نوشته اصلی توسط
Mohsenqassemi
تجربه مصاحبه توریستی من در 16 آوریل 2017. همین یکشنبه در دبی
سلام دوستان. شوربختانه من با شرایط زیر بر اساس همون بند معروفِ 214b رد شدم.
دانشجوی نمیسال دوم کارشناسی ارشد رزوانه دانشگاه فردوسی رشته ادبیات انگلیسی هستم. نامزدم آمریکایی-انگلیسیه و وقتی پیشم بود دعوتنامه نوشت و امضا کرد گذاشت برام. پدر و مادرش هم اطلاعات مالیشون رو برای اسپانسر شدن دادن.
از دانشگاه نامه اشتغال به تحصیل لاتین، از استاد مشاور نامهی تعهد به برگشت، گزارش حساب از بانک، کارت پایان خدمت، و کپی گواهینامهی نامزدم رو بردم.
روز مصاحبه خلوت بود. تقریباً 10 نفر ایرانی توی صف بودند. یک زوج سالمند حدود 80 ساله که پسرشون توی آمریکا بود و همچنین یک بانوی میانسال که اون هم پسرش در آمریکا بود درجا ویزا گرفتند.
با پرواز FlyDubai از مشهد به دبی رفتم و در یک هاستل در برجمان اتاق گرفتم. وقت مصاحبهم ساعت 0930 بود، من 0915 اونجا بودم و ساعت 0950 نوبتم شد و ساعت 10 مصاحبه تمام.
مصاحبه:
مرد مصاحبهکنندهی بلوند و جوانی شروع کرد به فارسی با لهحهی خیلی بد مصاحبه کردن. من ازش خواستم به انگلیسی باهام مصاحبه کنه چون اعتماد به نفس بیشتری دارم و همچنین هیچ شبههای ایجاد نمیشه.
1. سؤال اول: چرا میخوای بری آمریکا. ج: باید با شما صادق باشم. نامزد من آمریکاییه و دوست دارم خودش و خونوادش و شهرش رو ببینم و در عروسی خواهرش شرکت کنم. ما هر دو از وجود ویزاهای نامزدی و ازدواج آگاهیم، اما من در حال حاضر شرایط این رو ندارم که به آمریکا برم چون درس میخونم.
2. کجا با خانمت آشنا شدی؟ ج: ما Pen-pal بودیم. اما الآن دو سال و نیمه با همین و در ترکیه، هندوستان و تاجیکستان و همچنین 5 ماه در ایران با هم بودیم.
3. نامه از خانمت داری که نشون بده میخوای بری پیشش؟ ج: بله، بفرمایید. (که نامه رو یه نگاه کرد و اصلا نخوند.) مدام تایپ میکرد.
4. چقدر از درست مونده؟ ج: تا اواخر سپتامبر 2018 دفاع میکنم. این هم نامه از دانشگاه.
نامه رو گرفت و رفت پیش همکارش. بعد از 2 دقیقه برگشت و گفت محسن، تو خیلی شرایطت خوبه اما متأسفانه ما فعلاً نمیتونیم بهت ویزا بدیم. شما وابستگی اجتماعی قوی در آمریکا داری (منظورش نامزدم بود). برو درخواست ویزای نامزدی بده. ج: آخه من هنوز آمادگیش رو ندارم. نمیتونم یک سال آمریکا بمونم. من فقط چهل روز میخوام برم. باید برگردم درسم رو تموم کنم. از طرفی، هیچکس رو جز نامزدم در آمریکا ندارم و تمام خونوادم در ایرانند.
جواب مصاحبهکننده: متأسفم، «ما در حال حاضر نمیخواهیم شما در آمریکا باشید.»
این جملهی آخرش خیلی تحقیرم کرد. نمیدونم مستقیم به من بود یا همهی جوانهای ایرانی.
خلاصه، با دلی آکنده از غم و خشم و احساس تحقیر برگشتم مسافرخونه. تخت پایینیم یه دختر فیلیپینی بود که میخواست بره آمریکا و میگفت مشکلی از لحاظ ویزا نداره. راحت میدن. آیا احتمال اینکه یه دختر فیلیپینی بره آمریکا بمونه بیشتره یا یه ایرانی مث من!
سؤالی که پیش میاد و نشون میده چقدر بروکراسی این آمریکاییها احمقانه است اینه: آفیسر گفت تو «وابستگی اجتماعی قوی» به آمریکا داری. یعنی من اونقدر نامزدم رو دوست دارم (که دارم) که میرم اونجا و دیگه بر نمیگردم ایران! حالا به این کاری نداریم که من چقدر به خانوادهم وابستهام. حرفم اینه که ایشون میگه ویزای نامزدی بگیر. خوب یکی نیست بهش بگه: «احمق!» (حالا خطاب به افسر یا نظام اداری آمریکایی) اگه تو مطمئن شدی که من وابستگی عمیق دارم، پس ویزای نامزدیم حتماً اثبات میشه (که میشه چون تا دلتون بخواد ادله و مدرک داریم) و در این صورت این به طور خودکار یعنی «گرین کارت»! چون بعد از قبول شدن درخواست ویزای نامزدی، من میتونم برم آمریکا و باید یه سال بمونم. خوب مردک من که میخواستم توریستی برم و فقط 40 روز بمونم!!!
ببخشید طولانی شد.
امروز برگشتم ایران و با نیمهی بهترم تصمیم گرفتیم از همین الآن دوباره وقت بگیریم که شهریور یا مهر برای ویزای نامزدی در ایروان اقدام کنیم که تا درسم تموم میشه فرایند اداری هم به پایان رسیده و ویزا در اومده باشه.
با آرزوی کامیابی برای همهی دوستان و سپاس به خاطر کمکهای زیادی که این وبسایت به من کرد، هرچند نتونستم ویزا بگیرم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)