صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29

موضوع: ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

  1. #21

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط MR1993 نمایش پست ها
    افسرده کننده بودن علم که واقعیت هست .
    درود بر شما،

    تصور میکنم خودتون بهتر میدونید که حرفتون درست نیست. در نهایت شما فقط میتونید بگید: علم برای من خسته کننده است (هرچند اگه من بودم همین رو هم نمیگفتم، و به این شکل یک نتیجه گیری کلی در مورد خودم نمیکردم، شاید شما در زمینه ای دارید کار میکنید که براتون خسته کننده هستش. بعلاوه وقتی ما مدام داریم تغیر میکنیم، علاقه هامون هم با گذشت زمان تغیر میکنه)
    من آدمایی رو میشناسم که تو همین کشور درب و داغون رشته های انچنانی پولساز رو ول کردن و رفتن دنبال رشته هایی که تئوری و ساینس محض بودن، دارن نیمه وقت جای دیگه کار میکنن تا بتونن هزینه تحقیقات علمیشون رو تامین کنن و ... و صد البته همچنان ازش لذت هم میبرن.
    در نهایت بنظرم این بستگی به فرد داره که بگه چی خسته کننده هست یا نه، از من بپرسید مثلا میگم حسابداری یکی از خسته کننده ترین رشته ها و شغل های دنیاست. منتها دوستایی داشتم که یه جوری این رشته رو میخوندن و ازش لذت میبردن که نمیشه توصیفش کرد.
    ویرایش توسط keran : September 24th, 2020 در ساعت 04:06 PM

  2. #22

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط keran نمایش پست ها
    درود بر شما،

    تصور میکنم خودتون بهتر میدونید که حرفتون درست نیست. در نهایت شما فقط میتونید بگید: علم برای من خسته کننده است (هرچند اگه من بودم همین رو هم نمیگفتم، و به این شکل یک نتیجه گیری کلی در مورد خودم نمیکردم، شاید شما در زمینه ای دارید کار میکنید که براتون خسته کننده هستش. بعلاوه وقتی ما مدام داریم تغیر میکنیم، علاقه هامون هم با گذشت زمان تغیر میکنه)
    من آدمایی رو میشناسم که تو همین کشور درب و داغون رشته های انچنانی پولساز رو ول کردن و رفتن دنبال رشته هایی که تئوری و ساینس محض بودن، دارن نیمه وقت جای دیگه کار میکنن تا بتونن هزینه تحقیقات علمیشون رو تامین کنن و ... و صد البته همچنان ازش لذت هم میبرن.
    در نهایت بنظرم این بستگی به فرد داره که بگه چی خسته کننده هست یا نه، از من بپرسید مثلا میگم حسابداری یکی از خسته کننده ترین رشته ها و شغل های دنیاست. منتها دوستایی داشتم که یه جوری این رشته رو میخوندن و ازش لذت میبردن که نمیشه توصیفش کرد.
    در حالت کلی علم و تلاش برای یافتن واقعیت جهان افسرده کننده هست. خصوصا دانش کیهانشناسی افسرده کننده هست چون با فکر کردن به فضا و ابعاد آن اولین چیزی که ذهن ادم می رسه مرگ و عمر محدود بشر هست که این مسئله برای خیلها از جمله من افسرده کننده هست. این خیلی فرق داره با دانش ریاضی مالی که هدفش رسیدن به سود هست.
    27 سال سن دارم و دقیقا نصفش برای یادگیری علوم مختلف از ستاره شناسی و فیزیک گرفته تا ریاضیات محض هدر رفت بدون اینکه سودی به من رسیده باشه. گاهی وقتها فکر کنم که عمر محدودم را الکی نابود کردم و هیچ دستاوردی هم نداشتم.
    من هم اول مثل بقیه افرادی که کامنت گذاشتند فکر می کردم ولی بعد از مدتی فهمیدم که این مسیری که من می خواستم بروم متناسب با واقعیات نبوده! 4 قرن پیش کمبریج بخاطر بیماری بسته شد و نیوتون در مدت دوسال نظریه حسابان و قوانین خودش را بنیانگذاری کرد و همینطور طیف نور را شرح داد. دکتر داوکینز همین موضوع را توییت کرده بود که ایا ما هم می توانیم در دوره قرنطینه چنین کاری انجام دهیم؟
    در توییت ها بهش یاداوری کرده بودند که نیوتون در آن زمان فردی ثروتمندی شده بوده و نیاز به کارکردن نداشته افراد دور و برش در کمبریج ادم های با استعدادی بودند و با مشکل کار و بچه و قسط و این چیزها هم سر و کله نمی زده و نظریاتش الان نظریه ی دبیرستانی حساب میشه.
    هیچ چیز من شبیه نیوتون نبوده و نیست. من افتادم در این مسیر و فقط استرس و اضطراب به من لطمه وارد کرد و وقت و جوانی من را کامل نابود کرد.
    به علاوه تجربه وحشتناک شریف و هدر دادن وقت و برداشتن تزی که نتیجه خاصی هم در بر نداشت باعث شد از هدفم دورتر بشوم. الان هم می خواهم بروم سمت یک موضوع جالب که همیشه دوست داشتم انجام بدهم.

  3. #23
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط MR1993 نمایش پست ها
    کسی هست نظری بده؟
    من دوست دارم بروم تو شرکت هایی کار بکنم که واقعا نوراور باشند مثل همین شرکت neuralink یا همین شرکت سوخت سبز که متیو فلامینی بازیکن سابق ارسنال ساخته. کار در این شرکت ها همش نواوریه چون دارند یک کار جدید را شروع می کنند. دوست ندارم بروم یکجایی به عنوان دیتا ساینتیست استخدام بشوم و به من بگویند با هادوپ و اینها کار کن. کار روتینی که همه دارند انجام می دهند را دوست ندارم.
    Join a Startup Company.

  4. #24

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    Join a Startup Company.
    مستقیم که نمی توانم وارد استارتاپ بشوم. هزینه مهاجرت کاری را ندارم. گفتم که می خواهم PhD که می خوانم practical باشه نه theoretical!

  5. #25
    ApplyAbroad Hero nima56 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2008
    ارسال‌ها
    1,505

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط MR1993 نمایش پست ها
    مستقیم که نمی توانم وارد استارتاپ بشوم. هزینه مهاجرت کاری را ندارم. گفتم که می خواهم PhD که می خوانم practical باشه نه theoretical!
    شما اگر ایده ای داری برای اینکه دکترا practical بگیری، یک پروپوزال خوب بنویسید و در تماس با استادهای مرتبط، پروپوزال خودتان را مطرح کنید. اگر خوششان آمد و سایر شرایط پذیرش را داشتید، قبولتان می کنند.
    و اما پیشنهاد دیگر اینه که شما دکترا با فاند چه نظری چه عملی بگیر بعدش برای خودتان یک استارت آپ بزن و ایده های خودتان را دنبال کنید.
    روزگار است، آنكه گه عزت دهد گه خوار دارد. چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد. "قائم مقام فراهانی"

  6. #26
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط MR1993 نمایش پست ها
    سوال من این هست که ایا ما در دانشگاههای مطرح جهان دوره های PhD داریم که واقعا کارایی داشته باشه و بدرد بشر بخوره نه اینکه فقط نتیجه اش چهار تا محاسبه و شبیه سازی باشه که قبلا هم نتایجی شبیه به انها بدست امده.
    مثلا یک چنین موضوعی را در نظر بگیرید: استفاده از یادگیری ماشین برای کاهش فاصله طبقاتی. استفاده از یادگیری ماشین در جهت بهبود وضعیت محیط زیست. و خیلی مشکلات دیگر که حاد هستند ولی در عمل می بینیم که فقط یک مشت الگوریتم اضافه می شوند که فقط خطای شبکه عصبی را قدری کاهش می دهند!
    من الان دقیقا دنبال همچنین پروژه ای هستم که با ارائه مدل های یادگیری ماشین بشه ساختار بهتری برای اقتصاد ارائه کرد نه اینکه بگردم چندین مقاله بخوانم و کلی فرمول را سرهم کنم تا تقریبا به همون نتایج قبلی که دیگران بدست اورده اند برسم که بعضی وقتها نتیجه بدست امده بهتر نیست و سخت افزار قویتری مورد نیاز هست که نتیجه بهتر بدست بیاد.
    اینجا اگر دانشجوی ریاضی باشه حرف من رو خوب می فهمه. مثلا ما الان مدل اقتصادی بلک - شولز را داریم که با واقعیت بازار سهام نمی خوانه یا مثلا شبکه های عصبی که ریاضیات قوی پشت سر خودشون دارند ولی کافیه قدری داده تغییر کنه که عملا کل فرایند یادگیری به مشکل دچار بشه.
    ارائه دادن یک تز و نظریه واقعی چیزی هست که مورد نظر من هست. سوال من این هست که چرا باید وقتم را هدر بدهم برای یادگیری مدلهای پیچیده تر تلف کنم که ممکنه حتی درست و حسابی کار نکنند؟ چرا نباید یک کاری کنم که به درد بشر بخوره؟
    من دنبال یک چنین دوره هایی هستم. در کدام دانشگاه به طور وسیع چنین دوره هایی وجود دارند؟
    دوست خوبم،
    به نظرم بهتره با دانستن اول نظرات بقیه درباره پی اچ دی شروع کنید. فکر میکنم که تفکر شما در این مورد خوب هست و نمیخواید بی گدار به اب بزنید یا مثل دکتراهای افسرده (یا حتی فوق لیسانس های افسرده) ای بشید که توی کانادا وجود دارن.
    اینو سرچ کنید:
    is a phd worth it
    و بعد برید وبلاگ ها رو بخونید.
    به طور اسپسیفیک اینو برای رشته من اگه سرچ کنید دکتراها نوشتن:
    is a phd worth it chemistry
    که چه حسی به پی اچ دی دارن.
    همه دنیا این نیست. دکترای علاقمند به کار خود هم داریم. ولی این وبلاگ ها اون روی دیگه سکه رو هم نشون میدن.
    اگه کی وورد هارش تر میخواید:
    why is phd useless
    or
    phd in .... sucks.
    رو گوگل کنید و بخونید.
    ببینید بسیاری از مساءل توی دنیا از حیطه کنترل شما و من خارج هست.
    دنیا فعلا اینجوری بالا اومده.
    میدونم الان نورالینک داغه بحثش. یه جایی نوشته بودید نورالینک برای همین ازونجا یادمه.
    ولی انسانی که نورالینکو راه انداخت و همه متخصص ها رو جمع کرد دور هم، یه دونه خانواده درست و حسابی دور هم جمع شده نداره.
    پنجاه سالشه.
    برای درس خوندن سه تا کشور رفته.
    اینقدر جاشو عوض کرده و اینقدر ازمون و خطا کرده تا بلاخره راهش رو پیدا کرده.
    یک هفته بعد از شروع دکتراش انصراف داده.
    خیلی زحمت کشیده.
    سه تا راکت اولش Fail شده و برای چهارمی پول نداشته که راکت بسازه و پول جمع کرده اونو ساخته و اونم ناموفق بوده.
    بارها کمپانی هاش ورشکسته شدن.
    شما الان داره اون ادم و میبینی که اومده جلوی دوربین و بقیه بهش افتخار میکنن یا فحشش میدن یا هرچی.
    میخوام بگم واقعا باید بخشی از توجهت رو بذاری روی کار مشخصی.
    معمولا ده تا پروژه اول ادم با شکست روبرو میشه.
    نباید بترسی.
    نترسیدن باید یا بخشی از دی ان ای تو باشه و هر روز هر ثانیه هر لحظه در بدنت تکثیر بشه، یا که توی دوران کودکی قبل از ده دوازده سالگی یاد بگیری که نترسی و طی اون یا به تجربه یا به خاطر تغییر هورمون هات یا به خاطر mutation بلاخره یاد بگیری نترسی.
    باید یک پکیج رو داشته باشی، مطالعه کنی، از افتادن نترسی، از تغییر رشته نترسی، از عوض کردن جات نترسی.
    از قضاوت مردم نترسی. از مسخره شدن نترسی، و دست از قانع کردن بقیه برداری.
    لانگ استوری شورت، چیزی که دنبالش هستی پکیجی از همه چی هست.
    شما از چند تا فیلد کاری سر درمیاری؟
    میدونی چقدر سواد پشت نورولینک هست؟
    کانکشن داری؟
    ایده استارت اپ داری؟
    people skills ت چقدر خوبه؟
    ایا اینقدر منعطف هستی که اگه خواستی کار کنی برات مهم نباشه با کی کار میکنی یا مثل اغلب ایرانی ها هدفت کار کردن و دوست شدن با "خارجی" هاست؟
    نه. همچین دانشگاهی که دوره های وسیعی داره (اخرین جمله شما) وجود نداره. چون علایق و روحیه و سلایق ادمها تفاوت داره با هم و یک دوره طولانی نمیتونه همه رو جمع کنه دور هم.
    من اگه جای شما بودم در درجه اول سعی میکردم وارد اکادمیا بشم.
    در درجه بعدی سعی میکردم روی خودم کار کنم (یا حالا همزمان با اولی) که بتونم منعطف و خنثی باشم.
    فکر شما خوب هست ولی کاربردی نیست الان. بخشی از پروسه رشد شما توی همین الکی پلکی ممطالعه کردن ها طی میشه.
    و ساده بگم: یک شبه راه صد ساله رو نمیتونید برید.
    چهار سال، وقتی اومدم اینجا (داره میشه چهار سال) یادمه هشت نه تا از فامیلامون باهام تماس گرفتن، گفتن ما برای دکترای مدیریت چطوری بورس کامل بیایم؟ هدفمون فقط پروژه های کاری هست و پروژه هایی که نون توش باشه. بیشتر برای مدیریت شرکت ها میخوایم، چند تاشون پرسیدن چطوری پزشکی بخونم توی خارج؟ بعد که دیدن ساده نیست گفتن تو چشمت تنگ نمیخوای کمک کنی و الان چهار ساله دنبال راه حل کوتاه شده برای دکتر شدن در کانادا هستن و هنوزکانادا نیومدن.
    ولی یکی از اقوام ما یه کار متفاوت کرد (پولدار بود) که برای من جالب بود.
    بدون اینکه کسی رو ادم حساب کنه رفت دو تا وکیل گرفت و ازشون خواست که کارشو درست کنن تا بیاد کانادا. یادمه به یکی از فامیلای من گفته بود که من شش ماه دیگه کانادام.
    یک سال قبل باهاش صحبت کردم، میخواست بیاد کانادا و هنوز نیومده بود.
    متوجه شدم با وجودیکه دکترای مهندسی داره،
    ولی وکیل ها ازش دور و بر دویست میلیون تومن توی اون سه سال گرفتن که یه شبه بیارنش کانادا ولی چند بار پرونده ش شکست خورده.
    و داشت میپرسید راه مثل یک ادم نرمال اومدن به کانادا چی هست.
    میخوام بگم، باید وقت بذاری، و فکر نکنی اینها که میرن مستر و پی اچ دی میگیرن همه شون یه مشت احمقن یا علافن یا بیکارن، سعی کن با همه شون صحبت کنی و ببینی دلایلشون چی هست. باید تلاش کنی، و گاهی روز ها و ماهها میگذره و هیچ تغییری دیده نمیشه و یهویی همه چیز درست میشه و زندگیت عوض میشه (زندگی من عوض شد). هر وقت میخوای یک کار بزرگ بکنی ولی مقدماتش رو فراهم نکردی و همزمانم میخوای بهش برسی، یه چیزی رو یادت بیار: مثل فامیل من نباش.
    درباره درست کردن فاصله طبقاتی با مشین لرنینگ: فاصله طبقاتی یه بخشیش طبیعی هست. هرچی بیشتر کار و تلاش کنی بیشتر درمیاری.
    بخش دیگه ش هم نتیجه سیستم غلط هست. سیاست و اصول عوض که بشه همه اینها درست میشه.
    سعی کن با قدم های کوچیکتر شروع کنی: چطوری نگاه از بالا به پایینم نسبت به دکتراها رو اصلاح کنم، چطوری ته دلم مسخره شون نکنم که اینها چه لوزرایی هستن رفتن دکترا گرفتن. این قدم اول هست.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  7. #27

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    دوست خوبم،
    به نظرم بهتره با دانستن اول نظرات بقیه درباره پی اچ دی شروع کنید. فکر میکنم که تفکر شما در این مورد خوب هست و نمیخواید بی گدار به اب بزنید یا مثل دکتراهای افسرده (یا حتی فوق لیسانس های افسرده) ای بشید که توی کانادا وجود دارن.
    اینو سرچ کنید:
    is a phd worth it
    و بعد برید وبلاگ ها رو بخونید.
    به طور اسپسیفیک اینو برای رشته من اگه سرچ کنید دکتراها نوشتن:
    is a phd worth it chemistry
    که چه حسی به پی اچ دی دارن.
    همه دنیا این نیست. دکترای علاقمند به کار خود هم داریم. ولی این وبلاگ ها اون روی دیگه سکه رو هم نشون میدن.
    اگه کی وورد هارش تر میخواید:
    why is phd useless
    or
    phd in .... sucks.
    رو گوگل کنید و بخونید.
    ببینید بسیاری از مساءل توی دنیا از حیطه کنترل شما و من خارج هست.
    دنیا فعلا اینجوری بالا اومده.
    میدونم الان نورالینک داغه بحثش. یه جایی نوشته بودید نورالینک برای همین ازونجا یادمه.
    ولی انسانی که نورالینکو راه انداخت و همه متخصص ها رو جمع کرد دور هم، یه دونه خانواده درست و حسابی دور هم جمع شده نداره.
    پنجاه سالشه.
    برای درس خوندن سه تا کشور رفته.
    اینقدر جاشو عوض کرده و اینقدر ازمون و خطا کرده تا بلاخره راهش رو پیدا کرده.
    یک هفته بعد از شروع دکتراش انصراف داده.
    خیلی زحمت کشیده.
    سه تا راکت اولش Fail شده و برای چهارمی پول نداشته که راکت بسازه و پول جمع کرده اونو ساخته و اونم ناموفق بوده.
    بارها کمپانی هاش ورشکسته شدن.
    شما الان داره اون ادم و میبینی که اومده جلوی دوربین و بقیه بهش افتخار میکنن یا فحشش میدن یا هرچی.
    میخوام بگم واقعا باید بخشی از توجهت رو بذاری روی کار مشخصی.
    معمولا ده تا پروژه اول ادم با شکست روبرو میشه.
    نباید بترسی.
    نترسیدن باید یا بخشی از دی ان ای تو باشه و هر روز هر ثانیه هر لحظه در بدنت تکثیر بشه، یا که توی دوران کودکی قبل از ده دوازده سالگی یاد بگیری که نترسی و طی اون یا به تجربه یا به خاطر تغییر هورمون هات یا به خاطر mutation بلاخره یاد بگیری نترسی.
    باید یک پکیج رو داشته باشی، مطالعه کنی، از افتادن نترسی، از تغییر رشته نترسی، از عوض کردن جات نترسی.
    از قضاوت مردم نترسی. از مسخره شدن نترسی، و دست از قانع کردن بقیه برداری.
    لانگ استوری شورت، چیزی که دنبالش هستی پکیجی از همه چی هست.
    شما از چند تا فیلد کاری سر درمیاری؟
    میدونی چقدر سواد پشت نورولینک هست؟
    کانکشن داری؟
    ایده استارت اپ داری؟
    people skills ت چقدر خوبه؟
    ایا اینقدر منعطف هستی که اگه خواستی کار کنی برات مهم نباشه با کی کار میکنی یا مثل اغلب ایرانی ها هدفت کار کردن و دوست شدن با "خارجی" هاست؟
    نه. همچین دانشگاهی که دوره های وسیعی داره (اخرین جمله شما) وجود نداره. چون علایق و روحیه و سلایق ادمها تفاوت داره با هم و یک دوره طولانی نمیتونه همه رو جمع کنه دور هم.
    من اگه جای شما بودم در درجه اول سعی میکردم وارد اکادمیا بشم.
    در درجه بعدی سعی میکردم روی خودم کار کنم (یا حالا همزمان با اولی) که بتونم منعطف و خنثی باشم.
    فکر شما خوب هست ولی کاربردی نیست الان. بخشی از پروسه رشد شما توی همین الکی پلکی ممطالعه کردن ها طی میشه.
    و ساده بگم: یک شبه راه صد ساله رو نمیتونید برید.
    چهار سال، وقتی اومدم اینجا (داره میشه چهار سال) یادمه هشت نه تا از فامیلامون باهام تماس گرفتن، گفتن ما برای دکترای مدیریت چطوری بورس کامل بیایم؟ هدفمون فقط پروژه های کاری هست و پروژه هایی که نون توش باشه. بیشتر برای مدیریت شرکت ها میخوایم، چند تاشون پرسیدن چطوری پزشکی بخونم توی خارج؟ بعد که دیدن ساده نیست گفتن تو چشمت تنگ نمیخوای کمک کنی و الان چهار ساله دنبال راه حل کوتاه شده برای دکتر شدن در کانادا هستن و هنوزکانادا نیومدن.
    ولی یکی از اقوام ما یه کار متفاوت کرد (پولدار بود) که برای من جالب بود.
    بدون اینکه کسی رو ادم حساب کنه رفت دو تا وکیل گرفت و ازشون خواست که کارشو درست کنن تا بیاد کانادا. یادمه به یکی از فامیلای من گفته بود که من شش ماه دیگه کانادام.
    یک سال قبل باهاش صحبت کردم، میخواست بیاد کانادا و هنوز نیومده بود.
    متوجه شدم با وجودیکه دکترای مهندسی داره،
    ولی وکیل ها ازش دور و بر دویست میلیون تومن توی اون سه سال گرفتن که یه شبه بیارنش کانادا ولی چند بار پرونده ش شکست خورده.
    و داشت میپرسید راه مثل یک ادم نرمال اومدن به کانادا چی هست.
    میخوام بگم، باید وقت بذاری، و فکر نکنی اینها که میرن مستر و پی اچ دی میگیرن همه شون یه مشت احمقن یا علافن یا بیکارن، سعی کن با همه شون صحبت کنی و ببینی دلایلشون چی هست. باید تلاش کنی، و گاهی روز ها و ماهها میگذره و هیچ تغییری دیده نمیشه و یهویی همه چیز درست میشه و زندگیت عوض میشه (زندگی من عوض شد). هر وقت میخوای یک کار بزرگ بکنی ولی مقدماتش رو فراهم نکردی و همزمانم میخوای بهش برسی، یه چیزی رو یادت بیار: مثل فامیل من نباش.
    درباره درست کردن فاصله طبقاتی با مشین لرنینگ: فاصله طبقاتی یه بخشیش طبیعی هست. هرچی بیشتر کار و تلاش کنی بیشتر درمیاری.
    بخش دیگه ش هم نتیجه سیستم غلط هست. سیاست و اصول عوض که بشه همه اینها درست میشه.
    سعی کن با قدم های کوچیکتر شروع کنی: چطوری نگاه از بالا به پایینم نسبت به دکتراها رو اصلاح کنم، چطوری ته دلم مسخره شون نکنم که اینها چه لوزرایی هستن رفتن دکترا گرفتن. این قدم اول هست.
    گفته بودم که حدودا 14 سال از عمر من صرف یادگیری شده. خیلی از این مباحثی که مطالعه کردم سودمند بوده یا برای اینده من سودمند خواهد بود ولی خیلی از آنها اصلا سودمند نبوده. پس نمی خواهم بیشتر از این وقت از دست بدهم. از ستاره شناسی و منجمی گرفته تا ریاضیات محض. اول فکر می کردم که می خواهم یک دانشمند بشوم و بعد در دانشگاه کار کنم. حدودا 5 سال قبل بود که فهمیدم بدرد دانشگاه و تدریس نمی خورم!
    ماسک هم سن من بود کمپانی پی پال را بنیانگذاری کرد و فروخت! جایگاه من با آن فرد یکی نیست. ماسک یک مرد سفید پوست هست و به طور سیستماتیک وضعیتش از اول خیلی بهتر از من بود. (این را باید به شهروندان کشورهای پیشرفته فهماند که تبعیض واقعی یعنی چی!)
    بارها و بارها دولت بهش کمک کرده.
    من نه هدفم مریخ هست (ناراحت نباشید و فکر نکنید من احمق هستم ولی ماسک یک آدم تا حد زیادی مکار هست. بعضی کارهاش درست هست مثل همین شرکت یا تسلا ولی فاصله مریخ خیلی زیادتر از آن هست که آدم به همین راحتی فتحش کنه و آنجا شهرهای میلیونی بسازه. چنین چیزی قرن ها طول می کشه. من خودم از 14 سالگی با نجوم اشنا هستم و درک می کنم که فاصله مریخ تا زمین چقدر زیاد هست! استفاده دوباره از فناوریهای قدیمی ناسا و بهبود آنها و نشان دادن انها به مردم عادی نشان دهنده نبوغ نیست بلکه نشان دهنده تبلیغات هست. آخه ما انسانها وضعیت اقتصادی و زیست محیطی زمین را نتوانستیم درست کنیم و هر روز داره بدتر میشه چطور می توانیم برویم مریخ شهرسازی کنیم؟ مریخ نه فشار هوای درست و حسابی داره و نه اکسیژن و آب کافی!) و نه هدفم ساخت شرکت های خیلی بزرگ.
    هدف من هدایت استارت آپ های نسبتا کوچک هست که بتوانم از نتایج مدل هایی که در دوره تحصیل بدست آورده ام استفاده کنم. هدفم هم بیشتر مشهور شدن هست تا ثروتمند شدن. (دلیلش اینه که از بچگی کمبود اعتماد به نفس داشتم بخاطر اینکه همیشه بهم گفته شده بود هیچی نیستم!)
    هدفم این نیست بیام یک چند تا شبکه عصبی ایجاد کنم و بهش بگم تز! من کلی مقاله زیر و رو کردم و مطمئن هستم دارم چی می گم.

  8. #28

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    هیچ علاقه ای به تز ارشدم ندارم و می خواهم موضوع تز دکترایم متفاوت باشد. اینجا هم می خواهم بگویم که می خواهم موضوع تزم در دکترا متفاوت باشد ولی در جهت رشته خودم. می خواهم در زمینه ای که در اینده می خواهم در ان کار کنم مقاله بدهم. ایا اینکار مشکلی داره؟ موضوع تز من را از هدفم دور کرده. ابزارهای من در تز ارشدم نظریه احتمال و یادگیری ماشین بود ولی می خواهم این ابزارها را در جهت یک موضوع کاملا متفاوت استفاده کنم. ایا مشکلی وجود داره؟

  9. #29

    پیش فرض پاسخ : ایا هدف ادامه دادن PhD فقط اختراع دوباره چرخ است یا کمک به مشکلات بشر؟

    ممنون از کامنت ها. الان متوجه شدم که باید چکار کنم. همین چیزهایی که قبلا یادگرفتم را عمق بدهم تا پذیرش بگیرم و بعد از اینکه پذیرش گرفتم و در حین دوره دکترا به فکر کارهای جدید باشم. اینطوری هیچ چیزی را از دست نمی دهم.

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •