صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

  1. #1
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    20

    Question دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    با سلام خدمت دوستان

    (( میدونم متنم طولانیه ولی خواهشا تا آخر بخونید. ممنونم ازتون ))

    بنده تو 5 ساله دوم زندگی تو کانادا هستم با کارت پی آر و لی چون هیچوقت از اینجا خوشم نیومده همیشه درحال رفت و آمد بودم و برای همین هیچ وقت نتونستم برای سیتیزنی اپلای کنم.

    آخرین باری که ایران بودم حدود 3 سال و 4 ماه طول کشید ولی چون بیزینسهای کوچیکی که تو ایران داشتم یکی پس از دیگری شکست خورد بازم مجبور شدم ژانویه 2016 برگردم تا الان. ژانویه که برگشتم افسر مهاجرت گفت نزدیک ازدست دادن اقامتت هستی چون از 5 سال آخر اقامت باید 2 سال حظور فیزیکی داشت تا اقامت تمدید بشه و باید بگم خیلی بامن ملایمت بخرج داد که باوجود غیبت بیش از 3 سال اجازه ورود داد.

    حالا بعد از 15 ماه زندگی بعد از آخرین ورود باز بیزنسی که خیلی هم دنبالش بودم نشد و مجبور شدم برم کالج البته تحت حمایت دولت تا 2 ترم ولی کلا آدمی نیستم که بتونم کارای روتین و آفیسیو تحمل کنم دیگه آخرای ترم بیخیال کالج شدم و کلا بریدم (چون لیسانس نرم افزار داشتم از ایران منو فرستادن یه کامیونیتی کالج که پروگرم 2 ساله بود و منم دیدم تهش باید به پروگرمر بشم که 8 ساعت کار روزانه و هرروز و منم از اون تیپ آدما نیستم که بتونم کارای روتینو هرروز و برای یه کمپانی انجام بدم 2 فته مونده به امتحانات بیخیال شدم و موندم خونه)

    15 ماه پیش که برگشتم رفتم زیر نظر حمایت دولت ولی اینقدر حقوقش کمه که فقط تورو زنده نگه میداره و همین و بس.

    4 هفته پیش گذرناممو برای تمدید به واشنگتن فرستادم و منتظرم وقتی بدستم برسه بلیط بگیرمو برگردم چون واقعا نه انگیزه روحی و نه آینده ای با توجه به مدل کارکردنم که نمیتونم برای کسی کار کنم نمیبینم. کارایی مثل فارکس و استاک مارکت تریدینگو چه اینجا و چه زمانیکه ایران بودم تجربه کردم ونتیجش چیزی جز قرض وام به کانادا وخراب شدن کردیت هیستوری نداشت.

    میدونم اگه برگردم اینبار ایران برای همیشه اقامت اینجارو از دست میدم و کل زحمات جونیم که حدود 7 سال طول کشید اقامت اینجارو از سوریه بگیریم از 2001 تا 2007 ازدست میدم و باید برگردم ایران با خانواده که راضی به برگشتم نیستن زندگی کنم.

    شرمنده داستان زندگیم خیلی طولانی شد و سرتونو دردآوردم.
    همه اینارو نوشتم شاید یکی پیدابشه که هم شرایط من بوده و شاید نکته نظری و راهنمایی بتونه به این شرایط بد زندگیم کمک کنه و یه در جدیدیو برام باز کنه.

    و یه سوال آخر. شده تاحالا براتون پیش بیاد مثل منکه مثلا تو 5 سال گذشته فقط 15 ماه کانادا حظور فیزیکی داشته و بره ایران و دوباره برگرده کانادا و بهش اجازه ورود ندادن و برشگردوندن به ایران؟

    بازم ازتون بینهایت ممنونم که متن طولانی منو خوندین و واقعا قبل از گرفتن بلیط برگشت به ایران به راهکارهای و نکته های ارزشمندتون احتیاج دارم.
    به شدت براهنماییتون احتیاج دارم

  2. #2

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط soheil_eng نمایش پست ها
    با سلام خدمت دوستان

    (( میدونم متنم طولانیه ولی خواهشا تا آخر بخونید. ممنونم ازتون ))

    بنده تو 5 ساله دوم زندگی تو کانادا هستم با کارت پی آر و لی چون هیچوقت از اینجا خوشم نیومده همیشه درحال رفت و آمد بودم و برای همین هیچ وقت نتونستم برای سیتیزنی اپلای کنم.

    آخرین باری که ایران بودم حدود 3 سال و 4 ماه طول کشید ولی چون بیزینسهای کوچیکی که تو ایران داشتم یکی پس از دیگری شکست خورد بازم مجبور شدم ژانویه 2016 برگردم تا الان. ژانویه که برگشتم افسر مهاجرت گفت نزدیک ازدست دادن اقامتت هستی چون از 5 سال آخر اقامت باید 2 سال حظور فیزیکی داشت تا اقامت تمدید بشه و باید بگم خیلی بامن ملایمت بخرج داد که باوجود غیبت بیش از 3 سال اجازه ورود داد.

    حالا بعد از 15 ماه زندگی بعد از آخرین ورود باز بیزنسی که خیلی هم دنبالش بودم نشد و مجبور شدم برم کالج البته تحت حمایت دولت تا 2 ترم ولی کلا آدمی نیستم که بتونم کارای روتین و آفیسیو تحمل کنم دیگه آخرای ترم بیخیال کالج شدم و کلا بریدم (چون لیسانس نرم افزار داشتم از ایران منو فرستادن یه کامیونیتی کالج که پروگرم 2 ساله بود و منم دیدم تهش باید به پروگرمر بشم که 8 ساعت کار روزانه و هرروز و منم از اون تیپ آدما نیستم که بتونم کارای روتینو هرروز و برای یه کمپانی انجام بدم 2 فته مونده به امتحانات بیخیال شدم و موندم خونه)

    15 ماه پیش که برگشتم رفتم زیر نظر حمایت دولت ولی اینقدر حقوقش کمه که فقط تورو زنده نگه میداره و همین و بس.

    4 هفته پیش گذرناممو برای تمدید به واشنگتن فرستادم و منتظرم وقتی بدستم برسه بلیط بگیرمو برگردم چون واقعا نه انگیزه روحی و نه آینده ای با توجه به مدل کارکردنم که نمیتونم برای کسی کار کنم نمیبینم. کارایی مثل فارکس و استاک مارکت تریدینگو چه اینجا و چه زمانیکه ایران بودم تجربه کردم ونتیجش چیزی جز قرض وام به کانادا وخراب شدن کردیت هیستوری نداشت.

    میدونم اگه برگردم اینبار ایران برای همیشه اقامت اینجارو از دست میدم و کل زحمات جونیم که حدود 7 سال طول کشید اقامت اینجارو از سوریه بگیریم از 2001 تا 2007 ازدست میدم و باید برگردم ایران با خانواده که راضی به برگشتم نیستن زندگی کنم.

    شرمنده داستان زندگیم خیلی طولانی شد و سرتونو دردآوردم.
    همه اینارو نوشتم شاید یکی پیدابشه که هم شرایط من بوده و شاید نکته نظری و راهنمایی بتونه به این شرایط بد زندگیم کمک کنه و یه در جدیدیو برام باز کنه.

    و یه سوال آخر. شده تاحالا براتون پیش بیاد مثل منکه مثلا تو 5 سال گذشته فقط 15 ماه کانادا حظور فیزیکی داشته و بره ایران و دوباره برگرده کانادا و بهش اجازه ورود ندادن و برشگردوندن به ایران؟

    بازم ازتون بینهایت ممنونم که متن طولانی منو خوندین و واقعا قبل از گرفتن بلیط برگشت به ایران به راهکارهای و نکته های ارزشمندتون احتیاج دارم.
    به شدت براهنماییتون احتیاج دارم
    سلاممتن تون رو خوندم کامل 2 تا حرف داشتم
    اول اینکه چرا از کانادا خوشتون نیومد ؟ چون توضیح نداده بودین دلیلشو برای کسایی که قصد دارند مهاجرت کنند به اونجا بگید.
    دوم نوشتین که حوصله هشت ساعت پشت کامپیوتر نشستو ندارم . فکر کردید بیاید ایران کار برا برنامه نویسا ریخته ؟؟؟ ایجا هم چندید ساعت کار میکنند برای 3 تا 4 تومن . شاید کانادا خیییییلییی هم عالی نباشه بله درامد ها نسبت به امریکا استرالیا یا المان کم تره و قدرت خرید کمتره اما خیییلیی از ایرانی که دارید برمیکردید بهتره اینو شک نکنید .

  3. #3
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط doctocanada نمایش پست ها
    سلاممتن تون رو خوندم کامل 2 تا حرف داشتم
    اول اینکه چرا از کانادا خوشتون نیومد ؟ چون توضیح نداده بودین دلیلشو برای کسایی که قصد دارند مهاجرت کنند به اونجا بگید.
    دوم نوشتین که حوصله هشت ساعت پشت کامپیوتر نشستو ندارم . فکر کردید بیاید ایران کار برا برنامه نویسا ریخته ؟؟؟ ایجا هم چندید ساعت کار میکنند برای 3 تا 4 تومن . شاید کانادا خیییییلییی هم عالی نباشه بله درامد ها نسبت به امریکا استرالیا یا المان کم تره و قدرت خرید کمتره اما خیییلیی از ایرانی که دارید برمیکردید بهتره اینو شک نکنید .
    +
    برای رشته ما هم همینطوره اگه کانکشن نداشته باشی، اگه سرتیفیکیت های مناسبو نداشته باشی، اگه "دنبال کار" نباشی، اگه خودتو محدود کنی بگی من فقطططط باید برم فلان شهر کار کنم یا درامدم اینقدر باشه همینه.
    برای مکانیک و برق هم من خبر دارم که همینیه که شما برای برنامه نویسا گفتین.
    برای عمرانم همینه.
    همینه.
    خطاب به دوستمون که شما بهشون جواب دادین:
    تو ایران مگه برنامه نویسا هر لحظه در انظار عمومی ظاهر میشن؟
    مدیر داخلی که نیست.
    هیومن ریسورسز که نیست که.
    اسمش روشه: برنامه نویس، یه گوشه یه اتاقو بهت میدن (شانس بیاری پنجره داشته باشه) میگن بشین اینجا کد بزن.
    باز به نظرم کانادا یه سری استانداردها رو داره (من سه ماه و خورده ایه اینجا اومدم زیاد خبر ندارم ولی حداقل از دور و بریام میشنوم).
    حداقل INSPECTION هست رئیس مجبوره یه سری استانداردها رو در اختیار شما قرار بده.
    ایران یهو میبینی 4 ماه حقوق نمیدن.
    اخرم شرکت بسته میشه رئیس فرار میکنه "خارج" یا نهایتا میره زندون شما میمونی و ته دلت میگی اینا خدا ندارن؟! که به من دختر رحم نکردن و حقوقمو ندادن؟ (بلایی که سر دوستم اومد).


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  4. #4
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    20

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط doctocanada نمایش پست ها
    سلاممتن تون رو خوندم کامل 2 تا حرف داشتم
    اول اینکه چرا از کانادا خوشتون نیومد ؟ چون توضیح نداده بودین دلیلشو برای کسایی که قصد دارند مهاجرت کنند به اونجا بگید.
    دوم نوشتین که حوصله هشت ساعت پشت کامپیوتر نشستو ندارم . فکر کردید بیاید ایران کار برا برنامه نویسا ریخته ؟؟؟ ایجا هم چندید ساعت کار میکنند برای 3 تا 4 تومن . شاید کانادا خیییییلییی هم عالی نباشه بله درامد ها نسبت به امریکا استرالیا یا المان کم تره و قدرت خرید کمتره اما خیییلیی از ایرانی که دارید برمیکردید بهتره اینو شک نکنید .
    سلام دوست من که لطف کردی و برام کامنت گذاشتی.
    حرفتون درسته که تو آی تی اینجا آدم بیکار نمیمونه وای تمام پوینت من اینه که دیگه نمیتونم برای کسی کار کنم . آزادی عمل میخوام تو کار. همونطور که گفتم کارای مثل stock trading یا e-commerce که وقت و زمانش دست خودم باشه میگردم ولی متاسفانه چندین تجربه آخر همشون شکست خورد و جز بدهی به بانک چیز دیگه ای برام نداشت.

    حتی چندین بار از حراجی های مختلفی که رو برندای معروف لباس میخوره خرید کردم و با پست فرستادم ولی بخاطر هزینه پست بالا باضرر روبرو شد.

    درمورد اینکه چرا از اینجا بعد این همه مدت خوشم نیومده باید بگم من هیچ اتچمنتی اینجا ندارم و نکته مهمتر اینکه کیس با کیس فرق میکنه و این نظر شخصی منه. من اینجا تقریبا همه چیو تجربه کردم. رفتم داشگاه مکمستر برای مستر و بعد ترم 1 ولش کردم چونواقعا نمیکشیدم درسارو و کمکی هم نداشتم. 1 سال تو تورنتو سافتور دولوپر بودم و جیگرم درومد چون حتی قبل اینکه بیام کانادا بیشتر کامپیوتر درس میدادم تا پروگرمینگ. برای همین نمیخوام بهیچوجه وارد این فیلد بشم.

  5. #5
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    20

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    +
    برای رشته ما هم همینطوره اگه کانکشن نداشته باشی، اگه سرتیفیکیت های مناسبو نداشته باشی، اگه "دنبال کار" نباشی، اگه خودتو محدود کنی بگی من فقطططط باید برم فلان شهر کار کنم یا درامدم اینقدر باشه همینه.
    برای مکانیک و برق هم من خبر دارم که همینیه که شما برای برنامه نویسا گفتین.
    برای عمرانم همینه.
    همینه.
    خطاب به دوستمون که شما بهشون جواب دادین:
    تو ایران مگه برنامه نویسا هر لحظه در انظار عمومی ظاهر میشن؟
    مدیر داخلی که نیست.
    هیومن ریسورسز که نیست که.
    اسمش روشه: برنامه نویس، یه گوشه یه اتاقو بهت میدن (شانس بیاری پنجره داشته باشه) میگن بشین اینجا کد بزن.
    باز به نظرم کانادا یه سری استانداردها رو داره (من سه ماه و خورده ایه اینجا اومدم زیاد خبر ندارم ولی حداقل از دور و بریام میشنوم).
    حداقل INSPECTION هست رئیس مجبوره یه سری استانداردها رو در اختیار شما قرار بده.
    ایران یهو میبینی 4 ماه حقوق نمیدن.
    اخرم شرکت بسته میشه رئیس فرار میکنه "خارج" یا نهایتا میره زندون شما میمونی و ته دلت میگی اینا خدا ندارن؟! که به من دختر رحم نکردن و حقوقمو ندادن؟ (بلایی که سر دوستم اومد).
    ممنون دوست من از متنتون

    همونطور که به پاسخ دوستمون گفتم دنبال آزادی تو کار میگردم و از برنامه نویسی خسته و دنبال یه کار مستقل حتی با درآمد پایین میگردم مثل تریدیگ یا ای کامرس یا داشتن یه وبسایت برای فروش محصولات قانونی که ایجا قربونش برم بخاطر سایتهای ای بی یا آمازون حتی میبینی جنس از خود چین ارزونر تموم میشه.

    خیلی دنبال کاری میگردم که بشه یه راهی برای فروش تو ایران پیدا کنم مثلا فروش کردیت کارتای فیزیکی یا مجازی که اونم خیلی دست توش زیاد شده و حتی تو خود تهران این شرکتهای واسطه دفتر دارن و مشتری بیشتر به اونا اعتماد میکنه تامنیکه اینجا هستم.

    سرتونو درد نیارم دنبال یه همچین مدل کارایی هستم که بتونم از پسش بربیام. حالا اگر ایده کاربردی دارین ممنون میشم بفرمایید.
    با تشکر

  6. #6

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط soheil_eng نمایش پست ها
    سلام دوست من که لطف کردی و برام کامنت گذاشتی.
    حرفتون درسته که تو آی تی اینجا آدم بیکار نمیمونه وای تمام پوینت من اینه که دیگه نمیتونم برای کسی کار کنم . آزادی عمل میخوام تو کار. همونطور که گفتم کارای مثل stock trading یا e-commerce که وقت و زمانش دست خودم باشه میگردم ولی متاسفانه چندین تجربه آخر همشون شکست خورد و جز بدهی به بانک چیز دیگه ای برام نداشت.

    حتی چندین بار از حراجی های مختلفی که رو برندای معروف لباس میخوره خرید کردم و با پست فرستادم ولی بخاطر هزینه پست بالا باضرر روبرو شد.

    درمورد اینکه چرا از اینجا بعد این همه مدت خوشم نیومده باید بگم من هیچ اتچمنتی اینجا ندارم و نکته مهمتر اینکه کیس با کیس فرق میکنه و این نظر شخصی منه. من اینجا تقریبا همه چیو تجربه کردم. رفتم داشگاه مکمستر برای مستر و بعد ترم 1 ولش کردم چونواقعا نمیکشیدم درسارو و کمکی هم نداشتم. 1 سال تو تورنتو سافتور دولوپر بودم و جیگرم درومد چون حتی قبل اینکه بیام کانادا بیشتر کامپیوتر درس میدادم تا پروگرمینگ. برای همین نمیخوام بهیچوجه وارد این فیلد بشم.
    ببینیدمن هم زمان دانشجویی از این فکرهای بیزنسی به سرم می اومد و مثل شما ضرر هم کردم
    فروش بدلیجات ایتالیایی فروش لباسای مارک اما نشد. به نظرم شما چند مسیر رو اشتباه رفتین اگه قصد تجارت دارید باید اموزشش رو ببینید چه اصراریه که با بازار فقیر ایران تجارت کنید؟
    در مورد شفل دقیقه رشتتون نمیدونم چی هست اما فکر نکنید میرید ایران کمپانی خودتوونو باز میکننید اپلیکیشن های جدید به بازار عرضه میکنید و خودتون اقای خودتون میشید ایجا هم باید برای کسی کار کنید . الان برادر من ارشد برنامه نویسی تسلط کامل به جاوا پی اچ پی جاوا اسکریپت واقعا هم زحمت میکشه 4تومن نهایت درامدشه .
    به نظرم چندین راه اشتباه رو رفتید سرخورده شدید امیدوارم اخر سر بهترین تصمیمو بگیرید

  7. #7
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط soheil_eng نمایش پست ها
    ممنون دوست من از متنتون

    همونطور که به پاسخ دوستمون گفتم دنبال آزادی تو کار میگردم و از برنامه نویسی خسته و دنبال یه کار مستقل حتی با درآمد پایین میگردم مثل تریدیگ یا ای کامرس یا داشتن یه وبسایت برای فروش محصولات قانونی که ایجا قربونش برم بخاطر سایتهای ای بی یا آمازون حتی میبینی جنس از خود چین ارزونر تموم میشه.

    خیلی دنبال کاری میگردم که بشه یه راهی برای فروش تو ایران پیدا کنم مثلا فروش کردیت کارتای فیزیکی یا مجازی که اونم خیلی دست توش زیاد شده و حتی تو خود تهران این شرکتهای واسطه دفتر دارن و مشتری بیشتر به اونا اعتماد میکنه تامنیکه اینجا هستم.

    سرتونو درد نیارم دنبال یه همچین مدل کارایی هستم که بتونم از پسش بربیام. حالا اگر ایده کاربردی دارین ممنون میشم بفرمایید.
    با تشکر
    ممنونم
    بابت جوابتون.
    نه والا ایده کاربردی ندارم در این مورد (با توضیحات شما در این پست).
    امیدوارم دوستان کمک کنن.
    پاینده باشین


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  8. #8
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    20

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط doctocanada نمایش پست ها
    ببینیدمن هم زمان دانشجویی از این فکرهای بیزنسی به سرم می اومد و مثل شما ضرر هم کردم
    فروش بدلیجات ایتالیایی فروش لباسای مارک اما نشد. به نظرم شما چند مسیر رو اشتباه رفتین اگه قصد تجارت دارید باید اموزشش رو ببینید چه اصراریه که با بازار فقیر ایران تجارت کنید؟
    در مورد شفل دقیقه رشتتون نمیدونم چی هست اما فکر نکنید میرید ایران کمپانی خودتوونو باز میکننید اپلیکیشن های جدید به بازار عرضه میکنید و خودتون اقای خودتون میشید ایجا هم باید برای کسی کار کنید . الان برادر من ارشد برنامه نویسی تسلط کامل به جاوا پی اچ پی جاوا اسکریپت واقعا هم زحمت میکشه 4تومن نهایت درامدشه .
    به نظرم چندین راه اشتباه رو رفتید سرخورده شدید امیدوارم اخر سر بهترین تصمیمو بگیرید
    ممنونم از راهنماییتون و نکنه نظری که دادین. واقعا همینطوره ولی دنبال یه بیزینس کوچیک میگردم درمورد e-commerce یا چیزی شبیه ابن.
    بازک اگه راهی به ذهنتون میرسه یا تجارتی که بشه انچام داد واقعا ممنون میشم راهنماییم کنید.

  9. #9
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    ارسال‌ها
    4,375

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    نقل قول نوشته اصلی توسط soheil_eng نمایش پست ها
    با سلام خدمت دوستان

    (( میدونم متنم طولانیه ولی خواهشا تا آخر بخونید. ممنونم ازتون ))

    بنده تو 5 ساله دوم زندگی تو کانادا هستم با کارت پی آر و لی چون هیچوقت از اینجا خوشم نیومده همیشه درحال رفت و آمد بودم و برای همین هیچ وقت نتونستم برای سیتیزنی اپلای کنم.

    آخرین باری که ایران بودم حدود 3 سال و 4 ماه طول کشید ولی چون بیزینسهای کوچیکی که تو ایران داشتم یکی پس از دیگری شکست خورد بازم مجبور شدم ژانویه 2016 برگردم تا الان. ژانویه که برگشتم افسر مهاجرت گفت نزدیک ازدست دادن اقامتت هستی چون از 5 سال آخر اقامت باید 2 سال حظور فیزیکی داشت تا اقامت تمدید بشه و باید بگم خیلی بامن ملایمت بخرج داد که باوجود غیبت بیش از 3 سال اجازه ورود داد.

    حالا بعد از 15 ماه زندگی بعد از آخرین ورود باز بیزنسی که خیلی هم دنبالش بودم نشد و مجبور شدم برم کالج البته تحت حمایت دولت تا 2 ترم ولی کلا آدمی نیستم که بتونم کارای روتین و آفیسیو تحمل کنم دیگه آخرای ترم بیخیال کالج شدم و کلا بریدم (چون لیسانس نرم افزار داشتم از ایران منو فرستادن یه کامیونیتی کالج که پروگرم 2 ساله بود و منم دیدم تهش باید به پروگرمر بشم که 8 ساعت کار روزانه و هرروز و منم از اون تیپ آدما نیستم که بتونم کارای روتینو هرروز و برای یه کمپانی انجام بدم 2 فته مونده به امتحانات بیخیال شدم و موندم خونه)

    15 ماه پیش که برگشتم رفتم زیر نظر حمایت دولت ولی اینقدر حقوقش کمه که فقط تورو زنده نگه میداره و همین و بس.

    4 هفته پیش گذرناممو برای تمدید به واشنگتن فرستادم و منتظرم وقتی بدستم برسه بلیط بگیرمو برگردم چون واقعا نه انگیزه روحی و نه آینده ای با توجه به مدل کارکردنم که نمیتونم برای کسی کار کنم نمیبینم. کارایی مثل فارکس و استاک مارکت تریدینگو چه اینجا و چه زمانیکه ایران بودم تجربه کردم ونتیجش چیزی جز قرض وام به کانادا وخراب شدن کردیت هیستوری نداشت.

    میدونم اگه برگردم اینبار ایران برای همیشه اقامت اینجارو از دست میدم و کل زحمات جونیم که حدود 7 سال طول کشید اقامت اینجارو از سوریه بگیریم از 2001 تا 2007 ازدست میدم و باید برگردم ایران با خانواده که راضی به برگشتم نیستن زندگی کنم.

    شرمنده داستان زندگیم خیلی طولانی شد و سرتونو دردآوردم.
    همه اینارو نوشتم شاید یکی پیدابشه که هم شرایط من بوده و شاید نکته نظری و راهنمایی بتونه به این شرایط بد زندگیم کمک کنه و یه در جدیدیو برام باز کنه.

    و یه سوال آخر. شده تاحالا براتون پیش بیاد مثل منکه مثلا تو 5 سال گذشته فقط 15 ماه کانادا حظور فیزیکی داشته و بره ایران و دوباره برگرده کانادا و بهش اجازه ورود ندادن و برشگردوندن به ایران؟

    بازم ازتون بینهایت ممنونم که متن طولانی منو خوندین و واقعا قبل از گرفتن بلیط برگشت به ایران به راهکارهای و نکته های ارزشمندتون احتیاج دارم.
    به شدت براهنماییتون احتیاج دارم
    سوال شما را در دو بخش جواب میدهم. یکی بخش تکنیکی سوالتان در مورد تمدید اقامت و یکی بخش غیرتکنیکی و مشورت گونه پستتان که در پست جداگانه ای پاسخ خواهم داد. امیدوارم به جز شما دوستان مشابهی هم که در وضعیتی نزدیک به شما به سر میبرند با خواندن این متنها در آینده تصمیم بهتری برای زندگیشان بگیرند.
    در مورد بخش تکنیکی کارت اقامت دوم و کلا دوره های پنجساله دوم با اقامت اول متفاوت است. در دوره 5ساله اول شما دوسال از 5سال را برای تمدید اقامت باید در کانادا باشید. میتوانید در همان دو سال آخر یا دوسال اول یا هر دوسالی در این 5سال این زمان را پرکنید. در پایان برای تمدید کارت برای یک دوره 5ساله با این شرایط مشکلی ندارید.
    در مورد اقامت دوم یا سوم 5ساله موضوع قدری پیچیده تر خواهد بود. به این مفهوم که در هر بار ورود باید اقامت دو سال از 5سال قبل خود را پرکرده باشید. به این مفهوم که نمیتوانید در 5سال دوم مثلا سه سال اول را خارج از کانادا باشید با این تفکر که برای دوسال آخر و پرکردن دوره هنوز زمان دارید چون در زمان ورود شما شرط 2سال در 5سال آخر را پرنکرده اید و این دوسال در هر 5سال منتهی به ورود شما قانونا میتواند از طرف پلیس مرزی اعمال شود. هرچند در مورد امکان و شرایط متفاوت تفسیر این موضوع از سوی آفیسرها محل تردید جدی همانطور که خودتان فرمودید در مورد احتمالا اولین تمدید کارتتان وجود دارد ولی نمیتوان برای دوره های دوم به بعد چنین تصمیم مهمی را به شانس و اقبال واگذار نمود و باید برای آن تصمیم جدی گرفت. امکان برگشت اگر چه ممکن است باشرایط شما و بسته به زمان برگشت صفر نباشد ولی به مرور زمان این شانس کمرنگ میشود ودر صورت عدم تحقق شرط 2/5 میتواند به مفهوم عدم امکان ادامه سعی و خطا باشد. بهتر است تصمیم قطعی خود را در این مورد بگیرید وریسک آنرا نیز بپذیرید. داشتن آپشن همیشه خوب نیست گاهی نداشتن آپشن راهی را برای شما مشخص میکند که امکان تصمیم گیری بدون آن ممکن نیست.
    “I find the great thing in this world is not so much where we stand, as in what direction we are moving"

  10. #10
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    ارسال‌ها
    4,375

    پیش فرض پاسخ : دیگه نمیتونم کانادا رو تحمل کنم! باید برگرم !!

    در مورد بخش دوم سوال شما میخواستم برخلاف نظر دوستان که اغلب تشویق به ماندن و جنبه های مثبت آنرا برایتان تقویت نمودند و انگیزه ای برای ماندن در تصمیم شما دمیدند با اجازه دیدگاهی متفاوت را خدمتتان عرض کنم و صدالبته که خود شما تصمیم گیر نهایی خواهید بود تا از این خیل عظیم مشورتها بهترین را که با شرایطتتان متناسب تر است برگزینید همانطور که دوستان دیگری نیز در وضع نزدیک به شما با تصمیماتی متضاد یا یکسان به منافع بیشتری در این مورد دست یافته یا خواهند یافت.
    پاسخ من این است که اگر به این نتیجه رسیدید که باید برگردید ، برگردید. گاهی در برگشت چیزهایی به دست می آورید که در ماندن و هزاران روز دیگر تلاش و مرارت به دست نخواهید آورد. اینکه خانواده و دوستان و... نظرشان این نیست که شما برگردید، نظر آنهاست که لزوما می تواند بر نظر شما منطبق نباشد. بسیاری این مساله که شما ممکن است با چه رنجها و مشکلاتی در کشور دیگر روبرو بوده اید را ندانند یا نخواهند بدانند و به جای آن تجربه ای از شنیده ها و ... را برای انگیزه دادن به شما برای تلاشی که لزوما نتیجه ای برای همه ندارد را در به کار گیرند. بخشی از این افراد هرگز خارج از کشور نبوده اند و بخشی صرفا دارای تجارب مثبتی بوده اند و برخی تجارب مثبتشان بر منفی شان میچربد ولی غافل از آنکه هر انسان با دیگری متفاوت است و اگر شما از چیزی لذت میبرید دلیلی ندارد که دیگری نیز ببرد.
    نظر من اینستکه اگر میخواهید بمانید با همه خوب و بد و تلخ و شیرین بمانید و بجنگید ولی نه به قیمت از دست رفت باقی عمر و زندگی و شانس بازسازی از دست رفته ها.
    برای هر کس یک عمر کوتاه متاسفانه بیشتر نیست و اینکه شما در انتظار تغییرات عجیب و غریب در کوتاه مدت عمر مانده باشید، انتظار بی فایده ای است. اگر آزموده اید راههایی مشابه و به آنچه خواسته اید دست نیافته اید نه اینجا و نه آنجا ، می توان گفت بهتر آنستکه حداقل در کنار خانواده و عزیزانتان این باقی عمر را با همین ناملایمات کمابیش مشابه بگذرانید و از حمایتهایشان بهره مند گردید. اینکه گفته اید اتچمنتی ندارید و به قیمت خراب کردن هیستوری و رفت وآمد اینجا و آنجا زمانی طولانی را صرف نموده اید همه و همه نشانگر آنستکه پایگاه دایمی در هیچ کجا برای خویش قرار نداده اید و این در دراز مدت حتی با وحود منافع نسبی خطرناک است. با بالا رفتن سن نیاز به ثبات و عدم تغییر الزامی است و بهتر است زودتر به تصمیمی که در جهت ثبات بیشتر است بیندیشید. این قسمت برای افراد مختلف متفاوت است چون ثبات بیشتر برای برخی ممکن است تصمیم به ماندن باشد. برای شما و خیلی های دیگر نظر من اینستکه (باوجود احترام به نظرات مخالف دوستان) با ادامه اصرار بر ماندن و زندگی فرسایشی از شانس تجربه زندگی اول باز میمانند. برای دیگرانی زندگی میکنند که در کشور خود برای ماندن فرد دیگری در خارج از کشور به امید برآوردن آرزوهایش(یا شان) تلاش میکنند و تا سر بر می آورند خود را در انبوه مشکلات خودساخته گرفتار میبینند. کم نبودند کسانی که در کش.ر خود پزشک یا مهندس یا افراد با شرایط متناسب رو به بالای زندگی بوده اند و بعد از مهاجرت تنها به دلایلی نظیر ترس یا نداشتن راه برگشت یا برای صرفا فرزندان و... به ادامه تجربه ناموفق خویش اصرار ورزیده اند و نهایتا تمام دارایی و عمر خویش را در این راه باخته اند.
    امیدوارم این صحبتها را صرفا در جهت دیدن یک نظر متفاوت از سایر دوستان جهت جمع بندی قرار دهید و به هیج وجه نظر کلی و غالب در مورد خوبی یا بدی مهاجرت ندانید. نظر من اینستکه مهاجرت با همه جنبه های خوب آن برای همه خوب نیست و نباید بر ادامه آن برای همه اصرار ورزید. گاهی بودن در کنار عزیزان با غم و شادیهایشان و با وجود همه مشکلات و جتی ناملایمات بیشتر، ارزش فراتر از حتی موفقیتهایی دارد که برای اغلب افراد دلیلی کافی برای مهاجرت محسوب میشود و اگر در این راه ناملایمات و عدم موفقیتهایی نیز نصیب و تکرار گردد بدون شک ادامه اصرار بر آن برای این طیف از افراد اشتباهی جبران ناپذیر به بهای ریسک بر روی عمر و زندگی یک انسان (اگر نه یک خانواده) خواهد بود....
    موفق باشید
    “I find the great thing in this world is not so much where we stand, as in what direction we are moving"

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •