Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true
به نظر من شانس مهاجرت به کانادا بهترین موقعیتی بود که در زندگیم نصیبم شد وقتی به عنوان پزشک عمومی skill worker سه سال پیش به کاندا اومدم و نه تنها امسال در خواست سی تی زن شیپ را میدهم بلکه امسال موفق شدم که به تخصص طب داخلی را شروع کنم و بعنوان رزیدنت داخلی تو بیمارستانها کار کنم و حقوقی بگیرم که قابل مقایسه با ایران نیست. به نظر من مهاجرت عالیه و اولش ممکنه یکم استرس زا باشه ولی در نهایت یه تحول مثبته. بهمین دلیله در طول تاریخ تمدن بشر از آفریقا به اقصی نقاط جهان مهاجرت کرده. منکه خیلی راضیم و دوستانی که این فرصت گرنبها گیرشون اومده ازش نهایت استفاده را بکنن!
دوست عزیز من خوشحالم که شما به عنوان پزشک موفق شدید
می شه نظرتون رو در مورد پست زیر بدید؟ من به طور کلی دیدم اوضاع برای پزشکان مناسب نیست می شه لطفا کمی بهتر این موضوع رو مشخص کنید؟ مرسی
http://www.applyabroad.org/forum/sho...=1#post1221153
Do not pray for easy lives. Pray to be stronger men. John F Kennedy
دوست عزیزم منم خیلی شنیدم که برای پزشکان ادامه حرفه پزشکی در کانادا تقریبا غیر ممنکه و خیلی از افراد در طی این مدت به من اینو میگفتن ولی هیچوقت اجازه ندادم این افکار منفی تضعیفم کنه و بنظرم وقتی دید مثبت داشته باشیم و طبق پروسه صیحیح ایالتی کانادا برای ورود به سیستم پزشکی حرکت کنیم به موفقیت میرسیم. بعقیده من امتحان ایلتس یا تافل سخت ترین بود چون همیشه نمره حداقل قبولی بالاتری را می خواستند. مسلما وقتی یه هر کشوری مهاجرت میکنیم باید بتونیم خودمون را از نظر مالی برای حداقل 2 سال تامین کنیم تا بتونیم وارد سیستم پزشکی شویم و در طی این مدت باید کارهای دیگه کرد یا از saving بهره برد.
من به اون لینک جواب دادم در این لینک
http://www.applyabroad.org/forum/sho...=1#post1221824
میدونید گاهی فکر میکنم اومدن به کانادا واسه هیچ کس سخت تر از من هم بوده؟ البته ادمها عادت دارن فکر کنند خودشون تو شرایط خاص تری بودن اما در هر صورت من تنها دختر خانواده ۴ نفری هستم و خیلی وابسته به مادرم شایدبیشتر از یک هفته تو عمرم دور از خانوادم نبودم خودم اینو هیچوقت دوس نداشتم اما خوب زندگیم اینطور بوده و............ هیچوقت روز خارج شدن از ایران یادم نمیره و روزهای اول یا بهتره بگم یکی دو ماه اول خیلی وحشتناک بود واسم حالت شوک بودم انگار تو هوا هستم گیج منگ اصلا یه وضعی تا یک ماه اول حتی خواب که میدیدم خوابم تو یه فضایی بود که نه ایران بود نه کانادا خیلی واسم جالبه خوابم عین حسم بود نه تو ایران بود نه کانادا خلاصه اینکه نگران نباشید الان کم کم دارم حس میکنم اینجا خونم داره میشه بعد از هفت ماه. کلا هیچ کس نمیتونه بگه مهاجرت خوبه یا بده حتی با ادمهایی که موفقن اینجا شاد هستن وقتی میپرسم ازشون میگن هنوز بعد سالها نمیدونیم کار خوبی بود یا نه چون یه چیز هایی بدست اوردیم و یه چیزهایی از دست دادیم . من فکر میکنم مساله کار مهمترین مساله هست اینکه اینجا بتونی چیزی باشی که یه رضایت نسبی از خودت داشته باشی من که با اینکه هفت ماهه اومدم و خوب خیلی سخته واسم خیلی چیزا اما فک میکنم اگه از کارم رضایت داشته باشم هیچوقت دوس ندارم ایران باشم ولی ولی ولی تنها دغدغه ام که گاهی حس میکنم نمیتونم اینجا باشم دو نفرن پدرم و مادرم فکر اینکه سنشون هر روز بالاتر میره و دوست داشتن پیششون بودم و اینکه نباشم و اتفاقی بیفته واسشون و ............. گاهی میگم یعنی ارزششو داره
" به قلبت بگو ترس از رنج , از خود رنج بد تر است. و اینکه هیچ قلبی ,تا زمانیکه در جستجوی رویاهایش باشد , رنج نمیکشد چون هر لحظه جست و جو , لحظه ملاقات با خداوند و ابدیت است". "کیمیاگر" paulo coelho
دقیقا من هم تنها ناراحتیم در مورد دور بودن از ایران همینه، فکر میکنم یه زمانی در آینده شاید پشیمون بشم از اینکه چرا فرصت بودن با عزیزانی که دیگه نخواهم دیدشون رو از خودم گرفتم، فرصتی که شاید یه روز آدم برای تجربه یک ثانیش حاضر بشه همه چیش رو بده، ولی چه کنیم دیگه قسمت ما هم همین بوده خواهر
Culture lives in everything we do
من همیشه معتقدم مهاجرت به هر جای دنیا نیازمند تجربه قبلی و مشابه هرچند سفر کوتاه و توریستی برای آزمودن لازم است و مهمتر از این نگرش، آزمودن بانوان قبل از شروع این حرکت سرنوشت ساز در زندگی است چراکه این قشر اگر به تنهایی قصد مهاجرت کنند شاید از جنبه احساسی بیشتر تاثیر پذیر باشند که مطمئنا" عمومیت ندارد اما هیچگاه زندگی و سرنوشت خودتان را فدای اقوام نکنید بدانید که خوشحالی و شادابی شما از هیچ چیز برای والدین ارزشمند تر نیست.
براي رسيدن به هر چيز تو اين دنيا بايد هزينه اي پرداخت. مسلما بخشي كه به تعلقات عاطفي ما بر مي گرده از حساس ترين بخش هاي اين كار به حساب مي آد كه تنها چاره اش تحمل كردنه. بايد اميد داشت كه بعد از رو به راه شدن و جا افتادن، بتونيم عزيزانمون رو به اينجا بياريم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)