صفحه 23 از 151 نخستنخست ... 13141516171819202122232425262728293031323373123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 221 تا 230 , از مجموع 1502

موضوع: آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

  1. #221
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    ارسال‌ها
    607

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    من یه چیزیو فهمیدم. اونم اینه که وقتی آدم توی کشور خودش نمی تونه خوشحال باشه و جایی واسه خودش پیدا کنه، توی هیچ کجای دنیا هم نمی تونه اون رضایت و خوشحالی ای رو که واقعا هر آدمی دنبالشه پیدا کنه. واسه همینم هست که وقتی هستیم می گیم بریم. وقتی هم می ریم نمی تونیم به همون اندازه ای که برای رفتنمون از همه چی هزینه کردیم نتیجه بگیریم. اینطوری می شه که نه می شه برگشت و نه موندن در اونجا خیلی باعث خوشحالیه. یه جورایی شدیم قوم آواره. به هر حال هممون داریم سعی می کنیم برای بهبود زندگیمون تلاش کنیم. موفق باشید.
    ویرایش توسط lalaii : February 11th, 2012 در ساعت 07:50 PM

  2. #222

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط lalaii نمایش پست ها
    من یه چیزیو فهمیدم. اونم اینه که وقتی آدم توی کشور خودش نمی تونه خوشحال باشه و جایی واسه خودش پیدا کنه، توی هیچ کجای دنیا هم نمی تونه اون رضایت و خوشحالی ای رو که واقعا هر آدمی دنبالشه پیدا کنه. واسه همینم هست که وقتی هستیم می گیم بریم. وقتی هم می ریم نمی تونیم به همون اندازه ای که برای رفتنمون از همه چی هزینه کردیم نتیجه بگیریم. اینطوری می شه که نه می شه برگشت و نه موندن در اونجا خیلی باعث خوشحالیه. یه جورایی شدیم قوم آواره. به هر حال هممون داریم سعی می کنیم برای بهبود زندگیمون تلاش کنیم. موفق باشید.
    به نظر من مشکل اصلی سن هست. الان اکثر بچه هایی که اینجا هستن سنشون حدود 30 هست(25 تا 35).
    هممون دنبال آرزوهایی هستیم که برای ما آرزوی جوونی هست و در حقیقت بدیهیات برای کسانی که کانادا به دنیا میان!
    حالا ما سره 35 سالگی میرسیم اونجا.
    در عمل میشیم معادل یه جوون 18 ساله که اونجا به دنیا اومده(یعنی فقط دیپلممون بدرد میخوره)
    با این تفاوت که آزادی و زندگی طبیعی اون رو نداشتیم، زبان مادریمون فرانسه و انگلیسی نیست، فامیل نداریم، شهر رو نمیشناسیم، همه کارها رو با ترس و لرز انجام میدیم، توی یه ساختمان جدید یا کارنوال یا فستیوال حکم تماشاچی رو داریم و خودمون رو جزو اون جشن نمیدونیم، مشکل مالی داریم، نمیتونیم با مردم معاشرت کنیم(چون تجربیات گذشته مشترک نداریم).
    در عمل میشیم یه جوون 18 ساله با سن 35 سال که نه میتونه جوونی کنه نه میتونه به دوران میان سالیش فکر کنه.
    همه انتظار دارن توی 40 سالگی حداقل شغلت دیگه معلوم شده باشه و توی شغلت هم پیشرفت کرده باشی و به اصطلاح توی اوج باشی.
    ولی در عمل توی 40 سالگی ما تازه داریم یه لیسانس دیگه از اول میگیریم یا شغل موقت با حقوق حداقل داریم و....
    نکته اش اینه که چاره ای هم نداریم، اینجا بمونیم همیشه در فکر رفتن هستیم، وقتی هم میرسیم افسرده میشیم که چرا تمام جوونیمون پریده و باید از صفر شروع کنیم تا شاید بچه آیندمون زندگی بهتری داشته باشه ....
    در حقیقت ما نه به ایران تعلق داریم نه به کانادا ...
    توی ایران احساس تنهایی می کنیم چون همفکر نداریم و ... توی کانادا هم تنهایم چون جزو اون جامعه نیستیم و خیلی طول میکشه که بتونم توی جامعه غرق بشیم. وقتی هم شدیم دیگه عمری نمونده ...

  3. #223
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    به نظر من زندگی جریان آزاد واقعیات هستش و نباید اینطوری بهش نگاه کرد. البته من به عقاید شما احترام میذارم اما به هر حال مهاجرت و رگ و ریشه و اصل و نسب واقعا باهم در تضاده. هر چند فاکتور سن خیلی مهمه ولی یه چیزی به نظر من مهمتره و اون قدرت انطباق پذیری بالا هستش که بیشتر به تجربیات گذشته ی آدم برمیگرده تا سن و سال. بعضی ها تو سن 20 سالگی نمی تونن شهرستان رو ول کن بیان تهران و من آدم 40 ساله دیدم که رفته کانادا و به چه شوق و ذوقی هم انگلیسی دست پا شکسته یاد گرفته و با همونم داره لذت میبره از زندگیش.


    3 راه بیشتر نداره:

    1. همینجا بمونیم با تمام سختی هاش و به مملکتمون خدمت کنیم. شهر رو بشناسیم و کارا رو با ترس و لرز انجام ندیم خودمون رو جزو جشن بدونیم و بتونیم با مردم معاشرت کنیم، حالا اوضاع مالی هم یه آب باریکه ی میرسه به هر حال یارانه هم هست....

    2. بریم کانادا یا هرجا و همه ش چشممون دنبال اینور باشه. تو کوچه پس کوچه ها دنبال سنگک و کله پاچه بگردیم. کل شعرا و فیلسوفان ایرانی رو تو فیسبوک لایک بزنیم و برا فخرالدین اسعد گرگانی فن پیج بسازیم و از زیبایی های تونل توحید در هنگام غروب آفتاب بنویسیم.

    3. بدور از وابستگی های سیاسی قومی مذهبی ملی میهنی بریم جایی که تو سیکل مثبت بیفتیم و بستر رشد رو تو رشته ی مورد علاقه مون برامون فراهم کنه و در کنارشم بتونیم از مواهب خدادای (طبیعت، روابط صحیح انسانی، امکانات ورزشی، حقوق شهروندی، تسهیلات مسافرتی و ....) نهایت استفاده رو ببریم و هر وقت تو فیلد خودمون یه آدم اینترنشنال باکیفیت، open-mind و نرمال شدیم به کل بشریت، من جمله زادگاهمون خدمت کنیم و قبل از رسیدن به این مرحله هی شعار ندیم.

    من کیس به کیس چک کردم اکثر ایرانی های موفق دنیا جزو دسته ی سوم هستند. به ویژه تو آمریکا و کانادا که خیلی مهاجر پذیرند و من به شهادت آدمهایی که از قبل رفتن و موفقند میگم که بستر رشد وجود داره.

    می دونم همه عاشق زندگی به زبون مادری و در سرزمین مادری هستیم اما عین حال می خوایم امکانات و آزادی اونورو اینور بهمون بدن در حالی که این امکانات دادنی نیست باید براش جون کنده میشد و بشه! هیچ ملتی به این آرزوی شیرین نرسیده مگه با فداکردن چندین و چند نسل. پدران ما این کارو نکردن ما هم حاضر نیستیم بکنیم چون بهره ش به خودمون نمیرسه. اصولا غرق شدنی در کار نیست! شما نمی تونی تو فرهنگی که نه خودت و نه پدرانت براش زحمت نکشیدن غرق بشی. حداقل شانس بهره برداری از ثمره ی زحمات پدران یه عده دیگه رو از خودمون نگیریم.
    ویرایش توسط pimi810 : February 11th, 2012 در ساعت 09:15 PM
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  4. #224

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط pimi810 نمایش پست ها
    به نظر من زندگی جریان آزاد واقعیات هستش و نباید اینطوری بهش نگاه کرد. البته من به عقاید شما احترام میذارم اما به هر حال مهاجرت و رگ و ریشه و اصل و نسب واقعا باهم در تضاده. هر چند فاکتور سن خیلی مهمه ولی یه چیزی به نظر من مهمتره و اون قدرت انطباق پذیری بالا هستش که بیشتر به تجربیات گذشته ی آدم برمیگرده تا سن و سال. بعضی ها تو سن 20 سالگی نمی تونن شهرستان رو ول کن بیان تهران و من آدم 40 ساله دیدم که رفته کانادا و به چه شوق و ذوقی هم انگلیسی دست پا شکسته یاد گرفته و با همونم داره لذت میبره از زندگیش.


    3 راه بیشتر نداره:

    1. همینجا بمونیم با تمام سختی هاش و به مملکتمون خدمت کنیم. شهر رو بشناسیم و کارا رو با ترس و لرز انجام ندیم خودمون رو جزو جشن بدونیم و بتونیم با مردم معاشرت کنیم، حالا اوضاع مالی هم یه آب باریکه ی میرسه به هر حال یارانه هم هست....

    2. بریم کانادا یا هرجا و همه ش چشممون دنبال اینور باشه. تو کوچه پس کوچه ها دنبال سنگک و کله پاچه بگردیم. کل شعرا و فیلسوفان ایرانی رو تو فیسبوک لایک بزنیم و برا فخرالدین اسعد گرگانی فن پیج بسازیم و از زیبایی های تونل توحید در هنگام غروب آفتاب بنویسیم.

    3. بدور از وابستگی های سیاسی قومی مذهبی ملی میهنی بریم جایی که تو سیکل مثبت بیفتیم و بستر رشد رو تو رشته ی مورد علاقه مون برامون فراهم کنه و در کنارشم بتونیم از مواهب خدادای (طبیعت، روابط صحیح انسانی، امکانات ورزشی، حقوق شهروندی، تسهیلات مسافرتی و ....) نهایت استفاده رو ببریم و هر وقت تو فیلد خودمون یه آدم اینترنشنال باکیفیت، open-mind و نرمال شدیم به کل بشریت، من جمله زادگاهمون خدمت کنیم و قبل از رسیدن به این مرحله هی شعار ندیم.

    من کیس به کیس چک کردم اکثر ایرانی های موفق دنیا جزو دسته ی سوم هستند. به ویژه تو آمریکا و کانادا که خیلی مهاجر پذیرند و من به شهادت آدمهایی که از قبل رفتن و موفقند میگم که بستر رشد وجود داره.

    می دونم همه عاشق زندگی به زبون مادری و در سرزمین مادری هستیم اما عین حال می خوایم امکانات و آزادی اونورو اینور بهمون بدن در حالی که این امکانات دادنی نیست باید براش جون کنده میشد و بشه! هیچ ملتی به این آرزوی شیرین نرسیده مگه با فداکردن چندین و چند نسل. پدران ما این کارو نکردن ما هم حاضر نیستیم بکنیم چون بهره ش به خودمون نمیرسه. اصولا غرق شدنی در کار نیست! شما نمی تونی تو فرهنگی که نه خودت و نه پدرانت براش زحمت نکشیدن غرق بشی. حداقل شانس بهره برداری از ثمره ی زحمات پدران یه عده دیگه رو از خودمون نگیریم.
    دوست عزیز، بازم میگم مساله سن خیلی مهم تره،
    من نه وابستگی قومی دارم، نه مذهبی، نه ملی!!
    یعنی نه فرهنگم برام مهمه، نه دین، نه کشور!
    در حال حاضر هم قبول دارم که یک آدمی هستم سرشار از عقده های مختلف که در طول 30 سال روی هم انبار شده، از آرزوهای دستیافتی و دست نیافتی دوران کودکی تا جوانی، نه هیچ وقت میخواستم بشریت رو نجات بدم نه میخوام بدم!
    فقط و فقط دنبال یک زندگی نرمال بودم و هستم!
    منتهی همون هم ندارم! در حال حاضر از کوچکترین حقوق یک انسان بی بهره هستم، هر چقدر هم که تلاش کردم کمتر به هدفم نزدیک شدم!
    الان هم توی ایران شاد نیستم، تنها هستم، به کانادا هم برسم مطمن هستم هرگز اون شادی رو که حقم بوده به دست نخواهم آورد و تنها خواهم بود! فقط و فقط تنها چیزی که الان دارم براش میجنگم و 24 ساعته تلاش میکنم اینه که نمیخواهم حتی جنازه ام توی این خراب شده بمونه.
    این خاک لیاقت جسد پوسیده منم نداره، میخواهم جایی دفن بشم که حداقل خاکم تبدیل به یک گیاه بشه. میخواهم حداقل آخرین لحظه زندگی ام قادر باشم برم ایملیم رو چک کنم ....

  5. #225
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    ارسال‌ها
    607

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    solitude عزیز سن خیلی هم مهمه و درست می گی. چون هم در ایجاد احساس نارضایتی ما عامل مهمیه و هم اینکه معمولا با هم سنای خودمون می تونیم دوست شیم و بنابراین اگر از جهاتی مثل دغدغه های فکری، تحصیلات، شغل و ... غیرهماهنگ با دوستانمون باشیم باز هم به نوعی تنها می مونیم. سن می تونه عامل خیلی مهمی باشه. البته احتمالا تا یه مدتی. مثلا توی مدت تحصیل و شاید دو سه سال اول کار
    pimi810 هم نکته ی خوبی را یادآوری کرد. اینکه می تونیم به جای دیگه ای بریم و سعی کنیم بهتر زندگی کنیم. اگر هم موفق شدیم چه بهتر. چون چه دور و چه نزدیک از کشورمون می تونیم کمکی به آدمای دیگه بکنیم.
    ممنون.

  6. #226
    Moderator
    nimaK آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    رشته و دانشگاه
    UW-Madison / Ph.D. French Literature
    ارسال‌ها
    906

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    دوستان من روي مساله ي پذيرش فرهنگي بسيار تاكيد دارم.لااقل اين عامل را مي شود يك كاتاليزور دانست.مسير جذب شدن در فرهنگ غرب را هموار مي كند.مرحله اي كه لارمه ي زندگي در مغرب زمين است.ايرانيان موفق هم كم نيستند.در چنين مسيرهايي نبايد تنها توجهمان معطوف مشكلات باشد.نارضايتي هست و گسترده است.چه در تك تك ما و چه در اجتماعمان.پس بي دليل به اين مسير گام نگذاشته ايم.چه،كشور مقصد هرچه باشد يك حداقل زندگي را برايمان خواهد داشت،آرامش!
    ديشب كه نمي دانستم به كدام دردم،گريه كنم،كلي خنديدم!(صادق هدايت)
       

  7. #227
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    رشته و دانشگاه
    کارشناسی مکانیک ، ارشد مکاترونیک
    ارسال‌ها
    7

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    سلام به همگی دوستان
    من یه همکاری داشتم که 8 سال کانادا تحصیل و زندگی کرده بود و حدود 3-4 سالی هم میشد که برگشته بود ایران ،
    باهاش که صحبت می کردم سعی میکرد منو متقاعد کنه که اونجا خیلی آشه دهن سوزی هم نیست از آب و هوای بدش میگفت از هزینه های بالای زندگی تو اونجا ، اما همین تابستون خودش برگشت کانادا با اینکه اینجا تو کارش داشت پیشرفت میکرد و زندگیشو سر و سامون میداد .
    نمیدونم شاید خواسته کمی منو واقع بین کنه و بگه که مهاجرت اینقدرها هم آسون نیست .

  8. #228
    ApplyAbroad Champion

    تاریخ عضویت
    Oct 2007
    ارسال‌ها
    633

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط aida_h نمایش پست ها
    دوستان خوبم از اونجایی که همیشه دوست داشتم یه پزشک باشم ( که 4 سال هم به همین خاطر پشت کنکور موندم) و نه دام پزشک
    تصمیم دارم که به محض رسیدن به کانادا ، از صفر شروع کنم و در این رشته ( پزشکی) ادامه تحصیل بدم
    A) وضعیت مالیم باید در چه حدی باشه؟؟
    B) بازار کار این رشته چطوره؟؟؟ ( حداقل درآمدی که یه پزشک عمومی داره، چقدره؟؟)
    C) الان 31 سالمه، و هیچ مسئولیتی ندارم ( ازدواج نکردم)
    سلام
    پست زیرو ببینید:
    http://www.applyabroad.org/forum/showthread.php?3711-ادامه-تحصیل-دانشجویان-پزشکی-در-امریکا-و-کانادا/page4
    وقتی شما اقامت بگیرید می تونید از بانک وام بگیرید البته در صورتی که دوره پزشکی رو شروع کرده باشید و تا کل دوره 200 هزار دلار وام میدن
    بازار کار رشته بسته به تخصص متفاوته اما در کل خوبه
    اونجا چیری به اسم پزشک عمومی نیست و افراد بعد از گرفتن مدرک M.D باید حداقل دوره پزشکی خانواده که دوساله هست رو بگذرونند و امتحان آخر مربوط به پزشکان تو کانادا رو بدن و ...
    درامد پزشک خانواده متوسط حول و حوشه 180 هزار تاست در سال
    موفق باشید

  9. #229
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط aida_h نمایش پست ها
    دوستان خوبم از اونجایی که همیشه دوست داشتم یه پزشک باشم ( که 4 سال هم به همین خاطر پشت کنکور موندم) و نه دام پزشک
    تصمیم دارم که به محض رسیدن به کانادا ، از صفر شروع کنم و در این رشته ( پزشکی) ادامه تحصیل بدم
    A) وضعیت مالیم باید در چه حدی باشه؟؟
    B) بازار کار این رشته چطوره؟؟؟ ( حداقل درآمدی که یه پزشک عمومی داره، چقدره؟؟)
    C) الان 31 سالمه، و هیچ مسئولیتی ندارم ( ازدواج نکردم)
    در بیشتر ایالتهای کانادا اول باید یک لیسانس مرتبط بگیرید و بعد امتحان MCAT بدید و بعد برای دوره چهارساله دانشکده پزشکی اپلای کنید تا پزشکی عمومی بگیرید. ظرفیتهای پذیرش پزشکی پایین و رقابت هم فوق العاده سخت است. در نتیجه باید معدل خیلی بالا و نمرات MCAT فوق العاده خوب داشته باشید. پسر یکی از دوستان من معدل ۳.۸ از ۴ از دانشگاه تورنتو داره و بازهم زیاد امیدوار نیست پزشکی در کانادا قبول بشه بخاطر همین برای امریکا هم اقدام کرده است. قصدم البته مایوس کردنتون نیست ولی فقط توجه دادنه که این مسیر توانایی و تلاش بسیار بالایی رو میطلبه.

  10. #230
    ApplyAbroad Senior Veteran
    ariaie آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    رشته و دانشگاه
    CS @ UGA
    ارسال‌ها
    1,231

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار صحیحی می باشد؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan110 نمایش پست ها
    چند سال قبل که ایران زندگی می کردم، همه ساله دوستان، فامیل و آشنایانی که در خارج زندگی می کردند برای مسافرت به ایران باز می گشتند و طبق معمول که همه دنبال اطلاعات هستند هرگاه فرصتی در مجلسی پیش آمد بقیه افراد داخل نشین دور و بر فرد از خارج آمده را می گرفتند و هرکسی از جمله خود من براساس علاقه اش طرف رو سوال پیچ می کرد مثلا یکی از کلاب ها و تفریحات اونجوری سوال می کرد یکی از نوشیدنی ها و خلاصه اون فرد هم در اکثر حالات شروع به ارائه تصویری می کرد که الان می فهمم بیشتر ناشی از ذهن خلاقش بوده تا واقعیت و با این ..........
    . می دونم امروز گوشت قرمز تو شمال تهران تا چهل هزار تومن هم فروش رفته به هر صورت همه ما داریم تاوان مسائل و وقایعی که به ما مربوط نیست را پرداخت می کنیم. موفق باشید
    درود
    احسان جان من هنوز نرفتم منتها خیلی بررسی کردم آدمهایی که اونجا هستند رو از جملش یه فامیلی داریم 19 ساله تورنتو هست ایران دانشگاه درس میداد و دفتر تعلیف کتب درسی بود و .... برای خودش کسی بود اون زمان خونه و درآمد و همه چی رو ول کرد رفت کانادا یه مدت خیاطی میکرد و بعدم از کار افتادگی گرفت نشست خونه با پول بیمه زندگانی میکنه ایرانم کلی ملک و املاک داره و هیچ استفاده ای ازش نمیکنه! دیدش درباره کانادا : شوخیه؟! اینجا خود کاناداییا جرات ندارن بچه هاشونو بفرستن دانشگاه خیلی خرج داره ..... فکر میکنید اینجا زندگی آسونه؟! این آدم طی این همه مدتی که اونجاس انگلیسی هم درست یاد نگرفته! یه فامیل دیگه ای داریم ازدواج کرد رفت انگلیسی بلد نبود بعد از دو سال ESL درس میداد و فوق العاده ماهارو تشویق میکرد که بیاید خوبه امکانات زیاده سخت هست منتها خیلی می ارزه..... یه فامیل دیگه هم داریم همه بش احترام میزارن از این تریپاس که خیلی مرده، دهه 60 فرار کرده کانادا میگفت روزی که رسیدم 5تا تک دلاری برام مونده بود تلاش کردم درس خوندم الان با دوستاش شرکت ساختمونی دارن و وضش خوبه!میگه دلم میسوزه شماها اونجا له له میزنین برای یاد گرفتن برای پیشرفت ولی امکانات نیست دراختیارتون اینجا اینهمه امکانات هست کسی نیست استفاده کنه ازشون این جووناشون خیلی جنم ندارن!میگفت اصلا فک نکنی بهشته منتها مطمن باشید بیاین میتونید گلیم خودتون رو از آب بکشید و سریع پیشرفت کنید ولی بدون با درآمد دانشجویی نمیتونی خیلی خوب زندگی کنی و بزرگترین اختلاف رو بین ایران و اونجا-بجز در امکانات- در این میدونست که اونجا میشه برنامه ریزی کرد و پارامترای ثابت وجود داره ولی در ایران پارامترها شناور هستند نه تنها قیمت ها بلکه آدمها، شرایط، ..... غیر قابل پیشبینی و در نتیجه غیرقابل برنامه ریزی سالم هستند. یه دوستی دارم دانشجوه با خانومش اونجا اون در یک جمله اینجور تعریف کرد : تا نیای نمیفهمی تو چه لجنی داشتی دست و پا میزدی!
    نتیجه ای که من گرفتم این هست که آدمی که میخواد بره باید قبل از رفتن کاملا بدونه جاش کجا هست، باید بدونه چیکار میخواد بکنه باید برنامه ریزی داشته باشه و اگر همینجوری فقط بره که رفته باشه به سرنوشت اولی دچار میشه. ولی کسی که با انگیزه بره و بره برای تلاش کردن و بدونه چیکار میخواد بکنه وقتی بر میگرده نه میگه بهشته نه میگه جهنمه. ولی اگر آدم بدونه کجا میره و چرا میره میتونه قدمهاشو محکمتر برداره به قول pimi میتونه برای دنیا کسی بشه و به همه خدمت کنه
    پروفسور لطفی علی اصغرزاده (Lotfi A. Zadeh)مخترع منطق فازی از بزرگان علوم کامپیوتر صحبتی کردن در یک جایی که خیلی برام جالبه (با وجود اینکه به شخصه یک حس وطن پرستانه ای دارم) میگفت من مهم نیست ایرانی هستم یا آمریکایی یا آذری یا روس اما از تمام این ملیتها در وجود من هست خلاقیت و روح ایرانی رو دارم و ریاضیات و علم رو در آمریکا آموختم که برام این پیشرفتهارو دربر داشت حتی برخی خسایس ترکها هم در من هست.
    خیلی ها به مرحله ای میرسند که دیگه اونجا و اینجا براشون معنی نداره دنیا وطنشونه حتی با همه اختلافها و همه تضادهای فرهنگی و .... آدم همیشه اگر بدونه تو چه مسیری داره راه میره و مسیرشو باور داشته باشه خیلی بهتر میتونه زندگی کنه حتی اگر شرایط براش سخت باشه
    به دلیل مشغله زیاد از پاسخ به پیامهای خصوصیِ غیرخصوصی اکیدا معذورم....
    ضمن پوزش تاخیر تاپیک Verbal@Advantage کامل شد.
    پروژه آپلود پادکستهای
    انگلیش پاد شروع شد. به همگان توصیه میشود گوش کنند.
    امضا کنید اینجا رو لطفا
       

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •