سلام دوستان
من نظراتم رو به دو بخش کلی تقسیم بندی میکنم.
بخش اول:
من فکر میکنم یکی از مشکلی که ما داریم، اینه که دوستانی که این مسیر رو رفته اند کمتر اومده اند و درباره این مسائل (موقعیت های فراهم شده بعد از اتمام تحصیلات - تفاوت شرایط کاری غرب با ایران - چگونگی کار پیدا کردن در خارج از کشور - تفاوت های فرهنگی و مشکلات سایر فرهنگ ها در تعامل با فرهنگ های غربی - چالش ها و فرصت های بوجود آمده بعد از بازگشت به ایران و ...) حرف زده اند که ما بتونیم تصویر روشن تری از این موارد داشته باشیم.
کلا ما عادت کرده ایم (این مهارت رو کسب کرده ایم) که در یک سری از زمینه ها خیلی قوی باشیم و در یک سری زمینه های دیگه که اتفاقا خیلی هم مهم هستند، دچار چالش اساسی هستیم. مثلا:
من بخش های مختلف اپلای آبرود رو چک کرده ام. شما برید و بخش های مربوط به آزمون های زبان انگلیسی و یا حتی سایر زبان ها رو مشاهده بفرمائید و بعد اون ها رو با قسمت های دیگه سایت به لحاظ کمی و کیفی مقایسه کنید. منظورم اینه که کلا ما استاد امتحان دادن شده ایم و به خاطر اینکه از بچگی این کار رو تمرین کرده ایم، برامون یک مهارت شده. ولی تو بخش های دیگه اونقدر که باید نمیتونیم قوی عمل کنیم؛ شاید به این خاطر باشه که مهارت کافی رو کسب نکرده ایم.
پس برای اینکه بتونیم در جوامعی که به شدت رقابتی هستند و خصوصا کشورهایی که نظام حاکم بر اون ها براساس نظام سرمایه داری مدیریت میشه و همه قدرت در اختیار صاحبان پوله و کلا استراتژی افزایش بهره وری حرف اول و آخر رو میزنه، زیر دست و پا له نشیم؛ مجبوریم که یکسری از مهارت های خودمون رو که به صورت تاریخی در اون ها ضعف داریم رو جبران کنیم و پوشش بدیم.
از جمله مواردی که در اون ها دچار مشکل هستیم مهارت های مربوط به شرکت در کارهای اجتماعی و فعالیت های گروهیه و مشکل دوم نداشتن هدف و برنامه برای آینده است. یک مسیری رو میریم اما نمیدونیم آخرش می خواد چی بشه و می خوایم چیکار کنیم(چشم انداز روشنی رو برای آینده خودمون ترسیم نمی کنیم)؟؟؟!!!
به نظر من خوندن زندگی نامه مشاهیر علمی میتونه در این مورد خیلی به آدم کمک کنه، اینکه با دغدغه ها و انگیزه ها و نوع نگرش اون ها به موضوعات آشنا بشیم شاید ما رو به حد اون ها نرسونه اما قطعا در زندگی ما هم تاثیر گذرا خواهد بود.
جمله پایانی بخش اول:
کارهای بزرگ انگیزه ها و آرزوهای بزرگ مطلبند، اگر در آستانه اتخاذ یک تصمیم مهم برای ادامه زندگی خود (مثلا مهاجرت تحصیلی) هستیم، پس باید هدف و آرزویی هم به همان اندازه بزرگ داشته باشیم. اگر قصد رسیدن به موفقیت رو داریم باید اون رو خودمون بسازیم؛ یک پروپزال براش بنویسم و بریم دنبالش
بخش دوم:
شاید بعدا فرصت نکنم بخش دوم رو به طور مفصل بنویسم ولی:
در کشورهای دیگه، مثلا کره و ژاپن معمولا افراد بعد از مهاجرت تحصیلی ارتباط شون را با کشورشون قطع نمی کنند و یکی از دلایل پیشرو بودن و پیشرفت اون کشورها هم همین موضوع می تونه باشه، اما در کشور ما این اتفاق داره برعکس رقم می خوره که بهش میگن فرار مغزها؛ در پدیده فرار مغزها فرد تمام ارتباطاتش رو با کشورش قطع می کنه که این موضوع هم در آینده خود فرد رو دچار مشکلاتی میکنه (اصالت ما هویت ماست) و هم کشورش رو از تخصص و علمش محروم ساخته و ...
مطالعه کتاب "
استاد عشق " رو به دوستان پیشنهاد می کنم.
با آرزوی موفقیت برای هم دوستان
علاقه مندی ها (Bookmarks)