صفحه 149 از 151 نخستنخست ... 4999139140141142143144145146147148149150151 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,481 تا 1,490 , از مجموع 1502

موضوع: آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

  1. #1481

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    در تکمیل جمله شما:
    در حقیقت سیاست مهاجرتی کانادا این هست که ما این سیستم اکسپرس را راه انداخته ایم که نیروی متخصص با امتیاز بالا را از سراسر دنیا به کشور بیاوریم و بعد به بهانه نداشتن Canadian experience آنها را مجبور به کارهای رده پایین تر(مثل کار در فست فود و ...) کنیم.

  2. #1482
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط jayangelo نمایش پست ها
    در تکمیل جمله شما:
    در حقیقت سیاست مهاجرتی کانادا این هست که ما این سیستم اکسپرس را راه انداخته ایم که نیروی متخصص با امتیاز بالا را از سراسر دنیا به کشور بیاوریم و بعد به بهانه نداشتن Canadian experience آنها را مجبور به کارهای رده پایین تر(مثل کار در فست فود و ...) کنیم.
    بسیاری از افراد با همون تجربه ایران اومدند و کار تخصصی پیدا کردند. حتی دولت هم با برگذاری انواع کلاسها به مهاجرها کمک میکنه.
    مشکل اصلی مهاجرها اینه که فکر میکنند از همون اول باید زندگی بهتری اینجا داشته باشند در حالی که این موضوع رو باید قبول کنند که در محیط جدید همه چیز رو باید از نو بسازند
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  3. #1483
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    رشته و دانشگاه
    General Physician
    ارسال‌ها
    93

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    سلام من دختر خانمی هستم که باید امتحان های زیادی بدم و احتمالا حداقل 4 سال طول میکشه تا به رشته خودم وارد بشم.صحبت های شما در صفحه تفکرات قبل و بعد از ورود به کانادا رو خوندم و بسیار لذت بردم و به همین جهت خدمتتون پیام دادم که اگر ممکنه من رو راهنمایی بفرمایید در مورد اینکه از زمانی که شخصی وارد کانادا میشه چطور رفتار و برخورد کنه با مردم که بتونه هم فرهنگشون رو یاد بگیره هم دوستان خوبی در میان انها پیدا کنه.سطح زبان من upper intermediate هست ولی مسلما در صحبت کردن به اندازه کافی روان نیستم و هنوز نیاز به فکر کردن در مورد جملاتم قبل از بیانشون دارم و خیلی برام جالب بود که فرمودید دوستان کانادایی در راه افتادن زبان کمک میکنند.ممکنه از راهنماییهاتون من رو بهره مند بفرمایید لطفا.مرسی از وقتی که برای خواندن این پیام گذاشتید.
    IELTS:7.5,TEF:B2


  4. #1484
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mf135 نمایش پست ها
    سلام من دختر خانمی هستم که باید امتحان های زیادی بدم و احتمالا حداقل 4 سال طول میکشه تا به رشته خودم وارد بشم.صحبت های شما در صفحه تفکرات قبل و بعد از ورود به کانادا رو خوندم و بسیار لذت بردم و به همین جهت خدمتتون پیام دادم که اگر ممکنه من رو راهنمایی بفرمایید در مورد اینکه از زمانی که شخصی وارد کانادا میشه چطور رفتار و برخورد کنه با مردم که بتونه هم فرهنگشون رو یاد بگیره هم دوستان خوبی در میان انها پیدا کنه.سطح زبان من upper intermediate هست ولی مسلما در صحبت کردن به اندازه کافی روان نیستم و هنوز نیاز به فکر کردن در مورد جملاتم قبل از بیانشون دارم و خیلی برام جالب بود که فرمودید دوستان کانادایی در راه افتادن زبان کمک میکنند.ممکنه از راهنماییهاتون من رو بهره مند بفرمایید لطفا.مرسی از وقتی که برای خواندن این پیام گذاشتید.
    سلام دوست عزیزم،
    حالت چطوره؟ خوب هستی؟


    کاشکی مینوشتی که به روش دانشجویی میای یا مهاجرتی، توی 5 شهر بزرگ کانادا میای (ونکوور، مونتریال، تورنتو، ادمونتون، اتاوا) یا توی شهرای متوسط یا کوچک.

    چیزی که نوشتی برای همه ماها، که امدیم اینور، عادی هست.

    من این مثالو همیشه میزنم بین دوستام (به همراه کلی مثال مشابه)
    که اوایل که ادم میاد،
    اینقدر فشار و اضطراب همراه ادم هست که هرچی هم بلدی رو ممکنه فراموش کنی.
    عین مثل این میمونه، که یه بچه هفت ساله رو دستشو بگیری ببری مثلا توی یه همایش خیلی مهم (کنفرانس؟ گردهمایی؟ اسم مناسب پیدا نمیکنم)، و بگی درباره چالش چطوری میتونیم از اینترنت در جهت بهینه کردن سیستم های درون سازمانی مثلا شرکت های حسابداری استفاده کنیم؟

    منظورم اینه که، ادمی که مهاجرت میکنه، اتوماتیک از فرهنگ، شهر، جامعه، چیزایی که بهشون عادت کرده، جدا میشه. پس از خودت خیلی انتظار نداشته باش که حتما چند ماهه همه چیز رو درست کنی.
    ولی سعی کن خودت رو توی محیط قرار بدی.
    تو ممکنه که عمری بخونی مثلا forest اینه jungle اونه،
    ولی وقتی توی محیط قرار بگیری و بدو بدو دوستات تصحیح کنن که ای وای اینو جایی نگیا! اینجا باید از جانگل استفاده کنی. تو اونجا میفهمی که چقدر اون انگلیسی ای که ما یاد میگیریم فرق داره.
    به نظر من، بهترین راه، بهترین راه، هم خونه شدن با دانشجوهای علوم انسانی و هنر هست.
    بچه های علوم انسانی و هنر هر روز درباره محیط اطرافشون میخونن و یاد میگیرن و تو یه سوال بپرسی، به خودت بیای میبینی شش ساعت گذشته و هنوز سر پا هستی و داری حرف میزنی.

    وقتی با کسی که درسش تموم شده و داره کار میکنه، یا مثلا توی یه کتگوری دیگه میگنجه زندگی میکنی، این شانس ها رو از دست میدی.
    اگه دانشجویی میای که حتما حتما برو خونه دانشجویی
    اگه مهاجرتی میای،
    باز هم برو خونه مشترک بگیر

    هم زبان رو یاد میگیری و هم فرهنگ رو.

    بسیاری از ایرانیای دور و بر من اصلا و ابدا شناختی از کانادا ندارن و اگه بهشون بگی هم میگن اره تو فقط بلدی، ولی حقیقت اینه که کسی که از خونه ش توی ایران منتقل میشه به خونه ش توی کانادا، طبیعیه که هیچی یاد نمیگیره.

    و ضمنا، کارهای داوطلبانه خیلی انجام بده. بهت کمک میکنه که به لایه های زیرین جامعه پی ببری. و زبانت هم قوی تر میشه.

    و سعی کن هم خونه ایایی انتخاب کنی که به طرز تفکر و بازه سنی خودت هم بخورن. و ترجیحا با هم وطنهات هم خونه ای نشو. نه که بد باشن، نه.
    جفتتون از زبان و فرهنگ یاد گرفتن میفتین.

    ضمن اینکه کانادا رو خوب نخواهی شناخت.

    امیدوارم یه شهر با جمعیت متوسط بیای واقعا بهترین جای یاد گرفتن زبان و فرهنگ این شهرها هستن.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  5. #1485
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    سلام دوست عزیزم،
    حالت چطوره؟ خوب هستی؟


    کاشکی مینوشتی که به روش دانشجویی میای یا مهاجرتی، توی 5 شهر بزرگ کانادا میای (ونکوور، مونتریال، تورنتو، ادمونتون، اتاوا) یا توی شهرای متوسط یا کوچک.

    چیزی که نوشتی برای همه ماها، که امدیم اینور، عادی هست.

    من این مثالو همیشه میزنم بین دوستام (به همراه کلی مثال مشابه)
    که اوایل که ادم میاد،
    اینقدر فشار و اضطراب همراه ادم هست که هرچی هم بلدی رو ممکنه فراموش کنی.
    عین مثل این میمونه، که یه بچه هفت ساله رو دستشو بگیری ببری مثلا توی یه همایش خیلی مهم (کنفرانس؟ گردهمایی؟ اسم مناسب پیدا نمیکنم)، و بگی درباره چالش چطوری میتونیم از اینترنت در جهت بهینه کردن سیستم های درون سازمانی مثلا شرکت های حسابداری استفاده کنیم؟

    منظورم اینه که، ادمی که مهاجرت میکنه، اتوماتیک از فرهنگ، شهر، جامعه، چیزایی که بهشون عادت کرده، جدا میشه. پس از خودت خیلی انتظار نداشته باش که حتما چند ماهه همه چیز رو درست کنی.
    ولی سعی کن خودت رو توی محیط قرار بدی.
    تو ممکنه که عمری بخونی مثلا forest اینه jungle اونه،
    ولی وقتی توی محیط قرار بگیری و بدو بدو دوستات تصحیح کنن که ای وای اینو جایی نگیا! اینجا باید از جانگل استفاده کنی. تو اونجا میفهمی که چقدر اون انگلیسی ای که ما یاد میگیریم فرق داره.
    به نظر من، بهترین راه، بهترین راه، هم خونه شدن با دانشجوهای علوم انسانی و هنر هست.
    بچه های علوم انسانی و هنر هر روز درباره محیط اطرافشون میخونن و یاد میگیرن و تو یه سوال بپرسی، به خودت بیای میبینی شش ساعت گذشته و هنوز سر پا هستی و داری حرف میزنی.

    وقتی با کسی که درسش تموم شده و داره کار میکنه، یا مثلا توی یه کتگوری دیگه میگنجه زندگی میکنی، این شانس ها رو از دست میدی.
    اگه دانشجویی میای که حتما حتما برو خونه دانشجویی
    اگه مهاجرتی میای،
    باز هم برو خونه مشترک بگیر

    هم زبان رو یاد میگیری و هم فرهنگ رو.

    بسیاری از ایرانیای دور و بر من اصلا و ابدا شناختی از کانادا ندارن و اگه بهشون بگی هم میگن اره تو فقط بلدی، ولی حقیقت اینه که کسی که از خونه ش توی ایران منتقل میشه به خونه ش توی کانادا، طبیعیه که هیچی یاد نمیگیره.

    و ضمنا، کارهای داوطلبانه خیلی انجام بده. بهت کمک میکنه که به لایه های زیرین جامعه پی ببری. و زبانت هم قوی تر میشه.

    و سعی کن هم خونه ایایی انتخاب کنی که به طرز تفکر و بازه سنی خودت هم بخورن. و ترجیحا با هم وطنهات هم خونه ای نشو. نه که بد باشن، نه.
    جفتتون از زبان و فرهنگ یاد گرفتن میفتین.

    ضمن اینکه کانادا رو خوب نخواهی شناخت.

    امیدوارم یه شهر با جمعیت متوسط بیای واقعا بهترین جای یاد گرفتن زبان و فرهنگ این شهرها هستن.
    در جواب دوستای گلم که میپرسن از کجا اتاق یا هم خونه ای پیدا کنیم؟
    برای دانشجویان:
    off campus housing listing + your university name

    هر دانشگاهی یه آف کمپس هاوسینگ داره. برین وب سایتش و اونجا لیست خونه ها رو میبینین.
    میتونم بگم تقریبا همه هم خونه ایاتون دانشجو خواهند بود.

    برای کسانی که مهاجرتی میان:
    kijiji
    craigslist

    room for rent رو گوگل کنین
    e.g.
    room for rent montreal craigslist

    و لیست رو به شما میده.

    فقط توجه کنین که حتما حتما یه تحقیقی بکنین ببینی هم خونه ایای شما چه کسانی خواهند بود و در کجای شهر خانه کرایه میکنین.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  6. #1486
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    فکر میکنم تنها چیزی که گاهی بهش فکر میکنم، اینه که ای کاش از اول، high school م و لیسانسم رو توی یک کشور غربی درس میخوندم. مخصوصا لیسانسم.
    ازین جهت کنکور لیسانس اصلا معیار خوبی برای سنجش نبود.
    وگرنه تقریبا همه جای دنیا اسمون ابیه و هرجای دنیا مزایا و معایب خودشو داره.
    توی مدرسه معلم های اغلب ماها ما رو به چشم ادمهایی که ته تهش میخوان یه لیسانسی بگیرن و فانتزیشونه دبیر یا کارمند بشن که بتونن حقوق ثابت داشته باشن میدیدن. یا فکر میکردن ما میخوایم دکتر و مهندس بشیم. برای همین مجبور بودیم آرزوهامون رو قایم کنیم. من توی شیمی دبیرستان به یه جایی رسیدم، و روزی که بهم گفتن رفتم مرحله بعدی، همه دبیرها و مدیرمون برگشت گفت ایشالا پزشکی هم دو سال دیگه قبول میشی! اصلا نمیفهمیدن که من شیمی رو دوست دارم! فکر میکردن ما از هرچی میخوایم پل بسازیم، که ته ته تهش بشیم دکتر، که فانتزی اونهاست، و فکر میکردن همه آرزوی اونها رو دارن و همه مثل اونها فکر میکنن.
    به جرات میگم معلم های شیمی دبیرستان ما اصلا شیمی رو نمیفهمیدن. واقعا سواد نداشتن (یه دونه دبیر شیمی البته داشتیم که واقعا هم باسواد بود هم باکیفیت، یه خانم بسیار دوست داشتنی بود). تا میدیدن شیمی رو دوست داری بیتر وحشت میکردن که نکنه این آدم بیشتر از من سواد داشته باشه.
    توی لیسانس هم بیشتر بچه ها پزشکی قبول نشده بودن و دندون و دارو) و وقتی میپرسیدن رشته فانتزیات چیه و میگفتی علوم پایه رو دوست داشتم و توی شیمی توی دبیرستان علاقه م رو نشون داده بودم، میگفتن یا تو بی عقلی که شیمی رو بیشتر از دندون و دارو دوست داری یا گربه ای هستی که دستت به گوشت نمیرسه (اینو چندین بار بهم گفتن)، اغلب اونها تغییر رشته دادن. رفتن پزشکی خوندن یا رفتن معماری، و بعد متوجه شدن که این رشته ها رو هم دوست ندارن. توی دبیرستان توی المپیاد یه پسره اومده بود که برنده المپیاد بود و شیمی میخوند، و خیلی متواضع و خاکی بود، بهش میگفتن بی عقل، میگفتن هم مغرور نیست و مهربونه و هم عقل نداره شیمی میخونه. رفتم دانشگاه و همین بود. هیچ فرقی نکرد. از همه جای ایران اومده بودن و همه همینجوری بودن و همین حرفو میزدن. به بچه های میکروبیولوژی میگفتن شما دستتون به شیمی نرسیده اومدین میکروب، به پرستاریا میگفتن شما نتونستین پزشک شین اومدین پرستاری و بهداشت، به بچه های صنایع غذایی و صنایع میگفتن شما دستتون به برق و کامپیوتر و مکانیک نرسیده اومدین صنایع غذایی و صنایع.
    فکر کنم ماها با این مشکل تعصب درگیر بودیم همه مون، و هستیم. یعنی فکر میکنیم که اون فکری که ما داریم درسته و بقیه در اشتباهن. حتی ایرانیایی که بیست ساله اینجان هم اغلب این شکلی هستن. همیشه یک مدل دیدیم. به نظرم این خیلی زیاد به فرهنگ ربط داره که برای ایرانیها تقریبا یک دسته. فرهنگی که از هزار سال قبل با ما بوده.
    اینجا یه سری دخترای ایرانی ارزو و فانتزیشونه با پسرای غیرایرانی ازدواج کنن. وقتی به خواسته شون نمیرسن یا از ایران ازدواج کرده اومدن؛ فکر میکنن که همه مثل اونان و همه دستشون به پسر غیرایرانی (به قول خودشون خارجی یا بلاند یا هرکی) نمیرسه.
    حقیقتش بابت این وضعیتم توی علوم پایه خیلی خوشحالم. و فکر میکنم که کانادا با همه مشکلاتی که داره و با همه خوبیایی هم که داره، به عنوان یک دختر که از یک فرهنگ دیگه اومدم، خیلی کمکم کرد که خودم رو پیدا کنم و توی رشته خودم رشد کنم.
    باید از اول، biophysical chemistry میخوندم. توی ایران این رشته وجود نداشت. یعنی میتونستی بری یه جایی درس بخونی و یک کارهای مشابه کنی ولی خیلی نمیتونستی مانور بدی روی این رشته.
    فکر میکنم توی این چند سال دو چیز بوده که خیلی زیاد بابتش خوشحال بودم که دارم تجربه ش میکنم علاوه بر بقیه مسائل،
    یکی اینکه به من، به عنوان یک دختر، تیکه نمیندازن، یا توی خیابون اذیتم نمیکنن، و احساس امنیت دارم. روی سرم تف نمیکنن. نمیگم اینجا مدینه فاضله هست. نه. مشکلات خودشو داره. ولی قانون داره. و قانون خیلی خوبه.
    دوم اینکه تونستم توی رشته خودم رشد کنم، و کسی من رو بابت عاشق شیمی بودن مسخره نکرده.
    البته یکی دو بار وقتی توی جمع های ایرانی بودم بچه های مهندسی به من و یکی از دخترا تیکه انداختن که رشته شما توی ایرانم ضایع و بد بود و چرا اصلا این رشته رو خوندین، اصلا چرا شما میرید دانشگاه بچه های مهندسی کل پروژه شما رو با نوک یک انگشت در یک ربع انجام میدن، که ما دو تا هم جواب ندادیم و دیگه هم توی اون جمع ها نرفتیم. نمیدونم شوخی میکردن یا واقعا منظورشون این بود ولی حرف جالبی نبود (که باز هم از همون تعصب میاد، تعصب به رشته خود، که چشمهای آدم رو میبنده، آدمهایی که خیلی زیاد توی کودکی و نوجوانی ignore میشن این شکلی میشن معمولا).
    امیدوارم همه تون به فانتزیاتون توی رشته تحصیلیتون یا توی کاری که دوست دارید (چه هنرهای مشکل و خیلی متمرکزی مثل خیاطی و مجسمه سازی، چه علوم انسانی، چه مدیریت، چه علوم پایه باشه، چه مهندسی باشه، البته الان این دو رشته در هم ادغام شدن ولی اغلب ایرانیا اینو خیلی درک نمیکنن چون توی کنکور ذهن ما رو بستن و نشوندن توی مغزمون که این دو تا مجزا هستن) برسید.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  7. #1487
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2020
    ارسال‌ها
    6

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط KavehKaveh نمایش پست ها
    تورنتو هم همینه. پر ایرانی شده.
    من با سال ۲۰۱۳-۲۰۱۴ قیاس میکنم خیلی محسوس ایرانی ها زیاد شدن.
    یادمه از بچگی بهم میگفتن آقا فلان چیز سکوی پرتابه.
    من هم یه چند ده سالی هست دارم سکو عوض میکنم و از این جایگاه به جایگاه پرتاب دیگه میرم!!!
    خلاصه که موافق نظر دوستمون هستم و کانادا اندکی فاز سکو پرتاب داره و من هم چندان لانگ ترم بهش نگاه نمیکنم!!
    سلام وقتتون به خیر...ببخشید من همیشه فکر میکردم کانادا مقصد نهاییه و 1 سری کشورهای سطح پایین تر سکو پرتاب...نظرات شما و 2نفر دیگه مبنی بر سکو پرتاب بودن برام جالب بود. میشه بپرسم از نظر شما چه کشورهایی رو میشه به عنوان مقصد نهایی انتخاب کرد؟
    مخصوصا برای کسیکه قصد داره دکترا بخونه در 1 دانشگاه با رنک زیر 100 اما در کشوری آسیایی البته به امید اینکه بعدا بره به اروپا یا کانادا ...بعد دکترا بیشتر هدفم اینه با کمترین هزینه به 1 کشور خوب مهاجرت کنم

  8. #1488

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmadpashaei نمایش پست ها
    مهاجرت به کانادا در کل توصیه میشه و مباحث نژاد پرستی وجود نداره و واقعا جرم مخسوب میشه و کسی جرات نداره. ضمنا شما نباید انتظار داشته باشید در کف بازار یا محله های فقیر نشین فرهیختگی ببینید! مهاجرت سختی های خودشو داره و باید بپدیرید و آماده باشید. اگر روش درست و قانونی مهاجرت رو طی کنید بعید می دونم که کسی به شما تعرضی بکنه مگر اینکه جایی مثل ایستگاه اتوبوس یوقتی با یک آدم بسیار سطح پایین هم کلام بشین و حرف نسنجیده ای بزنه وگرنه در محیط های کاری و علمی و فرهنگی بعید می دونم اتفاقی بیفته. موفق باشید
    سوال من درباره نژادپرستی نیست. گرچه وجود داره. پرسش من درباره نوع تفکران مهاجران بود که از چه نوع تفکری تبعیت می کنند. سوال من این هست که عمده مهاجران لیبرال و روشنفکر هستند یا نه! مثلا داماد بیل گیتس مصری هست و من هیچ مشکلی با این نوع مهاجران ندارم.
    در محیط کاری مشکل خاصی وجود نداره چون اکثر افراد تحصیل کرده هستند. سختیهای مهاجرت برای من مثل بقیه ی ایرانیها نیست مثلا تنها بودن در کانادا برای من مشکلی نیست چون به طرز افراطی درونگرا هستم. بر عکس اکثریت مردم ایران که جامعه گرا هستند و با رفقا درحال خوشگذارنی هستند.
    درباره سوالی که پرسیدم. یک عکسی هست که تو اینترنت منتشر شده ظاهر ایران و افغانستان و جوامع غربی نیم قرن پیش و الان را با هم مقایسه کردند. مثلا سال 1970 را با الان مقایسه کردند و نتیجه گرفتند که غرب هم داره شبیه ما میشه. درسته بشدت زیاده روی کردند و معلوم نیست آینده چه شکلی هست ولی تو بدترین حالت اگر چیزی شبیه به این اتفاق بیفته خیلی بد میشه. مشکل اصلی من همین هست.
    اصلا دلیل مهاجرت من عقاید متفاوت من با خاورمیانه هست. برای آدمی مثل من که از بچگی تحت آزار و تحقیر بوده چهار تا حرکت نژادپرستانه خیلی قابل تحمل تر هست تا قرار گرفتن در محیطی که 180 درجه با من تفاوت داره.

  9. #1489
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2018
    رشته و دانشگاه
    ریاضی محض - دانشگاه صنعتی شریف
    ارسال‌ها
    65

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    دوستانی که در کانادا هستند، امکانش هست یک مقدار از تجربیات شخصی و احساسی خودشون درباره این موارد (و اگر خواستن بیشتر) بگن؟
    1- چطوری با تفاوت هوا کنار میاین؟ مثلاً در هوای -30 درجه سانتی گراد، می مونید خونه فقط یا فعالیت های دیگه ای که من به ذهنم نمی رسه رو پیدا کردید؟ البته منظورم به غیر از محیط های سرپوشیده مثل داخل ماشین یا سر کار هست
    2- شهرهایی مثل تورنتو و ونکوور از نظر نور خورشید چطور هستند؟ خورشید گیر هستند یا بیشتر ابری و تاریک هست هوا؟ در صورت دوم، مجدداً چطوری با این مسئله از نظر روحی کنار میاین؟
    3- از نظر پیدا کردن دوست و افراد جدید، پس از دوران دانشجویی که خوب طبیعتاً دوستی خیلی راحت تر هست، آیا احساس کردین با توجه به تفاوت هایی که در جامعه هست کار سختی هست یا فقط گروه های خاصی می تونند با شما دوست بشن؟ منظورم نژادپرستی به صورت پنهان هست که طرف نژادپرستی رو به زبون نمیاره ولی خوب با شما هم صمیمی نمی شه.
    4- رابطه ایرانی های کانادا با هم دیگه چطور هست؟ آیا مثل یهودی ها هست که در کل پشت هم دیگه باشن و از هم دیگه حمایت کنند یا بیشتر به صورت انفرادی و دوری از هم هست؟
    5- با فرض اینکه کسی مشکل ارتباط برقرار کردن زبانی نداشته باشه، چقدر جامعه پذیرای اون هست؟ منظورم فعالیت های گروهی و اجتماعی و تفریحی هست، نه کاری و مالی.

    طبیعتاً تمامی این سئوال ها به فرد بستگی داره و من هم دقیقاً عقاید شخصی افراد رو می خوام بدونم که بر روی کل نظراتی که می شنوم یک میانگینی بگیرم در آخر یا اینکه اونها رو با افکار و تصورات خودم مقایسه کنم. اصلاً انتظار اینکه کسی بهم یک پاسخ درست یا کلی بده ندارم، فقط در حد تجربیات شخصی برام کافی هست.

  10. #1490

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط MR1993 نمایش پست ها
    سوال من این هست که عمده مهاجران لیبرال و روشنفکر هستند یا نه!
    این سوال من هم هست. ظاهرا که لیبرال نیستند و عید فطر را بهمون تبریک می گن. دکتر zini_zinparast هم به جای اینکه جواب ما را بده، می زنه تو فاز دفاع از اونها به جای اینکه بگه انتظار ما برآورده میشه یا نه.
    مثلن 500 ملیون هزینه کنیم که بریم یه جایی خبردار به همه احترام بگذاریم و آخرش محیط همفکر خودمون را پیدا نکنیم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط MR1993 نمایش پست ها
    مثلا داماد بیل گیتس مصری هست و من هیچ مشکلی با این نوع مهاجران ندارم.
    نمی دونم چرا ghlobe فکر می کنه من شیفته اروپایی هستم و از پاکستان، هند، فیلیپین بدم می آد؟! اگر این مهاجرها هم، طرز فکر کشورهایی که ازش اومدن را نداشته باشن، خوبن دیگه!

    در کل فکر می کنم حدستون که مهاجر ها لیبرال هستند درست نباشه. لااقل دوستان ساکن کانادامون در این فاروم که اینطور نشون می دن! دائم می گن به نالیبرال ها احترام بگذارید. چطوره اصلن نیایم که مجبور نباشبم احترام بگذاریم، خیلی هم گرونه زیرا. کاش اینو درک می کردن که ساختن یه بیمارستان خصوصی برای خودمون پشت حیاط خلوت، از مهاجرت کردن ارزونتره. کاش یه جور از کانادا تعریف می کردن که آدم دلش بخواهد پاشه بره اونجا. بیمارستان، بیمارستان، بیمارستان....

    کلن آقای MR1993، مهاجرها از مبدا فرار نمی کنند، تقریبا همون فکر اونجایی که ازش اومدن را دارن. فقط می رن کانادا از امکانات تحصیلی و بهداشتیش استفاده کنن. (این چیزی هست که من از این فاروم فهمیدم)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •