صفحه 138 از 151 نخستنخست ... 3888128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,371 تا 1,380 , از مجموع 1502

موضوع: آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

  1. #1371
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط gbahrein نمایش پست ها
    به لحاظ برخوردهای اجتماعی با شما موافقم. هرچند نمی توان نسخه کلی برای همه افراد و همه موقعیتها پیچید ولی به نظر با توجه به برآیند نظرات دوستان و نیز تجربیات شخصی، در ایالتهای غربی اینگونه مسایل از قبیل احترام متقابل و دارا بودن ارزشهای متعادل و عدم وجود یا کمرنگی ریشه های ریسیسم و... نسبت به شرق کانادا وضعیت بهتری دارد. در بی سی و آلبرتا و ساسکاچون به عنوان نمونه در همین اپلای ابرود دوستان زیادی را با تجربیات مثبت تر نسبت به اونتاریو یا کبک پیدا میکنید که می تواند نمونه ای از جامعه آماری هم باشد. به هرعلت که خارج از موضوع این بحث است مسایل اجتماعی برای یک تازه مهاجر در غرب تا حدود زیادتری حل شده تر از شرق کانادا به نظر می رسد هرچند باز باید تاکید کرد این قاعده نمی تواند کلی و برای همه افراد صادق باشد و بیشتر شاید یک جو غالب رفتارهای اجتماعی جامعه در قبال تازه مهاحران، دانشجویان و دارندگان ویزای کار بین المللی را منعکس نماید.
    بنظر من برخورد های اجتماعی با مهاجران را کلا نمیشود بر اساس قوانین بیمه دانشجویی و نظیر آن سنجید. یک جایی تحقیقی در مورد گروه های نزادپرست و آمار حملات علیه مهاجرین در کانادا را میخواندم تعداد این گروه ها در دو ایالت آلبرتا و کبک بیش از همه بود (گرچه بطور کلی چنین مواردی کلا در کانادا نادر است). در نتیجه خیلی نمیشود بر اساس شرق و غرب قضاوت کرد.

    مساله مشمول نکردن دانشجوهای خارجی در بیمه همگانی ایالتی مساله تبعیض نیست. صرفا یک تصمیم اقتصادی است. تا اواسط دهه 90 در انتاریو هم دانشجویان خارجی مشمول بیمه همگانی ایالتی میشدند ولی در اواخر آن دهه بدلیل مشکلات اقتصادی و برای کاهش هزینه ها خیلی از برنامه های حمایتی در انتاریو حذف شد که یکی اش هم همین بیمه همگانی دانشجویان خارجی بود. همینطور در آن سال ها مردم هیچ ایالتی در کانادا برای بیمه همگانی پولی پرداخت نمی کردند ولی الان در انتاریو و بریتیش کلمبیا بر اساس درآمد مبلغی سالانه در مالیات منظور میشود. آلبرتا ایالت ثروتمندی با جمعیت کم است و قادر است چنین هزینه هایی را تحمل کند. از آن طرف می بینید ایالت شرقی مثل کبک با یک سیستم سوسیالیستی و مالیات بالا سرویس های اجتماعی خیلی زیادتری ارائه میکند. منتهی برای ایالت پرجمعیتی مثل انتاریو که سیستم بازار آزاد را می پسندد چنین هزینه هایی قابل تحمل نیست.

  2. #1372
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط elis1396 نمایش پست ها
    با سلام خدمت دوستان.
    من و همسرم قصد داریم به زودی به کانادا مهاجرت کنیم.خیلی در این زمینه مطالعه کردیم، کشورهای مختلف و ..... تا آخرش به کانادا رسیدیم. باشرایطی که داریم ممنون میشم اگر منو راهنمایی بفرمایین... به خصوص عزیزانی که کانادا زندگی میکنن.
    من 31 سال و همسرم 32 سالشه، بچه هم نداریم .ایشون کاردانی برق خوندن و تجربه 10 سال کار در این زمینه و من هم مهندسی کشاورزی خوندم و سابقه 8 سال کار غیرمرتبط با رشته ام (بیمه-insurance) رو دارم.راستش ما برای کسب آرامش بیشتر و شیوه زندگی بهتر در محیطی با فرهنگ بالا میخوایم مهاجرت کنیم.هر دو تامون اهل مهمونی بازی نیستیم و سرمون به زندگیمون گرمه (البته اگه بذارن (-: ) آرامش طلبیم و اینجا واقعا اذیت میشیم، تو جامعه ، بین مردم اینجا ...
    اول خواستیم اسکیل ورکر اقدام کنیم ولی الان قصد ویزای تحصیلی داریم از طریق شوهرم...زبانمون متوسطه ولی داریم واسه آیلتس میخونیم...سرمایه مون هم حدوداً 150 میلیونه...
    ترجیح میدیم تو شهرای کوچیک با آرامش بیشتر ساکن بشیم مثل استان ساسکاچوان یا شهرای اطراف تورنتو...
    ممنون میشم اگه راهنماییمون کنین.
    سلام دوستان.
    ممنونم از پاسخگوییتون.
    تورو خدا راهنماییم کنید که سریعترین روش کدومه... فقط میخوام زود بریم ... مشکلمون الان آیلتسه که اونم چند ماه طول میکشه تازه اگه قبول شیم.نمیتونم این چند ماهو بمونم چون همه کارامونو وابسته کردیم به رفتن....تو روخدا هر کی هرکمکی میتونه دریغ نکنه.
    واقعاً ازتون ممنونم.

  3. #1373
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط elis1396 نمایش پست ها
    سلام دوستان.
    ممنونم از پاسخگوییتون.
    تورو خدا راهنماییم کنید که سریعترین روش کدومه... فقط میخوام زود بریم ... مشکلمون الان آیلتسه که اونم چند ماه طول میکشه تازه اگه قبول شیم.نمیتونم این چند ماهو بمونم چون همه کارامونو وابسته کردیم به رفتن....تو روخدا هر کی هرکمکی میتونه دریغ نکنه.
    واقعاً ازتون ممنونم.
    توصیه بنده اینه که کارهاتون رو وابسته به رفتن به کانادا نکنید چون راه سریعی وجود نداره. شما باید اول آیلتس بگیرید و بعد وارد pool بشوید تا ببینید انتخاب میشوید یا نه یا اینکه اصلا کی انتخاب شوید. ممکنست ماهها طول بکشد و یا اصلا انتخاب نشوید.
    تازه بعد از انتخاب هم بین 6 تا 12 ماه طول میکشد تا پروسس بشوید. در نتیجه راهی برای گرفتن اقامت کانادا ظرف چند ماه وجود ندارد.
    تا قبل از اینکه این پروسه اکسپرس انتری در سال 2015 راه بیفتد بعضا افراد شش هفت سالی منتظر میماندند.

  4. #1374
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    ارسال‌ها
    3

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    دوستان سلام ، خیلی خوشحالم که در اینجا افرادی هستند که میتونن به فکر و تصمیم ما کمی جهت بدن و حداقل بعضی از تصورات ما رو در مورد دنیای ناشناخته بیرون اصلاح کنن. من 24 سالمه و همسرم 27 سال . هر دو مهندسی خوندیم ولی متاسفانه در تهران کار مناسبی پیدا نکردیم . همسرم در بازار تهران در زمینه طراحی جواهرات مشغول به کار هست اما متاسفانه در اینجا کسی قدر کارش رو نمیدونه و در بازار همه چیز با دوز و کلک سر و کار داره تا بتونی پیشرفت کنی که متاسفانه در روحیه مانیست . از دوستانی که در کانادا زندگی میکنن خواهش میکنم با توجه به سنمون ما رو راهنمایی کنن که اگر :
    با سرمایه ی حدوذ 70-80 هزار دلار به کانادا بیایم و نمره ایلتس حدود 7 داشته باشیم و بخوایم ادامه تحصیل بدیم چه چور آینده ای رو باید تصور کنیم؟( من مایل هستم در رشته روان شناسی ادامه تحصیل بدم ) ما در تهران وضعیت بدی نداریم چون تو خونه پدر مادرمون زندگی میکنیم و هنوز زندگی مستقل تشکیل ندادیم اما از این وضعیت خسته شدیم و با توجه به رکود و کسادی کار در تهران آینده خوبی برای خودمون نمیبینیم. لطفا ما رو راهنمایی بفرمایید.

  5. #1375
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    ارسال‌ها
    14

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    سلام به همگی دوستان.. من این تاپیک رو تقریبا از اول تا اینجا مطالعه کردم..ساکن ایران هستم.. از صحبتهاتون نکاتی بسیاری آموختم..در مورد مهاجرت میدونم ک نمیشه یک نسخه مشترک رو حتی برای دونفر پیچید..باید شرایط روحی روانی شخصیتی و خیلی مسائل دیگه رو هر شخص در نظر بگیره..
    با این اوصاف راهنمایی های شما خیلی از مسائل رو ک ذهنیتی راجع ب ش نداریم برای افرادی مثل من تا حدی روشن میکنه..
    بنده 29سالمه..فوق لیسانس شهرسازی گرایش برنامه ریزی شهری دارم..سابقه بیمه ام 6ماهه.. نرم افزارهای تخصصی خودم رو تقریبا مسلطم
    همسرم 32 سالشه لیسانش معدن داره و 8سال سابقه بیمه داره
    از نظر مالی در تهران ی خونه 70 متری شرق تهران داریم با ی ماشین سمند ک البته همه اینها با وام هست
    فرزندی نداریم
    حقوقمون 2-3ماه درمیون پرداخت میشه و هرماه دغدغه پرداخت اقساط و مخارجمون رو داریم..از همه مسائل مالی ناراحت کننده ک بگذرم اگه بخوام وضعیت مالی رو بگم میدونم ک با حذف خیلی از برنامه های تفریحی و سفرهای داخلی و خارجی میتونیم از نظر مالی اموراتمونو ب شکل معمولی بگذرونیم..هرچند بعد از 2سال زندگی مشترک هنوز ی سفر شمال ک میخوایم بریم کلی باید از هزینه ها بزنیم و پس انداز کنیم..چه رسد به سفر خارجی ک حتا ترکیه هم نتونستیم بریم..
    ولی مساله ما فقط وضعیت مالی نیس..همسر من بسیار انسان تلاشگر و توانمندیه..تو شرایط سخت کار کرده و هروقت خواسته از کارش استعفا بده مدیرش مانع شده..
    برای مهاجرت دلایل زیادی داریم اینکه همیشه تو محیطی ک هستیم اذیت میشیم.. از دیدن بی نظمی بین مردم .. قانون شکنی.. اختلاس.. سیستم بسیار بد آموزشی ک فرزندمون ی روز باید درش اموزش ببینه..اینکه جایگاهی ک هستیم از نظر شغلی واقعا برابر با میزان توانایی هامون نیس..از حرف و حدیث ها و تفکرات خاله زنکی ک در محیط خونوادگی کوچه خیابون و محیط کاری در ایران وجود داره..همه اینها ازارمون میده.. از اعتقادات خشک مذهبی و تعصبات کورکورانه و خرافاتی ک تو تار و پود و زندگی خیلیا اینجا امیخته شده..
    چن وقتیه داریم تحقیق میکنیم در رابطه با مهاجرت..وضعیت زبان هردوی ما متوسطه و میخوام برنامه فشرده بزاریم برای زبان و گرفتن آیلتس ک 1سال زمان براش درنظر گرفتیم..
    با چن تا مشاور ک صحبت کردیم بخاطر سابقه کار همسرم پیشنهاد ویزای تخصص از طریق همسرم رو دادن..ولی برامون سوالی ک هست اینه ک نمیدونیم وضعیت اشتغال معدن و فولاد در کانادا چطوره؟
    همسر من 8سال کارشون مرتبط با رشته تحصیلیشونه و البته در حال حاضر سمت مدیر فروش در شرکت فراورده های معدنی دارن..و متوجه شدیم ک ممکنه چن سال فقط کار جنرال انجام بدیم ولی درصورتی ک در رشته شغلی خودمون جایی مشغول بشیم ب این واقفیم ک روی توانمندی هامون میتونیم حساب کنیم ..
    ما هنوز داریم مطالعه و تحقیق میکنیم ک ایا مهاجرت برامون مناسبترین راهه یا خیر؟
    هدفمون بهتر شدن وضعیت اقتصادیمون نیس..چون هردومون ارامش رو صرفا با رفاه بدست نمیاریم رفتارهای اجتماعی فرهنگی قانونمندی ها ..و آینده فرزندی ک روزی در ایران متولد میشه برامون خیلی اهمیت داره..اینکه در ایران مثل پدرها و مادرهامون زندگی بکنیم و سراسر عمر دغدغه خونه و ماشین و نوسانات اقتصادی داشته باشیم و در اخر ارزومونو با خودمون از این دنیا ببریم
    برای مهاجرت هم نمیخوایم تنهایی دارایی مالی ک خونه هست رو بفروشیم..و هیچ کدوم سمت دولتی در ایران نداریم و در شرکت خصوصی مشغول به کاریم و امنیت شغلی از این نظر نداریم ک نگران از دست دادنش باشیم در صورت مهاجرت ..
    اگه تصمیم قطعی ب مهاجرت بگیریم و پروسه زبان و بعدش شروع درخواست ویزا شاید 3سالی طول بکشه و طی این مدت پول بیشتر پس انداز کنیم برای مهاجرت.. تا حد زیادی از اینکه درصورت مهاجرت باید از صفر شروع کنیم و بسیار راه سختی پیش رو داریم مطلعیم ولی باز هم میدونیم ک خیلی اتفاقات غیر قابل پیش بینی در انتظارمون خواهد بود..ولی اینو میدونم ک انسانهای سخت کوشی هستیم و برامون لذت به دست اوردن یکسری چیزها بالاتر از داشتن چیزهایی ست ک در حال حاضر داریم.
    این رو هم بگم ک برای استرالیا چون رشته همسرم در لیست موردنیاز این کشور نیس و تا موقع گرفتن مدرک زبان، سابقه من به 1.5 سال میرسه و من باید نفر اصلی باشم احتمال گرفتن ویزا پایین میاد..کشور آلمان و کانادارو چن تا مشاور بهمون پیشنهاد دادن ک توی این سایت و قسمت مهاجران المانی خیلی اطلاعات زیادی بدست نیاوردیم شاید بخاطر میزان پایین جامعه اماری مهاجرین به المان در مقایسه با کانادا باشه..ولی اینجا خیلی اطلاعات خوبی بدست آوردیم.
    با توجه به شرایطی ک خدمتتون گفتم و روحیاتی ک داریم ممنون میشم نظرتون رو بشنوم

  6. #1376

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    من اگر جای شمابودم برای مهاجرت ثانیه ای درنگ نمیکردم. و از همین الان تمان تلاشم رو میکردم که زودتر برم.
    CIO 1/8/2013,PER 4/11/2013,AOR 18/11/2013
    Medical requested 14/10/2014 decision made 18/12/14
    Pass Request:22/12/2014
    Landed:12/5/2015

  7. #1377
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    برای eli1367 توی این پستش:
    http://www.applyabroad.org/forum/sho...=1#post2490088

    مهاجرت یه نکته داره:
    باید مهاجرت کنی تا بعدش بفهمی برات خوب بوده؟
    ممکنه همه بگن نههههههههههه نرو! تو بیای، اتفاقا موفق ترین ایرانی کل امریکای شمالی بشی.
    ممکنم هست همه بگن تو باید بری چون تو حتما موفق میشی
    بیای و بدبخت شی پروندت بسته بشه.
    همه چیز به خودت بستگی داره.

    به جز چیزای محال (مثلا: مامان بزرگ من 99 سالشه و رو ویلچره مثلا، اگه گیر بده میخوام مهاجرت کنم عملا شانسی نداره) بقیه "میتونن".
    مثل همون قضیه تاپیک شانس پذیرش هست که خیلیا با رزومه های عالی بعدها هیچ پذیرشی نمیگیرن
    یکیم با رزومه خیلی معمولی پذیرش میگیره و میاد اینجا میترکونه و باعث سربلندی بقیه ایرانیام میشه

    من اگه جات بودم پذیرش تحصیلی میگرفتم چون معطل شدن اسکیل وورکر و ... رو نداره
    یه آب باریکه داری (حقوقت) و میتونی با توکل به اون زندگی کنی و همزمان با محیط و کالچر اشنا بشی و همزمان خودتو برای جاب مارکت اماده کنی چون امکانااتی که کانادا برای دانشجوها میذاره به شدت زیاده. به شدت زیاده. مخصوصا برای بچه های اینترنشنال. اگه واقعا بخوای پیشرفت کنی، به شدتتتتتتتتت زمینه ش فراهمه. به شدت. به شدت.
    اینورم بعد از تحصیل یا ضمن اون یا هر وقتی که بتونی و بخوای پی ار میگیری
    همین
    زیاد پیچیده ش نکن.
    به این فکر کن:
    دارم میرم کانادا قراره همینجوری بدبختی بباره و من دو سه سال اولو همینجوری باید بجنگم و تلاش کنم.
    اگه با این فکر بیای حتما موفق میشی.

    +
    اینجا اگه خودتو نشون بدی
    بله اوج میگیری میری بالا
    پیشرفت میکنی
    ولی اون جمله که نوشتی: "اینکه جایگاهی ک هستیم از نظر شغلی واقعا برابر با میزان توانایی هامون نیس" تو رو دقیقا به خاک سیاه میشونه در نهایت تو این کشور.
    چون تمام ایرانیا اینو میگن. چون تمام ایرانیا فکر میکنن اون جایگاهی که توی ایران دارن مناسبشون نیست و جای اونها توی یه جای بهتره و باید جایی برن که قدرشونو بدونن. من این جمله رو بسیار بسیار بسیار شنیدم هم از ایرانیای اینجا هم از بچه های توی فروم هم الان از ایران میشنوم. حتی میتونی تو پستهای قبلی ببینی نمونه هاشو.
    اینجام همینه عزیز من
    بحث اینه که تو باید از سمت پایین شروع کنی و بعدش بری بالا. اگه از موقعیت خوب شروع کنی، اون سیستم فاسد هست و تو با لیاقت خودت نرسیدی به اون جایگاه. من قبول دارم که محیط کار باید استاندارهاشو داشته باشه و ایران نداره این رو غالبا. ولی تو اگه از اول رئیس HR بشی یا به شدت اوج بگیری تو کارت تو کمتر از دو ماه سه تا سمت بالاتر بری، اون سیستم فاسد هست. اون سیستم فاسد هست. فاسده. همین سیستم غیرفاسد کانادا رو کانادا کرده.
    من قبول دارم که توی ایران واقعا و واقعا کار کردن کار سختیه (به خاطر سفته های 50 میلیونی که میگیرن، به خاطر قراردادهای اجباری 5 ساله، حقوقهای پایین و..) ولی فکر نکن اینجا میای میرسی و همه چی اکی هست از اول. خود کاناداییا این اتفاق نمیفته براشون. اتفاقا کشور مهاجرپذیره و تو باید از مراحل مختلف و فیل*ترهای مختلف رد بشی تا مطمئن بشن که کارت درسته. اینجام مشکلات خودشو داره، ولی یکی از نقاط قوتش اینه که مردم بی حاشیه ان، کاریت ندارن، سعی میکنن بهت کمک کنن. کلا کسی کاری به کار کسی نداره. اینکه خیلی چیزا قابل پیش بینیه. اینکه فردا بدبخت نمیشی اگه امروز فکرشو بکنی. اینکه خیلی چیزا از یه روال منطقی پیروی میکنه. سیستم بر اساس اعتماد بنا شده.

    ولی اگه پاسپورت کانادایی بگیری یا پی ار داشته باشی دولت بهت خیلی خیلی وام میدهو هر وقت رفتی سر کار پس میدی.
    اینجا هر کانادایی به طور میانگین دور و بر 20 هزار دلار قرض داره به دولت (از بچه 18 ساله بگیر تا بالاتر) اگه عدد غلطه رفقا تصحیح کنن
    برای رسیدن به همون جایگاه ایرانت باید خیلی بجنگی.
    من تو ایران هرررررررررر وقت رفتم مصاحبه
    تو تمام شرکتهای نفت عالی تهران، شرکتهایی که فانتزی دوستام بود کار کردن توشون.
    تو تمام شرکتهای شیمیایی
    هرجا هرجا
    مصاحبه هایی که سه مرحله داشتن
    هر کدوم به فاصله یه هفته دو هفته
    قبولم کردن و میتونستم از فردای اون روز کار رو شروع کنم.
    ولی اینجا اینجوری نیست... اینجا باید خیلی تلاش کنم تا کار بگیرم
    ولی اینجا به خودم قول دادم که اگه بعد از تموم شدن درسم یه کار تکنسینی گیر بیارم
    3 شب و 3 روز جشن بگیرم اینجا با بچه ها.
    اینو گفتم بهت که تفاوت رو قشنگ درک کنی.
    باید فراموش کنی اون چیزی که تو کشورت بودی رو.
    موفق باشی
    ویرایش توسط chemistrymaste : November 4th, 2017 در ساعت 04:22 AM


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  8. #1378
    Member
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    BSc Chem-Eng Mazandaran Uni (Babol Noshirvani)**MSc Process-Eng Tehran Azad Uni
    ارسال‌ها
    206

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli1367 نمایش پست ها
    سلام به همگی دوستان.. من این تاپیک رو تقریبا از اول تا اینجا مطالعه کردم..ساکن ایران هستم.. از صحبتهاتون نکاتی بسیاری آموختم..در مورد مهاجرت میدونم ک نمیشه یک نسخه مشترک رو حتی برای دونفر پیچید..باید شرایط روحی روانی شخصیتی و خیلی مسائل دیگه رو هر شخص در نظر بگیره..
    با این اوصاف راهنمایی های شما خیلی از مسائل رو ک ذهنیتی راجع ب ش نداریم برای افرادی مثل من تا حدی روشن میکنه..
    بنده 29سالمه..فوق لیسانس شهرسازی گرایش برنامه ریزی شهری دارم..سابقه بیمه ام 6ماهه.. نرم افزارهای تخصصی خودم رو تقریبا مسلطم
    همسرم 32 سالشه لیسانش معدن داره و 8سال سابقه بیمه داره<br>
    از نظر مالی در تهران ی خونه 70 متری شرق تهران داریم با ی ماشین سمند ک البته همه اینها با وام هست
    فرزندی نداریم
    حقوقمون 2-3ماه درمیون پرداخت میشه و هرماه دغدغه پرداخت اقساط و مخارجمون رو داریم..از همه مسائل مالی ناراحت کننده ک بگذرم اگه بخوام وضعیت مالی رو بگم میدونم ک با حذف خیلی از برنامه های تفریحی و سفرهای داخلی و خارجی میتونیم از نظر مالی اموراتمونو ب شکل معمولی بگذرونیم..هرچند بعد از 2سال زندگی مشترک هنوز ی سفر شمال ک میخوایم بریم کلی باید از هزینه ها بزنیم و پس انداز کنیم..چه رسد به سفر خارجی ک حتا ترکیه هم نتونستیم بریم..
    دوست عزیز، نکاتی که اشاره کردی از وضعیت زندگیتون تقریبا وضعیت و دغدغه اکثر ایرانیان سطح متوسط و کارمند هست از جمله خود من و همسرم.
    در ادامه و تایید حرف بسیار عالی دوستمون chemistrymaste، واقعا باید مهاجرت و زندگی در کشور مقصد رو تجربه کنید تا متوجه بشید آدم اینکار هستید یا نه.
    بودن یا نبودن برای مهاجرت تنها خودتون و عواطفتون میتونه تعیین کنه و از جمله اولویت های زندگیتون. ما چون خودمون اول این راهیم و تقریبا داریم تمام حس هارو تجربه میکنیم بهتون راهنمایی میکنم:
    1- مهاجرت راحته!!! چون شما با یه پذیرش راحت میتونید به کانادا بیایید و زندگی رو شروع کنید. اماااا کنار اومدن با زندگی جدید و صفر آدم خودشو میخواد. شما در ایران زندگی دارید، یعنی خونه دارید و حتی ماشین با قسط. میفرمائید چندسال شمال نرفتید یا اگر میرید با سختی مالی میرید. حالا اینجارو براتون میگم تا خودتون رو بسنجین. شما با دو حالت به کانادا خواهید اومد: دانشجویی یا اقامتی با PR. دانشجویی ممکنه فاند بشید یا نه. درهر حال برای یکسال اول مطمئنا باید از جیب ایرانتون مایه بزارید و به دلار کانادا تبدیل کنید و اینجا خرج کنید. بببینید میتونید با هزینه های اینجا کنار بیایید. هزینه های کانادا با مالیات های مختلف استانها نسبت به درامد خود اینجا خوبه اما نسبت به تومان ایران تقریبا روی هر جنسی حداقل 3 برابر میشه. اول راه شما اینجا ماشین ندارید که تو ایران داشتید. خونه باید اجاره کنید با ماهی میانگین 1000-1500 بستگی به شهر اقامت داره. اگر فاند نشید هزینه های دانشگاه ترمی بین 5000-7000دلار میشه. بهرحال بسنجین که چندین ماه یا حتی یکسال اول رو میتونید تنها از جیب بخورید شاید بگید باشه تحمل میکنم. اماااااا :
    2- اینجا همه چی پول نیست. یه مهاجر وارد یه دنیای غریب میشه. کاملا غریب. قوانین و مردم و فرهنگ و لایف استایل غریب. شما 30 سال ایران بودید یعنی تقریبا ساختار فرهنگی و لایف استایل زندگیتون شکل گرفته و مهمتر اینکه زندگی متاهلی رو هم شروع کردید. یعنی برای خودتون یه قوانین و کف زندگی دارید. یعنی برای خودتون یه شیوه روزمرگی مشخص و راضی کننده تعریف کردید. حالا تصور کنید حداقل یکسال اول تا بخواید تا تمام موارد جدید یه کشور و مردمش جا بیافتید اگر از زندگی قبلتون دور بشید چه اتفاقی برای روحیتون و تحمل هرکدوم از شما خواهد افتاد. ببینید مهاجرت متاهلی بسیار بسیاااار با مهاجرت مجردی فرق داره. یه مجرد تنها برای خودش فکر میکنه. با خودش کنار میاد. ممکنه شرایطی رو بپذیره که یه مجرد دیگه نپذیره ولی براش مهم نیست. ممکنه یکسال بره تو یه اتاق زندگی کنه تا مخارجش کم باشه. اما شما به عنوان یه متاهل چه شرایط غیر قابل پیش بینی از نظر عواطف و روحی رو میتونید تحمل کنید. اگر هرکدوم از شما دونفر یکدفعه وسط راه خسته بشه و بگه برگردیم اونیکی چه میکنه. نگید که نه ما اینطوری نیستیم و همدیگرو خوب میشناسیم چون مهاجرت یه دنیای ناشناخته برای تک تک افراد زمینه قابل تعریف و تعمیم برای همدیگه نیست.
    3- شما مدتی دارید تو ایران کار میکنید. البته بیشتر منظورم هسمرتون که چندین سال سمت های مختلف مثلا داشته. اینجا همانطور که دوستمون فرمودند، کار پیدا کردن راحت نیست چون باید زحمت بکشید و تحمل کنید و از یه نقطه صفر شروع کنید. انتظار نداشته باشید در ایران که مسئئول یا مدیر یه بخشی از شرکتی بودید و برای خودتون شخصیت کاری داشتید ولو اینکه به ظاهر بوده، بتونید در اینجا به درجه شخصیتی مشابه برسید. باز وصلش میکنم به زندگی متاهلی. به شرایطی فکر کنید که شوهرتون بعد تحمل یکسال سختی اول مهاجرت تازه یه کاری پیدا میکنه و خوشبختانه مرتبط ولی باید بره یه شهره دیگه، یا بره شرایط سخت کاری رو شروع کنه مثل تکنیسین شدن، مثل شیفت شبانه کارخونه بودن، مثل کار در شهرهای سردسیر و منجمد کانادا و از همدیگه دور بشید یا شرایط سخت کاری باشه. حالا تصور کنید تحملتون چطور میشه. بعد تصور کنید تو محیط کاری که کاملا باید تسلط رو زبان داشته باشید تا حرکت کنید چون رقبای شما سفیدپوستانی هستند که بلبل انگلیسی کوچه خیابونی صحبت میکنن. باز تحملتون و تلاشتون در اون مقطع چطور میتونه باشه. ممکنه اونموقع سنتون شده 33 34 سال. یه آدم 30 به بالا مثل یه 24-25 ساله که از دانشگاه خارج شده نیست فکر کنم منظورم رو متوجه بشید تو تفاوت سن و سطح تحمل شرایط متفاوت یه جای جدید. یه مثال ساده میزنم. ممکنه شما در دانشگاه خوابگاه بودید. آیا الان حاضرید در این سن و شرایطتون برید تو محیط خوابگاه زندگی کنید. من که نمیتونم. پس تحمل سن های مختلف هم باهم فرق میکنه و مهاجرت در سن های مختلف شرایط خودشو خواهد داشت.
    4- الان ایرانید. امیدوارم اکنون خانواده های درجه یکتون سالم و در کنارتون باشن. پس هرازگاهی پدر مادر و عزیزان خانواده رو میبینید حرفاشونو میفهمید اونا شما رو درک میکنن باهم دردل میکنید شما به کاراشون ممکنه برسید و غیره. و همچنین ممکنه یکی دوتا دوست نزدیک و صمیمی هم داشته باشید که ماهی یکی دوبار دور هم جمع میشید و از سختی های زندگی ایران و سیاست و خاطره هاتون تعریف میکنید و باهم تفریح میکنید. حالا مهاجرت میکنید. خب، همه اینهارو میزارید کنار. ازشون بشدت دور میشید. وارد یه محیطی شدید که هیچکیو درک نمیکنید چون فرهنگ و زبونشون فرق داره. ببینید همه ما زبانمون متوسط به بالا و حتی ممکنه عالی باشه. ولی واقعا زبان فقط گرامر و اسپیکینگ و رایتینگ نیست. زبان یه فرهنگه. زبان یه دنیا لایف استایله که تو غرب به جرات میگم داره روزبروز با سبک های جدید زندگی و فرهنگ تغییر میکنه. پس شما وارد این دنیا میشید. حالا باز میتونید اون دوری های عاطفی و بعد وارد شدن به این وضعیت رو باهم درکنار هم تحمل کنید؟

    این مواردی که گفتم نه وجه مثبته نه وجه منفی مهاجرت هست. اینا مواردی که باهاش مواجه میشید و باید اینهارو کنار هم بزارید تا ببینید اهلش هستید یا نه. هر جایی سختی داره. چه ایران چه کانادا. تو ایران اگر سختی میکشید ولی مسیرهارو میدونید. اینجا اگر سختی بکشید باید مسیرهارو اول یاد بگیرید و برید به مرحله صفر بعد بیاد بالا تو چند سال و نه یکسال.
       

  9. #1379
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    ارسال‌ها
    14

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    برای eli1367 توی این پستش:
    http://www.applyabroad.org/forum/sho...=1#post2490088

    مهاجرت یه نکته داره:
    باید مهاجرت کنی تا بعدش بفهمی برات خوب بوده؟
    ممکنه همه بگن نههههههههههه نرو! تو بیای، اتفاقا موفق ترین ایرانی کل امریکای شمالی بشی.
    ممکنم هست همه بگن تو باید بری چون تو حتما موفق میشی
    بیای و بدبخت شی پروندت بسته بشه.
    همه چیز به خودت بستگی داره.

    به جز چیزای محال (مثلا: مامان بزرگ من 99 سالشه و رو ویلچره مثلا، اگه گیر بده میخوام مهاجرت کنم عملا شانسی نداره) بقیه "میتونن".
    مثل همون قضیه تاپیک شانس پذیرش هست که خیلیا با رزومه های عالی بعدها هیچ پذیرشی نمیگیرن
    یکیم با رزومه خیلی معمولی پذیرش میگیره و میاد اینجا میترکونه و باعث سربلندی بقیه ایرانیام میشه

    من اگه جات بودم پذیرش تحصیلی میگرفتم چون معطل شدن اسکیل وورکر و ... رو نداره
    یه آب باریکه داری (حقوقت) و میتونی با توکل به اون زندگی کنی و همزمان با محیط و کالچر اشنا بشی و همزمان خودتو برای جاب مارکت اماده کنی چون امکانااتی که کانادا برای دانشجوها میذاره به شدت زیاده. به شدت زیاده. مخصوصا برای بچه های اینترنشنال. اگه واقعا بخوای پیشرفت کنی، به شدتتتتتتتتت زمینه ش فراهمه. به شدت. به شدت.
    اینورم بعد از تحصیل یا ضمن اون یا هر وقتی که بتونی و بخوای پی ار میگیری
    همین
    زیاد پیچیده ش نکن.
    به این فکر کن:
    دارم میرم کانادا قراره همینجوری بدبختی بباره و من دو سه سال اولو همینجوری باید بجنگم و تلاش کنم.
    اگه با این فکر بیای حتما موفق میشی.

    +
    اینجا اگه خودتو نشون بدی
    بله اوج میگیری میری بالا
    پیشرفت میکنی
    ولی اون جمله که نوشتی: "اینکه جایگاهی ک هستیم از نظر شغلی واقعا برابر با میزان توانایی هامون نیس" تو رو دقیقا به خاک سیاه میشونه در نهایت تو این کشور.
    چون تمام ایرانیا اینو میگن. چون تمام ایرانیا فکر میکنن اون جایگاهی که توی ایران دارن مناسبشون نیست و جای اونها توی یه جای بهتره و باید جایی برن که قدرشونو بدونن. من این جمله رو بسیار بسیار بسیار شنیدم هم از ایرانیای اینجا هم از بچه های توی فروم هم الان از ایران میشنوم. حتی میتونی تو پستهای قبلی ببینی نمونه هاشو.
    اینجام همینه عزیز من
    بحث اینه که تو باید از سمت پایین شروع کنی و بعدش بری بالا. اگه از موقعیت خوب شروع کنی، اون سیستم فاسد هست و تو با لیاقت خودت نرسیدی به اون جایگاه. من قبول دارم که محیط کار باید استاندارهاشو داشته باشه و ایران نداره این رو غالبا. ولی تو اگه از اول رئیس HR بشی یا به شدت اوج بگیری تو کارت تو کمتر از دو ماه سه تا سمت بالاتر بری، اون سیستم فاسد هست. اون سیستم فاسد هست. فاسده. همین سیستم غیرفاسد کانادا رو کانادا کرده.
    من قبول دارم که توی ایران واقعا و واقعا کار کردن کار سختیه (به خاطر سفته های 50 میلیونی که میگیرن، به خاطر قراردادهای اجباری 5 ساله، حقوقهای پایین و..) ولی فکر نکن اینجا میای میرسی و همه چی اکی هست از اول. خود کاناداییا این اتفاق نمیفته براشون. اتفاقا کشور مهاجرپذیره و تو باید از مراحل مختلف و فیل*ترهای مختلف رد بشی تا مطمئن بشن که کارت درسته. اینجام مشکلات خودشو داره، ولی یکی از نقاط قوتش اینه که مردم بی حاشیه ان، کاریت ندارن، سعی میکنن بهت کمک کنن. کلا کسی کاری به کار کسی نداره. اینکه خیلی چیزا قابل پیش بینیه. اینکه فردا بدبخت نمیشی اگه امروز فکرشو بکنی. اینکه خیلی چیزا از یه روال منطقی پیروی میکنه. سیستم بر اساس اعتماد بنا شده.

    ولی اگه پاسپورت کانادایی بگیری یا پی ار داشته باشی دولت بهت خیلی خیلی وام میدهو هر وقت رفتی سر کار پس میدی.
    اینجا هر کانادایی به طور میانگین دور و بر 20 هزار دلار قرض داره به دولت (از بچه 18 ساله بگیر تا بالاتر) اگه عدد غلطه رفقا تصحیح کنن
    برای رسیدن به همون جایگاه ایرانت باید خیلی بجنگی.
    من تو ایران هرررررررررر وقت رفتم مصاحبه
    تو تمام شرکتهای نفت عالی تهران، شرکتهایی که فانتزی دوستام بود کار کردن توشون.
    تو تمام شرکتهای شیمیایی
    هرجا هرجا
    مصاحبه هایی که سه مرحله داشتن
    هر کدوم به فاصله یه هفته دو هفته
    قبولم کردن و میتونستم از فردای اون روز کار رو شروع کنم.
    ولی اینجا اینجوری نیست... اینجا باید خیلی تلاش کنم تا کار بگیرم
    ولی اینجا به خودم قول دادم که اگه بعد از تموم شدن درسم یه کار تکنسینی گیر بیارم
    3 شب و 3 روز جشن بگیرم اینجا با بچه ها.
    اینو گفتم بهت که تفاوت رو قشنگ درک کنی.
    باید فراموش کنی اون چیزی که تو کشورت بودی رو.
    موفق باشی
    ممنونم دوست عزیزم از راهنماییهاتون..در مورد پذیرش اگه بخوام فاند بگیرم مقاله های دانشجویی ک دارم در حد علمی پژوهشی هس و متاسفانه مثاله ISI معتبر ندارم و در نتیجه فاند گرفتن ی پروسه طولانی میشه و پذیرش با مخارج خودمون هم ک شهریه دانشگاه هم باید اضافه کنیم ب مخارج زندگی در کانادا.. و بالا رفتن سنمون هم مزید بر علته
    در رابطه با این جمله "اینکه جایگاهی ک هستیم از نظر شغلی واقعا برابر با میزان توانایی هامون نیس" درست میگید شما..من منظورم این نیس ک یک شبه ره صدساله رو بریم تو ایران از نظر جایگاه شغلی.. من یونی علم و صنعت درس خوندم و پارسال پروژه های دانشجویی انجام میدادم..خیلی سخته ک پایانامه های هم رشته ای خودت رو که یونی های علمی کاربردی و پردیس و .. تحصیل میکنن صرفا جهت ارتقا سمت و اقزایش حقوقشون و استخدام شهرداری یا ارگان های دولتی هستن رو انجام بدی متوجه بشی پایه ای ترین مسائل شهرسازی رو بلد نیستن و این موقعیت رو دارن..
    یا شرکت خصوصی کار کنی و جلسه با وزارت راه و شهرسازی کارمندی ک بعنوان شهردار ی شهر کوچیک منصوب شده و سن و تجربه ی زیادی نداره تحسینت کنه برای خروجی کارت..
    باز من سابقه خ کمی در کار ثابت دارم و بصورت پاره وقت قبلا کار کردم و نباید توقع کنم ک جایگاه بهتری میداشتم ولی در مورد همسرم ک خیلی بیشتره این موارد چون بیشماره تقاضاهای شغلی ک بهش میشه
    اینارو گفتم برای اینکه متوجه بشید انسانهای متوقعی نیستیم و میخوایم ب اندازه ی زحمات و تلاشمون نتیجه بگیریم و اینکه توی ایران کارمند خصوصی امنیت شغلی نداره و با نوسانات سیاسی و اقتصادی ممکنه شرکتش ورشکسته شه یا تعدیل نیرو کنه..
    ولی جدای از اینها مسائل فرهنگی اجتماعی ک در محیطمون شاهدش هستیم برامون آزاردهنده س
    درمورد اینکه در کانادا باید از صفر شروع کنیم هم کاملا موافقم با شما..هرچند توی حرف زدن ی چیزه و تجربه کردن و تو اون شرایط قرار گرفتن ی چیز دیگه س ک حتی اگه فک کنیم آدمای سرسختی هستیم و میتونیم تحمل کنیم بازم نمیشه پیش بینی کرد ک چطوری رفتار میکنیم بعد از مهاجرت
    صحبتهاتون قابل تامل ه.. ممنون از اینکه با حوصله وقت گذاشتید و دلسوزانه راهنماییم کردید.

  10. #1380
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    ارسال‌ها
    14

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط snsajedi نمایش پست ها
    دوست عزیز، نکاتی که اشاره کردی از وضعیت زندگیتون تقریبا وضعیت و دغدغه اکثر ایرانیان سطح متوسط و کارمند هست از جمله خود من و همسرم.
    در ادامه و تایید حرف بسیار عالی دوستمون chemistrymaste، واقعا باید مهاجرت و زندگی در کشور مقصد رو تجربه کنید تا متوجه بشید آدم اینکار هستید یا نه.
    بودن یا نبودن برای مهاجرت تنها خودتون و عواطفتون میتونه تعیین کنه و از جمله اولویت های زندگیتون. ما چون خودمون اول این راهیم و تقریبا داریم تمام حس هارو تجربه میکنیم بهتون راهنمایی میکنم:
    1- مهاجرت راحته!!! چون شما با یه پذیرش راحت میتونید به کانادا بیایید و زندگی رو شروع کنید. اماااا کنار اومدن با زندگی جدید و صفر آدم خودشو میخواد. شما در ایران زندگی دارید، یعنی خونه دارید و حتی ماشین با قسط. میفرمائید چندسال شمال نرفتید یا اگر میرید با سختی مالی میرید. حالا اینجارو براتون میگم تا خودتون رو بسنجین. شما با دو حالت به کانادا خواهید اومد: دانشجویی یا اقامتی با PR. دانشجویی ممکنه فاند بشید یا نه. درهر حال برای یکسال اول مطمئنا باید از جیب ایرانتون مایه بزارید و به دلار کانادا تبدیل کنید و اینجا خرج کنید. بببینید میتونید با هزینه های اینجا کنار بیایید. هزینه های کانادا با مالیات های مختلف استانها نسبت به درامد خود اینجا خوبه اما نسبت به تومان ایران تقریبا روی هر جنسی حداقل 3 برابر میشه. اول راه شما اینجا ماشین ندارید که تو ایران داشتید. خونه باید اجاره کنید با ماهی میانگین 1000-1500 بستگی به شهر اقامت داره. اگر فاند نشید هزینه های دانشگاه ترمی بین 5000-7000دلار میشه. بهرحال بسنجین که چندین ماه یا حتی یکسال اول رو میتونید تنها از جیب بخورید شاید بگید باشه تحمل میکنم. اماااااا :
    2- اینجا همه چی پول نیست. یه مهاجر وارد یه دنیای غریب میشه. کاملا غریب. قوانین و مردم و فرهنگ و لایف استایل غریب. شما 30 سال ایران بودید یعنی تقریبا ساختار فرهنگی و لایف استایل زندگیتون شکل گرفته و مهمتر اینکه زندگی متاهلی رو هم شروع کردید. یعنی برای خودتون یه قوانین و کف زندگی دارید. یعنی برای خودتون یه شیوه روزمرگی مشخص و راضی کننده تعریف کردید. حالا تصور کنید حداقل یکسال اول تا بخواید تا تمام موارد جدید یه کشور و مردمش جا بیافتید اگر از زندگی قبلتون دور بشید چه اتفاقی برای روحیتون و تحمل هرکدوم از شما خواهد افتاد. ببینید مهاجرت متاهلی بسیار بسیاااار با مهاجرت مجردی فرق داره. یه مجرد تنها برای خودش فکر میکنه. با خودش کنار میاد. ممکنه شرایطی رو بپذیره که یه مجرد دیگه نپذیره ولی براش مهم نیست. ممکنه یکسال بره تو یه اتاق زندگی کنه تا مخارجش کم باشه. اما شما به عنوان یه متاهل چه شرایط غیر قابل پیش بینی از نظر عواطف و روحی رو میتونید تحمل کنید. اگر هرکدوم از شما دونفر یکدفعه وسط راه خسته بشه و بگه برگردیم اونیکی چه میکنه. نگید که نه ما اینطوری نیستیم و همدیگرو خوب میشناسیم چون مهاجرت یه دنیای ناشناخته برای تک تک افراد زمینه قابل تعریف و تعمیم برای همدیگه نیست.
    3- شما مدتی دارید تو ایران کار میکنید. البته بیشتر منظورم هسمرتون که چندین سال سمت های مختلف مثلا داشته. اینجا همانطور که دوستمون فرمودند، کار پیدا کردن راحت نیست چون باید زحمت بکشید و تحمل کنید و از یه نقطه صفر شروع کنید. انتظار نداشته باشید در ایران که مسئئول یا مدیر یه بخشی از شرکتی بودید و برای خودتون شخصیت کاری داشتید ولو اینکه به ظاهر بوده، بتونید در اینجا به درجه شخصیتی مشابه برسید. باز وصلش میکنم به زندگی متاهلی. به شرایطی فکر کنید که شوهرتون بعد تحمل یکسال سختی اول مهاجرت تازه یه کاری پیدا میکنه و خوشبختانه مرتبط ولی باید بره یه شهره دیگه، یا بره شرایط سخت کاری رو شروع کنه مثل تکنیسین شدن، مثل شیفت شبانه کارخونه بودن، مثل کار در شهرهای سردسیر و منجمد کانادا و از همدیگه دور بشید یا شرایط سخت کاری باشه. حالا تصور کنید تحملتون چطور میشه. بعد تصور کنید تو محیط کاری که کاملا باید تسلط رو زبان داشته باشید تا حرکت کنید چون رقبای شما سفیدپوستانی هستند که بلبل انگلیسی کوچه خیابونی صحبت میکنن. باز تحملتون و تلاشتون در اون مقطع چطور میتونه باشه. ممکنه اونموقع سنتون شده 33 34 سال. یه آدم 30 به بالا مثل یه 24-25 ساله که از دانشگاه خارج شده نیست فکر کنم منظورم رو متوجه بشید تو تفاوت سن و سطح تحمل شرایط متفاوت یه جای جدید. یه مثال ساده میزنم. ممکنه شما در دانشگاه خوابگاه بودید. آیا الان حاضرید در این سن و شرایطتون برید تو محیط خوابگاه زندگی کنید. من که نمیتونم. پس تحمل سن های مختلف هم باهم فرق میکنه و مهاجرت در سن های مختلف شرایط خودشو خواهد داشت.
    4- الان ایرانید. امیدوارم اکنون خانواده های درجه یکتون سالم و در کنارتون باشن. پس هرازگاهی پدر مادر و عزیزان خانواده رو میبینید حرفاشونو میفهمید اونا شما رو درک میکنن باهم دردل میکنید شما به کاراشون ممکنه برسید و غیره. و همچنین ممکنه یکی دوتا دوست نزدیک و صمیمی هم داشته باشید که ماهی یکی دوبار دور هم جمع میشید و از سختی های زندگی ایران و سیاست و خاطره هاتون تعریف میکنید و باهم تفریح میکنید. حالا مهاجرت میکنید. خب، همه اینهارو میزارید کنار. ازشون بشدت دور میشید. وارد یه محیطی شدید که هیچکیو درک نمیکنید چون فرهنگ و زبونشون فرق داره. ببینید همه ما زبانمون متوسط به بالا و حتی ممکنه عالی باشه. ولی واقعا زبان فقط گرامر و اسپیکینگ و رایتینگ نیست. زبان یه فرهنگه. زبان یه دنیا لایف استایله که تو غرب به جرات میگم داره روزبروز با سبک های جدید زندگی و فرهنگ تغییر میکنه. پس شما وارد این دنیا میشید. حالا باز میتونید اون دوری های عاطفی و بعد وارد شدن به این وضعیت رو باهم درکنار هم تحمل کنید؟

    این مواردی که گفتم نه وجه مثبته نه وجه منفی مهاجرت هست. اینا مواردی که باهاش مواجه میشید و باید اینهارو کنار هم بزارید تا ببینید اهلش هستید یا نه. هر جایی سختی داره. چه ایران چه کانادا. تو ایران اگر سختی میکشید ولی مسیرهارو میدونید. اینجا اگر سختی بکشید باید مسیرهارو اول یاد بگیرید و برید به مرحله صفر بعد بیاد بالا تو چند سال و نه یکسال.
    سپاسگزارم دوست عزیز از مشاوره ی مفیدتون..درسته همه مواردی ک مثال زدید باید بررسی کنیم و خیلی اهمیت داره همه این مواردی ک فرمودید..
    ولی اگر به مرحله تصمیم به مهاجرت برسیم بخاطر سنمون باید بهترین روش رو انتخاب کنیم ک با چن تا مشاوره ک صحبت کردیم واقعا راهنماییهاشون ضعیف بود و غیر قابل اعتماد و بیشتر سردرگم شدیم.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •