می‌کنند یا بسیاری از آنها دست کم برآنند تا به نهادینه کردن این منش دست بزنند و به توصیه‌های مکرر در این زمینه نیز می‌پردازند.
    شنیدن کلیشه معروف "از ایرانی‌جماعت دوری کن" برای بسیاری از ما تداعی‌گر روزهای نخستین حضورمان در سرزمین دیگری به جز ایران است. سرزمینی که شاید پیش از مهاجرت یا سفر طولانی مدت، امیدوارم بودیم در آن آشنایی حتی دور بیابیم که با او اشتراکی فرهنگ، زبانی و قومی داشته باشیم، اما همین آشنایان دور، خیلی زود به ایرانیانی مبدل می‌شوند که ترجیح می‌دهیم از آنها دوری کنیم.

    بعید نیست حتی به دوستان‌مان که تازه می‌خواهند به جمع مهاجران بپیوندند در این زمینه توصیه‌هایی نیز بکنیم؛ آن هم در شرایطی که در مواردی این ما - آشناهای دور و نزدیک - هستیم که دلیل مهاجرت آنها هستیم و باعث می‌شویم در انتخاب سرزمین مورد نظر برای سفر، ادامه تحصیل و انواع مهاجرت، حضور هموطنی چون ما را به عنوان یک نقطه روشن و امیدوارکننده در نظر بگیرند.

    با این همه بیشتر ما خیلی زود به این نتیجه می‌رسیم که باید از خودمان، از ایرانی‌ها دوری کنیم. این شاید کمی متمایز باشد از رفتاری که در برخی دیگر از اقوام از جمله کرد‌ها، آسوری‌ها و... به چشم می‌خورد.
    مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در سوئد، این رفتار را از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار می‌دهد و به نوعی "اسکیزوفرنی فرهنگی" اشاره می‌کند که گریبانگیر بسیاری از ایرانی‌هاست.

    او با توضیح نوعی تناقض رفتاری که در ایرانی‌های مهاجر نمود دارد می‌گوید: "یکی از ویژگی‌های فردی که دچار اسکیزوفرنی فرهنگی شده این است که هم میل فرار از فرهنگ سابق خود را دارد و هم بر اساس برخی نیازهای خود مایل است با هموطنان خود رابطه داشته باشد. او از یک سو پرستیژ و ژست خود را در این می‌بیند که با ایرانی‌ها رابطه نداشته باشد و از سوی دیگر به شدت در جست‌‌وجوی جمع‌های ایرانی است تا در آنها برخی نیازهای فرهنگی خود را مرتفع کند."

    آنچه در ادامه می‌خوانید بخش مفصل‌تر گفت‌وگو با این جامعه‌شناس مقیم سوئد است.

    بسیاری از ما در سوئد با رفتاری مواجه شده‌ایم که شاید بتوان آن را "گریز ایرانیان از یکدیگر نامید." دانشجو‌ها، مهاجران و افرادی که برای اقامت طولانی‌مدت به این کشور آمده‌اند در برخورد با ایرانی‌های تازه وارد این‌طور توصیه می‌کنند که "بهتر است دوستان ایرانی نداشته باشی"، "شغلی انتخاب نکنی که در آن رئیس و همکارانت ایرانی باشند" و حتی "بهتر است در جمع‌های ایرانی حضور پیدا نکنی". نظر شما در این زمینه چیست؟

    مهرداد درویش‌پور: برای توضیح و تببین این مسئله، ابتدا باید به یک نکته مهم درباره وضعیت ایرانی‌های مهاجر اشاره کنم. ایرانی‌های مهاجر اساساً افرادی هستند که اغلب به "گتوسازی" دست نمی‌زنند و از تجمع‌های جزیره‌ای شکل، همچون گتو دوری می‌کنند.

    آنها بیشتر افرادی هستند از طبقه تحصیلکرده و متوسط که در بسیاری از جوامع غربی و ازجمله در سوئد در مجموع در گروه افراد موفق قرار می‌گیرند. بدین‌ترتیب اگرچه بیشتر آنها در محافل ایرانی حضور دارند، اما از گتوسازی پرهیز می‌کنند.

    "گتو" از نوعی به هم پیوستگی جغرافیایی برخوردار است. در گتو در حالی که ارتباط‌های درونی بسیار نیرومند است، رابطه با دنیای پیرامون ضعیف است. همچنین گتو در بیشتر موارد با نوعی حاشیه‌نشینی همراه است در حالی که بسیاری از ایرانی‌های مهاجر در موقعیت حاشیه‌ای به سر نمی‌برند. آنها اجتماع‌های خاص خودشان را دارند اما بیشتر در قالب جشن‌ها و کنسرت‌های موسیقی، انجمن‌ها، رسانه‌ها و مراسم ایرانی. از سوی دیگر ایرانی‌ها به پیشرفت فردی بیشتر از پیشرفت گروهی علاقه‌مند و توانمند هستند. از این رو وقتی وارد جامعه سوئد می‌شوند تلاش می‌کنند بر اساس توانمندی‌های فردی پیشرفت کنند. برای این منظور به صورت فردی می‌کوشند موقعیت اجتماعی و شغلی و اقتصادی خود را در جامعه سوئد تقویت کنند.

    پس دلیل چندانی وجود ندارد که به ایرانی‌ها نزدیک شوند مگر در مواردی که باید در اجتماعات خاصی حضور داشته باشند برای رفع نیازهای فرهنگی خاص، گریز از تنهایی ناگزیر و یا استفاده از امکاناتی که شبکه روابط قومی ایرانیان فراهم آورده است؛ چون به ندرت ممکن است بتوانند همه سدهای زبانی و فرهنگی را بشکنند و با جامعه یکی شوند. از این‌رو تلاش می‌کنند به صورت گزینشی، دوستان ایرانی خود را نیز انتخاب کنند. به همین دلیل رابطه ایرانیان با یکدیگر چندوجهی و پیچیده است.

    آیا چنین شرایط چندوجهی و پیچیده‌ای، عادی است یا از نوعی درهم‌ریختگی و نابه‌سامانی فرهنگی حکایت دارد؟

    این وضعیت تا حدودی ناشی از آن چیزی است که شایگان از آن به عنوان "اسکیزوفرنی فرهنگی" یاد می‌کند. این پدیده در بسیاری از افراد ایرانی مقیم سوئد نیز مشاهده می‌شود.

    منظورتان دوشخصیتی بودن است؟

    بله؛ نوعی دوشخصیتی بودن که از برخی جنبه‌ها از جامعه‌ای ریشه می‌گیرد که رشدی ناموزون داشته است. از آنجا که تحول در جوامع پیرامونی همچون ایران یکسره محصول "پویایی درونی" نیست، در تحولات اجتماعی به هم‌پیوستگی و همنوایی - نظیر آنچه در جوامع غربی وجود دارد - مشاهده نمی‌شود. به وارونه، نقش عامل بیرونی از جمله صدور تکنولوژی، سرمایه و فرهنگ غربی در دگردیسی‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه می‌تواند ناموزونی و دوپارگی‌ها و گسست‌های جدی ایجاد کند.

    برای نمونه در دهه ۱۳۵۰، در کنار آخرین مظاهر زندگی شهری مدرن، حضور شتر در خیابان‌ها یا گله‌های گوسفند در محله‌های فقرنشین برخی از شهرها، نشان از شکاف عمیق و ناموزونی رشد در این جامعه داشته است. این همزیستی شیوه‌های زندگی ناموزون در کنار یکدیگر زمانی که به یک "عرف" تبدیل می‌شود، می‌تواند در بسیاری از شهروندان نوعی دوزیستی فرهنگی بیافریند؛ بی‌آنکه خود متوجه متناقض بودن این دو شیوه زیست باشند.

    یک نمونه ساده آن پدیده موسوم به "ابوالفضل یا حسین پارتی" است. یا خانم‌های بسیار شیک‌پوش و آراسته که با آخرین مدل‌های اتوموبیل‌‌های سواری، به ضریح بستن، نذر کردن، فال‌گیری، دعانویسی و... روی می‌آورند. این جمع اضداد، از منظر هیچ عقل سلیمی قابل توضیح نیست.

    از سوی دیگر به دلیل استبداد سیاسی، بسیاری از افراد در این جامعه آن چیزی نیستند که بیان می‌کنند و الزاماً به آنچه بیان می‌کنند باور ندارند. به عبارت دیگر درو‌غ‌گویی برای بسیاری در این جوامع، "راز بقا و ابزار ارتقای اجتماعی" است. حتی تکرار این رفتار می‌تواند ریاکاری را در آنها درونی کند و به رفتاری ناخوداگاه بدل سازد. این یعنی اسکیزوفرنی فرهنگی.

    با این حساب شکل‌گیری "اسکیزوفرنی فرهنگی" را فقط به شرایط سیاسی نسبت می‌دهید؟

    نه. به‌طور کلی بسیاری از ایرانیان به نوعی اسکیزوفرنی فرهنگی دچارند که در طی سال‌ها و بر اثر شرایط مختلف شکل گرفته و قوام یافته است. اما "استبداد سیاسی" هم در تشدید این مسئله تاثیر بسیار داشته است. اگرچه دامنه این استبداد در سیاست خلاصه نمی‌شود، بلکه پهنای اجتماعی و فرهنگی را نیز در برمی‌گیرد. اساساً افرادی که در این شرایط رشد می‌کنند خودشان هم نمی‌دانند دچار "دوشخصیتی فرهنگی" هستند. در رفتار آنها نوعی تناقض وجود دارد که ناشی از دو فرهنگ ناموزون است که در کنار هم به سر می‌برند اما در هم تنیده نشده‌اند.
    ... Aimons, gardons espoir, restons optimistes et nous changerons le monde - Jack Layton ...

  7. #37
    ApplyAbroad Veteran
    saman_shahin آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    رشته و دانشگاه
    Law, aiuctb.ac.ir
    ارسال‌ها
    1,589

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    سلام به دوستان - قسمت دوم
    جست‌وجو یا گریز از یکدیگر
    در این میان آیا تمایل خاصی نسبت به فرار از فرهنگ پیشین در میان مهاجران ایرانی وجود دارد؟

    برای پاسخ به این سئوال باید به ترامایی اشاره کنم که حتی اختیاری‌ترین گروه مهاجران نیز می‌توانند با آن دست به گریبان باشند. به عبارت دیگر برای برخی، یادآوری هر آنچه نشان از جامعه و فرهنگ پیشین دارد، آزاردهنده است.

    این تراما گاهی برای این افراد به‌قدری سنگین است که آنها حتی رنگ مو و اسم خود را تغییر می‌دهند تا از هرچه یادآور سرزمین مادری است فرار کنند. البته همه این رویکرد را در پیش نمی‌گیرند. رویکرد مهاجران در برابر ترامای ناشی از مهاجرت را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: یک گروه همین افرادی هستند که به آنها اشاره کردم. یعنی کسانی که در آرزوی "گسست کامل از گذشته خویش" به سر می‌برند. این گروه، از مشاهده دیگر ایرانیان یا درگیر شدن با مسائل ایران همچون جن از بسم‌الله فرار می‌کنند و اگر دست‌شان هم برسد گذشته خود را هم انکار می‌کنند. برای آنها یادآوری پیشینه ایرانی‌شان، نوعی کسرشان و منزلت اجتماعی است.

    گروه دیگر، افرادی هستند که در گذشته به سر می‌برند و نگاهی نوستالژیک به زندگی دارند. بسیاری از افراد عضو گروه‌های سیاسی این ویژگی را دارند. مثلاً هنوز فکر می‌کنند در شرایط سال‌های نخست پس از انقلاب به سر می‌برند.

    زندگی این گروه در سوئد یا دیگر کشورهای اروپایی مثل زندگی در یک جزیره است. شناخت چندانی هم از جامعه ندارند و نسبت بدان احساس تعلق خاطر نمی‌کنند. به عبارت دیگر آنها در سوئد زندگی می‌کنند اما جامعه سوئد در زندگی‌شان حضور روزمره ندارد. هم در سیاست، هم در فرهنگ و هم در روابط اجتماعی با جامعه سوئد بیگانه هستند. به یک معنی حتی اگر از لحاظ جغرافیایی هم در یک گتو نباشند در یک گتوی ذهنی به سر می‌برند. تمام دغدغه‌های ذهنی این گروه، ارتباطات اجتماعی، احساسات و عواطف، سنن و عادت‌های آنها متاثر از سرزمین مادری است. برای بسیاری از این افراد، روزهای مهم تاریخی و نماد‌ها و مراسم فرهنگی سوئد یا هرجای دیگر اروپا، ارزش چندانی ندارد یا با آنها احساس بیگانگی می‌کنند. در حالیکه حتی از جشن مهرگان خود نیز نمی‌گذرند.

    گروه دیگری هم هستند که در شرایط بینابینی به سر می‌برند. یعنی تلاش دارند در هر دو فرهنگ ریشه داشته باشند. هم از نوعی میراث گذشته برخوردار باشند و هم با رویکردی به آینده زندگی کنند. این گروه از فرهنگی "گلوکال" (جهانی – بومی) برخوردارند. به این معنا که هم به میراث فرهنگی سرزمین خود همچون نوروز، چهارشنبه‌سوری و شب یلدا علاقه‌مندند و رسانه‌ها، موسیقی، شعر و کنسرت‌های ایرانی را دنبال می‌کنند و هم با رسانه‌ها، هنر، فرهنگ، روابط اجتماعی، اشتغال، تحصیل و تفریحات جامعه سوئد احساس نزدیکی می‌کنند. اگرچه از این گروه سوم، برخی بین دو فرهنگ منگنه می‌شوند اما بسیاری، زیست هارمونیک با دو فرهنگ را درونی کرده‌اند.

    به عبارت دیگر به جای زیستن بین دو فرهنگ، زندگی با دو فرهنگ را فراگرفته‌اند. نه تنها بسیاری از این افراد با پیدا کردن جایگاهی در جامعه در آن ادغام شده‌اند، بلکه نقش مهمی در به هم پیوستگی جامعه اکثریت در دهکده جهانی دارند که سرشار از چندگانگی‌های قومی و فرهنگی است.

    شما ایرانی‌های مقیم سوئد را بیشتر جزو کدام یک از این سه گروه می‌دانید؟

    بسیاری از آنها در گروه سوم جای می‌گیرند. بسیاری از آنها به تحصیل روی آورده‌اند، در حیات سیاسی جامعه سوئد حضور به نسبت فعالی دارند، از زندگی در محیط‌های حاشیه‌ای می‌گریزند، در حوزه اشتغال اگر هم از مشاغل دولتی برخوردار نباشند به گونه‌ای گسترده به مشاغل آزاد و تجارت روی آورده‌اند و در ایجاد انجمن‌های صنفی – فرهنگی و هنری فعال بوده‌اند.

    در عین حال بخش بزرگی از ایرانی‌های مقیم سوئد بیکارند و در محیط حاشیه‌ای به سر می‌برند، زندگی روزمره‌شان با رادیوهای محلی و جشن‌های ایرانی طی می‌شود و روابط اجتماعی آنها با جامعه سوئد محدود است. همانطور که پیشتر نیز گفتم، گروه سوم نیز گروه یکدستی نیست. برخی از آنها به شدت بین دو فرهنگ منگنه شده‌اند در حالیکه بخش دیگری از آ‌نها موفق شده‌اند از هر دو فرهنگ سنتز ایجاد کنند.

    شما اشاره کردید که بیشتر ایرانی‌های مقیم سوئد از طبقه مرفه، تحصیلکرده و متوسط هستند. آن دسته از مهاجران ایرانی که در سال‌های جنگ ایران و عراق به سوئد آمدند و به عنوان "پناهنده" در این کشور اقامت کردند، جزو کدام گروه قرار می‌گیرند؟ به نظر نمی‌رسد که آنها هم از گروه مرفه و تحصیلکرده و متوسط بوده باشند. اینطور نیست؟

    درجه بالایی از آرمان‌گرایی، شکست تلخ آرزوهای انسانی در یک انقلاب و ویرانه‌هایی که برجا گذاشت و افسردگی‌های ناشی از آن، پناه گرفتن در یک سرزمین امن برای دوری از تجربه تلخ پیشین و همه و همه، دنیای "پناهنده‌های سیاسی" را تاریک‌تر از آن چیزی کرد که می‌بایست باشد. حال آنکه ایرانیانی که امروز برای اشتغال و تحصیل به سوئد می‌آیند، افرادی سخت هدفمند هستند که به قصد جبران ناکامی‌ها و محدودیت‌هایی که شرایط ایران بر آنها تحمیل کرده است مهاجرت می‌کنند.
    طبیعتاً ایرانی‌هایی که در گریز از جنگ و شرایط سیاسی جامعه به سوئد مهاجرت کرده‌اند انگیزه‌های کاملاً متفاوت با ایرانی‌هایی داشتند که برای تحصیل یا اشتغال به سوئد آمدند. گروه اول که بیشتر پناهنده بودند و طی سال‌های طولانی پیوند مستقیمش را با ایران از دست داده است معمولاً در فضای بسته و ذهنی‌تری به سر می‌برد. یا آنکه به دلیل موقعیت پناهندگی، خشمش از حکومت ایران بیشتر و زبان اعتراضی‌اش تند‌تر است. این گروه در اعتراض به حکومت سرزمین مادری، چیز چندانی برای از دست دادن ندارد.
    از آنجا که بخش مهمی از این گروه پیشینه سیاسی داشته‌اند، تمایل و حساسیت نسبت به مسائل سیاسی در آنها گسترده‌تر است. حال آنکه مهاجرانی که در این دوره برای تحصیل یا اشتغال به این سرزمین آمده‌اند معمولاً بیشتر به ایران رفت و آمد می‌کنند. تصویر این گروه از جامعه ایران زنده‌تر و به روز‌تر و به‌‌ همان میزان، تمایلات سیاسی تندروانه و آرمان‌گرایانه در آنها کمتر است.

    بسیاری از پناهندگان با تکیه بر خدمات اجتماعی سوئد، انگیزه کمتری برای رشد اجتماعی و شغلی داشته‌اند، اما برای گروه مهاجر ایرانی تحصیلکرده و آنها که برای کار به این سرزمین آمده‌اند سرمایه‌گذاری و تلاش برای ارتقای شغلی و اجتماعی جنبه حیاتی دارد.

    در واقع اقامت بسیاری از آنها در سوئد در گروی تحصیل و اشتغال است. از این رو از هدفمندی بیشتری برخوردارند. به این مسائل باید نکته دیگری را هم اضافه کنم. در دهه هشتاد میلادی که ایرانیان بیشتر به شکل پناهنده در سوئد اقامت گزیدند، جهان و ایران و نسل برخاسته از آن شرایط، به لحاظ عاطفی و عقلی دنیای دیگری را تجربه می‌کرد.

    درجه بالایی از آرمان‌گرایی، شکست تلخ آرزوهای انسانی در یک انقلاب و ویرانه‌هایی که برجا گذاشت و افسردگی‌های ناشی از آن، پناه گرفتن در یک سرزمین امن برای دوری از تجربه تلخ پیشین و همه و همه، دنیای "پناهنده‌های سیاسی" را تاریک‌تر از آن چیزی کرد که می‌بایست باشد. حال آنکه ایرانیانی که امروز برای اشتغال و تحصیل به سوئد می‌آیند، افرادی سخت هدفمند هستند که به قصد جبران ناکامی‌ها و محدودیت‌هایی که شرایط ایران بر آنها تحمیل کرده است مهاجرت می‌کنند.

    از خصوصیات این نسل نوعی عقلانیت، حسابگری، فردگرایی ‌گاه لجام گسیخته، توجه به زندگی زمینی و روزمره و شتاب برای کوتاه کردن زمان ارتقای اجتماعی است. چنین نسلی کمترین تمایل و مجالی برای بطلان وقت، تکیه بر نوستالژی و گذشته‌های دور و درجا زدن در آنها ندارد. همچنین نسل پیشین پناهندگان ایرانی، از آشنایی کافی با شرایط سرزمین میزبان برخوردار نبودند.

    حال آنکه امروز، جامعه هفتادهزار نفری ایرانیان مقیم سوئد، امکانات بیشتری را برای نسل مهاجر جدید فراهم کرده است که این افراد به اتکای آن بیشتر شانس رشد در جامعه سوئد را به دست می‌آورند. به عبارت دقیق‌تر، وجود شبکه قومی ایرانیان در سوئد امکان بسیج منابع قدرت قومی را برای زیست و ادغام بهتر در جامعه فراهم می‌کند.
    ... Aimons, gardons espoir, restons optimistes et nous changerons le monde - Jack Layton ...

  8. #38

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط mg1362 نمایش پست ها
    پیشرفت کردن خیلی چیز خوبیه. ولی به شرط اینکه اگه قراره بهایی برای این پیشرفت بدیم از خودمون مایه بذاریم نه اینکه یه کاری کنیم که کار واسه دوستای خودمون سخت تر بشه .بلایی که امروز فهمیدم سر خودم هم اومده بهونه ای شد که این موضوع رو مطرح کنم. من برای یه دانشگاههی اپلای کرده بودم که ترم Fall 2007 یکی از بچه های همین فروم اونجا پذیرش با fund کامل گرفته بود. که همون استاد با روی خیلی باز قبول کرد که منم واسه ترم بعد اونجا باشم با fund حدود ماهی 1300 دلار ولی اون دوستمون مثل خیلی از دوستای دیگه ترم جدید که رسید دانشگاه رو پیچوند و رفت یه دانشگاه بهتر. خلاصه اش اینکه الان اون استاد که خودش خیلی از کارامو پیگیری میکرد الان دیگه جواب ایمیلم رو هم نمیده. که فکر میکنم این کار همون کاریه که با هر ایرانی دیگه ای که باهاش تماس بگیره میکنه. خیلی از کسایی که اینجا هستیم مطمئنم که بالاخره دیر یا زود پذیرش میگیریم و میریم از این مملکت. واسه همین فکر کنم همونقدری که مطرح شدن مشکلات مربوط به پذیرش و اپلای و فاند مهمه مطرح شدن این مسائل هم مهم باشه تا قبل از اینکه کاری رو انجام بدیم به پیامدهاش هم یخورده فکر کنیم.
    واقعاً من گاهی شرمنده میشم وقتی چنین رفتارهایی رو میبینم. مثلاً یکی از دوستان چند تا دانشگاه در اروپا و آمریکا پذیرش گرفته بود و خودش هم می دونست که می خواد بره آمریکا. اما چون می ترسید مشکل ویزا داشته باشه برای آمریکا، دانشگاه های اروپا رو هم OK کرد تا یه دوست دیگم که تو Waiting List بود ریجکت بشه. آخرش هم رفت آمریکا و اون دانشگاه رو پیچوند.
    بچه های قدیمی شریف میگن تو یه سال اون دانشگاه به 12-13 نفر پذیرش با فول فاند داده که همه Confirm کردن و فقط یک نفر رفته تو اون کشور! نتیجه اش میشه این ایمیلی که من و تعداد زیادی از دوستان دیروز گرفتیم و همگی ریجکت شدیم.
    دوستان، اگه چند تا دانشگاه تو آمریکا پذیرش می گیرین و می خواین جوابای بعدی هم بیاد تا تصمیم نهایی رو بگیرین، لطفاً دانشگاه هایی که می دونید نمیرید رو decline کنید تا شانس رو به دوستای دیگه داده باشید.

  9. #39

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.hashemian نمایش پست ها
    از دوستان معذرت می خوام اگر مقداری تند می نویسم، اما خوب چون خیلی این لحن رو دیدم اینجا می گم:
    بییایم اونقدر شعور داشته باشیم که اگر کوچکترین اشتباهی به وسیله کسی انجام شد، مثل توی تاکسی و یا توی صف نونوایی به کل کشور نسبت ندیم.
    شما اگر به هر دلیلی وضعیت پذیرشت Suspend شده، واقعاً باید چنین تاپیکی بنویسی و چنین عنوانی براش بذاری؟!؟ متاسفم که فردی مثل تو ...
    منم قبول دارم که عنوان تاپیک یکم مشکل داره، اما از این اتفاقات کم هم نیافتاده.
    خیلی از مشکلات امروز کشور ما به خاطر اینه که ما فقط منافع خودمون رو می بینیم (کارهای دولت، هجوم برای خرید دلار، تضییع حق دیگران در خیابان و مکان های عمومی و ...) و دیگران برای ما مهم نیستند. حتی گاهی رقابت ناجوانمردانه هم می کنیم، یعنی واسه این که خودمون به چشم بیایم و خوب باشیم حاضریم اطرافیانمون رو نابود کنیم. من که این رو به عینه تو دانشگاه دیدم.
    من به شخصه نظرم اینه که خیلی طول میکشه که مردم ایران از نظر اتحاد و وطن دوستی مثل مردم آلمان بشن که وقتی قحطی سیب زمینی بود به جای خریدن و انبار کردن، اون مقداری که تو خونه اضافه بود رو به بازار ریختن تا قحطی و قیمت ها رو کاهش بدن.
    بیایم از خودمون شروع کنیم، من 1 سالی هست که دارم با خودم مبارزه می کنم که مثل عوام فکر و رفتار نکنم. امیدوارم بتونم به دوستام هم کمک کنم.

  10. #40
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    رشته و دانشگاه
    کامپیوتر
    ارسال‌ها
    54

    پیش فرض پاسخ : بیایید ایرانی بازی نکنیم!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط fara_khosravi نمایش پست ها
    منم قبول دارم که عنوان تاپیک یکم مشکل داره، اما از این اتفاقات کم هم نیافتاده.
    خیلی از مشکلات امروز کشور ما به خاطر اینه که ما فقط منافع خودمون رو می بینیم (کارهای دولت، هجوم برای خرید دلار، تضییع حق دیگران در خیابان و مکان های عمومی و ...) و دیگران برای ما مهم نیستند. حتی گاهی رقابت ناجوانمردانه هم می کنیم، یعنی واسه این که خودمون به چشم بیایم و خوب باشیم حاضریم اطرافیانمون رو نابود کنیم. من که این رو به عینه تو دانشگاه دیدم.
    من به شخصه نظرم اینه که خیلی طول میکشه که مردم ایران از نظر اتحاد و وطن دوستی مثل مردم آلمان بشن که وقتی قحطی سیب زمینی بود به جای خریدن و انبار کردن، اون مقداری که تو خونه اضافه بود رو به بازار ریختن تا قحطی و قیمت ها رو کاهش بدن.
    بیایم از خودمون شروع کنیم، من 1 سالی هست که دارم با خودم مبارزه می کنم که مثل عوام فکر و رفتار نکنم. امیدوارم بتونم به دوستام هم کمک کنم.
    موفق باشی دوست عزیز. یه سوال دارم ازت. اگه همین الان یه اکسپت برات بیاد با فاند و اون دانشگاه دانشگاه کفت(بدترین رنکت) باشه و هرچی ازشون زمان بخوای و زمان ندن و جواب جاهای دیگه نیومده باشه چیکار می کنی؟ اکسپت یا ریجکت؟
       

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •