صفحه 136 از 136 نخستنخست ... 3686126127128129130131132133134135136
نمایش نتایج: از شماره 1,351 تا 1,356 , از مجموع 1356

موضوع: چه شهری را برای اقامت در کانادا انتخاب میکنید؟ و چرا؟

  1. #1351

    پیش فرض پاسخ : چه شهری را برای اقامت در کانادا انتخاب میکنید؟ و چرا؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    من دو تا پست آخرتون رو خوندم. خیلی ناراحت شدم. متاسفم که این طوری شده. بدونید که شما تقصیری ندارید. شما قربانی سیستم هستید.
    چندین سال قبل، قبل از اینکه ترامپ بیاد، و حتی یک سال بعد از اینکه ترامپ اومد، کانادا خیلی جای خوبی بود. یک سری زنوفوبیا رو که همیشه می بینه آدم، و تنوع افکار همه جا هست. ولی کانادا جای خیلی خوبی بود. حداقل انتاریو. ولی ترامپ اینقدر نرامالایز کرد همه استانداردها رو، که الان فکر میکنم کاناداییا خیلی عصبی شدن.
    یک خاطره بهتون بگم.
    من وقتی داشتم چنین سال قبل (الان دیگه به تاریخ و خاطره ها پیوسته) جستجو می کردم که برای بقیه زندگیم کجا برم و بین انتاریو و بی سی مردد بودم، داشتم با یک صاحبخانه صحبت می کردم توی تورنتو. یادمه (و دقیق یادمه که توضیح هم داد، یعنی حرف زدن خالی نبود). یادمه برگشت گفت اینجا اینجوری نبود. اینجا خیلی راحت می شد با کار کردن زندگی کرد. ولی اینقدر که این مهاجرها اومدن همه چی رو گرفتن و هم خونه ها کم شد هم اینکه اجاره ها بالا رفت، دیگه نمیشه راحت زندگی کرد و باید بیشتر کار کنی و کلا دنیا سخت شده. خودش ceo یک شرکت کوچیک بود تا جایی که یه یادم میاد. بعدم ادامه داد (دلش خیلی پر بود)، بعدم گفت طرف میبینی توی ایران، افغانستان، عراق، از گشنگی می میرده و امکان نداشته بتونه بیاد اینجور جاها، از وقتی این دوست و برادرمون ترامپ (با یک حس خوب گفت، نه با حس بد) اینجور ادمها رو راه نمیده کشورش وکلا بنشون کرده، اینها همه شون میریزن اینجا و برای خودشون زندگی دست و پا کردن.
    بعدم گفت من میخوام مطمئن بشم کسی که میاد دور و بر ما زندگی میکنه ادم خوب و به درد بخوریه بنابراین مجبورم از قبل با همه حرف بزنم. بعدم گفت فلان روز بیا دوست دخترم اینجاست باهات حرف میزنه چون من تا دیروقت سر کارم.
    من اینقدر دلم شکست، اینقدر ناراحت شدم، قلبم شکست، که گفتم حداقل تورنتو سکنی نگزینم.
    یک خونه دیگه زنگ زدم، یک اقا و خانم بودن تو طقه سی چهلم و یک بچه کوچیک داشتن. و نیاز داشتن یک هم خونه ای داشته باشن که هم خانمش پیششون راحت باشه هم اینکه خانمش تنها نباشه.
    من باورم نمیشد دنیای پس از فارغ التحصیلی اینقدر میتونه دردناک باشه.
    و خب کلا جام رو عوض کردم. رفتم ونکوور. تجربه بهتری شد. البته وقتی کووید شروع شد دیگه تو محله های خیلی خوب و گرون ونکوور یادمه کم کم کارتن خواب ها اومدن و دیدنش ترس مینداخت به جون آدم. من ازون ترس فرار کرده بودم. هر وقت کارتن خواب های تورنتو رو می دیدم که زیر پل ها خوابیدن تو سرما فوری برمیگشتم شهرمون، حالا اون حس و اون صحنه داشت وارد ونکوور می شد (یک در بزرگ میدیدی که قفل داشت، و بعد عین خونه بیل گیس تا یک کیلومتر همینجوری درخت و جاده، بعدم یک قصر بزرگ، حتی خونه های محله ما ایندر بزرگ بودن توریستا میومدن جلوشون عکس میگرفتن، دو سه تا محله عالی اون شکلی باشه توی ایالت همسایگی بی سی تو اینجا، ولی تو کالیفرنیا بیشتر میبینید، کالیفرنیا بزرگتره). حتی بعد ازون تطاهرات و رایت شد و مجسمه های وسط شهرو هم خراب کردن.
    حرفم اینه که دنیا، مخصوصا امریکای شمالی داره به سرعت تغییر می کنه. اگه ترامپ بیاد، احتمالا این حالت شدیدتر بشه. چون مردم چهار سال ترامپ رو داشتن و از نظر اونها این رفتار اقتداره. مردم کانادا همیشه اظهار میکنن از امریکاییا بدشون میاد (که البته قطعا امریکاییا رفتارهای ناشایست هم نشون میدن وقتی میرن کانادا به عنوان توریست، یکیش بحث کردن توی بوردر که من حق دارم تفنگم رو ببرم تو چون یکی از امندمنت های ماست. طرف نمی فهمه وارد یک کشور دیگه شده)، ولی بیشتر از امریکاییا پیگیر همه تراول بن های ترامپ بودن. یعنی امریکا خبر نداشت ترامپ چند تا کور بن کرده ولی کانادایی مو به مو میشمرد و میدونست. میدونید داشتن سرپرست همسایه ای که چپ و راست یه عده رو بن می کنه و ازشون حرف میزنه از صبح تا شب، چه اثری داره روی بقیه همسایه ها؟ این حرفها از همسایه ای میاد که خودش رو بهترین جای دنیا میدونه. حقیقتش من فکر نمیکنم این وضع بهتر بشه. احتمالا باید بهش عادت کنید. متاسفم که اینو میگم.
    یک چیز دیگه، اینکه یک نفر به شما یک چیز می گه رو میتونید گوش بدید، ولی معیار کار قرار ندید. توی امریکا و کانادا خیلی وقتها متاسفانه با شرق و جنوب اسیاییها با نژادپرستی رفتار می شه. خاورمیانه بزرگ هست. ما همه میتونیم پترن های رفتاری مشابه داشته باشیم و من اینو خیلی دیدم، ولی کشورهای خاورمیانه مثل قطر کویت امارات عربستان و... بقیه کشورهای خاورمیانه، شهروندانشون از ما پولدارتر هستن و پاسپورت خیلی معتبری دارن و با دنیای بیرون ارتباط خیلی زیادی دارن. شرایط اونها با ما خیلی فرق داره. من نمیدونم توی طرز برخورد ما رو تو کدوم کتگوری میذارن و ایا اصلا شباهت های ما به بقیه خاورمیانه ایا رو تشخیص میدن، یا حس میکنن ما از خانواده هندی ها و بنگلادشی ها هستیم. نمیدونم. خاورمیانه ایا معمولا کلی پول دارن و کلی ابهت (اینجا بهترین هواپیماییای دنیا رو به اسم قطری ها میشناسن و کلی ذوق میکنن و تعریف میکنن، یا جام جهانی کجا برگزار شد؟) دنیا به سرعت در حال تغییره. خاورمیانه دیگه اون خاورمیانه 7 سال قبل نیست. برای کشور ما، شاید، برای بقیه خاورمیانه، نه.


    پی نوشت: همیشه یاد مهاجرهای کشور خودمون میفتم. فکر میکنم یک بار قبل نوشتم که یک بار که داشتم میدوئیدم یک خانمی رو دیدم توی محله و با هم سلام علیک کردیم و جفتمون متئجه شدیم از یک جا میایم. متوجه شدم ایشون از افغان های عزیز ساکن ایران بودند. میگفتند که دختر و پسرشون هر دو دانشگاه صعتی اصفهن و تهران یا همچین چیزی قبول شدن ولی اجازه نداشتن برن دانشگاه. بعد رفتن یک کشور دیگه و بعد اومدن کانادا و درس خوندن و دخترش فکر میکنم یک سمت عالی دولتی هم پیدا کرد. امهاجر واقعی اونهان. با دست خالی و با سختی و با لبخند رو لب میسازن. خجالت کشیدم از رفتار مردم کشورم که نه میفهمن چه رفتار زشتی دارن و نه یک لحظه خودشون رو جای بقیه میذارن. برای همینم زندگی هر روز تلخ تر میکنه رفتارش رو با این جوامع، تا همزادپنداری بیشتر با محسیط به دست بیارن. یک واقعیت تلخ. بعد تو کانادا من هر وقت میرفتم رستوران افغانستانی یا کلا با افغان ها که تعامل داشتم، از مردم ما مودب تر، باشخصیت تر، باسوادتر، و بافرهنگ تر بودن، و خوش برخوردتر هم بودن. مخصوصا مردهاشون. آدمهای ما اغلب طلبکارن. همیشه به این فکر میکنم که افغان ها چقدر از ما پرافشنال ترن و یا میخوان یک چیزی ازت بتیغن یا یک بددهنی ای چیزی میکنن یا حس میکنن باید یکی دو تا از عقده های شخصیشون رو سرت خالی کنن، یا خلاصه یک کاری کنن که یکمی آرام بشن. حالا تصور کنید ادم های به اون پرافشنالی چطوری ما رو تو کشور خودمون تحمل میکنن. خیلی باید سخت باشه.

    ممنون بابت به اشتراک گذاشتن تجربه تون خیلی مفید بود و من حتما نصیحتی که گفتید رو سرلوحه کارم قرار میدم. من کاملا با حرفهای شما موافقم. ترامپ عامل خیلی تاثیرگذاری بود و جیزی که من در عمل دیدم تمام کسانی که این رفتار رو نشون میدن در کانادا جاستین ترودو رو مقصر میدونند که چرا مسلمونا رو میاره اینجا فقط برای رای جمع کردن؟ همانطور که فرمودید مردم کشور ما خیلی تنها هستن و کشور ما هم توی این بی بند وباری خاورمیانه غرق شده هر چند که ما اوضاع بهتری داریم توی منطقه. حتما متوجه شدید که ایران توی بسیاری از زمینه ها از کانادا جلوتره از پزشکی بگیر تا چیزهای پیش پا افتاده مثل دکوراسیون ساختمان. ولی این چیزا به کار ما نمیاد چون کشور ما اصلا دیده نمیشه اصلا روابط خارجی خوبی نداریم.
    من دیگه به تنهایی عادت کردم چون تنهایی ازم باج بزرگی گرفت و حقیقتش من دچار اختلال ذهنی شدم و دانشگاهم رو ترک کردم. خودم رو با کار مشغول کردم صبح میرم عصر خسته بر میگردم. آخر هفته میشه میبینم هیچی ندارم انجام بدم جز اینکه برم قدم بزنم توی پارک یا برم جایی خارج از شهر.
    منم تجربه برخورد با مردم افغان رو چندین مرتبه داشتم واقعا دوست داشتنی هستند و ساده. یادم یه بار توی اتوبوس بودم یک خانم میانسال با بچه هاش ازم پرسید ایرانی هستی و چقدر خونگرم دعوتم کرد خونشون برای چایی. خیلی خوشحال شدم و با جون و دل مسیرم رو نیمه کاره گذاشتم و به خونشون رفتم. انگار دنیا رو بهم داده بودن. واقعا واژه پروفشنال حقشون هست.
    من این فروم رو خیلی دوست دارم بیش از پیش چون میشه از تجربیات بقیه استفاده کرد.
    برقرار باشید
    هیچ آخرتی وجود نداره. در سراسر تاریخ حکومت ها با ابزاری به نام پرستش خدا بر مردم سواری کرده اند. بهشت و جهنم شما همین دنیا هست.

  2. #1352
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2022
    ارسال‌ها
    32

    پیش فرض پاسخ : چه شهری را برای اقامت در کانادا انتخاب میکنید؟ و چرا؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط soubasa نمایش پست ها
    بله حق با شماشت ولی ظاهر قضیه گول زننده هست برای همین اسمش رو میذارم نژاد پرستی برمبنای دین. میدونید چرا؟ همش بخاطر اسم خاورمیانه هست که جامعه مسلمون اینجا زندگی میکنه. حتی من زیاد شنیدم در محل کارم حتی به مصری ها هم توهین میکنند. حس میکنم چون من تنها ایرانی درون شرکت هستم سعی میکنن اسم ایران رو نیارن. ولی خب وقتی بحث میشه بین همکاران کاملا مشخصه که منظورشون مردم مسلمان هست. یجوری حواسشون رو جمع میکنند که نگن ایران یا ایران رو توی مثالشون نیارن چون من همکارشون هستم. شما کافیه توی فیسبوک و توییتر صفحات خبری کانادا رو دنبال کنید و نظرات رو ببینید اون موقع متوجه ارتباط نژادپرستی برمبنای دین و مذهب میشید. من که خودم یه چیزایی دیدم که کلا فیسبوک و توییتر رو گذاشتم کنار.
    من کاری به کوروش و تاریخ ایران ندارم ولی چیزی که خیلی زور داره اینه که واقعا ایران مثل بنگلادش یا هند نیست. حقیقت اینه من روز اولی که وارد محل کار جدیدم شدم رفتم به یکی سلام کنم اون خودش دستش رو آورد جلو و رئیس کارخونه کنارش بود گفت اگه توی ایران دست ندی سرت رو میبرن. مدتی بعد یکی تازه متوجه شد من ایرانی هستم ازم پرسید توی ایران جاده ها آسفالته؟ یعنی نمیدوستم چی بگم فقط بهش گفتم چند وقت هست که اینترنت به کانادا اومده؟ و بعدش عکسهای ایران رو جلوی خودش گوگل کردم گفتم اینجوریه. خیییلی زور داره واقعیت چیزی دیگری باشه ولی بخاطر مسائل سیاسی و عدم ارتباط خارجی خوب با دنیا مردم اینجوری ما رو ببینن
    پس همه جا یه جوره.

    چون خودم سوعدم، خیلی از این چیزا دیدم هم خودم هم نسبت به باقی ایرانیا. برا همین با همسرم تصمیم گرفتیم بریم استرالیا که فکر کنم اونجا همینا باشه. ولی فکر کنم مقدار این رفتارها کمتر باشه.
    حالا سوئد که خوبه دانمارک نروژ فنلاند خیلی بدتره.

    وقتی داشتیم تصمیم میگرفتیم برا یه کشور دیگه که از سوئد بریم، کانادا یکی از گزینه هامون بود. اتفاقا چندتا فامیل و بچه های قدیم چه تو ایران چه اینجا تو سوئد اشنا و دوست شدیم رو میشناسم که رفتن کانادا. البرتا هستن نوااسکاچیا هستن بریتیش کلمبیا هستن تورنتو هستن. اکثرا میگفتن اب و هوا سردتره و فقط تو مناطقی که یکم ثروتمنده و مناطق مرکزی تر چون مهاجرای اسیایی زیاده، رفتارها بهتره . مثلا تو تورنتو یکم اونورتر بری شاهد تغییر رفتار میشی. حتی تو کبک وضع همینه. مثلا فرانسوی رو خوب نتونی حرف بزنی میگن پرو-انگلیسیها هستی.
    استرالیا و پرث هم فامیل درجه داریم و اعضای خانواده همسرم هم هستن . شاید مهمترین دلیل مهاجرت دوبارمون همین بود. ولی ازشون پرسیدیم گفتن تقریبا همین رفتارای تو کانادا رو میبینی اما چندان شدید مثل اروپا نیست.

  3. #1353

    پیش فرض پاسخ : چه شهری را برای اقامت در کانادا انتخاب میکنید؟ و چرا؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط farinwest نمایش پست ها
    پس همه جا یه جوره.

    چون خودم سوعدم، خیلی از این چیزا دیدم هم خودم هم نسبت به باقی ایرانیا. برا همین با همسرم تصمیم گرفتیم بریم استرالیا که فکر کنم اونجا همینا باشه. ولی فکر کنم مقدار این رفتارها کمتر باشه.
    حالا سوئد که خوبه دانمارک نروژ فنلاند خیلی بدتره.

    وقتی داشتیم تصمیم میگرفتیم برا یه کشور دیگه که از سوئد بریم، کانادا یکی از گزینه هامون بود. اتفاقا چندتا فامیل و بچه های قدیم چه تو ایران چه اینجا تو سوئد اشنا و دوست شدیم رو میشناسم که رفتن کانادا. البرتا هستن نوااسکاچیا هستن بریتیش کلمبیا هستن تورنتو هستن. اکثرا میگفتن اب و هوا سردتره و فقط تو مناطقی که یکم ثروتمنده و مناطق مرکزی تر چون مهاجرای اسیایی زیاده، رفتارها بهتره . مثلا تو تورنتو یکم اونورتر بری شاهد تغییر رفتار میشی. حتی تو کبک وضع همینه. مثلا فرانسوی رو خوب نتونی حرف بزنی میگن پرو-انگلیسیها هستی.
    استرالیا و پرث هم فامیل درجه داریم و اعضای خانواده همسرم هم هستن . شاید مهمترین دلیل مهاجرت دوبارمون همین بود. ولی ازشون پرسیدیم گفتن تقریبا همین رفتارای تو کانادا رو میبینی اما چندان شدید مثل اروپا نیست.

    من طبق تجربه خودم میگم متاسفانه همه جا اینجوریه. به قول دوستمون توی پست های قبلی ما ایرانی ها خیلی تنهاییم. میدونید چرا؟ چون یه چیزی بهمون تحمیل شده و ما اون رو دوست نداریم و کل دنیا ما را تحت این عنوان مساله تحمیل شده میشناسن. وگرنه وقتی بفهمن که ایران پاکستان یا عراق نیست خودشون به نادانی خودشون پی میبرن. از دست ما کاری بر نمیاد. چیزی که ریشه در بنیان داره کاریش نمیشه کرد. کشورهای غربی کلا با اسم مسلمان ضدیت دارند چه معتقد باشی چه نباشی. ما هم با دنیا ارتباطمون قطعه کسی نه میاد نه میره پس اصلا امکان نداره واسشون روشن بشه که آره ایرانم بزرگرراه داره و خیابون آسفالت.
    هیچ آخرتی وجود نداره. در سراسر تاریخ حکومت ها با ابزاری به نام پرستش خدا بر مردم سواری کرده اند. بهشت و جهنم شما همین دنیا هست.

  4. #1354
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : چه شهری را برای اقامت در کانادا انتخاب میکنید؟ و چرا؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط farinwest نمایش پست ها
    پس همه جا یه جوره.

    چون خودم سوعدم، خیلی از این چیزا دیدم هم خودم هم نسبت به باقی ایرانیا. برا همین با همسرم تصمیم گرفتیم بریم استرالیا که فکر کنم اونجا همینا باشه. ولی فکر کنم مقدار این رفتارها کمتر باشه.
    حالا سوئد که خوبه دانمارک نروژ فنلاند خیلی بدتره.

    وقتی داشتیم تصمیم میگرفتیم برا یه کشور دیگه که از سوئد بریم، کانادا یکی از گزینه هامون بود. اتفاقا چندتا فامیل و بچه های قدیم چه تو ایران چه اینجا تو سوئد اشنا و دوست شدیم رو میشناسم که رفتن کانادا. البرتا هستن نوااسکاچیا هستن بریتیش کلمبیا هستن تورنتو هستن. اکثرا میگفتن اب و هوا سردتره و فقط تو مناطقی که یکم ثروتمنده و مناطق مرکزی تر چون مهاجرای اسیایی زیاده، رفتارها بهتره . مثلا تو تورنتو یکم اونورتر بری شاهد تغییر رفتار میشی. حتی تو کبک وضع همینه. مثلا فرانسوی رو خوب نتونی حرف بزنی میگن پرو-انگلیسیها هستی.
    استرالیا و پرث هم فامیل درجه داریم و اعضای خانواده همسرم هم هستن . شاید مهمترین دلیل مهاجرت دوبارمون همین بود. ولی ازشون پرسیدیم گفتن تقریبا همین رفتارای تو کانادا رو میبینی اما چندان شدید مثل اروپا نیست.
    همه جا دنیا همینه.
    اینو همیشه میگم، اگه از هر شهر بزرگی فاضله بگیرید و برید جایی که کمتر بهش رفت و آمد شده می بینید چقدر آدم های محله های کوچیکتر شبیه هم میشن. ما از کانادا خاطرره های خیلی خوب داریم. وقتی میرفتیم مثلا توی بی سی تو جاهای دور دور و بالا یا مثلا با فرری میرفتیم خیلی خیلی بالا، میدیدیم ادم ها انگار اصلا براشون مهم نیست ما کی هستیم و از کجا میایم، میومدن کمک، به ما آب و غذا می دادن، و چه قدر مکالمه شون با ما از جنس بچگیام بود. اگه یک روز که این آتیش ها توی وست تموم شد و هوا به شکل خوبش برگشت، مثلا بهار یا پاییز یا تابستان، برید ونکوور آیلند، یا بالاهای بی سی، یا بالاهای البرتا، اینو می بینید. آدم ها خیلی قانع تر و ساده تر می شن. طرف یک هتل محلی کوچیک داره. اجاره داده و همه چی هم فراهم کرده. نون درمیاره که بتونه باهاش یک وسیله سواری یا کشاورزی خوب بخره. برای همینم اون فامیلتون درست میگه. کانادا و استرالیا خیلی شبیه همن و ورژن ساده تر اروپان. ولی آمریکا شبیه هیچ کدوم نیست. آمریکاییا تقریبا همه جا ساده ترن ولی جا به جای امریکا فرق داره. و از همون روز اول میگن دیگه وارد کشور خودت شدی و همینه که هستو و اگه میخوای از چیزی ناله کنی به ما ربطی نداره چون به همون اندازه که کشور ماست کشور توام هست. اینو من خیلی دوست داشتم. کاش می شد جاهای به اصطلاح دور از شهرهای بزرگ کشورهای دیگه رو با این اخلاق امریکا با هم مخلوط کرد. شبیه فیلم Alaska, Mystery، که راسل کرو هم توش هست. البته انود درصد اون قسمت الاسکا رو تو البرتا گرفتن.
    حالا ما میریم الاسکا، اون بالاها، سر فرصت، خیلی دوست دارم بدونم اون ها چه طوری زندگی می کنن. نمیدونم فیلم a big year که همه دنبال دیدن پرنده ن رو دیدید یا نه، خیلی قشنگه، الاسکا هم داره توش.
    دنیا جای عجیبیه. میری جاهای مختلف رو میگردی، میبینی اون چیزایی که میخواستی رو به دست اوردی، و هرچی بیشتر به دست میاری، بیشتر احساس میکنی چقدر شبیه بخش هایی از زندگیته.
    من گاهی قاطی میکنم بی سی رو با واشنگتن، یا انتاریو رو با میشیگن و پنسیلوانیا و ایست. همه شون قشنگ، همه شون شبیه هم.
    حالا جالبه بعدا که اومدم امریکا فهمیدم چند تا از شهرای مرزی کانادا تو انتاریو چقدر قدیمی ان و چقدر تاریخ و فرهنگ و شهریت دارن. یعنی در گذشته چیز خوبی بوده، در اینده چیز خوب ذیگه میبینی، و آدم هی میخواد اینها رو با هم ببینه. مثلا یادمه تو انتاریو همیشه میخوندم و میشنیدم و حتی تو کتابهای تافلمون فکر کنم بود، که انتاریو قطار داشت و برده های امریکا از طریق اون مخفیانه وارد کانادا میشدن و دیگه برده نبودن. تو کتابها که میخونی جالب و خوشحال کننده هست تا که میری شهرها رو از نزدیک میبینی و همون تمدن و ذهنیت رو دور و برت کامل مشاهده میکنی.

    آدم چه موجود همه چیز خواه عحیبیه.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  5. #1355
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : چه شهری را برای اقامت در کانادا انتخاب میکنید؟ و چرا؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط soubasa نمایش پست ها
    من طبق تجربه خودم میگم متاسفانه همه جا اینجوریه. به قول دوستمون توی پست های قبلی ما ایرانی ها خیلی تنهاییم. میدونید چرا؟ چون یه چیزی بهمون تحمیل شده و ما اون رو دوست نداریم و کل دنیا ما را تحت این عنوان مساله تحمیل شده میشناسن. وگرنه وقتی بفهمن که ایران پاکستان یا عراق نیست خودشون به نادانی خودشون پی میبرن. از دست ما کاری بر نمیاد. چیزی که ریشه در بنیان داره کاریش نمیشه کرد. کشورهای غربی کلا با اسم مسلمان ضدیت دارند چه معتقد باشی چه نباشی. ما هم با دنیا ارتباطمون قطعه کسی نه میاد نه میره پس اصلا امکان نداره واسشون روشن بشه که آره ایرانم بزرگرراه داره و خیابون آسفالت.
    این پست ها رو خوندم و خیلی ناراحت شدم. فکر میکنم از ته دلتون نوشتید، و به دل خواننده نشست و اون رو ناراحت کرد. خاصیت از ته دل نوشتن همینه.
    ایرانی ها همه جا تنهان. ولی همه دلیلش به اون شرایط ما برنمی گرده. فکر میکنم به ایرانی این رو تو صد سال اخیر القا کردن که بهتر از بقیه هست. تا حدی مثل امریکاست. امریکایی ها هم به نظرم حتی اون هایی که انتقاد میکنن از سیستم همین جورین. ته ته دلشون فکر میکنن اونها بهتر از بقیه میفهمن و بهترن چون یو نو یو اس ای بیبی. و برای همینم مشکلات این کشور هر روز داره بیشتر میشه. حتی یادمه این ایگو رو استیون هارپر و جاستین هم دادن به کانادا. و خب دقیقا از همون پایین رفتن و فروپاشیدن شروع میشه. منتها روندهای مختلف داره. برای همینم بیشتر ایرانی ها خودشون رو مسئول نمیدونن که چیزی رو درست کنن و فکر میکنن تقصیر سیستم هست و تقصیر دور و برشونه (هفت هشت سال قبل اینو اینجا بحث میکردیم، بهش میگن مرکز کنترل درونی و بیرونی. بیشتر ایرانی ها این شکلین. فکر میکنن از اراده اونها همه چی خارج هست (که البته هم هست بیشترش، ولی خارج بودن اون قسمت اکثریت از کنترل باعث شده از چیزایی که در کنترل هست هم یه جورایی غافل بشن یا کلا گیو اپ کنن). یعنی نگاه کنید بیشتر ایرانیا آدمهای شاکی loud هستن که گاهی حتی حس میکنن مجوز نیاز ندارن که برن خیابان تظاهرات کنن، فکر میکنن حالا که خارجن و بهشون ظلم شده همین کافیه که هر کاری دوست دارن بکنن. این حرف رو درباره شما نمیزنم. اتفاقا شما جزء کاربرهایی هستید که کاملا منطقی یافتم حداقل این پست های آخر رو که خوندم. اینو درباره ایرانی الان به صورت کلی میگم. یک دلیل اینکه ایرانی اینجوری فکر میکنه اینه که ایران مرکز دنیا بوده. نگاه کنید چقدر راحت غرب و شرق و شمال و جنوب دنیا رو به هم وصل می کرده؟! چقدر ما چاپار داشتیم، پست داشتیم، و... راه های خوب، و وقتی راحت در معرض رفت و امدی طبیعیه که خوبی ها و بدی هایی داره. همین هم با انتقال تجربه و هم به مرور تغییر تو ژن هامون این رو در ما تقویت کرده که واقعا خیلی چیزها از کنترل ما خارجه. مثلا نفت و گاز مال همین صد دویست سال قبله. ایرانی باید صد متر چاه میزد تا میرسید به قنات. همین رو با چشمه های آب زلال اروپا در همه سده ها مقایسه کنید. نیاز بود چاه بزنن؟ این یک مثال کوچکه.
    طوفان ها، جنگ ها، تجاوزها، سیل ها، همه اینها اثرات جزئی گذاشته. هر بار که ما وارد محیط جدید میشیم و مثلا فرض کنید پشه انتاریو ما رو نیش میزنه، بدن یک کوشه یونیک از ژن اون انتی ژن رو توی حافظه ش ثبت میکنه. این یک فکت علمی هست. برای همینم ما سوروایو کردیم و رسیدیم اینجا. تصور کنید ایرانی و کلا مردم اون منطقه، چقدر حادثه تو ژنشون ذخیره شده. اینها تو رفتار و اخلاق اثر میذاره، تو باور، تو تربیت. پس من سرزنش نمیکنم خودمون رو. ولی از یک جایی، مخصوصا وقتی تو جهان مدرن زندگی میکنی و همه چی داره به سرعت عوض میشه، وقتی بگی خب تقصیر من نیست اینها به من تحمیل شده، به مرور به سرعت تو سیستم بی در و پیکر هی وضعیت بدتر میشه. مگه تو یک جزیره ریموت که هیچ دور و بری نداره و یک همسایه یا هم قاره ای یا هم جهانی هم نداری زندگی کنی با یک عده دیگه. حتی اونجا هم چالش هست.
    ما رفتیم هاوایی، چقدر مردم ریلکسد بودن. فرست نیشن ها خیلی آروم بودن هر جزیره ای که وارد می شدیم چون اینها ریلکس وسط اقیانوس بزرگ شدن و کسی کارشون داشته به اندازه یکی مثل ایرانی (که خب الان خونه اونها کاملا سوخته چون به لطف دنیای الان، "همسایه" دارن و دور و برشون کشورهای دیگه هست، ولی ما قسمتمون شد و روزگار قبل از سوختن اون شهرها رو دیدیم، چه جاهایی، چه بهشتی). ولی وقتی به وایت ها نگاه میکردی میدیدی چقدر اینسکیورن. چون اومدن گرفتن، و میترسن گرفته بشه داراییشون.
    برای همین، اینو همیشه به خودم و هرکی که گوشش بازه میگم، ادرسته از کنترل ما اینها خارج بوده، ولی از مرکز کنترل درونی تون بخواین مسئول باشه. خیلی سخته، میدونم. مخصوصا که ایران یک دسته الان. بیشتر جامعه فارسی حرف میزده و به بقیه قبولونده که لهجه خوب نیست یا شهرستانی بودن خوب نیست یا همه باید فارسی حرف بزنن و اگه بلد نباشن تقصیر اون هاست. اینها واقعیت های جامعه ماست. برای همینم اون نسلی که اومده بیرون اغلب از شهرهای بزرگ اومده، و نه نشنیده. تبعیض ندیده، خجالت نکشیده به خاطر لهجه ش، به خاطر استخوان بندیش بهش نخندیدن تو ایران. بهش نگفتن خب بگو تهرانی هست کی میدونه شهر تو کجاست. خرد نشده تو کشور خودش، هر جور خواسته اسبش رو تاخته. و میگم، این سم هست. تو سیستم یک دست همه اعضای جامعه، چه اونهایی که تحت ظلمن و چه اونهایی که دارن میتازن و حرفشون برو داره اسیب میبینن. من وقتی نگاه میکنم میبینم پسر سی و خورده ای ساله ایرانی هنوز نمیفهمه شهرستانی بودن جرم نیست و شهرستانی ها هم آدم هستن، تعجب میکنم اینها چه جوری زنده موندن تو خارج.
    نمیگم شما اینها هستید. نه. اینکه به شما ریپلای میکنم به معنای این نیست که اینها شما هستید. نه. منتها بعد از خوندن این ریپلای زدم. وگرنه به دل نگیرید.
    خیلی هم دلم میسوزه چون خودم تنها بودم و زندگی سخت بود. ولی وقتی زندگیت سر و سامون میگیره بعدا از خودت میپرسی یعنی زندگی میتونست اینقدر خوب باشه؟
    و ایرانیا به هم بی رحمن. این خیلی غم انگیزه. ولی بازم اون مرکز کنترل بیرونی و البته تجارب ما، ما رو از هم دور کرده. مثلا تصور ناخوداگاه من اینه که حتما پسرهای تهرانی میخوان منو مسخره کنن به خاطر شهرستانی بودنم، پس ازشون فاصله میگیرم. فکر میکنم حتما ادم های سه چهار تا شهر بزرگ ایران میخوان منو مسخره کنن، پس ازشون دوری میکنم. دست خودم نیست. ریسیزم و سکسیزم، مخصوصا ریسیزم، name calling, shaming اینها خیلی عادی هستن تو ایران و بین مردم ایران و اون مهاجر هم با خودش میاره اونها رو.
    یک پیشنهاد دارم. چرا ورزش نمیرید. هفته ای یک بار شنا، یک بار تنیس، یک بار اسکواش هم کمک روانی میکنه هم برای من خوبیش به این بود که میتونم وزنمو کم کنم و یوگا بهتر کنم!! ها ها ها.
    تازه لباسم بهتر میمونه رو تنم.
    ولی میفهمم باید یکی باشه. من و شوهرم با هم ورزش میکنیم و گاهی سه چهار ساعت داریم یک ریز ورزش میکنیم و نمیفهمیم کی گذشت.
    یک خاطره بگم. وقتی میرفتم کلاس ورزش، همین امریکا، یک پسر بود که معلم ما بود. قیافه ش دقیقا شبیه این پسره تو فیلم مچ پوینت بود، همون که با سکارلت جوهانسون نامزد کرد و به هم زدن و بعدم تو ایمیتیشن گیم بود. عین اون. فقط به نظرم ازون هنرپیشه یک دویست سیصد میلیون برابر خوشتیپ تر بود و قشنگ تر چون ورزشکار بود و کلا اونجای امریکا خیلی خوشتیپ داره.
    از من پرسید از کجا میای؟
    گفتم ا ران. عه ران. فکر کردم اینها چه میدونن تو وسط امریکا که ایران کجاست.
    برگشت پرسید ایران؟
    گفتم واو!! شما میدونید ایران کجاست؟
    جواب داد معلومه میدونم. ما هم تو های سکول هم دانشگاه چندین چلد کتاب درباره ایران و پرشیا و نقشش تو تمدن الان دنیا خوندیم. بعد حرف زد درباره گذشته پرشیا. درباره داریوش و کوروش، درباره ده هزار سال قبل ایران. شاخ دراوردم. چه ادم پرافشنالی هم بود. محترم، متین، و این همه کشورها همین بوده. همه شهرها. همه تو دبیرستان و دانشگاه چند جلد کتاب درباره ایران خوندن. چیزایی خوندن که ما نوندیم. الان که کتابهای خارجی میخونم میفهمم چی میگفتن.
    Do not let people make you feel bad about yourself. You are better than this. Do not let them define you, change you, and manipulate you. YOU ARE YOU.
    Someday, someone will love you, for who you are, and they will never want ANY change in you.
    بازم میگم، حداقل تو امریکا کانادا اروپا استرالیا، لهجه شما، رفتار شما، بادی لنگوییج، و کلا نگرشتون به یک موضوع، مخصوصا این آخری، خیلی خیلی راحت تر درباره گذشته شما و بک گراوندتون حرف میزنه، تا اسمتون. اسم انتخاب شما نیست. اسم رو پدر ومادر و دور و بریاتون گذاشتن. فامیلی هم دست شما نبوده. از نسل های قبل اومده. اسم و فامیلتون رو بی تغییر بذارید و بذارید به عنوان بخشی از زندگیتون بمونه. کسی که عقل داره، هر جای دنیا، اینو میدونه. کسی هم که شما رو به خاطر چیزی که در کنترلتون نبوده و انتخاب شما نیست قضاوت میکنه یا بولی میکنه، لیاقت معاشرت با شما رو نداره، و چه بهتر که اسم شما این فرصت رو بهتون میده که بشناسیدش و برای همیشه بذاریدش کنار.
    امیدت رو از نده دوست من. دنیا خیلی بزرگه. ورق برمی گرده. وقتی برمی گرده، وقتی این پاشنه میچرخه، متحیر میشی.
    Be patient.
    Trust the timing of everything.
    این بود حرف من بهت دوستم.
    مراقب خودت باش.
    Mahsun Kirmizigul یک ترانه اخیرا خونده که درباره دعا حرف میزنه. خواستین گوش کنید.
    Mahsun Kirmizigul Dua.
    براتون انرژی مثبت می فرستمو دعا می کنم. امیدوارم زندگیتون به زودی عوض بشه.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  6. #1356
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : چه شهری را برای اقامت در کانادا انتخاب میکنید؟ و چرا؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط sh00ca نمایش پست ها
    معنی نژادپرستی بر محوریت دین رو درک نمیکنم. دین که نژاد نیست، شما از هر نژادی میتونید هر دینی داشته باشید یا اصلا نداشته باشید. تبعیض بر اساس دین ممکنه وجود داشته باشه ولی اسمش هرچی هست نژاد پرستی نیست‌.
    کانادا قبلا به این بدی نبود. من تفاوت رو کاملا در این چند سال حس میکنم و مقصرش هم ترودو و سیاستهای پوپولیستیش میدونم.
    این حرف کاملا منظقی ای هست.
    آدم های منطقی و غیرنژادپرست این جوری فکر میکنن. ولی دنیا خیلی پیچیده تر و فاجعه تره.
    مثلا اسم محمد رو ممکنه خیلی از نژادها و فرهنگ ها بذارن، ولی دیدید تو لهستان و مجارستان وقتی ریسیست ها میرن خیابون با پرچم و پلاکارد دستشون داد میزنن محمد اینجا نیاد؟
    منظور اون ها از این حرف اینه که مسلمان نیاد. ولی همه ما یک عالمه محمد میشناسیم که مسلمان نیستن.
    این بحث خیلی خیلی پیچیده هست و تقریبا دو سهس هزار ساعت حرف زدن و بحث می طلبه.
    اما من مدتی کنجکاو بودم که چرا بعضی از اقوام یا نژادها دینشون نماد نژاده؟
    مثلا تو خاورمیانه و کل دنیا کلی دین هست که تقریبا با نژاد در نیای بین الملل برابری میکنن.
    یک دلیلیش ایگنورنس و ناآگاهی مردم کشورها هست که نمیفهمن این دین به این نژاد ربطی نداره.
    مثلا نژادهای مختلف مسلمان هستن. چرا پس دنیا مسلمان ها رو از یک نژاد خاص میدونه؟ یا از کشور خاص.
    یا مثلا کلی آدم تو اسیا و افریقا و اروپا و امریکای جنوبی و مرکزی مسیحین. اما دنیا مسیحیت رو به نشان اروپایی بودن میدونه.
    اینها استریوتایپ هم محسوب میشن.
    یک دلیل دیگه ش ریسیست بودن و بهره هوشی پایین هست که ریسیزم رو هم با خودش به همراه میاره.
    مثلا طرف عمدا میخواد هرکاری میتونه بکنه که یک عده نیان تو کشورش. و خب تو دنیا چون دین ها از جاهای خاصی برخاستن یا حداقل اونجا بیشتر طرفدار داشتن و ازونجا توزیع شدن در دنیا، همه ادم های اونجا رو دارای یک دین در نظر میگیره.
    یک دلیلش هم همینه که چون هر دینی از جای خاصی برخاسته یا حداقل اونجا گیراتر و بهتر پخش شده، مثلا مسیحیت تو اروپا. پس ناخودگاه عامه فکر میکنه اینها حتما سورس مسیحیت هستن.
    یک دلیل اینه که ذهن میخواد همه چیز رو ساده کنه. یک مدل براش بسازه. عادت کنه بهش. پس تا میتونه کلمه ها و همه چی رو بهم ربط میده. برای همین دین با نژاد قاطی میشه تو ذهنش و چون ادمها شبیه همن، و همین طور این پخش میشه، پس همه گیر میشه.
    یک دلیل دیگه داشت که دقیقا دو دقیقه قبل تو ذهنم بود و همین الان پرید از ذهنم. اگه به ذهنم بیاد مینویسم.
    یک دلیلش شباهت ریشه اسم های غالب اون فرهنگ و نژاد و اتنیسیتی با زبان کتاب اون دین هست. پس هرچی که شبیه اون کتاب هست، و از اون منطقه میاد که ذهن از قبل تصور کرده منبع برخاست یا پخش اون دینه، تو ذهن اون ادم به معنای اینه که مال اون دین و نژاده.
    مثلا Ali مخفف الکساندر یا الکساندرا یا الکساندریا هست تو امریکا. دختر بلاند میاد و اسمش علی هست.
    همه هم محلیاش اینو میدونن و مشکلی ندارن.
    ولی یک پسر ایرانی با لهجه که میاد، اسمش علی هم باشه، اگه بشناسن که خب دیگه همه میدونیم چی میشه، اگه اسمشو ندونن هم ممکنه فکر کنن آها این حتما محمدی احمد نامی هست.
    دقیقا همین ارتباط رو با اسمهای مذهبی خودشان دارن.
    یعنی بگی به خدا اسم من معادل فارسی کسپره و کسپر نیست، همه میگن نه!! تو اسمت Kasper و میدونستی تو کشور ما کلی پسر اسمشون Kasper (کسپر دو تا ریشه اصلی داره و یکیش پرشینه)؟ حالا هی بگو ارتباطی به این گنج دار نداره، Kasper نیست.
    چرا اون یک دونه دلیل یادم رفت.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •