همانطور که قلوب عزیز هم بارها در تاپیک های کار اشاره کردند، دوستان فکر نکنن حتی ماهایی که از شرایطمون راضی هستیم خیلی راحت به این مرحله رسیدیم. اینجا پیدا کردن کار و مخصوصا حفظ اون خیلی سخت تر از ایرانه و به دلیل قوانین و روش های متفاوت و دنیای متفاوت، نیاز به امادگی در همه زمینه ها داره. تازه این جنبه کار و امنیت مالی هستش. در مرحله احساسی و تحمل شرایط سخت دوری از خانواده و عزیزان و بستگان و دوری از زبان و ریشه و فرهنگ هم مزید بر مشکلات. پس اصلا تصور نکنین کار راحتیه و اینکه اگه من نوعی از انتخابم راضیم شما هم لزوما همینطور خواهید بود چون شما شرایطتتون قطعا با من فرق داره.
دلایل محکم و قوی باید داشت برای این کار بسیار بسیار بزرگ، اصلا کار کوچکی نیست، مسافرت که نیست، خونه خاله هم نیست. مرد راه میخواد. کندن هیچ وقت آسون نبوده و نیست...
کاملا درسته. وقتی میبینم دوستان با یه نوشته وبلاگ یا اینجا حتی مقصد مورد نظرشونو عوض میکنن یا هیجان زده میشن و گاهی اونقدر رویایی فکر میکنن و گاهی اونطور منصرف میشن، خیلی برام عجیبه. اگه قرار باشه به اون حد پختگی فکری و ذهنی نرسیده باشیم که منتظر نظر و دهان دیگران باشیم، قطعا و قطعا اینحا موفق نخواهیم بود. من یادم نمیاد یه بار در طول 5 سال انتظار مهاجرتم از کسی در مورد اینکه مثلا الان چی کار کنم بهتره، کدوم شهر برام بهتره، درس بخونم یا کار کنم، این رشته برم یا اون، و نظایر اون پرسیده باشم. الان دنیا دنیای اطلاعاته و همه چی در دسترسه. منظورم اصلا دونستن تجربیان دیگران نیست. ممکنه من نوعی از کسی بپرسم نظرش در مورد فلان موضوع چیه ولی تصمیمات مهم و سرنوشت ساز زندگیتون فقط و فقط دست خودتونه. دوستان دقت کنین شما باید فقط خواننده نظرات باشین برای بالا بردن اطلاعات کلیتون. اگه هنوز نمیتونین تصمیمات مهم زندگیتونو خودتون بگیرین در زمان اقدامتون تجدید نظر کنین...
مشکل فرهنگی دیگری که داریم اینه که همه چیز رو یا سیاه یا سفید میبینیم!! اگر یه چیزی مورد پسندمون باشه دیگه هیچ ایرادی رو بر اون وارد نمیدانیم و اگر یه چیزی رو قبول نداشته باشیم دیگه همه چیز در مورد اون موضوع سیاه و نامید کننده است!
نکته اینجاست که حتی واقعیت رو هم بر اساس همین عینک سیاه یا سفید توجیج می کنیم. باشد که به راه راست هدایت شویم!!
Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true
مسلما دلایلی وجود داشت که الان کمرنگ تر شده بخاطر طولانی شدن پروسه مهاجرت..الان از دلایلی که مونده یکیش یکنواختی زندگیم هست که دلم میخواد نوع دیگه ای از زندگی رو تجربه کنم..همونطور که گفتم وضعیت مالیم متوسط هست و مسلما فرزندم روی من نمیتونه حساب باز کنه که از لحاظ مالی در آینده ساپورتش کنم و از آیندش تو این مملکتی که اصلا با ثبات نیست میترسم. و دیگه بخاطر سن احتمالا این آخرین فرصت خواهد بود.
آقا از نظر من این ریسک رو نکن اگه خیلی وضع مالیت قوی نیست خدای نکرده بیای همه سرمایه ایرانتم با اون همه مکافات جمع کردی تو یه چشم به هم زدن خرج میشه . کانادا مدیر نمی خواد که اینا بیشتر کارگر می خوان همون ایران تلاش کن پول پس انداز کن اگه نگران آینده بچتی بزرگ شد بفرستش بیاد اینجا درس بخونه اقامت بگیره این کانادایی که من می بینم تا 100 سال دیگم جمعیتش همین 30 میلیون میمونه همه پاسپورت می گیرن دلار جمع میکنن بر می گردن کشورشون )
برای ثبت در تاریخ و جلب توجه علاقمندان به مهاجرت به کانادا: الان ساعت 7 و نیم صبح تورنتو: دما منهای 26 درجه سانتیگراد آنچه احساس می شود: منهای 42 درجه. منبع یاهو ودر. آی لاو یو پی ام سی!!!
افتتاح پرونده: ژوئیه 2005 دمشق
دریافت ویزا: مارس 2011 ورشو
حالا تو این هوا نه مدرسه ای تو تورنتو تعطیل شد نه هیچی... زندگی برقراره. دوستان علاقه مند به شعبده بازی در gta یه لیوان آب جوش درست کنین بپاشین تو هوا ببینین چی میشه!
علاقه مندی ها (Bookmarks)