۵۵ سال غارنشینی به خاطر شکست عشقی
مرد غارنشین شهرستان فومن معروف به عزیز جنگلی ۵۵ سال از زندگی اش را در جنگل و غار گذرانده است. این مرد در این سال‌ها به تنهایی در غار زندگی می‌کند و در حالی که اهالی روستا برای او کلبه‌ای در جنگل ساخته‌اند، حاضر به زندگی در این کلبه نیست. پس از ۵۵ سال زندگی در غار، ماموران اداره آمار، او را در غار پیدا کرده و مرد جنگلی نیز سرشماری شد.
عزیز ۷۵ ساله به خاطر شکست در عشق، سر به کوه گذاشت و دیگر به روستا بازنگشت. مرد غارنشین درباره داستان زندگی‌اش می‌گوید: ۲۰ ساله بودم که عاشق دختری به نام نگار شدم. هر روز در مسیر او می‌نشستم. نگار بسیار زیبا بود و هر کسی او را می‌دید عاشقش می‌شد. من اگر یک روز نگار را نمی‌دیدم دیوانه می‌شدم. او هر روز با اسبش به کنار چشمه می‌آمد به همین خاطر من هم در کنار چشمه منتظرش می‌ماندم. یک‌بار به خواستگاری نگار رفتم، اما چون پدر و مادر نداشتم، او را به من ندادند. نگار یک روز از روی اسب افتاد و مرد. بعد از مرگ «نگار» زندگی در روستا برایم خیلی سخت بود؛ به همین خاطر بی‌هدف به طرف جنگل رفتم. پس از چند روز سرگردانی غار کوچکی را پیدا کرده و تصمیم گرفتم در آنجا زندگی کنم.
البته داستان دیگری روایت می شود و آن اینکه پدر نگار کدخدای روستا بوده و نمی خواسته دخترش را به عزیز بدهد، به همین خاطر او را به عقد مرد دیگری درآورده و به دروغ به عزیز گفته که دخترش فوت کرده است.

️تحلیل راهبردی:
بسیاری از ما نیز یک «عزیز جنگلی» هستیم. روزی روزگاری در پی دست یافتن به هدفی بوده ایم و آن هدف محقق نشده است. به همین خاطر به دلیل اینکه نتوانستیم از آن هدف (نگار زندگی خودمان) دل بکنیم، تمام نگارهای زیبای دیگر را کنار گذاشته ایم و غارنشین شده ایم. در صورتی که این جهان، سراسر فرصت است. جمله حکیمانه ای است که می گوید:
وقتی دری بسته می شود، در دیگری باز می شود
ولی معمولاً آنقدر به در بسته شده خیره می مانیم
که دری که برایمان باز شده را نمی بینیم!
بگذارید از درهایی که بسته می شوند مثال بزنم تا بدانیم که همه ما می توانیم یک عزیز جنگلی باشیم: رد شدن در کنکور، قبول نشدن در رشته مورد نظر، جواب نه شنیدن از فردی که به او علاقه مندیم، عدم منصوب شدن به سمتی که برایش نقشه کشیده بودیم، پذیرفته نشدن در سازمانی که درخواست شغل داده بودیم. خیانت شریک زندگی یا شریک کاری مان، اخراج از کار، پذیرفته نشدن موضوع رساله مان، عدم اخذ ویزای دانشجویی از کشوری که همه کارهایش را انجام داده ایم و ....
یکی از چارچوب هایی که می تواند این پدیده را توجیه کند، پدیده کوری ناشی از تمرکز است. شاید برای هرکسی اتفاق افتاده باشد که در حین جستجوی مثلا عینکش اصلا متوجه اشیا دیگر نشود (ولو آن که وجود آن اشیا در آن جا عجیب باشد مثلا انبردست در روی میز آرایش!) یا شاید در زمان تماشای یک فیلم تلویزیونی متوجه آگهی‌‌های تبلیغاتی که در زیر فیلم پخش می‌شود، نشده باشید یا متوجه صدای شنیدن زنگ در موقع تماشای فینال جام باشگاه ها! این مثالها و مثالهایی از این دست نشان می‌دهند که توجه عمیق به یک موضوع، گاهی از قدرت توجه‌ی ما به سایر موضوعات می‌کاهد. مبحث، در ندیدن یا کم دقتی نیست؛ مبحث در این است که توجه بیش از حد به یک راه حل یا موضوع موجب عدم توجه به سایر راه‌حل‌ها یا موضوعات می‌گردد و موجب می‌شود، فرد در دام کوری ناشی از تمرکز بیفتد.

تجویز راهبردی: هر گاه دری پیش روی تان بسته شد، اگر بعد از تلاش برای گشودن آن به نتیجه نرسیدید، به جای خیره شدن به آن در (کوری ناشی از تمرکز)، نگاهی به اطراف خود بیاندازید، درب های دیگری خواهید یافت. شاید نگار زندگی شما پشت درب دیگری منتظر شماست. بیش از این منتظرش نگذارید. خداوند جهان را سرشار از فرصت ها آفریده است.
دکتر مجتبی لشکربلوکی