خیلی وقتها ما آدمها سوالاتی میکنیم و دنبال جواب در واقع نیستیم. بیشتر به دنبال این هستیم که تاییدی بر تصمیم اولیه مان و ساپورتی در جهت تقویت آنچه تمایل به انجام آن داشته ایم بگیریم. این مساله هم اصلا بد نیست. برخی مواقع نیاز به این داریم که برای تصمیم گرفته مان جنبه های تشویقی و مثبتی را بیابیم که ما را در انجام آن و به سرانجام رساندنش یاری کند. تصور برخی دوستان از یک سری از پستها جنبه سوالی بدون هیچ پیش فرض از سوی سوال کننده و هیچ تعصبی مبنی بر انتخاب یا عدم انتخاب یکی از دو راه بوده است و البته چنین نگرشی همچنانکه عرض شد شاید در مجموع نظرات دوستان مثبت نباشد. در سوی دیگر اگر سوال را به گونهای متفاوت از گونه اول طرح فرمایید و به عنوان مثال سوال شود چنین تصمیمی گرفته اید(یا به آن به عنوان یک برنامه فکر میکنید) و دنبال این هستید که چه کارهایی می تواند به شما در این روند با شرایط سنی و کاری و شغلی و... و اهداف و سطح انتظاراتتان کمک کننده باشد مطمینا جوابهای مثبت تری میگیرید و البته اگر سوال شما واقعا اینگونه جهت دار و با پیش فرض تمایل به اقدام برای مهاحرت بوده است بهتر است به همین ترتیب نیز طرح شود تا مقصود سوال کننده بهتر منتقل گردد.
- در حالت اول و در صورتی که بدون پیش فرض مثل گذشته سوال طرح شود و در مورد جنبه های مثبت و منفی چنین اقدامی سوال شود نظر اینجانب همچنانکه در پست قبلی عرض شد و برخی دوستان دیگر در مجموع مثبت نیست. به عقیده و تجربه اینجانب مهاحرت اقدامی انرژی بر و استرس زا است که در بهترین شرایط هم نیاز به انگیزه های قوی برای موفقیت و زمان برای تثبیت آن دارد. اینکه گفته شود کارجنرال می تواند ساپورت لازم را برای زندگی بهتری از ایران فراهم کند به چند علت با آن موافق نیستم. اولا چنین کارهایی باز بسته به زمان و شهر و زبان و... ممکن است به سختی یا پس از زمانی برای انطباق یافت شود یا کلا پیدا کردن آن آنقدر طولانی شود که فرد اندوخته مناسبی برای جبران آن نداشته و مشکلات بیشتری پیدا کند. دوما چنین کارهایی برای هر رده سنی ممکن است مناسب نباشدو به عنوان نمونه کارهای بدنی جابجا کردن باکسها و لوازم یا تمیزکاری در حالی که مسیول بالاتر فرد جندین سال از خود او کم سن تر است نمی تواند نه به لحاظ روحی و نه جسمی کار جنرال مناسب تلقی شود. سوما برخی کارهای جنرال در زمانهای بحرانهای کاری و اقتصادی دارای اپلیکنتهای با مهارتهای زبانی و تجربه کانادایی و مزیتهای دیگری هستند که باز شرایط رقابتی برای همین محدود کارها را هم ایجاد میکند و بسیاری موارد دیگر که در این فروم جای بحث آن نیست. موارد دیگری از قبیل آداب و فرهنگهای متفاوت و دوری از خانواده و مساله زبان و.... نیز در ادامه این بحث دوستان مطرح کردند که به ویژه با افزایش سن و کاهش توان تطبیق و شکل گیری ارتباطات شخصی و خانوادگی و کانکشنهای فرد در جامعه دیگر به راحتی قابل انطباق و انتقال نخواهد بود و به زمان و هزینه بالاتری نیاز دارد.
- در حالت دوم اما اگر سوال به شکل تصمیم گرفته شده یا تمایل فرد به انجام کار مطرح شود، پاسخ من این خواهد بود که با تصمیمی که گرفته اید دنبال تایید یا رد نطرتان توسط افراد مختلف نباشید. اگر جای برگشت دارید ( مثل مرخصی بدون حقوق یا تضمین شغلی و خراب نکردن پلهای پشت سر) به تجربه این کار قطعا بیندیشید و از سختیهای آن نیز نهراسید. قطعا ریسک بی مورد را توصیه نمیکنم ولی اینکه بتوانید با هزینه ای معقول و با حفط پایه های خود در کشور مبدا به مدتی معین مثلا یکی دو سال شانس خود را امتحان کنید و در صورت موفقیت آنرا ادامه دهید به دیده یک شانس و یک راه آزمون و خطا نگاه کنید که البته احتمال موفقیت در آن هم کم نیست همچنانکه بسیاری چنین مسیری را انتخاب کرده و موفق بوده اند. چرا شما نباشید اگر که انگیزه کافی و انرژی لازم برای تحمل سختیها و توان مقابله با شکستهای احتمالی را نیز دارید و در صورت برگشت نیز موقعیتی در سطح یا نزدیک به آنچه داشته اید را در مبدا تضمین نموده اید. قطعا در این مسیر هم به لحاظ مالی و هم روحی در صورت شکست چیزهایی را از دست داده اید ولی قطعا با یک بار شانس زندگی هیچ گاه از اینکه "چیزی را که شانس آنرا داشته اید نیازموده اید" پشیمان نخواهید شد.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)