سلام من تازه امروز عضو شدم . شما فکر میکنین چه کشوری برای کار و اقامت خوبه؟ من ۲۳ سالمه. و ازدوواج. بله این حرفتون واقعا به جا هست که اخلاق و منش غیر ایرانیها خیلی بهتره. مخصوصا تو مسائل مالی و حقوقی و خطوط زندگی شخصی و خصوصی. من میتونم ۵ مورد نام ببرم ساکن خارج خارجن. چون اصالاتا شیرازی هستیم ۸۰ درصد فامیل اشناها همه یا کویت و قطر و اماراتن یا اروپا و امریکا و استرالیا. این ۵ تا که سالها خوش و بش داشتیم× همشونم ادمای موفق کاری. ۲ تاشون تحصیلی رفتن. یکیش پسر دایی خودم. بقیه یا کاری یا قاچاق. حتی قاچاق رفتن بعد چندسال برا خودشون بیزینس موفقی راه انداختن و یا تحصیل کردن.این ادما وقتی تو خارج موفق شدن، وقت تشکیل خانوادشون رسید، همشونم از ایران یکی رو انتخاب کردن و کارای عروسی و اقامتشو درست کردن. ولی به ۱ سال نکشیده اکثرا هم به علت مهریه و پول و بعضی حریم های خصوصی طلاق گرفتن هیچی بلکه اون پسرای کاری رو بدبخت کردن. ۲تاشون که تو هلند و بلژیک که رفت وامد داشتیم رو میشناسم که از مشکل اعصاب بیخوانمان شدن. اونقدر شرائطشون بد که حتی خونه داشتن ماشین داشتن زدن الکلی شدن به سمت مواد رفتن. هردوشونم دانشجویی رفته بودن. ماشین و خونه شون رو به خاطر بدهی هاش گرفتن. الانم هر چندماه یک جا میخوابن. یکی از پسرای فامیل تو المان همین بلا سرش اومده. الان معلوم نیست کجاس اصلا. رفت المان اونم کاری . من ولی دلیلشو یه چیز میدونم. شاید چون این افراد از اشنایان و فامیل نزدیک هستن اینطوری گفتن. ولی از چشم بسته میگم حتی سیگار نمیکشیدن ، رفتن خارج سیگار نکشیدن. زندگی درست کردن برا خودشون. ولی بعد ازدواج و بعد اقامت عروس خانوم اینطوری شدن. دلیلش به نظرم اینه که این افراد سختی ها رو به جون خریدن، تمام قوانین و قواعد رو رعایت کردن ، تلاش شبانه روزی کردن و موفق شدن. چون این طفلک که المان رفت تو همین ایران المانی خوند و مدرک کاردانی گرفت. اما تو ازدواج شخص اشتباهی رو انتخاب کردن و باهاش عروسی کردن. بین این ۵ تا و کلی ادمای دیگه که ساکن خارج هستن و ازددواج اینطوری داشتن، میرسیم به همین بی وجدانی به نظرم. طرف تو ایران اینطور بزرگ شده که شوعر همه کار کنه. حتی خرج های کافه رو بده. براش طلا بگیره. ماشین بخره. چون چندتاشون حتی ماشین خریدن برا همسرشون. اما همسر سیر نمیشه. اون فرد هرچقدر بدی سیر نمیشه. چون مادر و خانوادش تو ایرانه. اینطوری بزرگ شدن. معمولا چندماه اینطوری بین زن و شوعر اختلاف و دعوا میشه. اخرشم معمولا همسری که تو ایران مثلا پراید نداشت، یه خودزنی چیزی میکنه و بعدم شکایت و پلیس و طلاق و کلی حمایتها از زن. ولی شوعر معمولا روانی میشه. میبینه زندگی که از ۲۰ سالگی براش زحمت کشیده و فقط با یک ادم اشتباه خراب شده، و تازه درگیر دادگاه و سابقه و بدنامی و خسارت و هزینه های دادگاه و باقی هزینه ها میشه، تحمل نمیکنه. یا خودکشی. یا الکل. یا مواد. چون زندگیش رو کس دیگه نساخته براش. خودش برنامه ریخته. زحمت کشیده. تلاش کرده. نخورده. نخوابیده. تو دبیرستان یه ریاضیات گسسته رو شب تا صبح مینشستیم. بعد طرف تحصیلی رفته و با دانشجوهای هندی چینی و غیره رقابت کرده برا پذیرش. اونجا هم که میره موفق میشه. اخرشم یه ادم اشتباه که اشتباه تربیت شده، حق خودش میدونه این زندگی رو. و متاسفانه نه تنها حق خودش میدونه، بلکه حتی وقتی دختر خانوم میرسه خارج، برا اون زندگی تلاش نمیکنه. و هرچی هم اون مرده تلاش کنه بازم مال دخترس. خیلی شنیدم از این موارد. و اکثرا هم همین ازدواج هستش.
فقط یکی رو میشناسم اینطوری به خاک سیاه نشست، دختره با زبون بازی اپارتمان طرفو به اسمش زد تو المان. دادگاه هم کلی دیه برید، پسره زندانی هم شد. هزینه ی دادگاه سر حضانت به ۲۰ هزار یورو رسید. یه ادمی که سیگار نمیکشید. الانم باهاش در ارتباطم. ۱۰ سال طول کشید و الانم تو یه استودیوی ۲۰ متری زندگی میکنه. هر هفته هم تراپی میره. گفتار درمانی. تجربه خودکشی داره. دستشو برید. زنده موند و الان داره کار میکنه. کلی بدهی بار اورد به خاطر یه ادم و انتخاب اشتباه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)