دقیقا مواردی که فرمودید به نظر من درست و همگی صحیح هستند. البته به نظر من همان روایتهای وبسایتی و یا مشورت با افرادی که پیش تر مهاجرت کرده اند نیز بسیار مفید خواهد بود و برعکس نظر شما، من معتقدم که اگر فرد در بررسی شرایط و امکان سنجی مهاجرت خود با افراد بسیاری مشورت و صحبت کند در نهایت می تواند تصویری کلی و در برخی موارد هم جزئی از شرایط مهاجران و مشکلات و آزارهایی که از لحاظ فرهنگی میبینند را درک کند. فراموش نکنیم که زبان ساده در اکثر مواقع بهترین راهنما در امور مختلف است و شنیدن یک مثال از زبان دوست و یا آشنایی که پیشتر مهاجرت کرده، می تواند برای فردی که می خواهد مهاجرت کند صحنه و واقعیت واضحی را از شرایط به ارمغان آورد.
نکته دوم اینست که برخی انسان ها بعد از مهاجرت به جای رفتن به دنبال اهداف خواسته یا ناخواسته سعی در آزمون فرهنگی خود دارند. مثلا خواسته یا ناخواسته مشکلات فرهنگی کشور مقصد را بررسی میکنند و از درون آن ها به نتایج منفی هم می رسند. ولی برخی دیگر اتفاقا بسیاری از نکات فرهنگی کشور مقصد را پسندیده و البته نکات منفی را هم نادیده میگیرند و عمده تلاششان در جهت رسیدن به اهدافی هست که به خاطر آن مهاجرت کرده اند. پس می توانیم نتیجه بگیریم که این موارد فقط و فقط به فرد بستگی دارد و قدرت ارزیابی او از کشور مقصد.
در جمله آخر خود شما یه جورایی صحبت های خود را نقض کرده اید. اگر قرار باشد مسایلی به مرور با زندگی در محیط شکل گیرند پس چطور فرد میتونه در کشور مبدا و در ارزیابی های کلی خود برای مهاجرت به اونا توجه کنه؟
پاسخ این سوال بسیار مشکل است ولی یک راه حل شدنی دارد و ان هم اینست که فرد تحلیل مسایل مهاجرت و شوک فرهنگی و مشکلات بعد از مهاجرت را آن قدر برای خود فلسفی و دشوار نکند که قادر به یافتن پاسخی از میان ان ها نباشد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)