نوشته اصلی توسط
hossein_b
سلام
من تقریبا بیشتر از دوساله که اینجا دارم دکتری میخونم. فکر میکنم اگه به عقب برمیگشتم بازهم همینجا رو انتخاب می کردم. اگه آدم یکم وقت بزاره یادگیری زبانشون سخت نیست. نمیگم من الان حرفه ای حرف میزنم اما میتونم ارتباط برقرار کنم و تقریبا تو جلسات نروژی میفهمم چی میگن و تو بحث ها شرکت میکنم و غیره. جفت و جور شدن بشکل خیلی صمیمی یکم مشکله اما میشه دوست پیدا کرد و رفت و آمد کرد همینکاری که الان ما میکنیم. دعوت میکنیم دعوت میشیم بیرون میریم کافه میریم و اینا. مهمترین نکته اینه که وقتی آدم میخاد بره یه کشور دیگه باید وفق پذیر باشه. باید آماده باشه برای روبرو شدن با چیزهای جدید و شاید سخت. من از آب و هوای کویری کرمان بلند شدم اومدم نروژ و بشدت هم سرمایی هستم اما خب چی بگم بدم میاد؟ یا بگم در مقایسه با کرمان هم سرده هم تاریکه؟ یا دوری از خانواده و اینا؟آره هست اما اینا تغییراتی هستن که قبل از اومدن آدم باید بهشون فکر کرده باشه یا حداقل اگر هم فکر نکرده، وقتی که میاد بپذیره.
ما ایرانی ها و نروژی ها آدم ها متفاوتی هستیم اما هر دو انسانیم. گرچه من معتقدم اونا بیشتر از من انسان هستن. بخدا هستن. دروغ نمیگن، کلاهبرداری نمیکنن، قانون رو رعایت میکنن و از همه مهمتر، به بقیه احترام میزارن و اکثرا اگه کمکی از دستشون بر بیاد دریغ نمی کنن. همه جا خوب و بد داره ها. اینجا خوباش در اکثریت مطلق ان.
مسیر ورود به این جامعه از زبان می گذره. باید زبان رو یادگرفت استفاده کرد و از اون طریق ارتباط برقرار کرد حتی دست و پا شکسته. بنظرم این مهمه چون نشون میده مثلا من میخام وارد جامعه بشم. اگه دو سال سه سال و بعضا من خودم دیدم پنج شش سال اینجا باشی و نتونی یه جمله درست حسابی نروژی بگی یعنی اینکه تمایلی به ورود به جامعه نداشتی و برات مهم نبوده. پس نباید توقع داشت که اونا برعکس رفتار کنن و از آدم استقبال کنن.
اینجا حقوق انسانی در درجه اول اهمیته و همین کافیه که هرسال در صدر جدول کشورهای مرفه و شاد قرار بگیره. امید به زندگی خیلی بالاست و همه چیز سر جاشه. کار، تفریح، درس، خانواده، ورزش و ... . اما، شرایط زندگی در روزها و ماه ها و بلکه سالهای اول برای ما ایرانی هامیتونه سخت باشه، که اینهم نباید دور از انتظار باشه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)