صفحه 52 از 151 نخستنخست ... 2424344454647484950515253545556575859606162102 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 511 تا 520 , از مجموع 1502

موضوع: آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

  1. #511

    پیش فرض پاسخ : مدت زمان انتظار از CSQ تا مدیکال (کبک)

    من قبل از اینکه بیام کانادا خیلی اینجا پست میگذاشتم و پیپگیری میکردم . میدونم که همه منتظرین که کارتون درست بشه و بیاین ولی کانادا دقیقا اون چیزی که نصورش رو میکردم نیست . تازه کارت درست میشه و میای اینجا اول مشکلات و اعصاب خوردیهاست . کار پیدا کردن خیلی سخته . من نمیخوام کسیو ناامید کنم . اینجا خیلی خیلی خوبیهای خودشو داره . من اصلا پشیمون نیستم ولی اون انتظار 4 ساله خیلی شیرینتر بود از رسیدن بهش. واقعیتهای کانادا رو یباید خودتون بیاین و لمس کنین. اینجا ایرادات خاص خودش رو داره . اینجا همه میدونن که رو کارت خیلی نمیتونی حساب کنی و کلا امنیت شغلی نداری. این دیگه یه چیز واضحه. زرق و برق زندگی دز کانادا خیلی زیاده . مثلا یه چیزی که خلافش یهم ثابت شد این بود که اینهمه هی از ما رشته دیمند و غیر دیمند میخوان هی میگن بیمه داشته باش سابقه کار. اینا هیچکدومش اصلا بدرد نمیخوره . من نمیدونم اگه این رشته ها رو میخوان چرا واسه تازه مهاجرین کار اصلا نیست . چند سال طول میکشه تا کار مربوط به رشتت پیدا بشه. تازه من تورنتو هستم اینجا اوضاع کار خیلی بهتر از مونترال هست. کار منظورم کار درست و حسابیه . وگرنه کار تو کافی شاپ و رستوران و فروشنده و صندوقدار که مهارتی نمیخواد. اینارو فقط گفتم که با دید باز بیاین کانادا و یه دفعه تو ذوقتون نخوره دوستهای من. ای کاش ایران درست بود مجبور نمیشدیم بیایم اینور دنیا مهاجر باشیم. مهاجرت خیلی سختی داره... حالا خودتون میبینین.

  2. #512

    پیش فرض پاسخ : مدت زمان انتظار از CSQ تا مدیکال (کبک)

    نقل قول نوشته اصلی توسط montazerreal نمایش پست ها
    از همه دوستان قبلا عذر میخوام که این مطلبو اینجا مینویسم.یه جورایی درددل میکنم با شما هم دردا .اما با این اوضاعی که از اداره مهاجرت کانادا میبینم احساس بدی پیدا کردم به امر مهاجرت راستش فکر میکنم چه جوری باید به ما بگن شمارو (فارق از ملیت)نمیخواهیم؟همه فکرم اینه که وقتی این هفت خوان تموم شد و به سلامتی رفتیم اونجا چه رفتاری با ما میکنن ؟یکی از دوستانم 7 ساله سرمایه گذاری رفته کلی پول برده اونجا به2 تا کانادایی رو حقوق میده ولی هنوز تقاضای تابعیتشو قبول نمیکنن.این تاخیرها و سخت کردن پذیرش مهاجرین یک سیاست واضحه نه منفی بافی.من تصمیمم اینه که برم اقامتمو بگیرمو برگردم و بنا به شرایط برای تمدید اقامت رفت وامد کنم.قصدم از این نوشتار این بود که به نوع رفتاری که با ما میشه کمی کلی تر نگاه کنیم.والا من هم به خاطر هزینه های مالی و وقتی که برای اینکار گذاشتم دلم میخواد نتیجه بگیرم.
    "نمیشه یه پات اینور جوب باشه یه پات اونور جوب ، یه جایی میرسه که جوب گشاد میشه " از دیالوگ های فیلم گذشته اصغر فرهادی

  3. #513

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    سلام. نظر یک مهاجرایرانی پس از دوسال مهاجرت قابل تامل است ایشان مهندس الکترونیک هستند ودرایران یک شرک کامپیوتری دارند که ارتباط کاری مستقیم با آلمان دارد.
    " سالها پیش، همون موقع که به تازگی برای مهاجرت اقدام کرده بودیم، دوستی قدیمی (ایرانی) رو که سالها در کانادا زندگی و تحصیل کرده بود و به دلیل شغلی به آلمان مهاجرت دوباره کرده بود رو دیدم. از برنامه ام و از رویاهایی که داشتم گفتم. اگر چه خیلی از اونها برای اون قابل درک بود ولی وقتی از گفتگوی طولانی خسته شدیم، لیوان آبجوش رو با سلامتی بالا کشید و گفت: هر جا که روی آسمان همین رنگ است!!
    نمی دونم که این جمله از کدوم عمق ذهنش در اومد! ولی حالا من معنی این جمله رو در برداشت کنونی خودم از جامعه کانادا به شکلی که شرح می دم پیدا می کنم. (البته همیشه تاکید کردم که شناخت و برداشت های من در وبلاگ ممکنه در طول زمان بدلیل شناخت بیشتر و یا عوض شدن شرایط زندگیم مدام تغییر بکنه...)یکی از دلایلی که خیلی از ایرانی ها (یا شاید سایر مهاجرین...) به خاطر اون رنج و سختی مهاجرت رو به جون خریدن، بهتر شدن شرایطزندگی بوده. هم مادی و هم معنوی – هم اقتصادی و هم فرهنگی. ولی وقتی مهاجرت می کنن، از سطح اقتصادی و اجتماعی پایینتری زندگی دوباره رو شروع می کنن. با امید اینکه پس از مدتی نه تنها شرایط پایداری پیدا کنن بلکه به همون آرمان زندگی بهتر هم برسن. در این مدت، اونقدر درگیر مشکلات مختلف زندگی می شن و شاید سالها تلاش می کنن که نمی فهمن زمان حالشون (در واقع زمان "حال" شون) چطور گذشت. چطور چین و چروک پیری روی صورتشون نشست و چطور بزرگ شدن بچه هاشون رو ندیدن.......حالا در این کشاکش، بدلیل غریبه بودن در کشور جدید، مشغله و گرفتاری های اقتصادی، محیط شغلی غیر منطبق بر سابقه شخصیتی فرد، مشکل ارتباط کلامی و احساسی(زبان)، اختلافات بنیادی فرهنگی، امکان دسترسی و ارتباط با هسته ها و طبقه های ایده ال جامعه نیست. در واقع اون قشر فرهیخته که در چند پست قبلی در باره اش صحبت کردیم در مسیر زندگی مهاجر قرار نمی گیره. در واقع فرد به اون جامعه آرمانی که در ابتدا مد نظرش بود یا اصلا نمی رسه و یا خیلی دیر می رسه .... بنابراین ادغام در جامعه جدید برای نسل اول خیلی سخت، و دیرهنگام انجام می شه. به همین دلیل اکثر مهاجرین، مخصوصا مهاجرین به کانادا اجتماع همگون خودشونو تشکیل می دن و با هم معاشرت می کنن. این امر به وضوح و بی هیچ پرده پوشی در جامعه چینی ها، هندی ها، پاکستانی ها و .... مشاهده می شه. از اونجایی که اکثر ما ایرانی ها به باسن مبارکمون می گیم دنبال من نیا بو می دی.... به ظاهر این جامعه بازتر از بقیه هست. مثلا ایرانی ها کمتر از ملل دیگه در قید لباس ملی شون هستن (البته ما ایرانی ها لباس ملی اصلا نداریم...) و یا به راحتی بیشتری در مراسم فرهنگی یا مذهبی غیر از ملت خودشون شرکت می کنن یا از غذاهای ملل مختلف می خورن ...بنابراین محیط اطراف شخص همون هست که قبل از مهاجرت بود. چرا که خودش هم جزئی از همون جامعه هست با همون خصوصیات و چالش های فرهنگی که در اجتماع قبلی داشت... ممکنه به اجبار قانون رانندگی بهتری داشته باشه، شاید یادگرفته باشه که نوبت رو چطوری رعایت کنه ولی به سختی می تونین ایرانی پیدا کنین که در ایران اهل مطالعه کتاب نبوده ولی در اینجا خصلت خوب کتاب خوانی رو از جامعه به ظاهر پیشرفته تر گرفته باشه. در مورد عادت های مهمانی رفتن (بعد از ساعت 9 شب برای حفظ کلاس!!)، مهمانی دادن ( تعدد و تنوع غذاهای غیر ضروری)، غیبت و چشم و هم چشمی .....حرف زیاده ولی نمی گم چون بحث منحرف می شه!! همچنین به دلیل کوچک بودن و محدودتر بودن بازار فرهنگی و هنری، آثار فرهنگی عمیق و روشنفکرانه (!!) معدودتری رو در سطح این جامعه می بینی و بیشتر محصولات فرهنگی، هنری سطحی مطرح هستن که برای تولید اونها سرمایه گذاری و هزینه مادی و معنوی کمتری شده و آماده توزیع برای مخاطبین بیشتری هستن.نتیجه ای که شرایط فوق تحمیل می کنه اینه که اگر شخص خودش فرهیخته نباشه بسیار بعیده که با تعویض جامغه اطراف بتونه خودش رو بالا بکشه. البته غیرممکن نیست و کمک بسیاری برای موفقیت نسل بعدی هست ولی درحالت معمول و متداول نتیجه همان جمله می شه که " به هر جا که روی آسمان همین رنگ است"

    CIO: May 2010 ,F1: Oct 2010 ,F2:March 2011 , In process:Apr 2012 ,Medical:October 2013 ,Pass request: Feb 2013

  4. #514
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    ارسال‌ها
    845

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    " به هر جا که روی آسمان همین رنگ است"
    با این موافقم که اختلاط با جامعه جدید برای خیلی ها کار آسونی نخواهد بود.
    ولی در مورد آسمون، تو ونکوور که (وقتی ابری نیست) آبیه شفافه، و ته آسمون مناظر زیبا و کوههای پر درخت رو مثل آیینه ببینی، به نظر من که اصلا با آسمان اغلب آلوده تهران یه رنگ نیست
    Culture lives in everything we do

  5. #515
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatfat نمایش پست ها
    سلام. نظر یک مهاجرایرانی پس از دوسال مهاجرت قابل تامل است ایشان مهندس الکترونیک هستند ودرایران یک شرک کامپیوتری دارند که ارتباط کاری مستقیم با آلمان دارد.
    " سالها پیش، همون موقع که به تازگی برای مهاجرت اقدام کرده بودیم، دوستی قدیمی (ایرانی) رو که سالها در کانادا زندگی و تحصیل کرده بود و به دلیل شغلی به آلمان مهاجرت دوباره کرده بود رو دیدم. از برنامه ام و از رویاهایی که داشتم گفتم. اگر چه خیلی از اونها برای اون قابل درک بود ولی وقتی از گفتگوی طولانی خسته شدیم، لیوان آبجوش رو با سلامتی بالا کشید و گفت: هر جا که روی آسمان همین رنگ است!!
    نمی دونم که این جمله از کدوم عمق ذهنش در اومد! ولی حالا من معنی این جمله رو در برداشت کنونی خودم از جامعه کانادا به شکلی که شرح می دم پیدا می کنم. (البته همیشه تاکید کردم که شناخت و برداشت های من در وبلاگ ممکنه در طول زمان بدلیل شناخت بیشتر و یا عوض شدن شرایط زندگیم مدام تغییر بکنه...)یکی از دلایلی که خیلی از ایرانی ها (یا شاید سایر مهاجرین...) به خاطر اون رنج و سختی مهاجرت رو به جون خریدن، بهتر شدن شرایطزندگی بوده. هم مادی و هم معنوی – هم اقتصادی و هم فرهنگی. ولی وقتی مهاجرت می کنن، از سطح اقتصادی و اجتماعی پایینتری زندگی دوباره رو شروع می کنن. با امید اینکه پس از مدتی نه تنها شرایط پایداری پیدا کنن بلکه به همون آرمان زندگی بهتر هم برسن. در این مدت، اونقدر درگیر مشکلات مختلف زندگی می شن و شاید سالها تلاش می کنن که نمی فهمن زمان حالشون (در واقع زمان "حال" شون) چطور گذشت. چطور چین و چروک پیری روی صورتشون نشست و چطور بزرگ شدن بچه هاشون رو ندیدن.......حالا در این کشاکش، بدلیل غریبه بودن در کشور جدید، مشغله و گرفتاری های اقتصادی، محیط شغلی غیر منطبق بر سابقه شخصیتی فرد، مشکل ارتباط کلامی و احساسی(زبان)، اختلافات بنیادی فرهنگی، امکان دسترسی و ارتباط با هسته ها و طبقه های ایده ال جامعه نیست. در واقع اون قشر فرهیخته که در چند پست قبلی در باره اش صحبت کردیم در مسیر زندگی مهاجر قرار نمی گیره. در واقع فرد به اون جامعه آرمانی که در ابتدا مد نظرش بود یا اصلا نمی رسه و یا خیلی دیر می رسه .... بنابراین ادغام در جامعه جدید برای نسل اول خیلی سخت، و دیرهنگام انجام می شه. به همین دلیل اکثر مهاجرین، مخصوصا مهاجرین به کانادا اجتماع همگون خودشونو تشکیل می دن و با هم معاشرت می کنن. این امر به وضوح و بی هیچ پرده پوشی در جامعه چینی ها، هندی ها، پاکستانی ها و .... مشاهده می شه. از اونجایی که اکثر ما ایرانی ها به باسن مبارکمون می گیم دنبال من نیا بو می دی.... به ظاهر این جامعه بازتر از بقیه هست. مثلا ایرانی ها کمتر از ملل دیگه در قید لباس ملی شون هستن (البته ما ایرانی ها لباس ملی اصلا نداریم...) و یا به راحتی بیشتری در مراسم فرهنگی یا مذهبی غیر از ملت خودشون شرکت می کنن یا از غذاهای ملل مختلف می خورن ...بنابراین محیط اطراف شخص همون هست که قبل از مهاجرت بود. چرا که خودش هم جزئی از همون جامعه هست با همون خصوصیات و چالش های فرهنگی که در اجتماع قبلی داشت... ممکنه به اجبار قانون رانندگی بهتری داشته باشه، شاید یادگرفته باشه که نوبت رو چطوری رعایت کنه ولی به سختی می تونین ایرانی پیدا کنین که در ایران اهل مطالعه کتاب نبوده ولی در اینجا خصلت خوب کتاب خوانی رو از جامعه به ظاهر پیشرفته تر گرفته باشه. در مورد عادت های مهمانی رفتن (بعد از ساعت 9 شب برای حفظ کلاس!!)، مهمانی دادن ( تعدد و تنوع غذاهای غیر ضروری)، غیبت و چشم و هم چشمی .....حرف زیاده ولی نمی گم چون بحث منحرف می شه!! همچنین به دلیل کوچک بودن و محدودتر بودن بازار فرهنگی و هنری، آثار فرهنگی عمیق و روشنفکرانه (!!) معدودتری رو در سطح این جامعه می بینی و بیشتر محصولات فرهنگی، هنری سطحی مطرح هستن که برای تولید اونها سرمایه گذاری و هزینه مادی و معنوی کمتری شده و آماده توزیع برای مخاطبین بیشتری هستن.نتیجه ای که شرایط فوق تحمیل می کنه اینه که اگر شخص خودش فرهیخته نباشه بسیار بعیده که با تعویض جامغه اطراف بتونه خودش رو بالا بکشه. البته غیرممکن نیست و کمک بسیاری برای موفقیت نسل بعدی هست ولی درحالت معمول و متداول نتیجه همان جمله می شه که " به هر جا که روی آسمان همین رنگ است"

    به نکات جالبی اشاره کردید، بعضیهاش واقعا جای تامل داره. اما من چند تا سوال دارم
    1- آیا از اونایی که اینجا مهاجرت کردن، کسی میتوانست وضعیت بهتری در ایران نسبت به آنچه که الان داره داشته باشه؟
    2- آیا فردی که هنوز مهاجرت نکرده و دارای وضعیت مالی خوبی هست نسبت به فردی که مهاجرت کرده و وضعیت مالی معمولی در اینجا داره در آرامش بیشتری هست؟
    3- آیا نمیشه احساس خوشبختی کرد بدون اینکه وضعیت مالی خوبی داشته باشیم؟
    4- آیا چین و چروک فردی که در اینجا زندگی کرده و واقعیاتی رو شخصا حس کرده (چه بد چه خوب) با چین و چروک فردی که در کشور خودش مونده دارای ارزش یکسانی هست؟
    5- برای یک فردی که میخواهد از صفر شروع کند به نظر شما اینجا بهتر است یا ایران؟
    6- و سوالات بسیاری که ....
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  6. #516

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    سلام دوست عزیز . ممنون از سوالاتی که مطرح کردید. واقعیت اینه که قبل از اقدام برای مهاجرت تا بحال(چند سال) سعی کردم با جستجو و تحقیق به جواب این سوالها برسم. ظاهرا همه جوابها بستگی به هدف و نحوه تفکر آدمها دارد. چندین وبلاگ از مهاجران قدیمی و جدید را مطالعه میکنم بعضی سوالها را هم میپرسم . درمورد سوال اول اکثرا معتقدند که وضعیت مالیشان در ایران بهتر بوده شغل بهتر درآمد بالاتر هزینه کمتر ومحل سکونت بهتری درمقایسه با کانادا داشته اند. درمورد سوال دوم اغلب رضایت و آرامش فرزندانشان را دلیل ادامه مسیر اظهار میکنند نه رضایت و آرامش خودشان .اینکه میشه بدون وضعیت مالی خوب احساس آرامش کرد یا نه کاملا به عقاید شخصی مربوط میشود مثل همان موضوع قدیمی " علم بهتر است یا ثروت ؟ " دوست عزیز شخصا از تجربه و تلاش درمسیرهای جدید ابایی ندارم دربدترین حالت هم از اینکه بجای نشستن و افسوس خوردن برای رسیدن به زندگی بهتر یا آرامش بیشتر تلاش کردم راضی خواهم بود.
    ایکاش از تجربه ونظرات خودتان هم مینوشتید البته از راهنماییهای ارزشمندتون در تاپیکهای دیگربهره بردم.
    CIO: May 2010 ,F1: Oct 2010 ,F2:March 2011 , In process:Apr 2012 ,Medical:October 2013 ,Pass request: Feb 2013

  7. #517
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zini_zinparast نمایش پست ها
    به نکات جالبی اشاره کردید، بعضیهاش واقعا جای تامل داره. اما من چند تا سوال دارم
    1- آیا از اونایی که اینجا مهاجرت کردن، کسی میتوانست وضعیت بهتری در ایران نسبت به آنچه که الان داره داشته باشه؟
    2- آیا فردی که هنوز مهاجرت نکرده و دارای وضعیت مالی خوبی هست نسبت به فردی که مهاجرت کرده و وضعیت مالی معمولی در اینجا داره در آرامش بیشتری هست؟
    3- آیا نمیشه احساس خوشبختی کرد بدون اینکه وضعیت مالی خوبی داشته باشیم؟
    4- آیا چین و چروک فردی که در اینجا زندگی کرده و واقعیاتی رو شخصا حس کرده (چه بد چه خوب) با چین و چروک فردی که در کشور خودش مونده دارای ارزش یکسانی هست؟
    5- برای یک فردی که میخواهد از صفر شروع کند به نظر شما اینجا بهتر است یا ایران؟
    6- و سوالات بسیاری که ....
    نقل قول نوشته اصلی توسط fatfat نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز . ممنون از سوالاتی که مطرح کردید. واقعیت اینه که قبل از اقدام برای مهاجرت تا بحال(چند سال) سعی کردم با جستجو و تحقیق به جواب این سوالها برسم. ظاهرا همه جوابها بستگی به هدف و نحوه تفکر آدمها دارد. چندین وبلاگ از مهاجران قدیمی و جدید را مطالعه میکنم بعضی سوالها را هم میپرسم . درمورد سوال اول اکثرا معتقدند که وضعیت مالیشان در ایران بهتر بوده شغل بهتر درآمد بالاتر هزینه کمتر ومحل سکونت بهتری درمقایسه با کانادا داشته اند. درمورد سوال دوم اغلب رضایت و آرامش فرزندانشان را دلیل ادامه مسیر اظهار میکنند نه رضایت و آرامش خودشان .اینکه میشه بدون وضعیت مالی خوب احساس آرامش کرد یا نه کاملا به عقاید شخصی مربوط میشود مثل همان موضوع قدیمی " علم بهتر است یا ثروت ؟ " دوست عزیز شخصا از تجربه و تلاش درمسیرهای جدید ابایی ندارم دربدترین حالت هم از اینکه بجای نشستن و افسوس خوردن برای رسیدن به زندگی بهتر یا آرامش بیشتر تلاش کردم راضی خواهم بود.
    ایکاش از تجربه ونظرات خودتان هم مینوشتید البته از راهنماییهای ارزشمندتون در تاپیکهای دیگربهره بردم.
    اما جوابهای من به سوالاتی که مطرح کردم
    1- به راحتی با یه حساب سر انگشتی می توان متوجه شد که کسی که اینجا شغل جنرال انجام میده وضعیتش از یک کارمند در مملکت خودمون بهتره. اینجا دانشجو پول میگیره اونجا ....، اینجا با شغل تخصصی میتوانید خانه، ماشین و... بخرید اونجا ...، اینجا که میرید خرید میبینید که یه دفعه به جنسی 90 درصد تخفیف خورده اما اونجا ....اینجا ... اونجا ....
    2- بگذارید سوالم رو اینطوری مطرح کنم، کجا استرس زندگی بیشتره؟ اینجا یا اونجا؟
    3- جواب این بلی هست. چه بسیاری از افراد در ایران با بدترین وضعیت مالی، احساس خوشبختی میکنند و چه بسیاری از افراد هستند در اینجا با بهترین وضعیت مالی احساس خوشبختی نمیکنند. پس داشتن وضعیت مالی خوب شرط کافی و یا حتی در بسیاری از مواقع شرط لازم نیست.
    4- در جواب: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی!!
    5- جواب این سوال رو من با توجه به آنچه که تا الان دیدم میگم. اینجا بهتره چون سریعتر میتونه به وضعیت پایدار برسه تا اینکه در ایران زندگی کنه. ما در ایران از صفر شروع کردیم و 7 سال طول کشید تا پایدار بشیم البته با داشتن 3 شغل!!! به نظر شما اگر این زمان رو من اینجا میگذاشتم وضعیتم بهتر نبود؟ با توجه به آنچه که در اطرافم میبینم جواب بلی هست
    شاید کلا اشتباه باشه که ما داریم همش کانادا رو با ایران مقایسه میکنیم چون اینجا هم مدینه فاضله نیست
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  8. #518
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mina7 نمایش پست ها
    با این موافقم که اختلاط با جامعه جدید برای خیلی ها کار آسونی نخواهد بود.
    ولی در مورد آسمون، تو ونکوور که (وقتی ابری نیست) آبیه شفافه، و ته آسمون مناظر زیبا و کوههای پر درخت رو مثل آیینه ببینی، به نظر من که اصلا با آسمان اغلب آلوده تهران یه رنگ نیست
    تازه زمینشم کلی فرق داره! :P
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  9. #519
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    ارسال‌ها
    845

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط pimi810 نمایش پست ها
    تازه زمینشم کلی فرق داره! :P
    اتفاقا اول اومدم بگم شاید آسمونش یه رنگ باشه ولی زمینش فرق داره، بعد دیدم اتفاقا آسمونش هم یه رنگ نیست!
    Culture lives in everything we do

  10. #520
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    ارسال‌ها
    7

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    اگر به مهاجرت به عنوان پلن بی نگاه نکنیم، اون موقع همه چی خیلی خوب پیش میره

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •