صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15

موضوع: مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

  1. #1

    پیش فرض مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    سلام دوستان
    یه مسئله ای ذهن منو خیلی درگیر خودش کرده، تویه فروم هم سرچ کردم ولی دقیقا تایپیکی پیدا کردم با موضوعی برعکس این موضوع.
    تا چند سال قبل گروهی در حال مهاجرت(تحصیلی کاری و ...) بودن که از یه نسل حدودا قبل تر بودن. اکثرا از خانواده هایی با 3-4 و یا بیشتر بچه. همون طور هم که می دونید این سبک خانواده با سبک جدید که اکثرا 1 و یا نهایتا 2 فرزندی هستند تفاوت داره. تویه خانواده های قدیمی تر که تعداد بچه ها بیشتر بود، وابستگی و حس مسئولیت به پدر و مادر تویه بچه ها کمتر بود(منظورم عشق و احترام نیستا) چون یه جورایی بار این مسئولیت و علاقه بین بچه ها پخش می شد و حتی در مواردی 1-2 تا از بچه ها اصلا همچین باری رو تحمل نمی کردن. و همینطور تفاوت پدر و مادر ها در دیدگاهشون در مورد موضوعات مختلف با بچه ها تویه اکثر موارد تفاوت خیلی زیادی داشت.
    ولی این نسل جدید که می خواد مهاجرت کنه، دغدغه هاشون به نظرم متفاوته با کسایی که قبلا رفتن.تویه نسل جدید و کلا سبک جدید خانواده خیلی به وفور دیده میشه که پدر و مادر مثل دوست می مونن برای بچه هاشون و دیگه اون ترس و پنهانکاری زیاد از والدین داره کمتر میشه( نمی گم نیست ولی تعداد خوانواده مدرن داره بیشتر میشه). خیلی از کسایی که می خوان الان مهاجرت کنن ممکنه مثل تعدادی از نسل قدیم ، دوری از خانواده و زندگی 100 مستقل و بریده شدن کامل از خانواده دیگه چزو معیارهاشون نباشه چون آزادی ها و دیدگاه های مشترک توو خانواده ها داره بیشتر میشه.
    خب این نسل جدید به جز مشکلات مهاجرت، مسئله حس مسئولیت نسبت به پدر و مادر هم بیشر میشه جزو معضلاتشون. اگه تا چند سال پیش کسایی که می رفتن می دونستن خواهر برادری دارن اینجا که میتونه حداقل ماهی یه بار به والدین سر بزنن یا دکتری ببرنشون، خب این نسل جدید این پایگاهو تو ایران ندارن، وقتی میرن دیگه کسی اینجا نیست که بتونه در حد معقول(نمی گم هر روز بره خونه والدینش) حداقل ماهی یکبار بهشون سر بزنه.
    تا وقتی تو ایران بودیم میشنیدیم خارجی ها سردن و با پدر مادر کاری ندارن و رابطشون کاملا بریده شده. ولی وقتی اومدم خارج از ایران دارم می بینم که این جماعت( توو کشوری هستم که مردمش به سردی رفتار معروفن) اگه والدینشون تویه شهرشون باشن حداقل آخر هفته ها باهاشون وقت می گذرونن و تعطیلات با خانواده گذرونده میشه. اونموقع است که آدم فکر می کنه عده ای از ما ایرانی ها حتی از این ها هم سردتریم!!! داشتم در مورد اینکه فکر نمی کردم اروپایی ها اینقدر وقت با خانواده بگذرونن توو دانشگاه حرف می زدم که همکلاسی آلمانیم بهم گفت چند تا دانشجو ایرانی دیدم که 2-3 ساله از ایران اومدن بیرون دیگه برنگشتن مگه خاونواده ندارن؟ یا همکلاسی فنلاندیم تعطیلات بین دو ترم رو برگشت شهرش چون خواهرش زایمان کرده بود و این می خواست 1 ماه کمک خواهرش کنه. دوستی دارم انگلیسه و میگه توو انگلیسیها خیلی زیاد دیده(حداقل توو همسایه هاش) که پدر مادر بزرگ به بزرگ کردن نوه هاشون کمک می کنن. به یه خانوم ایرانی صحبت می کردم که یکی از دلایل انتخاب اروپا برام نزدیکی به ایران بود، بهم گفت تا وقتی دانشجویی و تعطیلات بین 2 ترم داری میتونی بری مدام ایران،شاغل که بشی دیگه وقتت کمه،ازدواج که کنی دیگه نمیتونی از بچه و همسرت توقع داشته باشی هر تعطیلی فقط برن ایران... دیدم واقعا راست می گه. راستش خود من اصلا نمی دونم باید چی کار کرد،ایرانی هایی هم که می بینم یا خواهر برادر ایران دارن یا کلا سبکشون طوری بوده که از خانوداه بریدن و از این دوری کاملا راضی هم هست. نمی دونم کس دیگه ای هم هست که بین دو راهی باشه اینکه همش یه چشم آدم به آیندست که اصلا امکانش وجود نداره بشه به خانواده (منظورم والدین هست) ماهی 1 بار سر زد. تابستون همسایمون که 2 تا بچش استرالیا هستن سکته کرد و پدر من به دادش رسید و حدود 3 هفته توو بیمارستان بالا سرش بود تا بچه هاش بالاخره اومدن . اینجور رفتارا هم داره توو ایران روز به روز کمرنگ تر میشه و دیگه تعداد همسایه و آشنایی که به داد هم برسن کمه، 10-15 سال دیگه که پدر مادرمون پیر میشن کی می خواد تا یه دکتر ببرتشون؟ ممکنه حرفام برای عده ای مسخره باشه یا بگن چه قدر لوس و وابسته است، ولی من از این سبکا نبودم که برای کارای زندگیم وابسه والدین باشم و فکر کنین الان فشار زندگی تنها این فکر هارو توو سرم انداخته باشه، منم زندگی مستقل رو دوست دارم ولی بالاخره توو برهه ای از زندگی حالا بارداری بچه داری و یا مریض داری آدم به والدین یا اونا به ما نیاز دارن. وقتی می بینم این خارجی ها هم حتی توو این موارد از اعضای خانوادشون کمک می گیرن به این فکر میافتم که نکنه این ماییم که داریم اشتباه می کنیم.
    یا همکلاسی های دیگم که به جز (ایرانی افغانی پاکستانی) همه می خوان بعد تحصیل بر گردن کشورشون و به همین دلیل کاملا شادن و دارن لذت می برن از این تجربه تحصیل تویه خارج اونموقع اون 3 گروه بالا(ایرانی افغانی پاکستانی،اینا رو مثال زدم چون از این کشورا همکلاسی دارم شاید ملیت های دیگه هم اینطوری باشن) همش دارن به آینده فکر می کنن که چه جوری توو این کشور بمونن یا برن جایه دیگه و اصلا اون نشاط یه دانشجویه کلمبیایی یا کویتی رو ندارن. به همکلاسی ایرانیم میگم چرا نمی خوای برگردی میگه بالاخره خاور میانه جنگ میشه و معتقده حتی دیگه ترکیه هم امن نیست اونموقع می بینم دانشجوهای ترکی دانشگامون یا خوابگاه با خیال آسوده بعد تحصیل برمیگردن کشورشون و اصلا کشورشون رو اونطوری نا امن نمی بینن در صورتیکه ما ایرانی ها ترکیه رو قبول نداریم.

    خیلی وقت ها فکر می کنم کاشکی کشوری می رفتم یا در آینده برم که امکان مهاجرت خوانواده هم مقدور باشه، واقعا در این مورد اطلاعات خیلی ضد و نقیضه، تویه گروه تلگرام یادمه پارسال ادمین گروه می گفت اینجا بیاین اقامت بگیرین سریع پدر مادرتونم می تونین مهاجرتی بیارین، ولی وقتی لینک شدم به 5-6 تا خانواده ایرانی توو این کشور بهم گفتن خیلی سخته و پدر یا مادر باید 75 سال سن داشته باشه یا همسرش مرده باشه. واقعا اطلاعات کمه آدم می خواد کشوری رو انتخاب کنه نمی دونه باید به حرف کی گوش بده . من الان اروپا هستم ولی هرجایی که امکان اقامت خانوادم هم باشه حاضرم برای مقطع بعدیم برم.
    دوستان لطفا اگه اطلاعاتی دارین یا راهکاری که من چه جوری این فکر رو که مثل خوره داره مغزم رو میخوره بگید ممنون میشم. می دونم این مشکل ممکنه برای خیلی ها باشه یا در آینده حداقل مشکل خیلی ها باشه چون کم کم جوونا از خانواده های امروزی دارن مهاجرت می کنن و این مشکل توو سالهای آینده مسئله مهمی میشه. ممنون میشم تجربه خودتون و یا نظرتون رو بگید شاید خیلی ها قبل از مهاجرت با این نظرات شما بتونن مسیر بهتری رو انتخاب کنن. اگه کشوری امکان مهاجرت پدر مادر بهش راحتتره، اگه خوتون یا آشنایانتون از خانواده های کم فرزند بودن و مهاجرت کردن لطفا بگین چه جوری با این حس مسئولیتی که آدم در آینده نسبت به خانوادش داره کنار بیاد و اگه راه حلی داره بگین

  2. #2

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    سلام دوست عزیز،

    این مسائلی که گفتید زیاد بزرگ نیستند. بزرگ نیستند اگر برنامه ریزی از قبل داشته باشید و سنجیده عمل کنید. شرایط دریافت اقامت برای خود و خانواده تان را قبل از انتخاب کشور برای ادامه تحصیل/کار در سایت اداره مهاجرت آن کشور بخوانید.

    قبل از اینکه کسی برای تحصیل/کار به خارج از کشور بره باید بشینه حساب کتاب کنه که چقدر طول میکشه تا بتونه اقامت/پاسپورت اون کشورو بگیره و بعد چقدر طول میکشه که ویزا برای افراد خانواده درست شه. ممکنه کشوری اصلاً اجازه نده که مهاجرین اون کشور مادر و پدرشونم بیارن.

    تمامی این اطلاعات در سایت اداره مهاجرت کشورها موجوده. مثلاً شما اگر بخواهید برای ادامه تحصیل به آمریکا بروید و سپس از طریق کار اقامت بگیرید این پروسه شاید 10 سال طول بکشه و بعد از گرفتن اقامت هم شما بجز همسر و فرزندان مجرد زیر 21 سال کسی رو نمیتونید به آمریکا بیارید! باید 5 سال بعد از دریافت اقامت که شهروند شدید برای اقامت پدر مادرتان تقاضا دهید که مدت زمان انتظارش هم باید در سایت اداره مهاجرت نوشته شده باشد. فکر میکنم حدود دو سال.

    ولی خوب بعضی کشورها ممکنه با اقامت هم اجازه بدهند که پدر یا مادرتان به شما ملحق شوند. در خصوص کانادا و خیلی از کشورهای دیگه تحقیق کنید. به هر صورت کانادا 3 سال بعد از اقامت میتونید شهروند بشید ولی کشوری مثل سوئیس باید 12 سال مقیم باشید بعد شهروند بشید. (البته سوئیس رو فقط شنیدم.)

    بررسی کنید که شرایط گرفتن اقامت از کدام کشور برای شما و خانواده تان راحتتر است سپس برنامه ریزی کنید. اطلاعات خود را اول با مراجعه به سایت اداره مهاجرت کشورها بدست آورید و سپس سایت های گوناگون و تلگرامی!

    امیدوارم کمکی کرده باشم.

  3. #3

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    من خودم نتونستم از خانواده ام ببرم و برگشتم. در صورتی که روزی که چمدونم رو می بستم با خودم فکر می کردم دیگه برنمی گردم. بنظرم ایرانی هایی که میرن ولی با دلتنگی و وابستگی به خانواده مبارزه می کنند و سعی می کنند دوام بیارن واقعا آدم های قوی و بعضا موفقی هستند. من فکر می کنم شاید بحث این نباشه که این آدم ها سردن ولی قضیه اینه که اگر بخوای موفق باشی در پروسه مهاجرت بهتره مدتی طولانی دور باشی تا هوایی نشی. من خودم روزی یک ساعت با مادرم حرف می زدم و هر چی بیشتر درگیر مسائل خانواده ام در ایران می شدم بیشتر دلم میخواست پیش اونها باشم. همین باعث شد که طاقت نیارم. ولی الان پشیمونم. در صورتی که یکی از اقوام ما تقریبا همسن من چهار ساله که رفته و یکبار به ایران سر نزده ولی الان هم درسش رو تموم کرده، هم کار خوب پیدا کرده و هم اقامت گرفته.

    در مورد غربی ها هم که همه میگن سردن ولی همونطور که شما مثال زدید خلافش دیده میشه باید بگم به نظر من این به این خاطر هست که خارجی ها آدم های مستقلی هستند و روی پای خودشون هستند و نمیشه این موضوع رو روی حساب سرد بودنشون گذاشت. بعد از اتمام مدرسه تشویق میشن که بیرون از خونه و بدون پدر و مادرشون مستقل زندگی کنند. خودشون درآمد داشته باشند و باقی مسائل. که این از نظر فرهنگ ما ممکنه به بی مهری تعبیر بشه.

  4. #4
    Banned
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    ارسال‌ها
    100

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    این مسئله که میگیدی یه مسئله احساسی و شخصیه. یعنی فرد به فرد تفاوت میکنه. موارد مثل شما هم من در سالهای مختلف تحصیلیم خیلی دیدم راستش اکثرا برگشتند چون حس تعلق و مسئولیت به خانواده داشتند من کاری به درست غلطش ندارم ولی وقتی این احساسات سراغشون اومده نتونستند باهاش کنار بیان و ترجیح دادن کنار خانوادشون باشن. ضمن اینکه بردن خانواده به کشورهای دیگه مشکلات فراوانی اعم از قانونی و هزینه ای و .... داره و واقعا نمیشه نسخه واحدی پیچید. اما واقعا اگر تک فرزند هستید و فعلا هم مشکلی نیست چرا درستون رو تموم نمیکنید و بعدش شاید راهی باز شد خانواده هم ببرید کشور دیگه ای . ولی خب ببینید وضعیت برگشتن بر نگشتن ایرانی ها با بقیه ملت ها تفاوت های بنیادین داره. کسی که مهاجرت میکنه مسئله اول اینه که در ایران اون چیزی که میخواسته رو یا شرایطی که وجود داشته رو نداشته. نداشتنش دلیل بر نتوانستنش نبوده فاکتورهای محیطی و اقتصادی و ... همگی موثر بر این قضیه بودن و تصمیم به مهاجرت میگیره از تمام اقشار هم هست راننده تاکسی و گارسون تاااااا دکتر مهندس و استاد دانشگاه. هرکسی به نحوی . من الان آدم میشناسم داشتن مهاجرت میکردن به استرالیا نمیدونم قضیش چطور شد کار خودش درست شد کار خانوادش نه. بر نمیگرده! میگه نمیام! ایران وضعش حتی از نظر شاید بزرگی خونه و ماشین اینا بهتر بودا ولی بازم میگه من اینجا راحتم بر نمیگردم. دوست دیگری میبینی شرایطش طور دیگریه از آمریکا بر میگرده که اینم باز من دیدم . این یه مسئله کاملا ضخصی و عاطفی هست واقعا و فرد به فرد کاملا تفاوت میکنه. حالا هرکس تعبیری در موردش داره سردی و وابسته بودن و ... ببینید شما خودتون حستون با تحمل این سختی دوری چطوره میتونی باهاش کنار بیای یا نه؟ و تصمیمتون رو بگیرید
    موفق باشی

  5. #5
    Banned
    تاریخ عضویت
    May 2016
    رشته و دانشگاه
    ME - WVU
    ارسال‌ها
    648

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Sepideh1368 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    یه مسئله ای ذهن منو خیلی درگیر خودش کرده، تویه فروم هم سرچ کردم ولی دقیقا تایپیکی پیدا کردم با موضوعی برعکس این موضوع.
    تا چند سال قبل گروهی در حال مهاجرت(تحصیلی کاری و ...) بودن که از یه نسل حدودا قبل تر بودن. اکثرا از خانواده هایی با 3-4 و یا بیشتر بچه. همون طور هم که می دونید این سبک خانواده با سبک جدید که اکثرا 1 و یا نهایتا 2 فرزندی هستند تفاوت داره. تویه خانواده های قدیمی تر که تعداد بچه ها بیشتر بود، وابستگی و حس مسئولیت به پدر و مادر تویه بچه ها کمتر بود(منظورم عشق و احترام نیستا) چون یه جورایی بار این مسئولیت و علاقه بین بچه ها پخش می شد و حتی در مواردی 1-2 تا از بچه ها اصلا همچین باری رو تحمل نمی کردن. و همینطور تفاوت پدر و مادر ها در دیدگاهشون در مورد موضوعات مختلف با بچه ها تویه اکثر موارد تفاوت خیلی زیادی داشت.
    ولی این نسل جدید که می خواد مهاجرت کنه، دغدغه هاشون به نظرم متفاوته با کسایی که قبلا رفتن.تویه نسل جدید و کلا سبک جدید خانواده خیلی به وفور دیده میشه که پدر و مادر مثل دوست می مونن برای بچه هاشون و دیگه اون ترس و پنهانکاری زیاد از والدین داره کمتر میشه( نمی گم نیست ولی تعداد خوانواده مدرن داره بیشتر میشه). خیلی از کسایی که می خوان الان مهاجرت کنن ممکنه مثل تعدادی از نسل قدیم ، دوری از خانواده و زندگی 100 مستقل و بریده شدن کامل از خانواده دیگه چزو معیارهاشون نباشه چون آزادی ها و دیدگاه های مشترک توو خانواده ها داره بیشتر میشه.
    خب این نسل جدید به جز مشکلات مهاجرت، مسئله حس مسئولیت نسبت به پدر و مادر هم بیشر میشه جزو معضلاتشون. اگه تا چند سال پیش کسایی که می رفتن می دونستن خواهر برادری دارن اینجا که میتونه حداقل ماهی یه بار به والدین سر بزنن یا دکتری ببرنشون، خب این نسل جدید این پایگاهو تو ایران ندارن، وقتی میرن دیگه کسی اینجا نیست که بتونه در حد معقول(نمی گم هر روز بره خونه والدینش) حداقل ماهی یکبار بهشون سر بزنه.
    تا وقتی تو ایران بودیم میشنیدیم خارجی ها سردن و با پدر مادر کاری ندارن و رابطشون کاملا بریده شده. ولی وقتی اومدم خارج از ایران دارم می بینم که این جماعت( توو کشوری هستم که مردمش به سردی رفتار معروفن) اگه والدینشون تویه شهرشون باشن حداقل آخر هفته ها باهاشون وقت می گذرونن و تعطیلات با خانواده گذرونده میشه. اونموقع است که آدم فکر می کنه عده ای از ما ایرانی ها حتی از این ها هم سردتریم!!! داشتم در مورد اینکه فکر نمی کردم اروپایی ها اینقدر وقت با خانواده بگذرونن توو دانشگاه حرف می زدم که همکلاسی آلمانیم بهم گفت چند تا دانشجو ایرانی دیدم که 2-3 ساله از ایران اومدن بیرون دیگه برنگشتن مگه خاونواده ندارن؟ یا همکلاسی فنلاندیم تعطیلات بین دو ترم رو برگشت شهرش چون خواهرش زایمان کرده بود و این می خواست 1 ماه کمک خواهرش کنه. دوستی دارم انگلیسه و میگه توو انگلیسیها خیلی زیاد دیده(حداقل توو همسایه هاش) که پدر مادر بزرگ به بزرگ کردن نوه هاشون کمک می کنن. به یه خانوم ایرانی صحبت می کردم که یکی از دلایل انتخاب اروپا برام نزدیکی به ایران بود، بهم گفت تا وقتی دانشجویی و تعطیلات بین 2 ترم داری میتونی بری مدام ایران،شاغل که بشی دیگه وقتت کمه،ازدواج که کنی دیگه نمیتونی از بچه و همسرت توقع داشته باشی هر تعطیلی فقط برن ایران... دیدم واقعا راست می گه. راستش خود من اصلا نمی دونم باید چی کار کرد،ایرانی هایی هم که می بینم یا خواهر برادر ایران دارن یا کلا سبکشون طوری بوده که از خانوداه بریدن و از این دوری کاملا راضی هم هست. نمی دونم کس دیگه ای هم هست که بین دو راهی باشه اینکه همش یه چشم آدم به آیندست که اصلا امکانش وجود نداره بشه به خانواده (منظورم والدین هست) ماهی 1 بار سر زد. تابستون همسایمون که 2 تا بچش استرالیا هستن سکته کرد و پدر من به دادش رسید و حدود 3 هفته توو بیمارستان بالا سرش بود تا بچه هاش بالاخره اومدن . اینجور رفتارا هم داره توو ایران روز به روز کمرنگ تر میشه و دیگه تعداد همسایه و آشنایی که به داد هم برسن کمه، 10-15 سال دیگه که پدر مادرمون پیر میشن کی می خواد تا یه دکتر ببرتشون؟ ممکنه حرفام برای عده ای مسخره باشه یا بگن چه قدر لوس و وابسته است، ولی من از این سبکا نبودم که برای کارای زندگیم وابسه والدین باشم و فکر کنین الان فشار زندگی تنها این فکر هارو توو سرم انداخته باشه، منم زندگی مستقل رو دوست دارم ولی بالاخره توو برهه ای از زندگی حالا بارداری بچه داری و یا مریض داری آدم به والدین یا اونا به ما نیاز دارن. وقتی می بینم این خارجی ها هم حتی توو این موارد از اعضای خانوادشون کمک می گیرن به این فکر میافتم که نکنه این ماییم که داریم اشتباه می کنیم.
    یا همکلاسی های دیگم که به جز (ایرانی افغانی پاکستانی) همه می خوان بعد تحصیل بر گردن کشورشون و به همین دلیل کاملا شادن و دارن لذت می برن از این تجربه تحصیل تویه خارج اونموقع اون 3 گروه بالا(ایرانی افغانی پاکستانی،اینا رو مثال زدم چون از این کشورا همکلاسی دارم شاید ملیت های دیگه هم اینطوری باشن) همش دارن به آینده فکر می کنن که چه جوری توو این کشور بمونن یا برن جایه دیگه و اصلا اون نشاط یه دانشجویه کلمبیایی یا کویتی رو ندارن. به همکلاسی ایرانیم میگم چرا نمی خوای برگردی میگه بالاخره خاور میانه جنگ میشه و معتقده حتی دیگه ترکیه هم امن نیست اونموقع می بینم دانشجوهای ترکی دانشگامون یا خوابگاه با خیال آسوده بعد تحصیل برمیگردن کشورشون و اصلا کشورشون رو اونطوری نا امن نمی بینن در صورتیکه ما ایرانی ها ترکیه رو قبول نداریم.

    خیلی وقت ها فکر می کنم کاشکی کشوری می رفتم یا در آینده برم که امکان مهاجرت خوانواده هم مقدور باشه، واقعا در این مورد اطلاعات خیلی ضد و نقیضه، تویه گروه تلگرام یادمه پارسال ادمین گروه می گفت اینجا بیاین اقامت بگیرین سریع پدر مادرتونم می تونین مهاجرتی بیارین، ولی وقتی لینک شدم به 5-6 تا خانواده ایرانی توو این کشور بهم گفتن خیلی سخته و پدر یا مادر باید 75 سال سن داشته باشه یا همسرش مرده باشه. واقعا اطلاعات کمه آدم می خواد کشوری رو انتخاب کنه نمی دونه باید به حرف کی گوش بده . من الان اروپا هستم ولی هرجایی که امکان اقامت خانوادم هم باشه حاضرم برای مقطع بعدیم برم.
    دوستان لطفا اگه اطلاعاتی دارین یا راهکاری که من چه جوری این فکر رو که مثل خوره داره مغزم رو میخوره بگید ممنون میشم. می دونم این مشکل ممکنه برای خیلی ها باشه یا در آینده حداقل مشکل خیلی ها باشه چون کم کم جوونا از خانواده های امروزی دارن مهاجرت می کنن و این مشکل توو سالهای آینده مسئله مهمی میشه. ممنون میشم تجربه خودتون و یا نظرتون رو بگید شاید خیلی ها قبل از مهاجرت با این نظرات شما بتونن مسیر بهتری رو انتخاب کنن. اگه کشوری امکان مهاجرت پدر مادر بهش راحتتره، اگه خوتون یا آشنایانتون از خانواده های کم فرزند بودن و مهاجرت کردن لطفا بگین چه جوری با این حس مسئولیتی که آدم در آینده نسبت به خانوادش داره کنار بیاد و اگه راه حلی داره بگین
    کجای بچه های امروزی حس مسوولیت بیشتری نسبت به پدر و مادرشون دارن؟!!
    اتفاقا تک فرزندی نه تنها باعث بیشتر شدن حس نشده بلکه برعکس!
    این یه چیز واضحه در جامعه.
    در مورد سایر حرفاتون بحثی نیست فقط این که هیچ دو فردی عین هم نیست!

  6. #6
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    ارسال‌ها
    0

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی



    ببین دوست عزیز بنده نزدیک 40 سالمه و از 25 سالگی از ایران اومدم بیرون یه توصیهدارم نه به شما بلکه به بقیه که اول راه هستند: وقتی می خواهید یه کشوری رو انتخابکنید نظر دانشجو که 1 یا 2 ساله رفته یا کسی که به هر طریقی مهاجرت کرده و تازهرفته خیلی نظر منطقی و درستی نیست. بنده چند سال هست این سایت و یه فروم دیگهرو می خونم و متاسفانه می بینم داخل این سایت خیلی مواقع دانشجوها که تازه رفتن درباره خیلی مسائل نظر قطعی می دهند. الان براتون چند مورد مثال می زنم خودتون متوجهمیشید:
    دوستی دارم خانوادگی مهاجرت کردن کانادا، بعد از سال ها برای مادرشون مشکلی پیشاومد و باید عمل می شدن ولی باید یه مدتی منتظر می شدن تا نوبتشون بشه برای عملداخل کانادا ولی چون موقعیت سخت بود رفتن ایران و عمل رو انجام دادن و برگشتن. خبنظر این دوست بنده این بود که سیستم درمانی کانادا برای موقعیت هایی مناسب نیست وهنوز سیستم درمانی ایران در مواقعی بهتر جواب می دهد. حالا در مقایسه با اینموضوع، اوایل که پسر داییم رفت کانادا ازش در مورد سیستم درمانی کانادا پرسیدم وهمش می گفت عالی است و ایراد نداره و از این حرفا، می دونی چرا؟چون تازه 1 سال بودرفته بود چون جوان بود و مشکل حادی براش چیش نیومده بود که واقعا بدونه سیستم چهجوریه در مواقع حاد. این حرفام به این معنی نست که سیستم درمانی کانادا خیلی بدهیا مال ایران بهتره، فقط می خوام تفاوت نظرات رو ببینی.
    مورد بعدی، شاید شما هم شنیده باشین که اروپایی ها در مدارسشون چند زبان رو یاد میگیرند و انگلیسی هم بلدند(به جز جنوب اروپا).دوست بنده با پذیرش انگلیسی رفتآلمان. می گفت از هر دانشجویی میپرسیدم اوضاع انگلیسی حرف زدن چه طوره داخل شهرایبزرگ می گفتن مشکلی نیست. حالا این بنده خدا رفت و میگه که اصلا سطح زبان انگلیسیمثل اون چیزی که براش گفته بودن نبود، داخل دانشگاه و خوابگاه دولتی انگلیسی هاخوبه اما اگه بخواهید داخل جامعه کمی حل بشید اونموقع متوجه میشید باید با معلوماتکامل آلمانی میومدید. می دونی مشکلش چی بود؟خوابگاه دولتی گیرش نیومد رفت سراغخونه و خوابگاه خصوصی،میگه حتی دانشجوهای مقطع ارشدی می بینه که انگلیسی در حدمینیمم هم بلد نیستن. رفته باشگاه ورزشی رفته فروشگاه ها رفته داخل فرودگاه خریدرفته سوار تاکسی شده و می گه سطح انگلیسی حرف زدن مردم اصلا خوب نیست و واقعا براشمشکل پیش اومده. حالا اون دانشجو که دوست من را راهنمایی کرده بود دروغ نگفته بودبنده خدا، دانشجوها درصد زیادیشون زندگیشون بین خوابگاه و دانشگاه خلاصه میشه وبیرون هم با دوستان دانشگاه می روند که مشکلی نیست، خب این دانشجو هنوز حل نشدهداخل محیط که ببینه وضع انگلیسی حرف زدن بیرون حبابی که اون توش هست چه جوریه.
    دوستی دارم برای ادامه تحصیل رفت فرانسه و دوران تحصیل کاملا راضی بود و بعدش همکار پیدا کرد در کمپانی معروف خودروسازی فرانسه. وقتی کار پیدا کرد و نوبت به حلشدن داخل جامعه رسید نظرش در باره اون کشور کاملا متضاد بود با دوران دانشجوییش ومی گفت فرانسوی ها غریبه را به عنوان دوست یا همکار صمیمی قبول نمی کنند. با اینکهموقعیت شغلی خوبی دارد ولی حتی در پیدا کردن شریک زندگی هم دچار مشکل شده. همیشهمیگه کاشکی دوران دانشجویی از اون حباب میومدم بیرون و سعی می کردم جامعه روبشناسم. الان کار خوب با درآمد خوب داره و به قول خودش گیر افتاده و می ترسهبرگرده ایران یا بره کشور دیگه و نتونه اون موقعیت شغلی رو پیدا کنه. فقط می گهآدم باید قبل از این پاگیر بشه (ازدواج یا کاری) باید سعی کنه با دید به آینده اونکش.ر رو بشناسه.
    موزد بعدی، داخل همین فروم دیدم دوستانی در مورد امنیت یه کشوری سوال پرسیدن و باپاسخ تند یا در مواقعی معمولی ولی با این مظمون که اینجا امنه مواجه شدند. الانهمون دوستی که آلمان دارم می گفت از دانشجوهای متاهل و پسرای ایرانی قبل اومدنشپرسیده و بهش گفتن نه این چه حرفیه مهاجرا کاری نکردن اینجارو و امنه بیا! یا محلههایی از شهر رو بهش گفتن خیلی امنه بعد این دوستم داخل سایت بوکینگ نظرات مردم رودر مورد هاستل ها داخل اون محلات دیده و میگه دخترا کامنت گذاشته بودن که برایخانم تنها امن نیست اینجا. رفته اونجا و واقعا دیده اون محلات حداقل ظاهری امن نیستنحالا جرمی ندیده ولی ترسیده بوده. تویه فرودگاه امام تابستان بودم 3-4 تا خانمایرانی نشسته بودن برای شهرهای مختلف آلمان بودن داشتن می رفتن فرانکفورت بحثشوندر مورد سیل عظیم مهاجران و ناامنی که داخل شهراشون پیش اومده، می گفتن آلمانبسیار جای امنی بود ولی الان اون حس امنیت سال ها قبل رو ندارن . ببینید باز همتفاوت نظر از زمین تا آسمان بین کسیکه دانشجو هست و کسیکه 10-20 ساله ساکنه اونجا.شما تا وقتی دانشجویی اونقدر مشغولی شاید وقت نکنی به جز خوابگاه و دانشگاه و یهسری مکان تفریحی با همکلاسیهات بقیه جاها ا سر بزنی که بتونی نظر کلی بدی.
    یه توصیه دارم واقعا این رو جدی بگیرید با کسی مشورت کنید که چند سال اونجا باشهبا کسانی مثل خودتون مشورت کنید، اگر دختر هستید ممکنه نظر یه پسر یا زوج متاهل درمورد خیلی مسائل با نظرات دخترها متفاوت باشه.
    مورد بعدی گویا شما از خانواده تک فرزند یا دو فرزندی هستی، باید با امثال خودتمشورت کنی ، منی که 2 تا خواهر و 1 برادر ایران دارم که به پدر و مادر رسیدگی میکنن نمی تونم نظر درست درباره شما بگم، فقط مواردی رو دیدم که والدین هم امروزیبودن خیلی هاشون مهاجرت خانوادگی کردن از روز اول، همه با هم رفتن. حالا منی کهداخل ایران با محدودیت پدر مادر بودم و یه جورایی با وجود دوست داشتنشون از خدامبود بیام دورترین نقطه ممکنه که هر چند سال یه بار ببینمشون و فک و فامیل هوسنکنند بهم سر بزنند، من نمی تونم شما رو راهنمایی کنم چون رابطه من و پدر مادرم بارابطه ای که شما داشتی تفاوتش زیاده.
    و اما در مورد کشوری که این مسایل دوری از خانواده برای افرادی که تمایل بهارتباط زیاد با خانواده دارند؛ ببینید آقایی در فامیل داشتیم رفت انگلستان مدیریتهتلداری خوند و کار پیدا کرد ولی بعد چند سال برگشت ارمنستان هتل راه انداخت والان با خانواده خوش و خرم کنار هم دارند زندگی می کنند.
    پسر دوست پدرم متولد آمریکا بود ولی بزرگ شده ایران رفت آمریکا عمران خوند ولی بعدسالها در 40 سالگی اومده ترکیه داخل یکی از این شهرهای ساحلی مشغول ویلاسازی هست 7ساله و با پدر و مادر و برادراش و همسرش با هم دارند زندگی می کنند.
    سفری داشتم برای یه نمایشگاه به ایتالیا ، دوست ایتالیاییم منو برد خونشون برای 1هفته .داماد خالش ایرانی بود. آقای ایرانی می گفت 30 سال پیش اومدم ایتالیا بعد 2سال رفتم استرالیا ولی 10 سال هست باز اومدم ایتالیا چون من ایجا خوشم من این سبکزندگی که همه ساده زیستن و هر هفته با خانواده دور هم جمع میشن رو دوست دارم. بهممی گفت کافیه به پیرمرد پیرزن های ایتالیایی نگاه کنی ببینی چقدر شادن اینا تمامزندگی حرص پول و کار کردن نداشتن بلکه لذت بردن از زندگی.
    حالا برعکس موارد بالا بسیار آدم هایی رو هم سراغ دارم که موندن داخل هموناروپا و آمریکا و کانادا و دارن زندگی می کنند و بسیار موفق هستند. معیار آدم هامتفاوت هست. یکی با بودن نزدیک خانواده شاد هست یکی با دور بودن از فضولی فامیل وسلطه والدین، باید ببینی کجا احساس خوشبختی می کنی. مهمترین مسئله ای کهخیلی ها دوران پیری آرزوش رو دارن اینه که کاش شاد زندگی کرده بودند. حالا اینشادی میتونه برگشت به ایران باشه برای شما میتونه موندن و موفق شدن داخل خلرح باشهو یا می تونه تغییر کشور و زندگی با پدر مادرتون داخل یه کشور دیگه که شرایطمهاجرتش راحته باشه. شما ببین کدوم راحت تری، از حرف مردم هم نترس که چرا بی عاطفهبود موند خارج-چرا لوس بود برگشت-چرا احمق بود اروزپا آمریکا را ول کرد اومدترکیه.این حرفا همیشه هست برای شادی خودت زندگی کن. هر جوری خوشبختی بیشتری حس میکنی اون کار رو بکن فقط با آدم های مناسب مشورت کن که این خیلی کمکت می کنه. ممکنهفردیکه تازه رفته اون اوایل از این که حجاب نداره از اینکه نوشیدنی آزاده از اینکهمی تونه نزدیکای صبح بیاد خونه و هیشکی بهش هیچ چی نگه اینقدر خوشحال و راضی باشهکه اون شهر یا کشور براش بهشت باشه. ممکنه یه مدل دیگه باشه و اون اوایل اونقدردرگیر پیدا کردن کار و کار یاد گرفتن و یا درس خوندن باشه که مشکلات محیط رونبینه. یه چند سال که بگذره همشون چشمشون به حقایق باز میشه حالا یا این حقایق رومی بینن و می پذیرن و ادامه میدن یا پشیمون میشن مسیر رو عوض می کنن و یا پشیمونمیشن ولی با دودلی ادامه میدن. سعی کن این حقایق رو بتونی پیدا کنی. هیچ وقت همدیر نیست برای تغییر این را یادت باشه
    ببخشید طولانی شد اما خواستم تجربیاتم را درمیان بگذارم بلکه کمک کننده باشند

  7. #7
    Banned
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    ارسال‌ها
    100

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    نقل قول نوشته اصلی توسط neliii نمایش پست ها


    .............
    نقدر خوشحال و راضی باشهکه اون شهر یا کشور براش بهشت باشه. ممکنه یه مدل دیگه باشه و اون اوایل اونقدردرگیر پیدا کردن کار و کار یاد گرفتن و یا درس خوندن باشه که مشکلات محیط رونبینه. یه چند سال که بگذره همشون چشمشون به حقایق باز میشه حالا یا این حقایق رومی بینن و می پذیرن و ادامه میدن یا پشیمون میشن مسیر رو عوض می کنن و یا پشیمونمیشن ولی با دودلی ادامه میدن. سعی کن این حقایق رو بتونی پیدا کنی. هیچ وقت همدیر نیست برای تغییر این را یادت باشه

    ببخشید طولانی شد اما خواستم تجربیاتم را درمیان بگذارم بلکه کمک کننده باشند
    در مورد انگلیسی در اروپا کاملا درست میگید. من در هر کشور اروپایی تا الان زندگی کردم یا دوره کالج یا دانشگاهی بودم متاسفانه سطح انگلیسی صحبت کردنشون اصلا چیزی نبوده که انتظار میرفته البته برای همین سطح اجتماع هست و نه محیط های دانشگاهی. اکثر اروپا زبان خودشون رو دارند و خیلی کاری به گار انگلیسی ندارند. در مورد بحث دوست صمیمی و اینها بازم درست میگن . من خودم دوست استرالیایی صمیمی دارم و ملیت های دیگه اروپایی هم هستن ولی این حل شدن در اجتماع یک مقدار مشکل تر و پیچیده تر از چیزی هست که گاها گفته میشه. به نسبت جامعه و مهاجر پذیری در امریکا اروپا واقعا در این زمینه مشکل داره من نه یکی دو مورد که صدها مورد دیدم از اینکه وارد جمعای نزدیک و صمیمی اروپایی نمیشند گله مند بودند یا دوست صمیمی به معنایی که فکر میکردند البته بازم میگم به شخصه انتظار من از دوست چیز خاصی نیست بجز مراودات معمول و مشکلی ندارم با دوستان اروپایی و غیر اروپایی ام. ولی خب اگر منظور مدل دوستی و صمیمیت های زیاد و ... هست نه انتظار اون رو نباید داشت.
    اروپا رو به کنار! در برخی گروهای اجتماعی و شبکه های اجتماعی طرف صدها پست راجع به امریکا داره و فکر میکنه نیویورک یعنی منهتن! اون وقت بگو جایی هم به نام هارلم وجود داره با اون سطح مشکل حمله ور میشه بهت.

  8. #8
    Member applyie آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    رشته و دانشگاه
    Engineering
    ارسال‌ها
    277

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    تاپیک جالبی هست و موضوعات جالبی مطرح شده و ابتدا ممنون از همه دوستان مخصوصا کاربر neliii که تجربیاتشون رو اینجا کامل نوشتن.
    فقط در مورد زبان چندتا نکته هست.
    اول اینکه هرکشوری طبیعتا دوست داره به زبان خودش صحبت کنه حتی اگه تسلط کامل به زبان دیگه داشته باشه و این مورد تو آلمان و فرانسه قطعا بیشتره چون تعصب خاصی به زبان خودشون دارن.
    دوم، طبق آمار مردم هلند و کشورهای اسکاندیناوی بیشترین تسلط رو به زبان انگلیسی در بین تمام کشورهای غیرانگلیسی زبان دنیا دارن. (حتی در یک مطلبی خوندم که در کشور هلند فیلم های انگلیسی دوبله نمیشن و به زبان انگلیسی تو TV پخش میشه و این یک دلیل برای تسلط بیشتر زبانی مردم این کشور هست، در صورتیکه چنین چیزی در کشوری مثل آلمان و فرانسه اتفاق نمیوفته. دوستانی که مقیم این کشورها هستن و از TV این کشورها استفاده کردن لطفا نظر بدن)
    سوم، در پوزیشن های دکتری در کشورهای مختلف غیرانگلیسی زبان اروپا بارها دیده میشه که مستقیما اشاره شده دانش زبان native یک فاکتور مثبت هست اگرچه requirement نیست. (چون شما علاوه بر تحصیل در محیط دانشگاه برای انجام پروژه دکتراتون نیاز به همکاری با سازمان ها، شرکت ها و کلا محیط های غیر از دانشگاه هم دارید و بنابراین اگر زبان native رو حتی در حد پایه ای هم بدونید برای خودتون راحت تر خواهد بود. البته شاید برای همه رشته ها اینجور نباشه).
    ضمنا این گفته ها تایید یا رد صحبت دوستان نبود و صرفا مطالبی بود که به نظرم اومد میتونه برای بعضی از دوستان دیگه مفید باشه.
    If you are the smartest person in the room, then you are in the wrong room



  9. #9
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    ارسال‌ها
    13

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    فرهنگ مردم ارنستان برای مهجرت چطوره؟

  10. #10
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    رشته و دانشگاه
    Electrical & Power
    ارسال‌ها
    79

    پیش فرض پاسخ : مهاجرت نسل جدید و تاثیر مشکلات وابستگی در خانواده های امروزی

    سلام و عرض ادب خدمت تمام عزیزان
    من خیلی مختصر و مفید یه موردی رو معرفی کنم که امیدوارم بدرد همگی بخوره
    گرچه تجربه نشون داده که مطالب علمی درصد خطاش به نسبت همیشه کمتر بوده
    اگر در یوتیوب سرچ کنین : چالش های فرهنگی انسان مهاجر که یک کارگاه آموزشی کامل از دکترفرنودی و در کالیفرنیا برگزار شده براحتی میتونین همه سی و دو قسمت رو مشاهده و دانلود بفرمایید.
    مطالبی به گمانم بدرد بخور و کارساز گفته شده در این کارگاه .


    با آرزوی موفقیت و سلامتی دوستان
    Actions Count,NOT Words

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •