ببین دوست عزیز بنده نزدیک 40 سالمه و از 25 سالگی از ایران اومدم بیرون یه توصیهدارم نه به شما بلکه به بقیه که اول راه هستند: وقتی می خواهید یه کشوری رو انتخابکنید نظر دانشجو که 1 یا 2 ساله رفته یا کسی که به هر طریقی مهاجرت کرده و تازهرفته خیلی نظر منطقی و درستی نیست. بنده چند سال هست این سایت و یه فروم دیگهرو می خونم و متاسفانه می بینم داخل این سایت خیلی مواقع دانشجوها که تازه رفتن درباره خیلی مسائل نظر قطعی می دهند. الان براتون چند مورد مثال می زنم خودتون متوجهمیشید:
دوستی دارم خانوادگی مهاجرت کردن کانادا، بعد از سال ها برای مادرشون مشکلی پیشاومد و باید عمل می شدن ولی باید یه مدتی منتظر می شدن تا نوبتشون بشه برای عملداخل کانادا ولی چون موقعیت سخت بود رفتن ایران و عمل رو انجام دادن و برگشتن. خبنظر این دوست بنده این بود که سیستم درمانی کانادا برای موقعیت هایی مناسب نیست وهنوز سیستم درمانی ایران در مواقعی بهتر جواب می دهد. حالا در مقایسه با اینموضوع، اوایل که پسر داییم رفت کانادا ازش در مورد سیستم درمانی کانادا پرسیدم وهمش می گفت عالی است و ایراد نداره و از این حرفا، می دونی چرا؟چون تازه 1 سال بودرفته بود چون جوان بود و مشکل حادی براش چیش نیومده بود که واقعا بدونه سیستم چهجوریه در مواقع حاد. این حرفام به این معنی نست که سیستم درمانی کانادا خیلی بدهیا مال ایران بهتره، فقط می خوام تفاوت نظرات رو ببینی.
مورد بعدی، شاید شما هم شنیده باشین که اروپایی ها در مدارسشون چند زبان رو یاد میگیرند و انگلیسی هم بلدند(به جز جنوب اروپا).دوست بنده با پذیرش انگلیسی رفتآلمان. می گفت از هر دانشجویی میپرسیدم اوضاع انگلیسی حرف زدن چه طوره داخل شهرایبزرگ می گفتن مشکلی نیست. حالا این بنده خدا رفت و میگه که اصلا سطح زبان انگلیسیمثل اون چیزی که براش گفته بودن نبود، داخل دانشگاه و خوابگاه دولتی انگلیسی هاخوبه اما اگه بخواهید داخل جامعه کمی حل بشید اونموقع متوجه میشید باید با معلوماتکامل آلمانی میومدید. می دونی مشکلش چی بود؟خوابگاه دولتی گیرش نیومد رفت سراغخونه و خوابگاه خصوصی،میگه حتی دانشجوهای مقطع ارشدی می بینه که انگلیسی در حدمینیمم هم بلد نیستن. رفته باشگاه ورزشی رفته فروشگاه ها رفته داخل فرودگاه خریدرفته سوار تاکسی شده و می گه سطح انگلیسی حرف زدن مردم اصلا خوب نیست و واقعا براشمشکل پیش اومده. حالا اون دانشجو که دوست من را راهنمایی کرده بود دروغ نگفته بودبنده خدا، دانشجوها درصد زیادیشون زندگیشون بین خوابگاه و دانشگاه خلاصه میشه وبیرون هم با دوستان دانشگاه می روند که مشکلی نیست، خب این دانشجو هنوز حل نشدهداخل محیط که ببینه وضع انگلیسی حرف زدن بیرون حبابی که اون توش هست چه جوریه.
دوستی دارم برای ادامه تحصیل رفت فرانسه و دوران تحصیل کاملا راضی بود و بعدش همکار پیدا کرد در کمپانی معروف خودروسازی فرانسه. وقتی کار پیدا کرد و نوبت به حلشدن داخل جامعه رسید نظرش در باره اون کشور کاملا متضاد بود با دوران دانشجوییش ومی گفت فرانسوی ها غریبه را به عنوان دوست یا همکار صمیمی قبول نمی کنند. با اینکهموقعیت شغلی خوبی دارد ولی حتی در پیدا کردن شریک زندگی هم دچار مشکل شده. همیشهمیگه کاشکی دوران دانشجویی از اون حباب میومدم بیرون و سعی می کردم جامعه روبشناسم. الان کار خوب با درآمد خوب داره و به قول خودش گیر افتاده و می ترسهبرگرده ایران یا بره کشور دیگه و نتونه اون موقعیت شغلی رو پیدا کنه. فقط می گهآدم باید قبل از این پاگیر بشه (ازدواج یا کاری) باید سعی کنه با دید به آینده اونکش.ر رو بشناسه.
موزد بعدی، داخل همین فروم دیدم دوستانی در مورد امنیت یه کشوری سوال پرسیدن و باپاسخ تند یا در مواقعی معمولی ولی با این مظمون که اینجا امنه مواجه شدند. الانهمون دوستی که آلمان دارم می گفت از دانشجوهای متاهل و پسرای ایرانی قبل اومدنشپرسیده و بهش گفتن نه این چه حرفیه مهاجرا کاری نکردن اینجارو و امنه بیا! یا محلههایی از شهر رو بهش گفتن خیلی امنه بعد این دوستم داخل سایت بوکینگ نظرات مردم رودر مورد هاستل ها داخل اون محلات دیده و میگه دخترا کامنت گذاشته بودن که برایخانم تنها امن نیست اینجا. رفته اونجا و واقعا دیده اون محلات حداقل ظاهری امن نیستنحالا جرمی ندیده ولی ترسیده بوده. تویه فرودگاه امام تابستان بودم 3-4 تا خانمایرانی نشسته بودن برای شهرهای مختلف آلمان بودن داشتن می رفتن فرانکفورت بحثشوندر مورد سیل عظیم مهاجران و ناامنی که داخل شهراشون پیش اومده، می گفتن آلمانبسیار جای امنی بود ولی الان اون حس امنیت سال ها قبل رو ندارن . ببینید باز همتفاوت نظر از زمین تا آسمان بین کسیکه دانشجو هست و کسیکه 10-20 ساله ساکنه اونجا.شما تا وقتی دانشجویی اونقدر مشغولی شاید وقت نکنی به جز خوابگاه و دانشگاه و یهسری مکان تفریحی با همکلاسیهات بقیه جاها ا سر بزنی که بتونی نظر کلی بدی.
یه توصیه دارم واقعا این رو جدی بگیرید با کسی مشورت کنید که چند سال اونجا باشهبا کسانی مثل خودتون مشورت کنید، اگر دختر هستید ممکنه نظر یه پسر یا زوج متاهل درمورد خیلی مسائل با نظرات دخترها متفاوت باشه.
مورد بعدی گویا شما از خانواده تک فرزند یا دو فرزندی هستی، باید با امثال خودتمشورت کنی ، منی که 2 تا خواهر و 1 برادر ایران دارم که به پدر و مادر رسیدگی میکنن نمی تونم نظر درست درباره شما بگم، فقط مواردی رو دیدم که والدین هم امروزیبودن خیلی هاشون مهاجرت خانوادگی کردن از روز اول، همه با هم رفتن. حالا منی کهداخل ایران با محدودیت پدر مادر بودم و یه جورایی با وجود دوست داشتنشون از خدامبود بیام دورترین نقطه ممکنه که هر چند سال یه بار ببینمشون و فک و فامیل هوسنکنند بهم سر بزنند، من نمی تونم شما رو راهنمایی کنم چون رابطه من و پدر مادرم بارابطه ای که شما داشتی تفاوتش زیاده.
و اما در مورد کشوری که این مسایل دوری از خانواده برای افرادی که تمایل بهارتباط زیاد با خانواده دارند؛ ببینید آقایی در فامیل داشتیم رفت انگلستان مدیریتهتلداری خوند و کار پیدا کرد ولی بعد چند سال برگشت ارمنستان هتل راه انداخت والان با خانواده خوش و خرم کنار هم دارند زندگی می کنند.
پسر دوست پدرم متولد آمریکا بود ولی بزرگ شده ایران رفت آمریکا عمران خوند ولی بعدسالها در 40 سالگی اومده ترکیه داخل یکی از این شهرهای ساحلی مشغول ویلاسازی هست 7ساله و با پدر و مادر و برادراش و همسرش با هم دارند زندگی می کنند.
سفری داشتم برای یه نمایشگاه به ایتالیا ، دوست ایتالیاییم منو برد خونشون برای 1هفته .داماد خالش ایرانی بود. آقای ایرانی می گفت 30 سال پیش اومدم ایتالیا بعد 2سال رفتم استرالیا ولی 10 سال هست باز اومدم ایتالیا چون من ایجا خوشم من این سبکزندگی که همه ساده زیستن و هر هفته با خانواده دور هم جمع میشن رو دوست دارم. بهممی گفت کافیه به پیرمرد پیرزن های ایتالیایی نگاه کنی ببینی چقدر شادن اینا تمامزندگی حرص پول و کار کردن نداشتن بلکه لذت بردن از زندگی.
حالا برعکس موارد بالا بسیار آدم هایی رو هم سراغ دارم که موندن داخل هموناروپا و آمریکا و کانادا و دارن زندگی می کنند و بسیار موفق هستند. معیار آدم هامتفاوت هست. یکی با بودن نزدیک خانواده شاد هست یکی با دور بودن از فضولی فامیل وسلطه والدین، باید ببینی کجا احساس خوشبختی می کنی. مهمترین مسئله ای کهخیلی ها دوران پیری آرزوش رو دارن اینه که کاش شاد زندگی کرده بودند. حالا اینشادی میتونه برگشت به ایران باشه برای شما میتونه موندن و موفق شدن داخل خلرح باشهو یا می تونه تغییر کشور و زندگی با پدر مادرتون داخل یه کشور دیگه که شرایطمهاجرتش راحته باشه. شما ببین کدوم راحت تری، از حرف مردم هم نترس که چرا بی عاطفهبود موند خارج-چرا لوس بود برگشت-چرا احمق بود اروزپا آمریکا را ول کرد اومدترکیه.این حرفا همیشه هست برای شادی خودت زندگی کن. هر جوری خوشبختی بیشتری حس میکنی اون کار رو بکن فقط با آدم های مناسب مشورت کن که این خیلی کمکت می کنه. ممکنهفردیکه تازه رفته اون اوایل از این که حجاب نداره از اینکه نوشیدنی آزاده از اینکهمی تونه نزدیکای صبح بیاد خونه و هیشکی بهش هیچ چی نگه اینقدر خوشحال و راضی باشهکه اون شهر یا کشور براش بهشت باشه. ممکنه یه مدل دیگه باشه و اون اوایل اونقدردرگیر پیدا کردن کار و کار یاد گرفتن و یا درس خوندن باشه که مشکلات محیط رونبینه. یه چند سال که بگذره همشون چشمشون به حقایق باز میشه حالا یا این حقایق رومی بینن و می پذیرن و ادامه میدن یا پشیمون میشن مسیر رو عوض می کنن و یا پشیمونمیشن ولی با دودلی ادامه میدن. سعی کن این حقایق رو بتونی پیدا کنی. هیچ وقت همدیر نیست برای تغییر این را یادت باشه
ببخشید طولانی شد اما خواستم تجربیاتم را درمیان بگذارم بلکه کمک کننده باشند
علاقه مندی ها (Bookmarks)