بحث کردن یکی از راههای تضارب آرا و بهبود شیوه های استدلاله، البته نه وقتی که فرض بر این باشه که صحبتها خیلی واضح و روشنه و نیازی به بهبود اونها وجود نداره.
والا هر چی فکر می کنم، نمی دونم چی بگم در پاسخ این گفته شما! برید از یک جامعه شناس یا اقتصاددان باسواد بپرسید endogeneity در استدلال چیه و ارتباطش با endogeneity تو مدل آماری چیه. مدل آماری رو که برای دل خودشون نمی نویسن، میخوان از روش استدلال و استنتاج کنن. مشکلات استدلالی و استنتاجی و مشکلات مدل آماری متناظر هستند و در واقع شناخت مشکل استنتاجیه که باعث میشه مشکل به صورت آماری هم مدلسازی بشه. تا کسی نفهمه یک مشکل در مدل آماری اصلا متناظر با کدوم مشکل استدلالی یا استنتاجی میشه که نمی تونه بفهمه در آمار داره چه کاری می کنه.
بحث من در مورد مفهوم استنتاجی endogeneity بود (که البته همونطور که گفتم متناظرش مشکل endogeneity در مدلهای آماری هم تعریف شده).
دوست من، اظهار نظر درباره موضوعات یا افرادی که ازشون اطلاع کافی ندارید راحته، اما احتمال خطا بودنشون هم زیاده.
امید دادن به دیگران خوبه، اما از اون بهتر اینه که شیوه واقع بینانه اندیشیدن بدون نا امید شدن رو بلد باشیم و تلاش کنیم به دیگران هم یاد بدیم. مثلا اینکه "من در دانشگاه X درس می خونم و می دونم دانشگاههای Y و Z و S و T و P دانشگاههای بهتری شناخته می شوند، و می دونم دانشگاه های بهتر به طور متوسط کیفیت تحصیلی بالاتری دارند و کیفیت تحصیلی نقش مهمی در موفقیت افراد داره. برآیند کلی هم به طور متوسط موید این اثرها هست، اما اقلیت متقاوتی هم وجود داره. من تلاش می کنم تا شاید جزو اون اقلیت باشم. من علیرغم اینکه در دانشگاه X تحصیل می کنم نهایت تلاشم رو می کنم تا موفق باشم و شاید با این تلاش مضاعف بتونم بخشی یا تمام اثر تحصیل در دانشگاه با کیفیت پایین تر رو جبران کنم."
علاقه مندی ها (Bookmarks)