سلام دوستان خوبم. امیدوارم برقرار باشید. راستش مسئله ای رو که من اینجا مطرح می کنم شاید خیلی کلی و در برگیرنده زمینه های عمومی زندگی باشه، ولی خوب نظر دوستان برام خیلی مهمه و پیشاپیش بابت گستردگی سوالم عذر می خوام. من لیسانس و ارشد مهندسی مکانیک دارم از دانشگاه دولتی و یه مقاله ISI. بیست و شیش سالمه. این روزام شدیدا تمرکزم روی زبانه و به زودی مدرک زبانمو می گیرم و در ضمن در حال حاضر جایی شاغل نیستم. تجربه کاری کوتاهی هم در یه شرکت وابسته به دستگاه دولتی داشتم که اصلا فضا و آدماش برام قابل تحمل نبودن و اومدم بیرون. من همیشه در دوران تحصیلم از خوبا بودم، شاگرد اول نبودم ها ولی می گم که از خوبا بودم همیشه. ولی صادقانه بگم که هیچ وقت عاشق سینه چاک رشتم نبودم. منم مثل خیلی از بچه های هم دوره خودم اسیر جو غلطی شدم که چون بچه درسخونو با استعدادی بودم برام بهتر بود برم رشته ریاضی (اون زمان ریاضی از تجربی مثلا بهتر بود!) و سد کنکورو رد کنم و برم رشته مهندسی و در راستای همون جو غلط از بالا شروع کنم به انتخاب رشته براساس برق و مکانیک و عمران و... چون مثلا قراره آینده تحصیلی و شغلی و اجتماعی بهتری رو برام رقم بزنه. فکر کنم با من موافقین که خیلی از انتخاب رشته های هم دوره ای های ما براساس علاقه واقعی نبوده! مثلا چرا اکثریت بچه های مثلا رتبه زیر 50 کنکور همه باید به برق علاقه داشته باشن و برن برق شریف؟! و بعد چه جوری میشه که مثلا 100 نفر بعدی همه متفق القول یهویی به مکانیک علاقه دارن و میرن مکانیک شریف؟! (عرض کردم اکثریت) و کلی تر اصلا چه دلیلی داره که هرکی هوشش بالاتره و ریاضی و قدرت استدلالش بالاتره حتما بره مهندسی؟! خوب دلیلش همون جو مسمومه که منه بچه 15 ساله روحمم ازش خبر نداره. دلیلش اینه که بچه های با استعداد همه رفتن مهندسی! پس من اگه برم مثلا رشته X که رتبه های پایین میان و صرفا اومدن که بگن رفتیم دانشگاه توی یه جو غیر رقابتی و مرده قرار می گیرم. پس نتیجه اینکه اکثریت خوبا رفتن مهندس شدن. وگرنه این همه رشته باحال منطبق بر ریاضی و استدلال مثل فلسفه، فیزیک، ریاضی، روانشناسی....
حقیقت اینه که من رو سینما و ادبیات بیشتر از هرچیز دیگه ای ارضا می کنه. اگر در یه جامعه سالم زندگی می کردم حتما در یکی از این زمینه ها تحصیل می کردم. حالا بگذریم که من در مهندسی تحصیل کردم و الآن هم ابدا ناراضی نیستم. چند ماهه اخیر به فکر اپلای افتادم اما یه مدته دارم به این قضیه شدیدا فکر می کنم که دقیقا چرا من می خوام اپلای کنم؟ راستش من به شخصه زندگی در کنار خانواده و دوستان رو در همین شهرستان خودم منوط به داشتن یه درآمد مناسب و نه زیاد با یه وجهه اجتماعی به دنیا ترجیح میدم. ولی متاسفانه به نظر زیاد در دسترس نیست همچین چیزی و سیستم ها فاسد تر از اون چیزین که فکر می کنیم. پس نهایتا دو مسیر برام میمونه! اپلای کردن و رفتن و یا شغل آزاد غیر مرتبط به رشته تحصیلی!
بر فرض که من اپلای رو انتخاب کنم. من قصدم به احتمال خیلی زیاد مهاجرت دائم نیست. و می خوام برم دکترا بگیرم برگردم. دلیلم هم برای این کار اینه که یه تجربه جدیدی داشته باشم و دکترامو بگیرم و شاید زمانی رو برای خودم بخرم که مثلا اوضاع کشور یه خورده اون موقع بهتر بشه شاید. در ضمن زرق و برق خارج از کشور هم برام جذابیت خاصی نداره و یه دور همی با دوستام برام از بار و دیسکو و ابسینت و لاس وگاس جذاب تره! آمریکا رو هم از لیست هدفام خارج کردم چون اصولا از زندگی در شهرهای شلوغ پراسترس و صبح تا شب کار کردن بدم میاد. از همین تهران خودمون به شدت بدم میاد و تحملش برام سخته! گزینه اصلیم هم اروپا و استرالیاس که با توجه به نزدیک بودن اروپا رو ترجیح میدم. حالا من بعد چند سال بر میگردم ایران با یه مدرک خوب و کلی تجربه و دانش. ولی خوب بدون ارتباطات با فضا و آدمای ایران و باری شغل باید از صفر شروع کنم.
گزینه دوم اینه که من ایران بمونم. و مثلا به فکر کارآفرینی باشم. خدارو شکر نیمچه سرمایه ای هم برای راه اندازی یه کار رو دارم. اون وقت به جای چند سال تحصیل سعی می کنم کارم رو یاد بگیرم و گسترش بدم و به آدمای احتمالا کاربلد لینک بزنم و کلا بچسبم به بیزنس! بعضی موقع ها می گم این همه درس خوندم که کار غیر مرتبط کنم؟؟! ولی از اون ور می گم خوب این پیشینه تحصیلی مغز منو باز کرده و می تونم کارم رو مهندسی کنم و با بازده احتمالا بیشتری پیش ببرم.
حالا با توجه به این پیشینه ای که از خودم گفتم نظر دوستای خوبم رو می خوام. می دونم خیلی قضیه کلیه و به هزار تا عامل بستگی داره ولی خوب منم تا حدودی وضعیتم رو شفاف سازی کردم دیگه! و می خوام بدونم جای من بوذین کدوم رو انتخاب می کردین؟ ببخشید سرتونم درد آوردم. خیلی خیلی ممنون
علاقه مندی ها (Bookmarks)