خیلی خیلی به ندرت به اینجا میام
سلام به همه دوستان محترم
من یک راهنمایی شفاف می خوام از عزیزانی که چند سال هست کانادا هستن من و همسرم هر دو کارمند رسمی ایرانیم اما چه کارمندی کارمند بخور نمیر
34 ساله هستم 5 سال سابقه پرستاری دارم مدرکم لیسانسه توی یک بیمارستان دولتی اهواز کار می کنم که واقعا جهنمه و توی کل استان معروفه به شکنجه گاه پرستاران /کل بخش ما همیشه 30 بیمار در برابر 2 پرستار هست کار اینجا واقعا واقعا سنگین هست اخلاق و برخورد مردم بخصوص همراه بیمار بشدت بد هست بابت کلی کار و هفته ی هم حداقل دوبار کشیک شب بودن ماهی 2 میلیون میگیریم با اضافه کار یو کارانه وکلی بدبختی جمعا میشه 2و 800 تا 3 البته کارانه سالی یکباره
همسرم معلمه با 38 سال سن و فوق لیسانس 20 سال سابقه کار 2 تومن میگیره که با هزینه های عادی زندگی امروز حقوقش برا 15 روز هم کفایت نمیکنه ضمنا توی مدرسه ی کار میکنه با کلاسهای 35 تا 40 نفره بدون امکانات توی بدترین هوای جهان خوزستان هیچ باند پارتی هم نداشته از اول تا الان همش کلاس درس رفته اونم با دانش آموزهای امروز اینها رو گفتم که بدونید توی چه وضعیتی هستیم
خونه شخصی نداریم و مستاجریم
بچه فعلا نخواستیم
کل سرمایه زندگیمون هم 120 میلیونه
ماشینمون هم حتی قسطی هست فکر نکنید بنز اس 500 نه نه یک پژو پارسه
بگذریم
حالا سوال اینه با توجه به اینکه ما مقدمات کار اومدن رو انجام دادیم منظور مدرک زبانه و اقدام هست/ و البته حاضریم یکسال تا دوسال کار معمولی انجام بدیم تا زبانمون فول فول بشه و بعد بریم دنبال تخصص های خودمون
بنظر شما با توجه به شرایط کلی ما کار درستی میکنیم؟
ناگفته نماند هر دو تامون هم روحیه و خواسته مون اقدام هست.
ویرایش توسط neda007 : August 10th, 2017 در ساعت 01:36 PM
والا همونطوری که گفتم مهاجرت برای هر کسی خوب نیست. حدود ۵ سال پیش من ۳۲ سالم بود که دانشجویی اومدیم. الان که میبینم دیگه نمیتونم جای دیگه برم کلا دنبال اینیم که دیگه روال عادی رو پیش بگیریم. با این که شغل تخصصی دارم میبینم که حداقل دو تا سه سال طول میکشه که زندگیمون پایدار بشه.
به طور معمول از لحظه ای که تصمیم میگیرید دو سال طول میکشه که تشریف بیارید اینجا. و بعد تازه سختیهای اول شروع میشه عادت کردن به هوای اینجا و محیط با توجه به تجربیات شخصی فکر میکنم بهترین زمان مهاجرت بین ۲۴ تا ۳۰ سال باشه. البته این قانون نیست و ممکنه فردی در ۴۰ سالگی هم بیاد موفق بشه
قابل درک هست که شما از شرایط ایران خسته شدید. اما سوال اینجاست که چه تضمینی وجود داره که اینجا مورد پسند شما باشه؟ آیا اگر بخواهید دوباره برگردید ایران، همون شرایط قبل رو خواهید داشت یا کلا پل پشت سر رو خراب کردید؟ خیلیها اومدن و برگشتند. البته خیلیها هم اومدن و موندن. هر کسی تجربه شخصی خودش رو از اینجا داره.
من کسی رو اینجا میشناسم که دکترا از اینجا گرفته هنوز بعد از ۳ سال نتونسته کار تخصصی خودش رو گیر بیاره. کلا خیلی چیزا اونطوری که به نظر میرسه راحت نیست.
Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true
ضمن تائید فرمایشات زینی عزیز، واقعا اینجا هم سختی های به مراتب بیشتری داره. البته نوع و ماهیتش متفاوته ولی به هر حال با توجه به این سالهای زندگی و کار و تجربه در این کشور، واقعا گاهی یاد راحتی که در ایران داشتیم میافتم. البته اینها رو نمیگم که بترسونمتون. حداقل من یکی جزو شدیدا مثبت نویس های این فروم هستم و سابقه نوشته هام کاملا اینو میرسونه.
نکته مهمی که وجود داره اینه که شما و همسرتون چطور میتونین وارد حرفه و کار تخصصی خودتون بشین؟ به هر حال برای همیشه که نمیتونین کار جنرال انجام بدین. اگر هم قصدتون این باشه به هر حال سطح زندگی به نسبت پائینی خواهین داشت هر چند هنوز به نسبت ایران شرایط و کیفیتش متفاوت و بهتر خواهد بود.
در مورد کار تخصصی پرستاری، هر چند بسیار بسیار بازار خوبی داره و درآمد خوبی، موانع و مشکلاتی تا رسیدن به مرحله درآمدزایی خواهید داشت. باید مدرکتون اینجا تطبیق بدین و از این جریانات که در حیطه اطلاعات من نیست چون رشته ام نیست ولی دوستان همرشته تون میتونن بهتر راهنمایی کنن. تنها چیزی که من میدونم اینه که باید سختی های زیادی رو متقبل شین تا بتونین به عنوان یه پرستار اینجا کار کنین.
در مورد همسرتون. نفرمودین رشته شون چیه. معلمی اینجا جریانش کاملا متفاوته و فکر اینکه ایشون بتونن اینجا هم همون کارشونو ادامه بدن به نظرم درست نیست. اگر هم بخوان وارد کار دیگه ای بشن همانطور که گفتم نمیدونم رشته و تخصصشون چیه، شاید لازم باشه زمانی رو صرف دوباره درس خوندن و اینها کنن که خب مسلما باید اینو در نظر بگیرین.
خلاصه کنم، برای رسیدن به یه زندگی با ثبات و خوب و برای داشتن کار تخصصی برای جفتتون، یه بازه زمانی حداقل 3 4 ساله در نظر بگیرین.
حالا سوال اینه آیا صبر و توانایی پا در این راه گذاشتن رو دارین؟
تازه من اصلا در مورد مشکلات زبان و تطبیق با محیط و اینکه اصولا چطور افرادی هستین و آیا در محیط های اجتماعی موفق هستین یا نه صحبتی نکردم. منظورم سافت اسکیل ها و توانایی پرزنت خودتون. اینکه چقدر اهل معاشرت هستین؟ چقدر توانایی ساخت نتورکینگ دارین؟ چقدر اصولا آدم اجتماعی هستین؟ اینها در این کشور خیلی مهمه.
ببینین شاید به ظاهر اینکه ببینین یه مدرکی دارین یا نهایتش میگیرین به نظرتون راه ساده به نظر برسه ولی به هیچ عنوان اینطور نیست.
بعد نزدیک 5 سال زندگی و کار تخصصی در این کشور هنوز که هنوزه با چالش ها و سختی های زیادی روبه رو هستیم و به نظرم مخصوصا برای نسل اولی ها و همونطور هم که زینی جان فرمودن، با سن بالا، این چالشها و سختی ها به مراتب بیشتر و بیشتره. با در نظر گرفتن اینکه من و همسرم رشته و شغلمون کامپیوتره و اصلا زمانی رو هدر ندادیم و سریعا مشغول کار تخصصی شدیم.
من یکی به هیچ عنوان حتی برای سفر حاضر نیستم به ایران برگردم ولی اینها دلیل نمیشه اینجا زندگی راحته. بعد از اینهمه تلاش و کار و جا افتادن، زندگی مرفه ای داریم ولی منکر سختی هاش نیستیم.
مدت اقامت در کانادا: بیش از 6 سال.
به پیامهای خصوصی پاسخ داده نمیشود لطفا مواردتونو در فروم مطرح کنین.
نکته ای که باید در نظر بگیرین اینه که استرس در اینجا هم بسیار بالاست چون رقابت در کار بالاست. یه سوال: اگه همسرتون نتونن به زودی شما وارد کار تخصصی یا با درامد خوب بشن، از نظر روحی توانایی تحملشو به عنوان یه آقا دارن؟ اینو ساده نگیرین لطفا.
مدت اقامت در کانادا: بیش از 6 سال.
به پیامهای خصوصی پاسخ داده نمیشود لطفا مواردتونو در فروم مطرح کنین.
با تشکر از جواب شما
پایدار یعنی چی؟zini_zinparast....................و.............. . زندگی مرفه ای داریم یعنی چطور میشه مرفه؟.....jill
اما من جوابم رو نگرفتم شاید سوالم رو بهتر ه طور ی دیگه طرح کنم
ما توی ایران با تحصیلات با داشتن شغل رسمی با این همه صرفه جویی هنوز وضع زندگیمون این هست به جای نرسیدیم و در استرس زندگی می کنیم
خونه نداریم پولمون برا خرید خونه حتی توی حومه شهر هم کافی نیست خونه شاهی نه ها یک واحد 80 متری توی یک جای متوسط شهر نه جاهای مورد دار محله های معمولی شهر از 200 به بالا هستن
ماشینمون قسطیه
خدا نکنه مشکلی پیش بیاد برامون همین 4 قرون پس انداز رو هم دیگه نخواهیم داشت
حالا با توجه به این وضعیت اگر فرض بر این باشه که ما بیایم و 2 سال هم کار معمولی خدماتی با کف حقوق کنیم من و شوهرم از انجام کار معمولی خجالتی نداریم هر شغلی از رانندگی و کار رستوران تا آرایشگری و... شوهرم آدم اجتماعی هست و سریع با دیگران ارتباط برقرار میکنه آدم اکتیوی هست
تا زبانمون قوی و در سطح کاریمون بشه ( قوی یعنی بالاتر از الان که آیلتس 6 و 7 داریم) باز وضع ما همینه که توی ایرانه ؟ من پرستار بشم و شوهرم معلم مدارس (هر چند من حتی مدرک آرایشگری بصورت حرفه ای هم دارم ) (مدرک شوهرم هم مطالعات اجتماعی هست شاخه ی از مشاوره کودک نوجوانان و خانواده)
یعنی بازار کار برا پرستار و معلم اینقدر خرابه ؟ من با درس مشکلی ندارم معدل لیسانس پرستاریم 19.50 بوده شوهرم هم آدمی اهل مطالعه هست(نت رو چک کردم حقوق یک پرستار چیزی بین 40 تا 60 و حقوق معلم هم همین حدودا یعنی فرضا یکی مون کار تخصصی پیدا کنه با 60 هزار تا توی سال باز آینده ی نخواهیم داشت؟ و زندگیمون همین شکل ایران خواهد بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیخواهیم مرکز شهر بزرگی توی کانادا زندگی کنیم حومه هم باشه اهمیت نداره
یعنی زن و شوهر پرستار و معلم کانادایی هم مثل ما ایرانی ها اینقدر توی فشار و تنگنا هستن؟
ویرایش توسط neda007 : August 10th, 2017 در ساعت 06:25 PM
زن و شوهر پرستار و معلم کانادائی در تنگنا نیستند منتها شما زن و شوهر پرستار و معلم کانادائی نیستید. شما نه تسلط اونها را بر محیط و زبان دارید و نه می تونید امیدوار باشید که به این زودی ها - چندین سال - به شغل پرستاری مشغول بشید، معلمی را شاید بهتر باشه کلا فراموش کنید. ضمنا نمی تونید رقم های درآمد از شهرهای بزرگ را بردارید بعد بخواهید در شهرهای کوچک و حومه که کار نیست زندگی کنید. با 60 هزار دلار در سال (که بعد از مالیات میشه حدود 45 هزار دلار) زندگی دو نفره نسبتاً محدودی خواهید داشت. اما شما هم مثل خیلی ها که می آن و راهی برای خودشون پیدا می کنند می تونید به کارهای دیگه بپردازید (همون آرایشگری، رانندگی تاکسی، کار ساختمانی ...). راه آسونی نیست و احتمال شکست هم بالا ولی مگه ما چند بار به دنیا می آییم؟
Solitary trees, if they grow at all, grow strong.
دوست من، این سوالاتون رو فقط خودتون میتونین جواب بدین بعضیاشونو.
من حستونو درک میکنم.
قبل از اومدنم دقیقا همین دغدغه ها رو داشتم. خیلی خوبه که شما به فکرتون رسیده که این سوالا رو قبل از اومدنتون بپرسین.
من اینجا زن و شوهرایی رو میشناسم که وضع مادی و جایگاه اجتماعیشون تو ایران پرفکت و بی نقص بوده و واقعا به خاطر عکس گرفتن تو فرودگاه تورنتو که "ما رسیدیم کاناداااااااااااااااااااا اااا" و عکس و فیلم گرفتن کنار نیاگارا و گذاشتنش تو فیسبوک و بلاخره این قضیه که: ما که خب دنیا از اول به کاممون بوده بریم این یکی رو هم امتحان کنیم اومدن و خیلی بدجوری تو ذوقشون خورده و بسیار داغون الاحوالن الان (بحث مادی نیست، بحث اینه که قبل از اومدنشون کل خواسته شون همون پز دادن و عکس و فیلم بود و فکر میکردن کانادا بخشی از ارث پدریشونه الان کانادا به نظرشون دهات میاد با مردمی بسیار سرد) و دارن برمیگردن ایران.
آدمایی رو تو همین پی ار ها دیدم که دو تا فوق دارن و دو تا دکترا (میدونم باورش سخته)
چون طرف اومده با یه پی اچ دی، دیده کار پیدا نمیکنه گفته برم یه فوق کانادایی بگیرم. باز کار پیدا نکرده هم خودش هم خانومش دکترا گرفتن!! بعد الان سرخورده و گریون نشستن اینجا که کانادا با ما بد کرد.
زندگی پایدار رو شما چی تعریف میکنین؟ تعریفتونو به بقیه ارائه بدین تا ببینن ایا به این مسئله اینجا میرسین؟!
و اینکه: معلم شدن اینجا به سادگی ایران نیست (من دبیر تو فامیلام زیاد دارم و دقیقا میدونم مراحل دبیر شدن در ایران به چه شکلی هست). اینجا واقعا باید نرمال باشی و سلامت روح و روانت رو چند باری چک میکنن (من با دبیرا اینجا رفاقت دارم دور ها دور) اینجا بعد از لیسانس teaching باید بری یکی دو سال کالج، بعدش بین اون هزار تا متقاضی شمام مصاحبه میشی.
سن، زبان، فرهنگ همه چی رو در نظر بگیر. شما کانادایی نیستی، شما ایرانی هستی با انگلیسی دست و پا شکسته (باورش برای ایرانیا سخته و همه فکر میکنن انگلیسیشون بی نقصه و اگه کاناداییا میگن عجب انگلیسیت خوبه یعنی واقعا خوبن اینا در جالی که برعکسه!) دخترا و پسرای تیچینگی که من اینجا میبینم همه اجتماعین و همه اهل معاشرتن (ظاهرا حتی، کاری به ماهیت زندگیشون ندارم) ولی واقعا خیلی ازونایی که لیسانس تیچینگ میخونن و کالجم میرن بعدش و کاناداییم هستن کار پیدا نمیکنن. شما به اینا فکر کردین؟!
پرستاری رو زیاد اشنا نیستم ولی میدونم که باید چند تا مدرک مرتبط بگیرین و اجازه نمیدن همینجوری برین سر کار. سخت تر از معلمیه
دوست من، تو مهاجرت شما چند بار از بین میری، میمیری (به قول یکی از بچه ها) و هر بار یه آدم جدید ازت بیرون میاد و اون آدم جدیده هست که میتونه از پس زندگی جدید بربیاد. مهاجرت هم قشنگه، هم خیلی هیجان انگیزه هم کار هرکسی نیست سربلند بیرون اومدن ازین پروسه.
اینجا شما اگه بیاین اون 120 میلیونتون تموم بشه و کار پیدا نکنین باید برین کار کنین. چه کاری؟ کارهای عمومی (که من کلا بین ایرانیا توی این کشور کسی رو ندیدم تن بده به کار کردن توی مک دونالد و استارباکس و اینجور جاها کلا فقط یه زن و شوهرو میشناسم که اینکارو کردن اونام تو همین فرومن! ) کلا ایرانیا همیشه خودشون رو دست بالا میگیرن و میگن ما تو ایران خواهرزاده شاه بودیم اینجا بریم استارباکس کار کنیم؟! تازه بقیه رو هم مسخره میکنن که این یارو دختره پول نداره بدبخت رفته استارباکس، اینجا بعضی خاورمیانه ایا میخوان مثال بزنن از بدبخت شدن میگن فلانی تو تیم هورتونز کار میکنه (خودش ازون یارو بدبختر و معلوم الحال تره، بس که کار "عار" هست برای ما). نمیفهمن که بابا! پسره/دختره شاید فلسفه زندگیش اینه: اگه میلیونرم باشم، بیکار که باشم، یعنی زنده نیستم! مرده ام! پس کارگری بهتر از بیکاریه. اینم باز ازون فرهنگ میاد. شما تحمل این کارها رو دارین؟!
جواب سوال بعدیتون که میگین زندگی مرفه یعنی چی؟ شما زندگی مرفه رو چی تعریف میکنین؟!
مهارت زبان هم هیچ ارتباطی به ایلتس 9 و تافل 120 نداره. اره اونی که ایلتسش 4 میشه قطعا ضعیفتر از اونی هست که ایلتس 8.5 هست ولی باز هیچ کدوم اینجا درست و حسابی نمیتونن صحبت کنن مگر وقتی که توی جامعه حل بشن.
"We believe in "Possibility
به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!
از همه دوستان یک خواهشی دارم کلماتی که بار معنایی متفاوتی دارند رو کمی برای من کمتر مطلع توضیح بدید
اول از همه تشکر می کنم که جواب زحمت های من رو میدن
chemistrymaste// zini_zinparast //
uxmal09
[IMG]file:///C:/Users/reza/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image002.gif[/IMG]/Jill
uxmal09
[IMG]file:///C:/Users/reza/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image002.gif[/IMG]
زندگی دو نفره نسبتاً محدودی خواهید داشت. دقیقا یعنی چطور؟ از بابت موارد اساسی می پرسم مثل خونه ماشین خورد و خوراک و درمان بیمه بازنشستگی و سفر و پس انداز
نکته بعد یعنی بعد دو تا پنج سال درس و مطالعه امتحانهای مورد نیاز یا طی دوره هم نمیتونیم امیدی داشته باشیم؟
اینطور که شما دوست عزیز تعریف کردید زندگی اونجا خیلی خیلی خیلی سخت تر از الان اینجا هست که دو نفر اینجا شاغلیم و با اینکه به هیچ جایگاه و رفاهی نرسیدیم؟ اینجا حتی بریم خونه بخریم قسط ماهیانه خونه 1 تومنه تا 10 یا 12 سال /قسط ماشینمون هم ماهی 1 تومنه تا دو سال دیگه/ خرج خونگی ماهانه مون هم 2 تومنه/ یعنی همین الان از حقوق 4 تومنی ما هم هیچی نمیشه پس انداز کرد بعبارتی 0 یعنی الان با این وضعیت توی بهشتیم خبر نداریم
ما انجام هیچ کاری رو عار نمی دونیم همین الانش هم شوهرم میره آژانس کار میکنه منم عارم نیست برم آریشگاه یا توی فروشگاه کار کنم فرضا ما اصلا کار تخصصی گیرمون نیاد یعنی با دو شغل معمولی وضعیت مسکن اتومبیل خورد خوراک و پس انداز و تفریح ما به چه شکله ؟ این دیگه دقیق ترین سوال مد نظرم هست
والا ما اصلا با کسی توی اپ های جدید اهل تبادل عکسیم نه فیس افاده و از این حرفا
و اینکه با تلاش هم بعد 5 سال نمیتونم زبان مون رو در حد عرف اونا برسونیم و اونجا پرستار بشم ایطور که شما عزیزان می فرمایید جهنمه نه کانادا
از همه دوستان یک خواهشی دارم کلماتی که بار معنایی متفاوتی دارند رو کمی برای من کمتر مطلع توضیح بدید
اول از همه تشکر می کنم که جواب زحمت های من رو میدن
زندگی دو نفره نسبتاً محدودی خواهید داشت. دقیقا یعنی چطور؟ از بابت موارد اساسی می پرسم مثل خونه ماشین خورد و خوراک و درمان بیمه بازنشستگی و سفر و پس انداز
نکته بعد یعنی بعد دو تا پنج سال درس و مطالعه امتحانهای مورد نیاز یا طی دوره هم نمیتونیم امیدی داشته باشیم؟
اینطور که شما دوست عزیز تعریف کردید زندگی اونجا خیلی خیلی خیلی سخت تر از الان اینجا هست که دو نفر اینجا شاغلیم و به هیچ جایگاه و رفاهی نرسیدیم!
اینجا حتی بریم خونه بخریم قسط ماهیانه خونه 1 تومنه تا 10 یا 12 سال /قسط ماشینمون هم ماهی 1 تومنه تا دو سال دیگه/ خرج خونگی ماهانه مون هم 2 تومنه/ یعنی همین الان از حقوق 4 تومنی ما هم هیچی نمیشه پس انداز کرد بعبارتی 0 یعنی الان با این وضعیت توی بهشتیم خبر نداریم
ما انجام هیچ کاری رو عار نمی دونیم همین الانش هم شوهرم میره آژانس کار میکنه منم عارم نیست برم آریشگاه یا توی فروشگاه کار کنم فرضا ما اصلا کار تخصصی گیرمون نیاد یعنی با دو شغل معمولی وضعیت مسکن اتومبیل خورد خوراک و پس انداز و تفریح ما به چه شکله ؟ این دیگه دقیق ترین سوال مد نظرم هست طی مرور زمان فرضا ده سال شغل معمولی داشته باشیم
والا ما اصلا با کسی توی اپ های جدید اهل تبادل عکس نیستیم نه فیس افاده و از این حرفا هم نداریم
و اینکه با تلاش هم بعد 10 سال نمیتونم زبان مون رو در حد عرف اونا برسونیم و اونجا پرستار بشم اینطور که شما عزیزان می فرمایید جهنمه نه کانادا
chemistry jooonلطفا توضیحات بیشتری برام بدید با دو شغل معمولی وضعیت مسکن اتومبیل خورد خوراک و پس انداز و تفریح ما به چه شکله ؟
ویرایش توسط neda007 : August 10th, 2017 در ساعت 08:09 PM
علاقه مندی ها (Bookmarks)