من هم به این نکات گفته شده در پست شما اعتقاد دارم و تایید میکنم. به هرحال وقتی سرمایه اولیه به اندازه ای نباشد که فرصت اپلای چه حضوری یا اینترنتی و مصاحبه های متعدد یا خوردن کافی و... را ندهد مجبور خواهید شد کاری را که شاید در تخصص و علاقه اولیه نیست شروع کنید و وقتی جنین کاری را شروع کنید فرصتی هم برای چک کردن جاب فیرها یا سایتها و کانکشنها و... ندارید و به مرور سخت تر خواهد شد که از شغل خود نیز جدا شوید.
بیشتر شغلها به ویژه تحصصیها در کانادا از طریق اینترنال پستینگ در داخل شرکتها پر میشود و تعدادی هم از طریق لینکها و سایتهای کاریابی در این موارد چندان به تنهایی مثمر ثمر نخواهند بود. بسیاری از کارفرماها در سرند اولیه رزومه ها فقط بر اساس اسم فرد متقاضی ممکن است بدون نگاه کردن به بقیه رزومه فرد را از ارزیابیهای بعدی خارج کنند چیزی که در کنترل فرد نیست. پیدا کردن لینک از طریق لینکدین و یا شرکت در جاب آفرها و... تا حدودی کمک میکند ولی باز به علت عدم آشنا بودن با فرمتهای کاری در شرکتهای کانادایی ممکن است در تجربه های ماههای اول چندان برای فرد حتی با داشتن فرصت زیاد امکان خوبی فراهم نگردد. در کل به جز فاکتور شانس که اغلب غیر قابل انکار است، برنامه ریزیهای فرد و مهارت و آموزش لازم به نظرم بسیار کمتر از پیدا کردن لینکهای موثر و کارآ و یا داشتن آنها از قبل کارآمد است و به این جنبه از قضیه نیز نباید بی توجه بود.
اینکه چه می توان کرد واقعا در حالتی که پول و سرمایه زیادی وجود دارد صبر و طی کردن دوره های مهارتی و تلاش برای پیدا کردن شغل دلخواه است که ممکن است در طی زمانی کوتاه یا بلند نتیجه بخش شود. چنانچه این سرمایه محدود باشد باید انعطاف لازم در فرد برای انجام فعالیتهای دیگر و حتی فیزیکی وجود داشته باشد و قطعا چنین توانی در همه افراد نه به لحاظ حسمی که روانی و آمادگی ذهنی ممکن است وجود نداشته باشد. بنابراین موضوعی است که این دسته از افراد قبل تغییر محل زندگی به کانادا باید به آن بیندیشند و تصمیم مناسبی در زمان ممکن اتخاذ کنند.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)