تجربه جالب من این بود که تو امتحان تو قسمت ریدینگ من نیاز به تمرکز زیاد داشتم. همه چی خوب وبد. اما متاسفانه هر کسی که از کنارم رد می شد من حواسم پرت می شد. حالا این وسط یوهو یک صدای قرچ قرچ اومد. آنچنان حواسم رو پرت کرد که کلا از نوشته سر بلند کردم. دیدم دختر خانمی که جلو سمت چپ نشسته بودند کفش های چرمی داشت و پاهاش رو روی هم گره کرده بود و تند تند تکون می داد. صدای این کفش ها حسابی اعصاب خورد کن بود. اما نمی شد کاری کرد دیگه. اون هم پر از استرس بوده و اینکار کاملا غیر ارادی بود. تحمل کردیم دیگه (تو رایتینگ بدتر شد ).
نتیجه ای که گرفتم این بود که باید تمرینی که می داشتم در شرایط طبیعی تری می بود، توی یک اتاق که هیچکسی نبود، اما خدا رو شکر حواسم بود و پنجره رو باز می گذاشتم تا صدای کارگرای همسایه که در حال تخریب بودن میومد. و از نظر صدا سر جلسه مشکلی نداشتم. برای امتحان بعدی حتما روی میز ناهار خوری تمرین خواهم کرد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)