صفحه 45 از 151 نخستنخست ... 35363738394041424344454647484950515253545595145 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 441 تا 450 , از مجموع 1502

موضوع: آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

  1. #441

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    نقل قول نوشته اصلی توسط h10h10 نمایش پست ها
    1- اول خطاب به دوست عزیز خانم سیمین، راجع به خودم: اگر برای من چنین چیزی رخ داده، و برای شما یا کس دیگه ای رخ نداده، چیز عجیبی نیست. ...................
    2- راجع به دوست مهندسم و شرایط ایشون و برگشت:
    1- وقتی طرف خونه اش رو فروخته، هیچ مال و اموالی تو ایران نداره، چند سال از ایران دور بوده، حالا دیگه چه طوری برگرده الان که سنش رفته بالا، دیگه چه طوری می تونه آینده خودش رو توی ایران رقم بزنه؟ وقتی والدین پولداری نداره که کمکش کنند تازه منتظر کمک هستند، برگشت چه فایده ای داره؟
    2- در جواب جناب قلوب که گفته اند بررسی بشه چرا ایشون این وضع رو داره
    2-1 اولاً فقط ایشون نیست که در حال حاضر این کار رو می کنه، جند نفر دیگه هم هستند.
    2-2 اتفاقاً ایشون مدرک کانادایی هم دارند و نرم افزارهای مربوط به رشته اشون رو هم بلدند. تا حالا چندین بار هم مصاحبه رفته، صبح خوشحال و خندان، بعدش هم ...
    2-3 یکی از عوامل دخیل در کاریابی، واقعاً شانسه، من از طرف دیگه، شخص دیگری رو می شناسم که زبان معمولی دارد، مدرک کانادایی و سابقه کار کانادایی هم نداره با اولین رزومهء ارسالی مصاحبه گرفت و استخدام شد (رشته اش هم عمرانه)
    ضمناً خطاب به اون دوستی که فرمودند بعد از 9 ماه کار گیر می آید: شما مطمئن هستید که کار تخصصی منظورتون هست؟ من خیلی ها رو می شناسم که کار می کنند، خیلی وقت هم هست، ولی دیگه تخصص خودشون رو یادشون رفته. من قبلاً از اومدن، با یک عزیزی صحبت کردم که بعد از 1 سال بی کاری در تورنتو، مجدداً به ایران برگشتند و ته حرفشون هم این بود: خیلی خودتو خسته نکن....

    یکی از واقعیت های این انجمن اینه که فقط جایگاه افراد موفقه، افراد دیگه ای که موفقیت ندارند یا ساکتند یا اصلاً دیگه سراغ این جا نمی آیند، چون همیشه انگشت اتهام فقط و فقط به سمت خودشون نشانه می رود و بس. اینجا فقط باید از موفقیت گفت و بس و اگر نه، حتماً تو ایراد داری. الان شمایی که داری این مطلب رو می خونی هم احتمالاً چنین نظری در خصوص من دارید اما من هم دارم برای خودم به این در و اون در می زنم. من الان دارم کار داوطلبانه می کنم (در واقع بردگی) و نمی دونم واقعاً قرار هست چیزی بهتر بشود یا نه. من خودم توی این انجمن با یک عزیزی دوست بودم که اتفاقاً هم خیلی فعال بود، خیلی هم امیدوار. نمی دونم دیگه چی به سرش اومده، برایش پیام هم دادم، می دونم که هنوز هم نوشته ها رو می خوند، ولی دیگه حس و حال حرف زدن ندارد.
    موفق نبودن خیلی مواقع ناشی از محیطه و کم‌کاری فرد نیست که آدم بخواد انگشت اتهام به سمت کسی بگیره... من شما رو تا حدی می‌شناسم، همه‌ی مطالبت رو هم خوندم و می‌دونم واقعن اگر مشکلی هست به خاطر کم‌گذاشتن خودتون نیست... و از من اگر می‌پرسید با شما خیلی موافقم... اولین چیزی که برای کار پیدا کردن مهمه نه نتورکینگه، نه سابقه کاره، نه حتی تحصیلاته! اولن و مهمترین عامل، شانسه! Right Place at the Right Time!
    البته دونستن زبان انگلیسی تو سطح ادونس و خیلی خوب هم مهمه، مخصوصن تو مشاغلی که قراره با مردم سر و کله بزنی... کارهای دفتری شاید کمتر باشه

    اما در مورد اون که می‌گید طرف تو رشته‌ی خودش کار نمی‌:کنه من یه ذره حرف دارم
    اقلن چیزی که من تو این مدت و اینجا دیدم، اینجا تغییر شغل خیلی براشون عادیه... یعنی اصن اگر بشنون یکی 30 سال یه کاری رو می‌کرده چشاشون گرد می‌شه که "ااااااا! خسته نشدی این همه وقت یه کار تکراری رو کردی؟" بارها شده خود کانادائی‌ها رو دیدم که شغلشون رو عوض می‌کنن، فقط به خاطر تنوعش! من از این اخلاقشون خیلی خوشم میاد.... راکد نیستن!
    برای همین هم وقتی خودم اومدم اینجا به کل قید رشته‌ی تخصصیم رو که احتمال کار پیدا کردن براش خیلی کم بود رو زدم و رفتم تو یه زمینه‌ی کاملن متفاوت شروع کردم به کار... الان وضعیت خود من اینطوریه که رشته تحصیلیم زیست‌شناسی، تخصصم مکانیک و اتوماسیون صنعتیه، شغلم هم کارمند بانکه! نه تنها از وضعم راضی نیستم، بلکه توی 10-12 سال، سه تا چیزی که دوست دارم رو تجربه کردم و این وسط هم خودم رو بهتر شناختم، هم کلی تجربه بدست آوردم، هم همه‌ش یه کار یکنواخت و تکراری رو نکردم
    البته همه‌ی این‌ها به شرط اینه که این کار جدید طوری باشه که آدم بتونه باهاش کنار بیاد، نه بقول شما تمیز کردن باغ‌وحش!

  2. #442
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    نقل قول نوشته اصلی توسط zini_zinparast نمایش پست ها
    ...
    واقعیت شماره 3 : در ابتدای ورود، کسانی که از طریق دانشجویی و با فاند پا در این کشور گذاشتن دارای وضعیت بهتری نسبت به مهاجرانی هستن که در ابتدا هیچ منبع درامدی ندارن اما به مرور زمان وضعیت مهاجران بهتر خواهد شد

    ...
    لازم شد که در مورد این جمله توضیح بیشتری بدم (البته این نظر شخصی هست)
    1- یک دانشجو در اینجا به قدری فاند داره که بتونه زندگی رو در حد مینیمم بگذرونه در حالی که یک فرد مهاجر با کار جنرال بیشتر میتونه در بیاره تا یه دانشجو. اگر دانشجوی دانشگاه کلگری باشه واویلا و اگر هم دانشجوی دپارتمان برق و کامپیوتر دانشگاه کلگری باشه دیگه بدتر. چون شهریه رو زیاد می کنند و میگن همینی که هست میخوای بخواه، نمیخوای هم پاشو برو!!!!
    2- مورد بعدی اینکه یک دانشجو خصوصا از ایران، هیچ دیدی از محیط کار در اینجا نداره و فکر می کنه که همچین که فارغ التحصیل بشه دیگه می تونه به راحتی کار گیر بیاره!!! اما در همین زمانی که یک دانشجو در حال درس خواندن و گذران عمر هست، یک مهاجر راه و چاه کار رو یاد میگیره و عملا جلوتر خواهد بود (البته با فرض اینکه هر دو فرد دارای یک مدرک در یک رشته یکسان باشند وگرنه مقایسه کمی مشکل است)
    3- در همین مدتی که دانشجو در حال درس خواندن هست فرد مهاجر پاسپورت کانادایی گرفته. در حالی که فرد دانشجو هنوز اندر خم اپلای کردن برای پی آر هست.
    4- اینجا هر کسی رو شما میبینید به شما میگن که برو کار پیدا کن و کار کن و درس خوندن برای مدارک بالا تنها به درد قاب کردن در گوشه ای از دیوار میخوره و اگر شما مدرک دکترا و یا بالاتر هم داشته باشید تا زمانی که P.Eng نباشید به شما مهندس نمیگن و عملا از یه فردی که لیسانس بوده و این مدرک رو بر اساس سابقه کارش گرفته پایین تر هستید.
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  3. #443
    Senior Member s30min آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    ارسال‌ها
    797

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    نقل قول نوشته اصلی توسط h10h10 نمایش پست ها
    1- اول خطاب به دوست عزیز خانم سیمین، راجع به خودم: اگر برای من چنین چیزی رخ داده، و برای شما یا کس دیگه ای رخ نداده، چیز عجیبی نیست. ...................
    2- راجع به دوست مهندسم و شرایط ایشون و برگشت:
    1- وقتی طرف خونه اش رو فروخته، هیچ مال و اموالی تو ایران نداره، چند سال از ایران دور بوده، حالا دیگه چه طوری برگرده الان که سنش رفته بالا، دیگه چه طوری می تونه آینده خودش رو توی ایران رقم بزنه؟ وقتی والدین پولداری نداره که کمکش کنند تازه منتظر کمک هستند، برگشت چه فایده ای داره؟
    2- در جواب جناب قلوب که گفته اند بررسی بشه چرا ایشون این وضع رو داره
    2-1 اولاً فقط ایشون نیست که در حال حاضر این کار رو می کنه، جند نفر دیگه هم هستند.
    2-2 اتفاقاً ایشون مدرک کانادایی هم دارند و نرم افزارهای مربوط به رشته اشون رو هم بلدند. تا حالا چندین بار هم مصاحبه رفته، صبح خوشحال و خندان، بعدش هم ...
    2-3 یکی از عوامل دخیل در کاریابی، واقعاً شانسه، من از طرف دیگه، شخص دیگری رو می شناسم که زبان معمولی دارد، مدرک کانادایی و سابقه کار کانادایی هم نداره با اولین رزومهء ارسالی مصاحبه گرفت و استخدام شد (رشته اش هم عمرانه)
    ضمناً خطاب به اون دوستی که فرمودند بعد از 9 ماه کار گیر می آید: شما مطمئن هستید که کار تخصصی منظورتون هست؟ من خیلی ها رو می شناسم که کار می کنند، خیلی وقت هم هست، ولی دیگه تخصص خودشون رو یادشون رفته. من قبلاً از اومدن، با یک عزیزی صحبت کردم که بعد از 1 سال بی کاری در تورنتو، مجدداً به ایران برگشتند و ته حرفشون هم این بود: خیلی خودتو خسته نکن....

    یکی از واقعیت های این انجمن اینه که فقط جایگاه افراد موفقه، افراد دیگه ای که موفقیت ندارند یا ساکتند یا اصلاً دیگه سراغ این جا نمی آیند، چون همیشه انگشت اتهام فقط و فقط به سمت خودشون نشانه می رود و بس. اینجا فقط باید از موفقیت گفت و بس و اگر نه، حتماً تو ایراد داری. الان شمایی که داری این مطلب رو می خونی هم احتمالاً چنین نظری در خصوص من دارید اما من هم دارم برای خودم به این در و اون در می زنم. من الان دارم کار داوطلبانه می کنم (در واقع بردگی) و نمی دونم واقعاً قرار هست چیزی بهتر بشود یا نه. من خودم توی این انجمن با یک عزیزی دوست بودم که اتفاقاً هم خیلی فعال بود، خیلی هم امیدوار. نمی دونم دیگه چی به سرش اومده، برایش پیام هم دادم، می دونم که هنوز هم نوشته ها رو می خوند، ولی دیگه حس و حال حرف زدن ندارد.

    اتفاقا من نظرم اینه که از وقتی موج مهاجران جدید در فروم فعالیت میکنن کلا جو از وضعیت توهمی خارج شده این موضوع رو از سوالاتی که دوستانی که ایران هستند میپرسن، کاملا میشه متوجه شد...و من خودم تو چندین پست قبلی دقیقا حرف شما رو زدم که اگه کسی بگه اینجا کار نیست معمولا انگشت اتهام به سمت خودش میره و الانم من اصلا در مورد شما بحث نکردم گفتم طبق تحلیل و جمع بندی های من از وضعیت مهاجرانی که در تورنتو میشناختم هر کی بازار کار رشته اش خوب بوده (یعنی در هفته حداقل بین 4-5 تا جاب پستینگ برای رشته اش بوده)، زبانش خوب بوده، مهارت لازم مرتبط با رشته تخصصی داشته و پشتکار هم داشته (منظورم از پشتکار هم در ارتباط بار کار تخصصی هست یعنی آپدیت کردن رزومه و کاور لتر بر حسب جاب مورد نظر، رفتن به اینفورمیشن اینترویو، شرکت در کنفرانس های مربوط به رشته و ....) بعد حدود همون 9 ماه کار پیدا کرده ...که البته درصد کسایی که این چهار شرط با هم دارن معمولا زیاد نیست!!به خاطر همینه که بعد از یه مدتی همه چی تیره و تار میشه!!

    اگه دوست شما مصاحبه دعوت میشه یعنی مرحله شانس و نت ورک رو هم رد کردند و اینکه از مصاحبه رد میشن برمیگرده به بخش مهارت زبانی و تخصصی و مهارت مصاحبه رفتن ...حالا دیگه به قول اینا باید فیگرآوت کنن که مشکلشون چیه و این که مصاحبه میرن علامت خوبیه همین جوری ادامه بدن و روی ضعف هاشون کار کنن بالاخره کار پیدا می کننن...در مورد ایران هم من که همیشه مخالف خراب کردن پل های پشت سر هستم و تنم میلرزه میبینم که بعضی مهاجرها چه ریسک هایی رو زندگیشون میکنن که مجبور میشن اینجا تن به کارهای طافت فرسا بدن....در مورد نت ورک هم من شدیدا معتقدم حالا که ما اینجا به دنیا نیومدیم خودمون باید نت ورک بسازیم که یکی از راه هاش همون کارهای والنتیری هست که شما دارید انجام میدید که امیدوارم به زودی به کار ختم بشه....
    لندینگ در تورنتو July 2012
    Thank God

  4. #444

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    دوستان به نظر من هم بحث خوب و بدي كانادا نسبت به ايران، استان آلبرتا و بخصوص شهر كلگري نسبت به ساير استانها و شهرها يك بحث رياضي (مثلاً معادله يك مجهولي) نيست كه بتوان گفت فقط يك جواب داره.
    ميتونه اين شهر براي يك نفر بهشت روي زمين باشه و براي ديگري جهنم. بستگي هم به خيلي پارامترها داره. مثلاً كسي كه به فرهنگ و سنن ايراني وابستگي زيادي (منظورم علاقه نيست بلكه تعصب است) داره. خوب تورنتو ميتونه جاي مناسبتري براش باشه چون جمعيت ايراني، فروشگاه ايراني، رستوران ايراني و حتي كتابفروشي ايراني داره كه كتابهايي به زبان فارسي در آن پيدا ميشه كه حتي در تهران پيدا نميشه. اما آدمي پيدا ميشه كه از بچگي عشقش فيلمهاي كابويي بوده خوب كلگري هم با اين استنپيدش ديگه خودشو كشته. همه اين روزها كلاه، چكمه، پيراهن و شلوار كابويي تنشونه و مراسمشون هم كه آخرشه.
    من مثال از كار و سطح زبان و مشابه نزدم چون بحث راجع به اون زياد هست.
    اما يك چيز ميتونم بگم كه تقريباً براي همه مهاجرها صادقه و اون اينكه بايد جايي بري كه برايت شانس كار گير آوردن بيشتره. نميگم كه كار كردن در آنجا برايت قطعي است. مثلاً من خودم مهندس مكانيك با تجربه در خصوص ماشين آلات دوار با بيش از 16 سال سابقه كار در صنعت نفت و گاز در ايران هستم. تو ايران هم هميشه در هر جا رفتم با حقوق و مزاياي خوب كار كردم و هميشه هم در حال داشتن كار پيشنهادهاي كاري از ساير جاها برايم مي آمد. حتي از شركتهاي خارجي مثل تكنيپ. اما تقريباً يك سال آمدم كانادا 7 ماهش تورنتو بودم و حالا هم كلگري و هنوز هم كار پيدا نكردم اما از آمدن به كلگري پشيمان نيستم چون ميبينم كه شانس كار پيدا كردن در اينجا چند برابر ساير جاهاست براي من.

    من يك نكته را هم ميخوام بگم كه دوستان در آلبرتا دولت استاني به روش سرمايه داري گرايش بيشتري داره تا سوسياليستي. برعكس استانهايي مثل اونتاريو و يا كبك كه شديداً گرايشات سوسياليستي دارند. مثلاً در آلبرتا ماليات بر در آمد كه دولت استاني ميگره 10% است و فرق نميكنه كه چقدر در آمد داري در حاليكه دولت اونتاريو از يك رقم 5% درصدي شروع ميكنه و بستگي به در آمد شما اين رقم افزايش پيدا ميكنه و تا بالاي 15% هم ميره. از طرفي ما در تورنتو خدمات دولتي را راحتر از البرتا دريافت ميكرديم. حتي كمك دولت به بچه دارها (منظورم چايلد تكس بنفيت) در استان اونتاريو بالاتر از اينجا است. از آن طرف خوب اينجا اگر كار پيدا كني در آمد هم بالاتر است. پس اگر كسي فكر ميكنه كار پيدا نميكنه و ميخواهد از كمك هاي دولتي استفاده كنه استانهايي مانند كبك و اونتاريو بهتره.
    البته تاكيد كنم كه ماليات بر در آمد آن بخشيش كه مربوط به دولت فدرال است در سرتاسر كانادا يكسانه.
    Landed in Toronto on 22.07.2012 and moved to Calgary on 06.03.2013

  5. #445
    Senior Member daiejan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    754

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    سلام دوستان
    مطالب رو خوندم و دیدم که در اخر هفته بحثی ایجاد شده بود در مورد شرایط در کلگری.
    ببینید اولا هر کسی حق داره در اینجا نطراتش رو بده تا زمانی که توهین در کار نباشه.
    در مورد کانادا و کلگری و کلا مهاجرت باید عرض کنم که من همیشه میگم مهاجرت فرمول ریاضی نداره که بگیم اگر از این فرمول استفاده کنی موفق میشی.
    در مهاجرت مثلا من ممکنه موفق نشم ولی دوست دیگری با تحصیلات مثل من خیلی هم موفق باشه.
    ببینید اینکه دوستی فرمودند که مهندس مکانیک داره تو باغ وحش کار میکنه. باید بگم عزیزه من مگه خوده من یکساله اول ورودم به کانادا آشغال جمع نمیکردم. مگه خوده من ماشین مردم رو نمیشستم?
    ولی کار کردم و سعی کردم و بالاخره موفق شدم.
    ببینید وقتی از ایران وارد اینجا میشید اون افکار و توقعات ایران رو باید توی فرودگاه بذارید و بیایید اینجا.
    در کانادا کار کردن عار نیست.
    در صورتی که در ایران عاره. نگید نه برای اینکه شاکی میشم.
    چقدر خود ما تو ایران میگفتیم: فلانی مسافرکشه. فلانی بقاله و و و ....
    اینجا این خبرها نیست. من دو سال در تورنتو : اشغالی کار کردم . ماشین شستم. عملگی کردم و بعدش پاشدم اومدم اینجا و کار خوب پیدا کردم . تازه اینجا هم از دو سه ماهه اول پمپ بنزین کار کردم.
    میدونی خوبیش چیه?
    خوبیش اینه که الان میدونم زندگی بالا و پایین داره اگه فردا بیکار بشم میرم دوباره از این کارها میکنم.
    در مورد خدمات دولت هم به تازه واردین من واقعا متاسفم که بعضی از هموطنان این همه موارد مجانی از دولت دریافت میکنن بعد تازه ایراد هم میگیرند.
    من کسانی رو میشناسم که پول زیادی از ایران با خودشون اوردن گذاشتن زیر بالش و از مزایای دولت اینجا دارن کالج میرن. بعد هم از صبح تا شب میگن که چرا دولت پول خورد و خوراک ما رو نمیده?!!!!
    واقعا شرم اوره.


    دوستان میدونید من خودم در این فوروم مطلب مینویسم ولی به خدا ازش خوشم نمیاد. میدونید چرا?
    چون معتقدم مردم باید خیلی از تجربه ها رو خودشون بکنند و لمسش کنند تا قدر زندگی شون رو بدونند.
    اینکه من و بقیه بچه ها بیاییم مفت و مجانی تجربیات خودمون رو بیان کنیم نتیجه اش این میشه که دوستان تازه وارد دیگه خودشون دنبال مشکلات نمیرن و راحت جواب همه سوالاتشون رو پیدا میکنن.
    ایرادی که پیش میاد اینه که چون خودشون زحمت نکشیدن و تجربه نکردن قدرش رو نمیدونن.
    فکر میکنم که این دوستان باید جتما مثل من میرفتن یکی دوسال تو تورنتو علاف میشدن پولشون هم تموم میشد بعد میامدن اینجا تا قدرش رو بدونن.

  6. #446
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    ارسال‌ها
    88

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    نقل قول نوشته اصلی توسط daiejan نمایش پست ها
    سلام دوستان
    مطالب رو خوندم و دیدم که در اخر هفته بحثی ایجاد شده بود در مورد شرایط در کلگری.
    ببینید اولا هر کسی حق داره در اینجا نطراتش رو بده تا زمانی که توهین در کار نباشه.
    در مورد کانادا و کلگری و کلا مهاجرت باید عرض کنم که من همیشه میگم مهاجرت فرمول ریاضی نداره که بگیم اگر از این فرمول استفاده کنی موفق میشی.
    در مهاجرت مثلا من ممکنه موفق نشم ولی دوست دیگری با تحصیلات مثل من خیلی هم موفق باشه.
    ببینید اینکه دوستی فرمودند که مهندس مکانیک داره تو باغ وحش کار میکنه. باید بگم عزیزه من مگه خوده من یکساله اول ورودم به کانادا آشغال جمع نمیکردم. مگه خوده من ماشین مردم رو نمیشستم?
    ولی کار کردم و سعی کردم و بالاخره موفق شدم.
    ببینید وقتی از ایران وارد اینجا میشید اون افکار و توقعات ایران رو باید توی فرودگاه بذارید و بیایید اینجا.
    در کانادا کار کردن عار نیست.
    در صورتی که در ایران عاره. نگید نه برای اینکه شاکی میشم.
    چقدر خود ما تو ایران میگفتیم: فلانی مسافرکشه. فلانی بقاله و و و ....
    اینجا این خبرها نیست. من دو سال در تورنتو : اشغالی کار کردم . ماشین شستم. عملگی کردم و بعدش پاشدم اومدم اینجا و کار خوب پیدا کردم . تازه اینجا هم از دو سه ماهه اول پمپ بنزین کار کردم.
    میدونی خوبیش چیه?
    خوبیش اینه که الان میدونم زندگی بالا و پایین داره اگه فردا بیکار بشم میرم دوباره از این کارها میکنم.
    در مورد خدمات دولت هم به تازه واردین من واقعا متاسفم که بعضی از هموطنان این همه موارد مجانی از دولت دریافت میکنن بعد تازه ایراد هم میگیرند.
    من کسانی رو میشناسم که پول زیادی از ایران با خودشون اوردن گذاشتن زیر بالش و از مزایای دولت اینجا دارن کالج میرن. بعد هم از صبح تا شب میگن که چرا دولت پول خورد و خوراک ما رو نمیده?!!!!
    واقعا شرم اوره.


    دوستان میدونید من خودم در این فوروم مطلب مینویسم ولی به خدا ازش خوشم نمیاد. میدونید چرا?
    چون معتقدم مردم باید خیلی از تجربه ها رو خودشون بکنند و لمسش کنند تا قدر زندگی شون رو بدونند.
    اینکه من و بقیه بچه ها بیاییم مفت و مجانی تجربیات خودمون رو بیان کنیم نتیجه اش این میشه که دوستان تازه وارد دیگه خودشون دنبال مشکلات نمیرن و راحت جواب همه سوالاتشون رو پیدا میکنن.
    ایرادی که پیش میاد اینه که چون خودشون زحمت نکشیدن و تجربه نکردن قدرش رو نمیدونن.
    فکر میکنم که این دوستان باید جتما مثل من میرفتن یکی دوسال تو تورنتو علاف میشدن پولشون هم تموم میشد بعد میامدن اینجا تا قدرش رو بدونن.
    دایی جان عزیز
    پاراگراف اخر شما منو یاد این شعر انداخت: اینک آن هم بستری با دختر خورشید و این همخوابگی با ماه در ظلمت؟
    میدونین که همین به اشتراک گذاشتن تجربیات و کمک کردن به هوطنای دیگه چقدر کار ارزشمندی بوده و کم نیستن افرادی که شما رو (مخصوصا" )و دیگر دوستان رو ستایش و دعا کردن. میدونی من چقدر مدیونتم؟ میدونی چقدر برام عزیزی؟ میدونی چقدر چراغ راه ما تازه واردا بودین شماها؟این ستاره ها هم بیخودی کنار اسمای مبارک شما عزیزان نیومده اینا نشونه محبوبیت شماست اینجا که نمیتونیم بغلتون کنیم و احساسمونو ابراز کنیم فوقش یه امتیاز میدیم.
    ببینم راستی دایی جان!! این خودتی که بعد از اینهمه آقایی که در حق ما کردی و وقتی که گذاشتی حالاداری این حرفا رو میزنی؟ نکنه پسورد تو کسی دزدیده؟ اگه این جوری باشه واقعا" باید به این نتیجه رسید که جامعه ایرانی خارج از کشور همونیه که همیشه گفتن و استثنا هم نداره. شماها باعث شدین ما مدت مدیدی دلخوش باشیم. کاش این حرفا رو اینجا نمیزدین و مستقیما" به مسئولین فاروم میگفتین تا کلا" درشو گل بگیرن چون اینا برمیگرده به فلسفه وجودی این فاروم و کاش دل ما رو هم نمیشکستین و میذاشتین فکر کنیم هنوز دایی جان ها و دیگران در بین ما ایرانیا وجود دارن. شما که اینجوری بگین دیگه فاتحه این صفحه خونده است.

    یادتونه اون خانم ایرانی- آدرس مغازه ای رو که ازش کنسرو باقله خریده رو به هموطنش نمیداده به همین استنادی که شما کردین. قبول که تجربه شخصی جایگاه دیگه ای داره اما نمیتونه دلیلی باشه برای کمک نکردن به دیگران.چیزی که منو بیشتر نگران میکنه انتشار چنین افکاری هست. معلومه که این دایی جان همیشگی نیست نمیدونم چی شده که اینارو نوشتین.... ای کاش مثلا" وقتی از موضوعی عصبانی هستیم بجای انتشار موضوعات منفی کمی دست نگهداریم.
    فکر میکنین جامعه مهاجر چینی و هندی تو هر کجای این سیاره سبز چکار میکنن؟ هموطناشونو هل میدن وسط معرکه میگن آماده خور نشو برو بکش تا بفهمی خارج اومدن چیه؟مفت مفت همه چیزو بهت نمیگم!!! یا از هیچ کمکی بهمدیگه دریغ نمیکنن؟نرم افزاری و سخت افزاری دست همو میگیرن. هم راهنمایی میکنن و هم بیشتر از این واسه هم کار پیدا میکنن و بقول خودمون نون تو سفره هم میذارن.

    بازم میگم مسلما" تجربه شخصی با ارزشترینه. اما کمک نرم افزاری هرگز راه تجربه شخصی رو نمیبنده. تا اینجاشم خیلی ها مدیون شما ها هستن که لطف کردین و راهنمایی کردین. حالا نظر مخالف و موافق زیاده این دلیل نمیشه کار به این حد مقدس و شرافتمندانه تون رو خودتون زیر سوال ببرین.
    آقا جون من- دایی جون من- شک نکن -کارت درست بوده و هست. من که خیلی استفاده کردم. حلالمون کن. نظر مخالف رو هم باید تحمل کرد- از بین بردن صورت مسئله هنر نیست.
    شاید یکی بگه هر چی اینجا گفتن غلطه. هم فرومی های عزیز یادمون باشه :"تجربه شخصی رو نمیشه به کل جامعه تعمیم داد". هر شخصی ظرفیت و شایستگی واستعداد و حتی شاید شانس خودشو داره. حالا بقولی مهاجرت و مسائلش فرمول که نیست.تجربه این فرد خاص در اون زمان خاص این بوده.
    بنظر من فیل مهاجرت رو باید تو روشنایی لمس کرد. این فیل نه همش دماغه نه همش گوشه و نه همش پا هست. فیل قصه ما همه چی داره. دیدگاههای جزئ نگر ممکنه ما رو منحرف کنه. بهتره همه ما بقول فرنگی ها: بیگ پیکچر رو ببینیم و دید کلی تری به ماجرا داشته باشیم. تو مهاجرت بعضی ها خیلی موفقن بعضی ها موفقن و بعضی ها نا موفق. برسی علل موفقیت و عدم موفقیت جامعه مهاجر ایرانی درکلگری هم میتونه یه موضوع توپ واسه تز دکترای جامعه شناسی باشه. کلی هم جای تحقیق داره. با خوندن چند تا نظر شخصی هم نمیشه قضاوت کرد. میشه پیش داوری.
    به هر حال صحبتی دارم با خانم دکتر مرجان عزیز به عنوان خالق و دایی جان عزیز به عنوان شاهرگ حیاتی این صفحه و بقیه عزیزانی که با به اشتراک گذاشتن دانش و تجربه تون به من و امثال من کمک کردین- (چه موافق و چه مخالف)-دستتونو میبوسم. همینطور که شما با کمک هاتون خواهان موفقیت ما بودین من هم برای تک تک شماها از صمیم قلب بهترین ها رو آرزو میکنم. وقت و اعصابی که اینجا گذاشتین رو حلالمون کنین. من که همیشه از شماها به نیکی یاد میکنم و امیدوارم هر وقت فکر میکنید نیازی بهتون هست محبتتون رو دریغ نکنید. لطفتون مستدام باشه و عزتتون پایدار.

  7. #447
    Senior Member daiejan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    754

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    بذارید یک مثال واقعی براتون بزنم.
    این داستانی که میگم کاملا واقعیه.
    چند سال پیش دوستی داشتم اینجا که خیلی هم باهم جور شده بودیم و مسافرت میرفتیم و غیره.
    ایشون بورسیه دکترا بود در دانشگاه کلگری.
    خدا رو شکر میکنم که دیگه با ایشون هیچ ارتباطی ندارم چون من ذاتا از ادمهایی که ثبات شخصیتی ندارند اصلا خوشم نمیاد.
    و به نظر من ادمها نباید نمک بخورند و نمکدون بشکونند.
    این اقا هر وقت صحبت میشد میگفت:
    کانادا برای ما چکار کرده?!!!!!
    من درسم تموم شه میرم ایران.
    بهترین شغل ها رو در ایران میشه پیدا کرد و هیچگونه محدودیتی هم در ایران برای کار کردن نیست!!!
    همه چیز هم خیلی خوبه!!!


    حالا ایشون الان بعد از 5 سال کجاست?
    خودش کاملا مجانی در دانشگاه کلگری دکترا گرفت.
    خانمش رفت سر کار.
    دانشگاه خونه نصف قیمت دراختیارشون گذاشت حدود ماهی 500-600 دلار. خونه ویلایی دوبلکس.
    دو تا بچه همینجا به دنیا اوردن که سیتی زن شدن.
    خودشون هر دوتا سیتی زن شدن.
    الانم نه تنها نرفتن ایران بلکه داره توی یک شرکت نفتی کار میکنه کلی هم حقوق میگیره.

    من فقط میخوام بپرسم از ایشون که خداییش کانادا به تو یکی بد کرد?
    اگه بد بود چرا هنوز اینجایی?
    چرا سیتیزن شدی اصلا?
    ببینید دوستان مهاجرت اولش سخته ولی ادم نباید چشمش رو به واقعیتها ببنده و فقط ایراد بگیره

  8. #448
    Senior Member daiejan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    754

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahdad81 نمایش پست ها
    دایی جان عزیز
    پاراگراف اخر شما منو یاد این شعر انداخت: اینک آن هم بستری با دختر خورشید و این همخوابگی با ماه در ظلمت؟
    میدونین که همین به اشتراک گذاشتن تجربیات و کمک کردن به هوطنای دیگه چقدر کار ارزشمندی بوده و کم نیستن افرادی که شما رو (مخصوصا" )و دیگر دوستان رو ستایش و دعا کردن. میدونی من چقدر مدیونتم؟ میدونی چقدر برام عزیزی؟ میدونی چقدر چراغ راه ما تازه واردا بودین شماها؟این ستاره ها هم بیخودی کنار اسمای مبارک شما عزیزان نیومده اینا نشونه محبوبیت شماست اینجا که نمیتونیم بغلتون کنیم و احساسمونو ابراز کنیم فوقش یه امتیاز میدیم.
    ببینم راستی دایی جان!! این خودتی که بعد از اینهمه آقایی که در حق ما کردی و وقتی که گذاشتی حالاداری این حرفا رو میزنی؟ نکنه پسورد تو کسی دزدیده؟ اگه این جوری باشه واقعا" باید به این نتیجه رسید که جامعه ایرانی خارج از کشور همونیه که همیشه گفتن و استثنا هم نداره. شماها باعث شدین ما مدت مدیدی دلخوش باشیم. کاش این حرفا رو اینجا نمیزدین و مستقیما" به مسئولین فاروم میگفتین تا کلا" درشو گل بگیرن چون اینا برمیگرده به فلسفه وجودی این فاروم و کاش دل ما رو هم نمیشکستین و میذاشتین فکر کنیم هنوز دایی جان ها و دیگران در بین ما ایرانیا وجود دارن. شما که اینجوری بگین دیگه فاتحه این صفحه خونده است.

    یادتونه اون خانم ایرانی- آدرس مغازه ای رو که ازش کنسرو باقله خریده رو به هموطنش نمیداده به همین استنادی که شما کردین. قبول که تجربه شخصی جایگاه دیگه ای داره اما نمیتونه دلیلی باشه برای کمک نکردن به دیگران.چیزی که منو بیشتر نگران میکنه انتشار چنین افکاری هست. معلومه که این دایی جان همیشگی نیست نمیدونم چی شده که اینارو نوشتین.... ای کاش مثلا" وقتی از موضوعی عصبانی هستیم بجای انتشار موضوعات منفی کمی دست نگهداریم.
    فکر میکنین جامعه مهاجر چینی و هندی تو هر کجای این سیاره سبز چکار میکنن؟ هموطناشونو هل میدن وسط معرکه میگن آماده خور نشو برو بکش تا بفهمی خارج اومدن چیه؟مفت مفت همه چیزو بهت نمیگم!!! یا از هیچ کمکی بهمدیگه دریغ نمیکنن؟نرم افزاری و سخت افزاری دست همو میگیرن. هم راهنمایی میکنن و هم بیشتر از این واسه هم کار پیدا میکنن و بقول خودمون نون تو سفره هم میذارن.

    بازم میگم مسلما" تجربه شخصی با ارزشترینه. اما کمک نرم افزاری هرگز راه تجربه شخصی رو نمیبنده. تا اینجاشم خیلی ها مدیون شما ها هستن که لطف کردین و راهنمایی کردین. حالا نظر مخالف و موافق زیاده این دلیل نمیشه کار به این حد مقدس و شرافتمندانه تون رو خودتون زیر سوال ببرین.
    آقا جون من- دایی جون من- شک نکن -کارت درست بوده و هست. من که خیلی استفاده کردم. حلالمون کن. نظر مخالف رو هم باید تحمل کرد- از بین بردن صورت مسئله هنر نیست.
    شاید یکی بگه هر چی اینجا گفتن غلطه. هم فرومی های عزیز یادمون باشه :"تجربه شخصی رو نمیشه به کل جامعه تعمیم داد". هر شخصی ظرفیت و شایستگی واستعداد و حتی شاید شانس خودشو داره. حالا بقولی مهاجرت و مسائلش فرمول که نیست.تجربه این فرد خاص در اون زمان خاص این بوده.
    بنظر من فیل مهاجرت رو باید تو روشنایی لمس کرد. این فیل نه همش دماغه نه همش گوشه و نه همش پا هست. فیل قصه ما همه چی داره. دیدگاههای جزئ نگر ممکنه ما رو منحرف کنه. بهتره همه ما بقول فرنگی ها: بیگ پیکچر رو ببینیم و دید کلی تری به ماجرا داشته باشیم. تو مهاجرت بعضی ها خیلی موفقن بعضی ها موفقن و بعضی ها نا موفق. برسی علل موفقیت و عدم موفقیت جامعه مهاجر ایرانی درکلگری هم میتونه یه موضوع توپ واسه تز دکترای جامعه شناسی باشه. کلی هم جای تحقیق داره. با خوندن چند تا نظر شخصی هم نمیشه قضاوت کرد. میشه پیش داوری.
    به هر حال صحبتی دارم با خانم دکتر مرجان عزیز به عنوان خالق و دایی جان عزیز به عنوان شاهرگ حیاتی این صفحه و بقیه عزیزانی که با به اشتراک گذاشتن دانش و تجربه تون به من و امثال من کمک کردین- (چه موافق و چه مخالف)-دستتونو میبوسم. همینطور که شما با کمک هاتون خواهان موفقیت ما بودین من هم برای تک تک شماها از صمیم قلب بهترین ها رو آرزو میکنم. وقت و اعصابی که اینجا گذاشتین رو حلالمون کنین. من که همیشه از شماها به نیکی یاد میکنم و امیدوارم هر وقت فکر میکنید نیازی بهتون هست محبتتون رو دریغ نکنید. لطفتون مستدام باشه و عزتتون پایدار.
    شما لطف دارید دوست عزیز.
    نه من همون دایی جان هستم اتفاقا اصلا هم عصبانی نیستم.
    ولی خیلی از مسائل در مهاجرت هست که باید شخصا تجربه بشن.
    ببین زمان ما اصلا این فوروم و این امکانات نبود و ما همه چیز رو مجبور بودیم خودمون تجربه کنیم.
    مثلا:
    در مورد همون بیمه ماشین که من گفتم براتون.
    میدونی من سه هزار دلار ضرر دادم تا یاد گرفتم که چجوری و از کجا باید بیمه بگیریم.
    من اصلا نمیگم که این فوروم بده.
    اتفاقا خیلی هم خوبه ولی نباید باعث بشه که شما نری و خودت تجربه نکنی. چون به راحتی جواب همه سوالاتت توی این فوروم هست.

  9. #449

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    نقل قول نوشته اصلی توسط daiejan نمایش پست ها
    شما لطف دارید دوست عزیز.
    نه من همون دایی جان هستم اتفاقا اصلا هم عصبانی نیستم.
    ولی خیلی از مسائل در مهاجرت هست که باید شخصا تجربه بشن.
    ببین زمان ما اصلا این فوروم و این امکانات نبود و ما همه چیز رو مجبور بودیم خودمون تجربه کنیم.
    مثلا:
    در مورد همون بیمه ماشین که من گفتم براتون.
    میدونی من سه هزار دلار ضرر دادم تا یاد گرفتم که چجوری و از کجا باید بیمه بگیریم.
    من اصلا نمیگم که این فوروم بده.
    اتفاقا خیلی هم خوبه ولی نباید باعث بشه که شما نری و خودت تجربه نکنی. چون به راحتی جواب همه سوالاتت توی این فوروم هست.
    شاید حالا "تجربه" هم نه، چون ممکنه خیلی هزینه بر باشه و مسلمن کسی نمی‌خواد دوستان در بدو ورود هزینه‌های کمرشکن رو متحمل بشن، اما به نظرم حداقل کاری که می‌شه کرد اینه که تا سوالی برامون پیش میاد نیایم و بپرسیم... باور کنید تو اکثر مواقع با نیم ساعت وقت گذاشتن و سرچ کردن نه تنها به جوابتون می‌رسید، بلکه با اصطلاح‌ها و کلمات مربوط به اون مسئله هم اشنا می‌شید و برای زبانتون هم خوبه
    مثلن این مسئله گواهینامه که من بارها و بارها شنیدم اصلش رو بیاریم؟ کپیش رو بیاریم؟ ترجمه کنیم؟ بین‌المللی کنیم؟
    اقلن در مورد BC که توی سایت ICBC و به زبان شیرین فارسی تمامش رو توضیح داده... حتی ویدئوهای به زبان فارسی هم داره که توش همه چیز رو توضیح داده.
    من به تجربه فهمیدم که این عادت "هلو برو تو گلو" رو اینجا باید کنار گذاشت... چون تو این جامعه‌ی جدید خیـــــــــــــــــــــلی چیزا با اونچه ما بهش عادت داریم فرق داره و تک‌تکش رو باید آسه‌آسه یاد بگیریم و جلو بریم... حتمن هم من و باقی دوستانی که تجربیات اندکی داریم اونا رو دراختیار بقیه می‌ذاریم که بتونن با تجربیات خودشون قیاس کنن یا حتی اگر ایراد و اشتباهی درش هست متوجه بشیم

  10. #450
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    ارسال‌ها
    88

    پیش فرض پاسخ : اطلاعات جامع در مورد استان آلبرتا

    نقل قول نوشته اصلی توسط daiejan نمایش پست ها
    شما لطف دارید دوست عزیز.
    نه من همون دایی جان هستم اتفاقا اصلا هم عصبانی نیستم.
    ولی خیلی از مسائل در مهاجرت هست که باید شخصا تجربه بشن.
    ببین زمان ما اصلا این فوروم و این امکانات نبود و ما همه چیز رو مجبور بودیم خودمون تجربه کنیم.
    مثلا:
    در مورد همون بیمه ماشین که من گفتم براتون.
    میدونی من سه هزار دلار ضرر دادم تا یاد گرفتم که چجوری و از کجا باید بیمه بگیریم.
    من اصلا نمیگم که این فوروم بده.
    اتفاقا خیلی هم خوبه ولی نباید باعث بشه که شما نری و خودت تجربه نکنی. چون به راحتی جواب همه سوالاتت توی این فوروم هست.
    موافقم
    خود من وقتی دوستام میخوان بهم سرویس بدن قبول نمیکنم. میگم خودم میرم.
    از ته SW میرم تا آخر NE یا SE برای خرید. 2بار ترن عوض میکنم 2 بار اتوبوس کلی وقت میذارم و خسته میشم و هزینه میدم. اما بقول فرنگی ها I explore the city
    اما همیشه میپرسم. کم هزینه ترین راه. ساده ترین روش و .... به شدت طرفدار کمک نرم افزاری هستم. تو چراغ روشن میکنی و من راهمو پیدا میکنم
    پاینده باشید

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •