صفحه 54 از 151 نخستنخست ... 4444546474849505152535455565758596061626364104 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 531 تا 540 , از مجموع 1502

موضوع: آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

  1. #531
    Senior Member Context آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    رشته و دانشگاه
    Living in Toronto
    ارسال‌ها
    555

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    من تا حال کانادا نبودم؛ ولی چندین کشور اروپایی و اسیایی رفتم و زندگی کردم. الان توی کوچه، توی تهران، یه دعوای حسابی شده....، تلویزیون رو روشن کردم، صدای جیغ و داد میاددد.... یاد روزایی افتادم که خارج از اینجا بودم، حتی یک مورد هم حتی دعوای لفظی ندیدم (حتی یه مورد)، شاید خیلی کوچیک به نظر بیاد، ولی به نظرم این چیزا هم روی کیفیت زندگی و آرامش تاثیر داره.

    به قول این دوستمون "تمام مشکلات پیش رومون رو مثل یه تفریح حس می کنم که باید بگذره حالا چه زود چه دیر. کلا انگار خواب هستم و دارم خواب میبینم. خوابی که تنها چیزی که درش وجود نداره استرس هست!!!"... ولی مشکلات توی ایران، مثل یه خواب نیست، تفریح نیست... آزار دهنده است... دوستان اونور نشین، قدر آرامششون رو بدونن، بعد از مدتی دوری از ایران، ممکنه از خاطرتون رفته باشه این معضلات و چیزای خوبش مثل دور هم جمع شدن و چلوکباب خاطرتون باشه، همونطوری که از یاد من رفت و برگشتم!!!

  2. #532
    ApplyAbroad Hero anihoo آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    ارسال‌ها
    1,695

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zini_zinparast نمایش پست ها
    ببینید رضایت از زندگی یه چیز نسبی هست. برای روشن شدن قضیه تنها کافی هست که به سوالات زیر پاسخ بدید
    1- کسی که اینجا کار جنرال داره، اما موقعیت شغلی بهتری در ایران داشت. چرا بر نمیگرده؟
    2- چرا خیلیها حاضرند اینجا بیکار باشند اما برنگردند؟
    3- چرا برخی ها که بهترین شغل و درامد رو دارند (چه در ایران یا اینجا ) از زندگی خودشون راضی نیستند؟
    4- چرا خیلیها (چه در اینجا و چه در ایران) که درآمد پایین و یا شغل سختی دارند از زندگی خودشان احساس رضایت و خوشبختی می کنند؟
    جواب همه اینها به دو چیز بر میگرده 1- احساس رضایت و خوشبختی یه احساس نسبی هست. 2- این احساس به در درون انسانها است نه در شغل، یا محل زندگی یا .... البته همه این موارد کمک میکنه برای داشتن چنین حسی اما ....
    کاملا درسته. رضایت شغلی خیلی مهمه ولی رضایت شغلی در مورد همه یه جور نیست. من رفتگر میشناسم که با شغلش حال میکنه. آواز میخونه و با درختها حرف میزنه و لذت میبره.... ماهیگیر میشناسم عاشق ماهیگیریه و به نظرش بهترین شغل دنیاست. لذت میبره به قدری که من بهش غبطه میخورم .... آدم میشناسم عاشق اینه که پشت دخل مغازه بایسته و خرید مردم رو حساب کنه....
    آدم میشناسم که تمام زندگیش باغبونیه و لذت میبره در صورتی که یه زمانی مهندس بوده.
    و خیلیها رو هم میشناسم که عاشق شغلشون نیستن ولی مشکلی ندارن و از زندگیشون لذت میبرن...
    هنر اونه که بتونی با شرایط مختلف از زندگی لذت ببری نه اینکه منتظر باشی شرایط دلخواه فراهم بشه.
    به هرکجا که روی آسمان به رنگ شیشه های عینکی ست که به چشم زده ای.

    Landing :2014



  3. #533
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    1,946

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Context نمایش پست ها
    من تا حال کانادا نبودم؛ ولی چندین کشور اروپایی و اسیایی رفتم و زندگی کردم. الان توی کوچه، توی تهران، یه دعوای حسابی شده....، تلویزیون رو روشن کردم، صدای جیغ و داد میاددد.... یاد روزایی افتادم که خارج از اینجا بودم، حتی یک مورد هم حتی دعوای لفظی ندیدم (حتی یه مورد)، شاید خیلی کوچیک به نظر بیاد، ولی به نظرم این چیزا هم روی کیفیت زندگی و آرامش تاثیر داره.

    به قول این دوستمون "تمام مشکلات پیش رومون رو مثل یه تفریح حس می کنم که باید بگذره حالا چه زود چه دیر. کلا انگار خواب هستم و دارم خواب میبینم. خوابی که تنها چیزی که درش وجود نداره استرس هست!!!"... ولی مشکلات توی ایران، مثل یه خواب نیست، تفریح نیست... آزار دهنده است... دوستان اونور نشین، قدر آرامششون رو بدونن، بعد از مدتی دوری از ایران، ممکنه از خاطرتون رفته باشه این معضلات و چیزای خوبش مثل دور هم جمع شدن و چلوکباب خاطرتون باشه، همونطوری که از یاد من رفت و برگشتم!!!
    من نمي خوام اصلا در مورد خوب بودن يا بد بودن اينجا نظر بدم چون ديگه به اين نتيجه رسيدم كسي كه فكر مهاجرت به ذهنش ميافته ديكه اين مثل خوره تو زندگيشه تا خودش بياد و از نزديك هم نبينه ,همه چيز را خوب ميبينه، كما اين كه در مورد خود ماهم همين طور بود. فقط نكته اي كه هست اينه كه اينجا هم يك قسمت از كره خاكيه كه توش همه اتفاق ها ميافته . اينجا هم خيابانهاش چاله داره. اينجا هم مردمش وقتي از سر كار برميگردن خسته ان و بيحوصله و هزار تا چيز ديگه كه واقعا هر كسي بايد خودش بياد و ببينه .
    ویرایش توسط newapplicant : August 15th, 2013 در ساعت 06:19 PM

  4. #534

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    یه دوستی اینجا از وبلاگی پستی گذاشته که زیاد بی ارتباط با بحث نیست و فکر کنم جاش تو این تاپیک باشه. شاید جواب این چراها رو تو صحبتاش بتونیم پیدا کنیم.

  5. #535
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    بله. مواردی که ایشون در وبلاگشون در مورد کار و برخی موارد دیگر نوشتن عین واقعیت هست. اما
    1- تمام مشکل ایشان این بوده که کار نداشتند. خوب اگر این مشکل به گونه ای حل بشه دیگر به قول خودشون بهشت خواهد شد.
    2- بدلیل اینکه هنوز کار مورد نظر خود را پیدا نکردند فقط نیمه خالی لیوان رو میبینند البته شاید هم حق دارند و اگر من جای ایشان بودم بدتر از این مینوشتم
    3- تمام آنچه که نوشته شده به صورت مطلق است آیا بهتر نبود که ایشان مواردی را که ذکر می کردند به صورت نسبی با کشور خودمون مقایسه می کردند. مسلما در این دنیا شما نمیتوانید مدینه فاضله گیر بیارید!!!
    4- در خیلی از مواقع خود مثبت نگاه کردن باعث میشه که کائنات به کمک انسان بیاد و سریع شغل پیدا کنه. مثالش همین دوستانی که آب شربشون فرق میکنه با ماها(در مورد آب شرب دوستان به صفحات قبل مراجعه کنید)!!!
    5- در مورد اینکه وضعیت دانشجویان در ابتدا بهتر هست من قبلا در تاپیک آلبرتا چیزایی نوشتم و کاملا موافق هستم اما فکر کنم در دراز مدت وضعیت مهاجرها بهتر خواهد بود.
    6- متاسفانه در خیلی از مواقع بسیاری از افراد به این دلیل مهاجرت می کنند که یا از مشکلاتی که داشتن فرار کنند یا در پیش خودشون اینجا رو به عنوان بهشتی در نظر می گیرن که فاقد هرگونه مشکل هست. این دیدگاه سبب میشه که فرد وقتی که میاد اینجا شوکه بشه و کلا دچار یاس و نامیدی بشه (البته نمیگم همه. برخی از افراد)
    7- نکته آخر اینکه وقتی میگیم فرد باید از صفر شروع کنه یعنی واقعا از صفر شروع کنه صفر یعنی شغلی مثل پیتزا دلیوری و یا .... صفر یعنی اینکه به جای خریدن موبایل پلندار، خریدن موبایل پریپید با کمترین هزینه. صفر یعنی قانع شدن به کمترینها. صفر یعنی ایجاد ارتباط و دوستی با دیگران از نو. صفر یعنی پذیرفتن واقعیات این جامعه و وفق دادن خود با شرایط. صفر یعنی سر و کله زدن با مشکلاتی که .... صفر یعنی ....
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  6. #536

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    QUOTE=zini_zinparast;1326245]بله. مواردی که ایشون در وبلاگشون در مورد کار و برخی موارد دیگر نوشتن عین واقعیت هست. اما
    1- تمام مشکل ایشان این بوده که کار نداشتند. خوب اگر این مشکل به گونه ای حل بشه دیگر به قول خودشون بهشت خواهد شد.
    2- بدلیل اینکه هنوز کار مورد نظر خود را پیدا نکردند فقط نیمه خالی لیوان رو میبینند البته شاید هم حق دارند و اگر من جای ایشان بودم بدتر از این مینوشتم
    3 ....[/QUOTE]


    صفر که هیچ از زیر صفر باید شروع کنید. بحث اصلی هم همین کاره. حالا پسر عموی خاله همسایه مون مهندس بوده الان فلان کارو می کنه و خیلی هم خوشحاله در مورد همه صدق نمی کنه. شما گفتی حس رضایت و آرامش زیادی تو دلتون هست بعد از این چند ماه کوتاه و اگه حقوق دانشجو رو نداشتم با کار جنرال هم همین رضایت رو داشتم. ولی نظر من اینه که کار جنرال این رضایت رو نمیاره وگرنه بحث سر مقایسه اینجا و ایران و چرا برنمیگردی و ... نیست.
    متاسفانه تا یکسری واقعیات میاد گفته میشه همه میگن چرا برنمیگردی بخاطر همین هم تنها افراد خیلی کمی رغبت نوشتن تجربیاتشون رو دارن.
    فکر کنم بحث تموم بشه بهتره.

  7. #537

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط nima2147 نمایش پست ها
    QUOTE=zini_zinparast;1326245]بله. مواردی که ایشون در وبلاگشون در مورد کار و برخی موارد دیگر نوشتن عین واقعیت هست. اما
    1- تمام مشکل ایشان این بوده که کار نداشتند. خوب اگر این مشکل به گونه ای حل بشه دیگر به قول خودشون بهشت خواهد شد.
    2- بدلیل اینکه هنوز کار مورد نظر خود را پیدا نکردند فقط نیمه خالی لیوان رو میبینند البته شاید هم حق دارند و اگر من جای ایشان بودم بدتر از این مینوشتم
    3 ....


    صفر که هیچ از زیر صفر باید شروع کنید. بحث اصلی هم همین کاره. حالا پسر عموی خاله همسایه مون مهندس بوده الان فلان کارو می کنه و خیلی هم خوشحاله در مورد همه صدق نمی کنه. شما گفتی حس رضایت و آرامش زیادی تو دلتون هست بعد از این چند ماه کوتاه و اگه حقوق دانشجو رو نداشتم با کار جنرال هم همین رضایت رو داشتم. ولی نظر من اینه که کار جنرال این رضایت رو نمیاره وگرنه بحث سر مقایسه اینجا و ایران و چرا برنمیگردی و ... نیست.
    متاسفانه تا یکسری واقعیات میاد گفته میشه همه میگن چرا برنمیگردی بخاطر همین هم تنها افراد خیلی کمی رغبت نوشتن تجربیاتشون رو دارن.
    فکر کنم بحث تموم بشه بهتره.
    چرا تموم بشه؟
    اول اینکه بحثی نیست و همه دارن دیدگاهشون رو در مورد مهاجرت می‌گن و من خودم به شخصه قبل از اومدن از خوندن این نقطه نظرها و طرز نگاه‌های مختلف خیلی خیلی کمک گرفتم
    بعدم هم اینکه، به نظر من وضعیت ایشون به این سادگی هم نیست... باید وبلاگشون رو از اول بخونید تا با نوع مشکلاتی که تجربه کردن آشنا بشید... من که بهش حق می‌دم

    در مورد کار جنرال، چیزی که هست اینه که اگر بخوای به عنوان شغل دائمی بهش نگاه کنی، بله، نه تنها رضایت‌بخش نیست، بلکه برای ماها که اکثرن با وضعیت متوسط رو به خوب اومدیم ممکنه خیلی هم تحقیرکننده به نظر بیاد، اما اگر به عنوان یه دستاویز بهش نگاه کنیم که قراره تا پیدا کردن کار اصلیمون وسیله‌ی امرار معاشمون باشه تا از پس‌اندازمون نخوریم، می‌تونه خیلی هم روحیه‌بخش و کمک‌کننده باشه، فقط باید حواسمون باشه که تو این کار جنرال اینقدر جانیفتیم و احساس امنیت نکنیم که کار اصلی رو بی‌خیال بشیم و یهو به خودمون بیایم ببینیم 15 ساله کشیر موندیم
    من خودم وقتی کار پیدا کردم نه تنها پس‌اندازمون رو به ته‌کشیدن بود، بلکه یه سری هم از ایران برامون دوباره پول فرستاده بودن، اما اینقدر به اینکه جوینده یابنده‌ست معتقد بودم که پیدا کردن کار رو یه Fact می‌دونستم، نه اینکه آیا بشه؟ آیا نشه؟
    حالا دوستان شوخی می‌کنن و هی به آب شرب ولایت ما گیر می‌دن
    ولی باور کنید من ایمان دارم تا اینجا اگر موفقیتی هم داشتم، همین داشتن روحیه‌ی مثبت اولین و مهمترین دلیلش بوده

    در ادامه هم دو تا عکس از ونکوور براتون می‌ذارم، منتها این‌ها توی مسیر من به سرکار و یکی هم از محل کارمه، جاهای دورتر و روستائی‌ترش (!) رو هنوز وقت نشده برم
    هواش هم برعکس 2 ماه گذشته که یه قطره بارون ندیدیم و دیگه داشتیم افسرده می‌شدیم، ابری و خنکه و آفتابی نیست!

    IMAG0001.jpg

    IMAG0002.jpg

  8. #538
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    ارسال‌ها
    845

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط nima2147 نمایش پست ها
    متاسفانه تا یکسری واقعیات میاد گفته میشه همه میگن چرا برنمیگردی بخاطر همین هم تنها افراد خیلی کمی رغبت نوشتن تجربیاتشون رو دارن.
    البته من با شما موافقم که مثل همه جای دنیا، اینجا هم حرف اول رو کار و درآمد می زنه و با اینکه خیلی ها کار جنرال رو انجام می دن، اما برای خیلی ها این کار جنرال زندگی رو سخت میکنه (یا به قول یه آقایی نگید جنرال و سوروایوال، بگید ترنزیشنال که بار مثبت تری داره)
    اینجا اوضاع خیلی بده، الان اونهایی که برای خودشون یک بهشت تصور کرده اند، به من نگن اِ... ناراحتی، پاشو برگرد بیا گلستان، این قدر هم غر نزن؛ نه وقتی بری دیگه رفتی، برگشتن یک اشتباه مضاعفه، یعنی تضییع سرمایه گذاری چندین ساله عمرت، یعنی این که همیشه تا آخر عمر حسرت بخوری چرا لااقل 3 سال رو مقاومت نکردی، یعنی این که باید سرکوفت این و اون رو تحمل کنی که اِ... رفتید دست از پا درازتر برگشتید؟ از اولش هم معلوم بود شما این کاره نیستید و هزار جور سرکوفت دیگه. به علاوه این که عملاً با مهاجرت شغلت رو هم از دست دادی و ای بابا... داستان بدتر از این هاست.
    اما در مورد بحثی که نویسنده اون وبلاگ در انتها آورده بود می خواستم چندتا نکته رو بگم. اساس مهاجرت دستیابی به زندگی بهتر و رضایت بیشتر از زندگیه، حالا نویسنده این متن از اینجا ناراضیه اما بازگشت رو تضییع عمر میدونه...یعنی وقتی یه کاری رو شروع کردی، حتی اگه نتیجه اش منفی بود، باید ادامه بدی چون شروعش کردی؟!
    اگه اوضاع اینجا خیلی بده چرا باید در آینده افسوس خورد که چرا 3 سال نموندی؟ آدم پاسپورت یه جاییکه خیلی بده رو برای چی میخواد؟ یا آیا منطقیه که یک عمر با سختی زندگی کنه فقط برای نشنیدن حرف این و اون؟ به نظر من این که آدم به خاطر حرف دیگران سختی بکشه تضییع عمره.
    کلا نمی دونم چرا به "برنمی گردی" به عنوان یه ناسزا یا یه واژه خصومت آمیز نگاه میشه، در حالیکه این میتونه یکی از انتخاب هایی باشه که گاهی بهترین انتخابه.
    البته خیلی خوبه که اگه کسی میتونه با برنامه ریزی در اینجا آینده روشنی رو برای خودش متصور بشه، سختی های اول راه رو تحمل بکنه، اما کسی که میگه ایران از اینجا بهتره نمی دونم چه اصراریه که بمونه؟ مثلا من میلیونری می شناسم که اینجا با فلایر پخش کردن و شب کاری در رستوران شروع کرده، ولی به قول شما همه نمی تونن یا نمیخوان اینطوری باشن.
    قبل از اومدن یکی از آپشن های پر رنگ من همین بود، چرا که این احتمال رو می دادم که ایران رو به کانادا ترجیح بدم، یا اصلا تحمل سختی هاش برام قابل تحمل نباشه، یا هر چیز دیگه ای که ضدیت داره با هدف اصلی مهاجرت یعنی رسیدن به رندگی بهتر.
    Culture lives in everything we do

  9. #539
    Senior Member fanta آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    ارسال‌ها
    597

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    متاسفانه نمیشه گفت یه جا سفید سفید و یه جای دیگه سیاه سیاه است و همین موضوع تصمیم گیری برای موندن یا برگشتن رو مشکل میکنه . بنظر من هر کدوم از افرادی که مهاجرت میکنند یک کیس منحصر به فرد محسوب میشن و واقعا نمیشه یک نسخه رو برای همه تعمیم داد
    (به قول اینجایی ها Walk a mile in my shoes )
    اگر یکی از دو کفه ترازو خیلی سنگینتر از اون یکی باشه تصمیم گیری به مراتب راحت تر خواهد بود.

  10. #540
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    رشته و دانشگاه
    Master of Computer Engineering - Senior Software Developer
    ارسال‌ها
    653

    پیش فرض پاسخ : آیا مهاجرت به کانادا کار درستی است؟

    نظر دادن در مورد زندگی دیگران خیلی کار سختیه و تا شرایط دقیق طرف رو ندونیم به نظرم اصلا نباید در موردش صحبت کنیم. هدف من از نوشتن این پست، فقط و فقط شرایط و احساس خودمه:

    - من اینجا یعنی کانادا رو واقعا دوست دارم و این احساس از روز اول ورودم به این کشور باهام بود و ربطی به این نداشت که کار دارم یا نه؟ و چه نوع کاری دارم
    - دلیل اومدنم به این کشور به هیج عنوان داشتن مشکل یا مشکلات خاصی در ایران نبود طوری که مجبور به مهاجرت بشم. دلیل اصلیم بررسی شرایط زندگی و درک استانداردها و موقعیت های بهتر زندگی و پیشرفت چه برای خودمون چه برای فرزندمون بود و بدیهیه با اومدن به اینجا از خیلی مشکلات و شرایط خاص ایران هم دور میشدیم که اونم خودش ارمغان آور آرامش زیادی بود
    -قبل از اومدن در عین اینکه برای کار معمولی هم خودمونو آماده کرده بودیم، بررسی زیادی از شرایط کار تخصصی خودمون داشتیم و تقریبا سعی داشتم تا حد ممکن آماده باشیم در کنار بالا بردن سطح زبانمون
    -با یه مبلغ تقریبا بالایی اومدیم تا به هر دلیلی اگه مشکلاتی پیش اومد شرایط خیلی سخت نشه
    -پس از رسیدن به این کشور بنا به دلایلی در یه استان کوچیک ساکن شدیم که کلگری در مقابلش مثل نیویورکه! ولی نه تنها از کوچکی آن شاکی نبودیم بلکه خودمونو با همین امکانات و شرایط وفق دادیم و بررسی دقیقی از فرصت های شغلی همین منطقه انجام دادیم
    - چیزی حدود شاید 4 5 ماه به سختی مطالعه داشتیم. ترجیح دادیم قبل از اقدام برای مشاغل جنرال که ممکن بود فرصت و انرژی این مطالعه رو بگیره اول شانسمونو برای مشاغل تخصصیمون امتحان کنیم. نتیجه این مدت فشرده مطالعه و آپدیت نمودن مهارت ها این شد که هر دو شغل تخصصی خودمونو گرفتیم

    نکته ای که در این مسیر مهم بود این بود که در جریان کوشش هامون برای گرفتن این شغل، به حدی مشتاق و علاقه مند بودیم و با عشقو اشتیاق اقدام میکردیم که کارفرما به وجد میاومد و تمام تلاششو برای استخداممون میکرد!!! نکته ای که به نظر من خیلی مهمه. کانادا رو باید دوست داشت و احساس مثبت و خوبی بهش داشت. مردم این کشور این عشق و علاقه رو میفهمن و درک میکنن

    نباید در این مسیر انتظار کمک از کسی داشت. باید خودمون و خودمون آستین همت رو بالا بزنیم. با داشتن بچه شرایط خیلی سخت تر میشه. اگه بچه نداشتیم که شاید یه ماهه همه چی رو روال بود!

    وقتی این کار رو گرفتیم برای همه ایرانی های اینجا تعجب آور بود. کسی اینجا کار تخصصی نتونست پیدا کنه. آخه اینجا فرصت های شغلی خیلی کمه. شایع بود به هیج عنوان تلاش نکنین چون اصلا بهتون کار تخصصی نمیدن! کار کو؟ اصلا اینجا کار نیست؟ میگن اگه شما رو بگیریم فردا جای ما رو میگیری!!! و نظایر این حرفهای منفی و بازدارنده!

    من اینجا رو و در کل کانادا رو دوست دارم و بهش احترام میذارم. اونم به من و توانائیهام احترام میذاره و بهم فرصت رشد داده و برای همین اینجا رو کشور خودم میدونم. وقتی میگم ایران میگم کشور قبلیم. اینو با افتخار میگم که از وقتی اومدم اینجا، کانادا کشورمه!!!

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •