سلام
ویزای دانشجویی، دکترا، فاند کامل (3K کم داره)، 2 تا BS داشتم یکی مال خودم 7K یکی مال خانواده با 61، سفر خارجی در پاسپورتم به سنگاپور دارم. مشمولم.
5 می، دوبی، ساعت 8:30 صبح، سالن مصاحبه
من از ساعت هشت و نیم تا یازده و ربع منتظر نشستم تا بالاخره شمارم خونده شد. به باجه شماره 5 رفتم جایی که آفیسر سیاه پوست نشسته بود. مودبانه سلام و احوالپرسی کردیم.
و اما مختصر سوالات و جوابها:
اون: انگلیسی یا فارسی؟
من: انگلیسی
اون: میبینم که از دانشگاه --- پذیرش داری. چطور این جا رو انتخاب کردی؟
من: به خاطر اینکه با یکی از اساتید اونجا آشنایی کامل دارم و حتی با هم یک مقاله هم داریم که یکی از مقالات تز من بود.
اون: چطور با این استاد آشنا شدی؟
من: از طریق استاد راهنمام در ایران
اون: استاد راهنمات کیه؟
من: دکتر ----
اون: این استادی که میشناسیش ایرانیه؟
من: بله
اون: به نظر یکی از اساتید برجسته اونجاست. اسم کوچکش ---- هست. (اسم کوچکش رو خودش می دونست !!!!!!! )
اون: در چه زمینه ایی میخوای تحقیق کنی؟
من: در --- که راجع به ---- است.
بعد از پایان تحصیلات چه می کنی؟
من: میخوام برگردم ایران و هیت علمی شم چون این کار رو خیلی دوست دارم و هم اکنون هم در سه دانشگاه توی ایران تدریس می کنم و از یکیشون هم پیشنهاد کار دارم (گفتم بدم یا نه؟ گفت نه)
اون: چه درسی میدی؟
من: درسهای رشته ---
اون: نه دقیقا اسم درسها چیه؟
من: فلان فلان و ....
اون: فامیل داری؟
من: نه فامیل نه دوست
اون: می بینم که فاند هم داری. آیا پرینت CV رو الان همراه داری؟
من: بله، بفرمایید.
اون: این MATLAB چیه؟ فقط توی ایران استفاده میشه؟
من: نه MATLAB فلان چیز است که در دنیا برای فلان چیز استفاده میشه.
اون: روی برگه زرد case number، آدرس ایمیل و مواردی رو که باید ایمیل می کردم رو نوشت و گفت از یک ماه دیگه چک کن برای گرفتن ویزا.
علاقه مندی ها (Bookmarks)