نوشته اصلی توسط
omidooo167
سلام
دوستانی که تجربه زندگی در کانادا رو دارن و خیلی چیزارو از نزدیک دیدن میخاستم راهنماییم کنن و با توجه به شرایطی که دارم نظرشونو درمورد انتخاب کانادا برای ادامه تحصیل و کار بعد از تحصیل اونجا بدونم.
من فوق لیسانس از دانشگاه دولتی دارم رشته مهندسی برق و با معدل خوب و چندتا مقاله ISI و زبانمم خوبه، در ایران چندین جا شروع به کار کردم اما چون نوع کار و شرایط کار و میزان حقوقش در سطح توقعم نبود انصراف دادم، در حال حاضر هم کاری بصورت اقماری و حقوق نسبتا بالا پیدا کردم که قطعا مشکل مالی نخواهم داشت ، اما به خاطر تصمیمم برای اپلای کردن سر دو راهی قرار گرفتم. درضمن داداشمم 4-5 ساله که کاناداس و اونجا ارشدشو گرفت و تو یه شرکت کار میکنه و کاملا هم راضیه از شرایط اونجا . ازونجایی که راحتترین راه برای مهاجرت ویزای تحصیلیه و با توجه به رزومم میخوام برای ارشد مجدد اقدام کنم که سریعتر بتونم وارد بازار کار بشم، اما تنها مشکلم اینه در تصمیمم مرددم، میگم بمونم ایران و موقعیتای کاریمو از دس ندم اما میبینم هر روز اوضاع داره بدتر میشه ، از لحاظ روانی ادم خیلی اذیت میشه ، این همه دزدی و حق کشی و خیلی مسایل دیگه باید تا اخر عمر درگیر باشه ادم، با این همه بحران کم آبی و مشکلات اقتصادی که گریبانگیره مردمه و آقای ترامپی که جدید اومده آینده خوبی رو نمیشه پیش بینی کرد و احتمالا تا چندین سال اینده مشکلات بیشتر خواهد شد، یا اینکه میگم برم کانادا اگه قراره سختی بکشم اونجا بکشم که در قبالش بدونم فکرم راحته و ارامش دارم و میتونم با تلاشم به چیزی که شایستگیشو دارم برسم و با اینکه داداشمم خیلی حمایت میکنه که برم کانادا اما بالاخره باز باید از صفر درس بخونم و بعدش تازه دنبال کار بگردم و با بعضی نظراتی که خوندم درمورده مشکلات مهاجرت میترسم به قول معروف از چاله به چاه بیوفتم، به خاطر یکنواخت شدن زندگی و زده شدن، مشکلات مهاجرتی ، سخت بودن پیدا کردن کار و .....
دوستایی که اونجا بودن ممنون میشم راهنماییم کنن تا از نظراتشون استفاده کنم که آیا ریسک مهاجرت را بپذیرم یا موقعیت های ایرانمو از دست ندم
نظر بنده اینه که حداقل برای گرفتن پذیرش و ویزاش اقدام بکنید. اون که چیزیه که به موازات کارای ایرانتون هم میتونید انجامش بدید و ضرر نمیکنه. اگه واقعا راه اومدن براتون باز بشه، میتونید بیاید و جوانب رو بسنجید و خودتون رو محک بزنید.
در مورد چند تا از چیزایی که مطرح کردین بد نیست این جنبه رو هم ببینید:
"بالاخره باز باید از صفر درس بخونم": دو تا نکته رو مد نظر داشته باشید. اگه قرار باشه شما یه مستر پذیرش بگیرید، دو الی سه سال دیگه این موقع، یه مدرک کانادایی دستتونه. دو سال دیگه یا سه سال دیگه به سرعت برق و باد میرسه، مهم اینه که وقتی اون روز رسید، آیا از شرایط فعلی تون رضایت کافی دارین و به چیزی که ارزش داره (از نظر خودتون)، رسیدین یا نه؟
اگه موندن توی ایران با توجه به مشکلاتی که فرمودین، دو سال یا سه سال دیگه این موقع، تغییر چشمگیری توش ایجاد شده باشه، که فبها. اگه نشده باشه؟
اگه کندن از اون وضعیت براتون با ارزش تره، همچنان به این فکر کنید که علیرغم شروع از صفر، سال 98 شما با یه مدرک فوق توی کانادا دنبال کار باشید بهتره یا بدون اون؟
نکته دوم هم اینه که کلا توصیه من به همه کسانی که به هر شکل به مهاجرت فکر میکنن، اینه که بپذیرید که تا روزی که توانایی جسمی و بازده فکری دارید، ممکنه هر لحظه نیاز به تحصیل و یادگیری دوباره بیاد سراغتون. حالا نه در قالب لیسانس و فوق لیسانس و دوره های طولانی و نشستن فیزیکی سر کلاس، بلکه ممکنه در قالب برداشتن یه درس 4 ماهه و شرکت در کلاسهای غروب هفته ای یه روز باشه، یا در قالب ورکشاپ، یا دوره های آخر هفته دو روزه، یا دروس آنلاین رایگان و غیر رایگان که بسته به برنامه خودتون بالاخره باید ویدیوها رو ببینید و کوییزها رو انجام بدید و ارزیابی آخر درس رو هم انجام بدید و درس تموم شه.
پذیرفتن این واقعیت و واهمه نداشتن از درس خوندن، رمز تسریع رسیدن به اهدافه برای یه مهاجر.
"بعدش تازه دنبال کار بگردم ": اینجا هم دو تا نکته:
یکی اینکه چه ایران باشید چه کانادا یا هرجا، هیچ دور از انتظار نیست که به دلایل مختلف آدم مجبور بشه کارش رو عوض کنه و دنبال کار بگرده. چیزی نیست که نشه از پسش بر اومد. روحیات خودتون رو مد نظر قرار بدید: چطور آدمی هستین؟ واهمه دارین از شروع از یه مسیر متفاوت؟ مثلا فکر میکنید چون ایران برق خوندین، اگه توی فیلد دیگه ای کار کنید به منزله اینه که چندین سال عمرتونو هدر دادید سر برق خوندن؟ اگر همچین آدمی نیستین، بدونید که بعد از مهاجرت هم راه ها رو به روی خودتون بسته نخواهید دید. اما اگر خیلی خیلی سفت و سخت به چیزی که به دست آوردین میخواید بچسبید، واقع بین باشبد و خودتون رو در معرض ریسک قرار ندید. ریسک هم منظورم همین عبارت بعدی تون هست:
"با بعضی نظراتی که خوندم درمورد مشکلات مهاجرت": فکر میکنم به همون اندازه ای که در مورد مشکلات خوندین، در مورد تجربه های خوب و موفق هم خونده باشین. بنابراین باید متوجه بود که سرنوشت مهاجرت به فاکتورهای عدیده ای بستگی داره که به نظر من مهمترین و اصلی ترینش فقط و فقط روحیه و طرز نگاه خود فرد به مسائل هست. بنابراین، اگه اون روحیه تغییر شرایط، سازگاری با محیط جدید، شروع از نو، دنبال یادگیری فرهنگ مقصد، و یادگیری قواعد بازی در شرایط جدید هستین، مشکلات مهاجرت رو به عنوان یه چیز عمومی و شایع و همه گیر نبینید و نذارید مانع بشه درست تصمیم گیری کنید.
نکته دوم در مورد گشتن دنبال کار، اینه که طبعا وقتی فرد برای تحصیل میاد، فرصت این رو داره که بدون فشار برای پیدا کردن کار، راه و چاه رو یاد بگیره. کسی که از طریق مهاجرت میاد متاسفانه حق داره که احساس فشار کنه و روحیه اش رو طبیعیه از دست بده، چون عملا کسی رو نمیشناسه و کانکشنی هم نداره و راه و چاه هم بلد نیست و در عین حال سرش به هیچ کاری هم گرم نیست و منبع درآمدی اونجا نداره، منتها کسی که از طریق تحصیلی میاد، هم سرش گرمه، هم لنگ کار پیدا کردن نیست، هم خود به خود مجبوره بیرون از خونه بیاد و حرف بزنه و خود به خود کانکشن میسازه به مرور زمان.
بنابراین، فایده روش تحصیلی اینه که اگه عاقلانه و هوشیارانه در طول اون دو سه سال تحصیل، برای بعدش برنامه ریزی کنید و فعال باشید و راه و چاه رو یاد بگیرید، برای بعد از تحصیلتون و کار پیدا کردن مشکل حادی نخواهید داشت و این خیلی فرقشه با کسی که از راه میرسه و باید کار پیدا کنه. بنابراین، در مورد اون عبارت "سخت بودن پیدا کردن کار" که نوشتین هم این نکته رو مد نظر داشته باشید.
خلاصه کلام اینکه، حداقل به امتحان کردنش می ارزه ولو تا مرحله گرفتن ویزا. لااقل راه رو باز کرده باشید قبل از اینکه بخواید تصمیم نهایی بگیرید. اینکه تصمیم بگیرید برید ولی راهی رو نتونید برای خودتون باز کنید زجر الیم خواهد بود، در حالیکه اگه نتیجه ارزیابی هاتون بگه بهتره بمونید ایران، بازم با باز کردن اون راه چیزی رو از دست ندادین.
علاقه مندی ها (Bookmarks)