نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: از هر نظر کدام کشور را ترجیح میدهید؟

رأی دهندگان
162. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • کانادا

    67 41.36%
  • امریکا

    95 58.64%
صفحه 8 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 81

موضوع: مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

  1. #71
    Member
    تاریخ عضویت
    May 2010
    رشته و دانشگاه
    Pure Mathematics
    ارسال‌ها
    316

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    Fellow contributor
    I discern a rather tortured and disrespectful tone in your response; You've borrowed a part of MY response (Feel Absolutely Free) and put together an all over the place sob story. Rule number one: there's no room for being judgmental. While YOU feel absolutely free to make general statements about Iranians, you fail to notice how judgmental you actually are. Your response is filled to the brim with tired off-base analogies and irrelevant labeling and your choice of words (pichoondane ostad!!....) is a telltale description of your mindset. My input is response based on my first hand experience with the matter in question. I shared an experience and I was not expecting being attacked harshly. Finally back to my original response; some dare to dream big and are well aware nothing ventured nothing gained.


    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    منم با شما موافقم.
    ضمن اینکه شما عملا سر کار میذارین اون استاد رو.
    من متاسفم که اینو میگم
    ولی به دلیل اینکه مرکز کنترل بیرونی ما خاورمیانه ایا و ایرانیا خیلی بیشتر از مرکز کنترل درونی فعاله (لطفا به جای حمله از هر سو به من، مطالعه کنین)
    همه چیز و همه کس رو مسئول کارهای خودمون میدونیم به جز خودمون.
    من خیلی ازین بی مسئولیتی ها و ابزار دونستن استاد/هموطن/دانشجو/رفیق دیدم. فکر میکنیم حالا از یه چیزی خوشمون نمیاد یا حالا یه جایی بهتره، پس بزن زیر میزو برو!

    اثر بسیار منفی میذاره روی استاد، هرچی استاد پرافشنال تر باشه، اثرش شدیدتر میشه.
    بسیاری از ایرانیا آبروی خودشون و بقیه ایرانیا رو با این مایروپایپتی که در شکل های زیر مشاهده میکنین:
    https://www.google.ca/search?q=micro...w=1396&bih=665

    جمع میکنن
    بعد یهو میبینی یه ایرانی با بی مسئولیتی میاد و وسط کار همه چی رو میزنه میشکنه و میره
    و بقیه ایرانیای بیچاره باید تاوانشو پس بدن

    بعد ما دوباره آبرو رو همونجوری با شب و روز کار کردن و شنبه و یکشنبه دانشگاه رفتن و بدبختی و مراعات کردن همه و همه جمع میکنیم توی این eppendorf های کوچیک
    https://www.google.ca/search?q=eppen...w=1396&bih=665

    باز دوباره یه ایرانی/خاورمیانه ای زحمت میکشه قدم رنجه میفرماید همه رو میریزه توی waste

    مخصوصا توی کانادا
    که جمع کردن آبرو سخته
    و رفتنش راحت.

    هیچ چیزی با این قضیه اشتباه نیست ولی دقت کنین اون استاد بیچاره پروپوزال مینویسه
    شش ماه طول میکشه تا شما رو متوجه کنه که دقیقا باید چکار کنین
    و چطوری ریسرچ کنین
    بعد شما یهو میذارین میرین بدون خبر دادن
    براتون هزینه میکنه
    زندگی زناشویی نیست که بگین طلاق میخوام/طلاق میدم. مهریه مو اجرا میذارم (گرچه ایرانیا خیلی وقتا جرات ندارن اونو هم انجام بدن).
    هیچ کس دوست نداره ابزار باشه. یه لحظه خودتونو بذارین جای اون استاد که بیست ساله استاده و هزار تا بدبختی کشیده تا به اونجا رسیده، و بعدش یه ایرانی که نهایتش یه بار رفته دوبی واسه انگشت نگاری و کل تجربه ش همینه میاد میزنه زیر همه چیز و میگه من رفتم بای.

    حتما که مثل ایران که نباید سفته های دویست میلیونی صد میلیونی بگیرن که یه ایرانی رو نگه دارن توی شرکت. حتما که نباید زور بالای سر ما باشه که شخصیت نشون بدیم.
    دیگه این به تحریمها و امریکا و انگلیس و نمیدونم دستان پشت پرده که ربط نداره
    به تربیت خانوادگی و شخصیت و شعور ربط داره.
    برای همینه که اون بالا منم نوشتم که این کار واقعا ریکامندد نیست.
    خوبه ما کلا یه پاسپورت ایرانی داریم، این بیچاره المانیا و امریکاییا و کشورای با پاس معتبر واقعا اگه میخواستن ازون پاسپورت استفاده کنن و اینقدر درگیر ویزا نباشن که باید خیلی بی مرام میبودن. خوبه ما واسه هر ویزا اینقدر درگیر میشیم. دیگه تکلیفمون باید با خودمون روشن باشه.

    چند تا از همین ایرانیا feel absolutely free کرده بودن و پیچونده بودن استاد رو و بقیه بدبخت تاوانش رو پس دادن.
    البته معمولا بالای نود درصد ایرانیا فیل ابسولوتلی فری میکنن توی اینجور موارد و ده در صد دیگه باید همش مثل مورچه کارگر کار کنن تو کانادا که اون ها بیشتر فیل ابسولوتلی فری کنن.
    بعد میگن چرا پروسه ویزای ایرانیا طولانی شده.
    اون از دسته دسته ایرانیای سالم و توانمند که در به در دنبال پناهندگین چون نمیخوان کار کنن و زحمت بکشن.
    این ازین پیچوندن استاد پس از اومدن به کانادا و گذشتن یه سال
    بعدم میگیم هرچی سر ما اومده از طرف بقیه هست نه خودمون.
    Quaecumque Vera

  2. #72
    Junior Member Romero آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    ارسال‌ها
    45

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    منم با شما موافقم.
    ضمن اینکه شما عملا سر کار میذارین اون استاد رو.
    من متاسفم که اینو میگم
    ولی به دلیل اینکه مرکز کنترل بیرونی ما خاورمیانه ایا و ایرانیا خیلی بیشتر از مرکز کنترل درونی فعاله (لطفا به جای حمله از هر سو به من، مطالعه کنین)
    همه چیز و همه کس رو مسئول کارهای خودمون میدونیم به جز خودمون.
    من خیلی ازین بی مسئولیتی ها و ابزار دونستن استاد/هموطن/دانشجو/رفیق دیدم. فکر میکنیم حالا از یه چیزی خوشمون نمیاد یا حالا یه جایی بهتره، پس بزن زیر میزو برو!

    اثر بسیار منفی میذاره روی استاد، هرچی استاد پرافشنال تر باشه، اثرش شدیدتر میشه.
    بسیاری از ایرانیا آبروی خودشون و بقیه ایرانیا رو با این مایروپایپتی که در شکل های زیر مشاهده میکنین:
    https://www.google.ca/search?q=micro...w=1396&bih=665

    جمع میکنن
    بعد یهو میبینی یه ایرانی با بی مسئولیتی میاد و وسط کار همه چی رو میزنه میشکنه و میره
    و بقیه ایرانیای بیچاره باید تاوانشو پس بدن

    بعد ما دوباره آبرو رو همونجوری با شب و روز کار کردن و شنبه و یکشنبه دانشگاه رفتن و بدبختی و مراعات کردن همه و همه جمع میکنیم توی این eppendorf های کوچیک
    https://www.google.ca/search?q=eppen...w=1396&bih=665

    باز دوباره یه ایرانی/خاورمیانه ای زحمت میکشه قدم رنجه میفرماید همه رو میریزه توی waste

    مخصوصا توی کانادا
    که جمع کردن آبرو سخته
    و رفتنش راحت.

    هیچ چیزی با این قضیه اشتباه نیست ولی دقت کنین اون استاد بیچاره پروپوزال مینویسه
    شش ماه طول میکشه تا شما رو متوجه کنه که دقیقا باید چکار کنین
    و چطوری ریسرچ کنین
    بعد شما یهو میذارین میرین بدون خبر دادن
    براتون هزینه میکنه
    زندگی زناشویی نیست که بگین طلاق میخوام/طلاق میدم (گرچه ایرانیا خیلی وقتا جرات ندارن اونو هم انجام بدن).
    هیچ کس دوست نداره ابزار باشه. یه لحظه خودتونو بذارین جای اون استاد که بیست ساله استاده و هزار تا بدبختی کشیده تا به اونجا رسیده، و بعدش یه ایرانی که نهایتش یه بار رفته دوبی واسه انگشت نگاری و کل تجربه ش همینه میاد میزنه زیر همه چیز و میگه من رفتم بای.

    حتما که مثل ایران که نباید سفته های دویست میلیونی صد میلیونی بگیرن که یه ایرانی رو نگه دارن توی شرکت. حتما که نباید زور بالای سر ما باشه که شخصیت نشون بدیم.
    دیگه این به تحریمها و امریکا و انگلیس و نمیدونم دستان پشت پرده که ربط نداره
    به تربیت خانوادگی و شخصیت و شعور ربط داره.
    برای همینه که اون بالا منم نوشتم که این کار واقعا ریکامندد نیست.
    خوبه ما کلا یه پاسپورت ایرانی داریم، این بیچاره المانیا و امریکاییا و کشورای با پاس معتبر واقعا اگه میخواستن ازون پاسپورت استفاده کنن و اینقدر درگیر ویزا نباشن که باید خیلی بی مرام میبودن. خوبه ما واسه هر ویزا اینقدر درگیر میشیم. دیگه تکلیفمون باید با خودمون روشن باشه.

    چند تا از همین ایرانیا feel absolutely free کرده بودن و پیچونده بودن استاد رو و بقیه بدبخت تاوانش رو پس دادن.
    البته معمولا بالای نود درصد ایرانیا فیل ابسولوتلی فری میکنن توی اینجور موارد و ده در صد دیگه باید همش مثل مورچه کارگر کار کنن تو کانادا که اون ها بیشتر فیل ابسولوتلی فری کنن.
    بعد میگن چرا پروسه ویزای ایرانیا طولانی شده.
    اون از دسته دسته ایرانیای سالم و توانمند که در به در دنبال پناهندگین چون نمیخوان کار کنن و زحمت بکشن.
    این ازین پیچوندن استاد پس از اومدن به کانادا و گذشتن یه سال
    بعدم میگیم هرچی سر ما اومده از طرف بقیه هست نه خودمون.
    من نمیدونم شما چرا هرچی میگی کلا یک خاورمیانه توش هستن یعنی اگر خاور میانه نبود شما حرفی برای گفتن نداشتی،

    بزار من قشنگ روشنت کنم تا بفهمی داستان از چه قراره ؛ هیچ آدمی هیچ جای کره زمین قرار نیست به خاطر احترام به سن و سال و زحماتی که استاد یا مثلا مدیرش در جوانی کشیده بشینه پای اون وضعیت وبگه به احترام موی سفید استاد یا رییسم من حداقل ده سال اینجا میمونم و تکون نمیخورم که دینم رو ادا کرده باشم ،زندگی یعنی جهش به سمت موقعیت های بهتر، آدمهای حرفه ای رفتار حرفه ای دارن و در هر شرایطی وقتی میخوان جابجا بشن همه چیز رو دقیق و درست با طرفشون در میون میزارن و قایمکی فرار نمیکنن، کسی که لیاقت داشته رسیده به جایی بعد از این هم لیاقت داره شانس خودش رو امتحان کنه حالا درست یا غلط، مساله پیچوندن نیست،مساله سرنوشت زندگی یک آدمه که قرار نیست به یک وضعیت خاص گره بخوره،همه مدیرها، استاد ها و...هم در طول دوران کاریشون ممکنه ریسک کنن و تغییر مسیر بدن، به هیچ کس و هیچ چیزی هم مربوط نیست، شما چون یه یک شیفتگی خاصی به دنیای غرب داری فکر میکنی همه اینجا علیه السلام هستند هرکی هم از اونطرف دنیا میاد بی فرهنگ و بی شخصیته،بی فرهنگی یعنی قضاوت آدمها بر اساس نژادشون و جایی که ازش میان،هرکسی هرکاری میکنه ایرانی یا خارجی خودش مسوله،اگر دیگران هم بابت کاری که کس دیگری کرده شما رو مواخذه میکنند بدون که اونها هم حالشون خوب نیست.

  3. #73
    ApplyAbroad Veteran

    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال‌ها
    1,209

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    نقل قول نوشته اصلی توسط sanaz67 نمایش پست ها
    و سوال اخر اینکه اگر حس کردین ربطی به این تاپیک نداره جواب ندین، ولی اینکه من در حین تحصیل به استادای امریکا ایمیل بزنم، احتمالش هست استاده فعلیم با یکی از اونا در ارتباط باشه و صحبت کردنی متوجه کاره من بشه و فاندم رو قطع کنه؟خیلی احتمالش پایینه ولی به هرحال چیزی غیرممکن نیست
    باز هم ممنون
    سلام
    خیلی بعید هست. ولی با استادتون در این زمینه صحبت کنید که من به کانادا یا دانشگاه یا این رشته یا این زمینه یا هر چه که هست علاقه ندارم چون شاید استادتون بتونند به یک دانشجو ی دیگه اکی بدهند که جایگزین شما شوند. معمولا اساتید برنامه ریزی دراز مدت برای دانشجو ی دکترا دارند و به این صورت به برنامه های ایشون هم لطمه ی حداقل وارد میشه. (در کل من این کار تایید نمی کنم ولی شما که به تایید یا تکذیب دیگران نیاز ندارید راه خودتون ادامه بدید و در صورت داشتن پیامدهای منفی شما الان متوجه نخواهید بود ده سال زمان لازم هست تا شما فیدبک تصمیم امروز ببینید) .موفق باشید

  4. #74

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    ببینید دوستان، اول این نکته رو بگم که من برخلاف دوستای دور و برم هیچ وقت معتقد نبودم به هرقیمتی شده باید از کشور خارج شم، میگفتم باید فرصت مناسب گیر بیاد،موضوع مناسب، فاند و اینا! زمانی که یه پیشنهاد تقریبا قابل قبول گرفتم (همین الانی)دیگه اوکی دادم، موضوعش بدد نیست ولی خب توی امریکا ادامه دادن باستان شناسی دیجیتال برای منی که رشته ی کارشناسیم هم مهندسی کامپیوتر بوده بیشتر هیجان داره تا فقط ریسرچ و دادن مقاله !من چون جی ار ای نداشتم ریسک نکردم و استادای امریکا ایمیل نزدم که کاش میزدم و اگر اوکی میگرفتم میرفتم دنبالش، الان وقتی پیشنهاد میدین با استادت صحبت کن و توضیح بده شرایط رو، خدایی استاد نمیگه من چرا روی دانشجویی حساب وا کنم که میخواد سال بعد بره ؟و قطعا ممکنه یکی دیگه رو جانشین من کنه! تو شرایط فعلی و الانی کشور- حالا شاید همه ی دوستانی که جواب دادن اونور هستن و دقیقا درک نمیکنن شرایط درونی رو- برای من هم مثله باقی دوستانم فرار کردن شده اولین گزینه. چون هیچ اطمینانی نیست به سیاست های داخلی و نحوه ی ویزا دادن. من دوماه دیگه بلیط دارم به سمت کانادا، ولی اونقد شرایط وحشتناکه که هرلحظه استرس داری نکنه یه شرایطی پیش بیاد که اجازه ی خروج ندن، نمیدونم فلانی ویزاهای صادر شده رو باطل کنه و هزار تا فکر.
    ممکنه به نظرتون خنده دار بیاد، ولی من این ترسو تو همه ی بچه هایی که ویزا گرفتن دارم میبینم که همه دارن سعی میکنن سریعتر خارج شن!
    ضمن اینکه من خودم استادم چندروز پیش به من ایمیل داد که من شانس رفتن به یه دانشگاه بهتر رو پیدا کردم ولی در هرصورت چه بمونم تو این یونی چه برم پشتت خواهم بود. خب اینکه استادت کنارت باشه هرلحظه بهش دسترسی داشته باشی بهتره یا اینکه هی ایمیل بزنی و منتظر جواب باشی. اینو اشاره کنم که برخورد استاد و گفتن این حرف خیلی خوب بود همینکه گفت من همه جوره پشتتم ولی خب به هرحال مگه اینم نیس که ایشون هم دارن برای موفقیت خودشون تو دانشگاه دیگه اقدام میکنن و جایگاه بهتر؟
    من اگر گفتم بعده یه سال برم بخاطره حرفی بود که از تجربه ی چندنفر تو کانادا شنیدم که گفتن بعده یکسال عادی هست که بری دانشگاه دیگه، حالا اینجا خلافشو شنیدم! و اینکه اونروز یه ویدئویی تو یوتیوب میدیدم که یه اقا پسری تو امریکا بودن و میگفتن اینجا برخلاف ایران یکم روند درسی و تز دکترا کند پیش میره و نباید عجول باشین، اگر همین شرایط تو کانادا هم صادق باشه چی؟
    نمیدونم خوب ولی حرف زدن با استاد به طور صادقانه ممکنه جلوی موقعیت الانی منو بگیره و زیاد منطقی نیس به نظرم!
    میکلانژ زندگی خودت باش

  5. #75
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    نقل قول نوشته اصلی توسط sanaz67 نمایش پست ها
    ببینید دوستان، اول این نکته رو بگم که من برخلاف دوستای دور و برم هیچ وقت معتقد نبودم به هرقیمتی شده باید از کشور خارج شم، میگفتم باید فرصت مناسب گیر بیاد،موضوع مناسب، فاند و اینا! زمانی که یه پیشنهاد تقریبا قابل قبول گرفتم (همین الانی)دیگه اوکی دادم، موضوعش بدد نیست ولی خب توی امریکا ادامه دادن باستان شناسی دیجیتال برای منی که رشته ی کارشناسیم هم مهندسی کامپیوتر بوده بیشتر هیجان داره تا فقط ریسرچ و دادن مقاله !من چون جی ار ای نداشتم ریسک نکردم و استادای امریکا ایمیل نزدم که کاش میزدم و اگر اوکی میگرفتم میرفتم دنبالش، الان وقتی پیشنهاد میدین با استادت صحبت کن و توضیح بده شرایط رو، خدایی استاد نمیگه من چرا روی دانشجویی حساب وا کنم که میخواد سال بعد بره ؟و قطعا ممکنه یکی دیگه رو جانشین من کنه! تو شرایط فعلی و الانی کشور- حالا شاید همه ی دوستانی که جواب دادن اونور هستن و دقیقا درک نمیکنن شرایط درونی رو- برای من هم مثله باقی دوستانم فرار کردن شده اولین گزینه. چون هیچ اطمینانی نیست به سیاست های داخلی و نحوه ی ویزا دادن. من دوماه دیگه بلیط دارم به سمت کانادا، ولی اونقد شرایط وحشتناکه که هرلحظه استرس داری نکنه یه شرایطی پیش بیاد که اجازه ی خروج ندن، نمیدونم فلانی ویزاهای صادر شده رو باطل کنه و هزار تا فکر.
    ممکنه به نظرتون خنده دار بیاد، ولی من این ترسو تو همه ی بچه هایی که ویزا گرفتن دارم میبینم که همه دارن سعی میکنن سریعتر خارج شن!
    ضمن اینکه من خودم استادم چندروز پیش به من ایمیل داد که من شانس رفتن به یه دانشگاه بهتر رو پیدا کردم ولی در هرصورت چه بمونم تو این یونی چه برم پشتت خواهم بود. خب اینکه استادت کنارت باشه هرلحظه بهش دسترسی داشته باشی بهتره یا اینکه هی ایمیل بزنی و منتظر جواب باشی. اینو اشاره کنم که برخورد استاد و گفتن این حرف خیلی خوب بود همینکه گفت من همه جوره پشتتم ولی خب به هرحال مگه اینم نیس که ایشون هم دارن برای موفقیت خودشون تو دانشگاه دیگه اقدام میکنن و جایگاه بهتر؟
    من اگر گفتم بعده یه سال برم بخاطره حرفی بود که از تجربه ی چندنفر تو کانادا شنیدم که گفتن بعده یکسال عادی هست که بری دانشگاه دیگه، حالا اینجا خلافشو شنیدم! و اینکه اونروز یه ویدئویی تو یوتیوب میدیدم که یه اقا پسری تو امریکا بودن و میگفتن اینجا برخلاف ایران یکم روند درسی و تز دکترا کند پیش میره و نباید عجول باشین، اگر همین شرایط تو کانادا هم صادق باشه چی؟
    نمیدونم خوب ولی حرف زدن با استاد به طور صادقانه ممکنه جلوی موقعیت الانی منو بگیره و زیاد منطقی نیس به نظرم!
    دوست نازنینم
    عرض بنده هم همینه.
    این جمله شماست:
    "من چون جی ار ای نداشتم ریسک نکردم و استادای امریکا ایمیل نزدم که کاش میزدم و اگر اوکی میگرفتم میرفتم دنبالش، الان وقتی پیشنهاد میدین با استادت صحبت کن و توضیح بده شرایط رو، خدایی استاد نمیگه من چرا روی دانشجویی حساب وا کنم که میخواد سال بعد بره ؟و قطعا ممکنه یکی دیگه رو جانشین من کنه!"

    من دقیقا همین رو گفتم بالا. عرض کردم که شما وقتی یه استاد جدید رو جایگزین استاد قبلی میکنی و حتی به این استاد بیچاره فعلی نمیگی که داری میری و یهویی وقتی کارات درست شد میری، تصویر بسیار بسیار زشتی میسازی. اینکه شما جی ار ای نگرفتی و از اول تکلیفت با خودت روشن نبوده، تقصیر خودته. اینکار پرافشنال نیست.
    من این رو به چشم خودم دیدم. شما اون استاد رو وادار داری میکنی که بعد از تو دانشجوی ایرانی دیگه نگیره. مگر دیگه چی بشه، یا چه تفاوتی توی متن ایمیل طرف ببینه که بگه حالا اینو بگیرم ببینم چی میشه.
    من دقیقا بالا توضیح دادم که این تفکر اسمش هست تفکر خاورمیانه ای و مطابق معمول چون مردم کشور ما اکثرا قادر نیستن لای کتابی رو باز کنن، اومدن بهم پریدن که تو نژادپرست هستی و بی فرهنگ. یعنی ملت به جای پریدن به من، اگر میرفتن یه بار برای اولین بار لای یه کتاب رو باز میکردن به جای خندیدن به جوک های اینستاگرام، دقیقا میفهمیدن من چی میگم. من از بطن اون کشور اومدم بیرون، هم دوره پولداری داشتم هم کارگری و بی پولی، هم دستفروشی کردم. لازم باشه بازم انجام میدم و کاری که شرافت داره رو به نظرم ادم نباید ازش بترسه. شما یه جوری میگی دوستان خارج نشین از ما درکی ندارن انگار من کامران هومن جعفریم که از 4 سالگی ددیم بردتم مونتریال بعدم ونکوور. منم از همون کشور اومدم بیرون دیگه! دو سالم نشده که بیرون اومدم. یه سال و نیمه. قبل اونم هر سری بیرون اومدم باز برگشتم کشورم.
    عرض کردم همین کاری که شما فقط و فقط به منافع خودت فکر میکنی و به اون طرف مقابل فکر نمیکنی دقیقا همین اسمش هست تفکر ایرانی. همیشه همینه. هر استادی میتونه فاندش تموم شه و بگه نمیتونم ساپورتت کنم. هر استادی ممکنه بیفته بمیره و شما وسط راه لنگ بمونی. استاد اصلا ممکننه اخراج شه و شما لنگ بمونی. استاد ممکنه اصلا از شما بعد دو سال خوشش نیاد به هر دلیلی، و بگه ترم دیگه بهت فاند نمیدم! و شما لنگ بمونی. ولی اینا خیلی خیل ی خیلی کم اتفاق میفتن و اگه بیفتن شما مطمئن باش اونقدر لنگ نمیمونی. دور و بریای من توی این استان هیچ کدوم واسشون این اتفاق نیفتاده. میفته ولی خیلی خیلی کمه احتمالش. بیفته هم خدا بزرگه و بلاخره یه راه جدید پیش پای ادم قرار میگیره. من نمیگم کسی به فکر خودش نیست. اون استادی که شما رو میگیره، در درجه اول به خودش و پیشرفتش فکر میکنه وگرنه به جای شما به کسی پذیرش میداد که هیچی از اون رشته سر در نمیاره.
    تفکر ایرانی یعنی تو نرفته نرسیده هیچی نشده به فکر پل کردن اون استاد بیچاره و بالا رفتن ازش هستی. یعنی تو نه انسانیت رو میفهمی که چی هست نه مرام رو نه رفاقت رو نه معرفت رو.
    چیزیکه من هر روز میبینم بین ایرانیا.

    و تو فرهنگی که تیم وورک صفر هست، معرفت اصلا جانداره، اگه از کسی بدزدی زرنگ هستی و اگه باشرافت زندگی کنی بهت میگن "گاگول" و "گوسفند"
    توی اون ممکلت همچین دانشجویی رشد میکنه. تقصیر شما هم نیست همه ما اینو کم و بیش داریم فقط هی یه عده مون هر روز میزنیم سر خودمون و نمیذاریم این قضیه نمود پیدا کنه و اون یکی عده مون اهمیت نمیدن.
    جالبه شما خودت به این فکر میکنی، که اگه به استاد بگم میخوام برم، جای من یکی دیگه رو میاره (چرا نیاره؟!!) ولی نمیگی من همین استاد رو دارم میپیچونم میرم. شما اول استارت میزنی.
    قابل توجه آقای feel absolutely free که میگفت اینکار اسمش پیچوندن نیست. اسمش چی هست؟! مرام ایرانی؟!
    درباره اون تیکه که نوشتی ریسرچ توی کانادا و امریکا کند اگه پیش بره نسبت به ایران چی؟ مگه شما و من توی ایران کوههای متعدد رو جا به جا کردیم از نظر علمی؟ که حالا از ریسرچ اینجا مینالیم؟! اینا کم کار میکنن ولی درست کار میکنن اکثرا. درست کار نکنن هم استاد اینا رو میاره سر راه. ما هر دانشجومون اینجا میاد 16 تا مقاله و کنفرانس پیپر داره ولی روش نمیشه بهشون اعتراف کنه چون میدونه چقدر بی اعتبارن. شما دنبال اسم و رسمی؟ همون ایران بمون که ادعا داری کیفیت کارش بالاتره.
    من همینو میگم.
    شما تا این تفکرات رو عوض کنی
    تا یه ذره با کالچر هماهنگ شی شش ماه طول میکشه.
    بعد تازه وقتی داری کم کم میوه میدی میذاری میری (چون مطابق معمول ما ایرانیا مجددا، حس میکنی جات اینجا نیست و باید بری یه جای بهتر که قدرتو میدونن و یا از اول باید میرفتی امریکا، و چون نرفتی پس الان باید تلافی کنی و یه استاد رو بذاری سر کار)
    اون استاد مرام گذاشته، این همه منتظر ویزا گرفتن شما بوده شما فکر میکنی همه مثل خودت هستن؟
    اینجا میدونین چقدر رای این استادا اپلای میکنن؟ پسره تو همین دانشگاهه بغل گوششه. استاد خیلیا رو رد کرده و یه اشتباهی کرده و به شما پذیرش داده.
    درسته ما هم منفعت داریم، ولی بذار به اونجا برسه، بعد ادعا کن.
    دوست من
    نسخه شما و فیدبک هایی که بقیه عزیزان همیشه در صحنه بهم دادن برای من تکراریه، نسخه ایه که هر روز دیدم، شنیدم.
    من مخالف پیشرفت اصلا نیستم.
    من فقط منتظر همین لحظه بودم که شما بیای این حرفا رو بنویسی و من به اونایی که فکر میکنن پیچوندن استاد کار حرفه ای هست نشون بدم که ته ته ته فکر ما اینه.
    ما از بقیه پل میسازیم و میریم. نون و نمکو میخوریم و یه جوری میشکنیم نمکدونو و سفره هم پاره میکنیم که دیگه اون صابخونه کلا مهمون نمیاره تو خونه.
    هر کاری دوست داری بکن.
    ولی یادت نره.
    دنیا خیل ی خیلی خیلی کوچیکه.
    و زمین خیلیییییییییییی گرد هست.
    آدمها خیلی زود به هم میرسن.
    من سر فرصت دو تا اتفاقی که همین دانشگاه ما افتاد و عیننننن اتفاق شما بود و از طرف ایرانیا افتاد رو اینجا مینویسم.
    گه بگم چقدر نسخه های فکری ما شبیه همه.
    صلاح مملکت خویش خسروان دانند

    good luck

    قابل توجه دوستی که میگفت آدم حرفه ای مثل ساناز میره جلو، این عین جمله شه: "نمیدونم خوب ولی حرف زدن با استاد به طور صادقانه ممکنه جلوی موقعیت الانی منو بگیره و زیاد منطقی نیس به نظرم!"

    این از نظر شما کار حرفه ای هست دیگه؟!

    شما فکر میکنم اصلا محیط حرفه ای ندیدی دوست عزیز، من خودشیفته من شیفته غرب، وطن فروش، هرچی،
    تو محیط حرفه ای تو از یه سال قبل مصاحبه میری برای شرکت دوم، از شش ماه قبل، هرچی، و یه ماه دو ماه قبل از بیرون اومدنت اعلام میکنی که میخوای استعفا بدی. اصلا یه روز قبل اینکار میکنی. هرچی. سر دو روز برات جایگزین پیدا میشه ملت همه تشنه کارن. تو اونجا کار کردی و خدمت کردی و منفعت رسوندی به شرکت. بله اینا برای مدیراس، برای منیجراس. گرچه ادم پرافشنال اونجا هم هول هولکی فرار نمیکنه.
    نه دانشجویی که هنوز انگلیسیش به حد استاندارد نرسیده و از کشوری میاد که به قول خودش هر ان ممکنه اجازه خروج ندن.
    و کلا هیچی هیچی از کالچر بلد نیست. و خیلی وقتا سوادش هم کافی نیست برای اون رشته.
    و عملا تو شش ماه اول هیچ کارایی بخصوصی نداره (اگه تی ایی کردن و دانشجو تربیت کردن تو ازمایشگاه رو ندید بگیریم) داشته باشه هم اونقدرا بالا نیست.
    من اینو بارها از دوستای کاناداییم که دارن کار میکنن شنیدم که میگن ایرانیا تا میان سر کار، فوری میخوان یه کار جدید پیدا کنن و نمیگن بابا فعلا بذار یه سال بمونیم؟ مام از ترسمون ایرانی معرفی نمیکنیم؟!
    میخوای لینک بدم به پروفایل اون کاربر خودش بیاد تجربه شو بگه؟!
    بعد اینو چرا پرافشنال نمیدونیم
    ولی کار ایشون رو پرافشنال میدونی؟!

    مجددا گود لاک

    پی نوشت: من این رو فقط بین ایرانیا نمیبینم، بین همه ایرانیام نیستا. خیلی از ایرانیا هم مثل ایشون نیستن. خیلیا واقعا حرفه ای رفتار میکنن. اینجوری نیست که همه ایرانیا ادمای این مدلی باشن. آدم حسابی هم داریم بین ایرانیا که من خیلی بهشون افتخار میکنم.
    ولی در کل پل کردن بقیه، پیچوندن، دروغگویی بین آدمهایی که از کشورشون به هر نحوی زده هستن یا اومدن که یه زندگی درست و حسابی بسازن به هر قیمتی رواج داره. منظورم اینه توی فرهنگهای دیگه هم من میبینمش.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  6. #76
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    نقل قول نوشته اصلی توسط sanaz67 نمایش پست ها
    ببینید دوستان، اول این نکته رو بگم که من برخلاف دوستای دور و برم هیچ وقت معتقد نبودم به هرقیمتی شده باید از کشور خارج شم، میگفتم باید فرصت مناسب گیر بیاد،موضوع مناسب، فاند و اینا! زمانی که یه پیشنهاد تقریبا قابل قبول گرفتم (همین الانی)دیگه اوکی دادم، موضوعش بدد نیست ولی خب توی امریکا ادامه دادن باستان شناسی دیجیتال برای منی که رشته ی کارشناسیم هم مهندسی کامپیوتر بوده بیشتر هیجان داره تا فقط ریسرچ و دادن مقاله !من چون جی ار ای نداشتم ریسک نکردم و استادای امریکا ایمیل نزدم که کاش میزدم و اگر اوکی میگرفتم میرفتم دنبالش، الان وقتی پیشنهاد میدین با استادت صحبت کن و توضیح بده شرایط رو، خدایی استاد نمیگه من چرا روی دانشجویی حساب وا کنم که میخواد سال بعد بره ؟و قطعا ممکنه یکی دیگه رو جانشین من کنه! تو شرایط فعلی و الانی کشور- حالا شاید همه ی دوستانی که جواب دادن اونور هستن و دقیقا درک نمیکنن شرایط درونی رو- برای من هم مثله باقی دوستانم فرار کردن شده اولین گزینه. چون هیچ اطمینانی نیست به سیاست های داخلی و نحوه ی ویزا دادن. من دوماه دیگه بلیط دارم به سمت کانادا، ولی اونقد شرایط وحشتناکه که هرلحظه استرس داری نکنه یه شرایطی پیش بیاد که اجازه ی خروج ندن، نمیدونم فلانی ویزاهای صادر شده رو باطل کنه و هزار تا فکر.
    ممکنه به نظرتون خنده دار بیاد، ولی من این ترسو تو همه ی بچه هایی که ویزا گرفتن دارم میبینم که همه دارن سعی میکنن سریعتر خارج شن!
    ضمن اینکه من خودم استادم چندروز پیش به من ایمیل داد که من شانس رفتن به یه دانشگاه بهتر رو پیدا کردم ولی در هرصورت چه بمونم تو این یونی چه برم پشتت خواهم بود. خب اینکه استادت کنارت باشه هرلحظه بهش دسترسی داشته باشی بهتره یا اینکه هی ایمیل بزنی و منتظر جواب باشی. اینو اشاره کنم که برخورد استاد و گفتن این حرف خیلی خوب بود همینکه گفت من همه جوره پشتتم ولی خب به هرحال مگه اینم نیس که ایشون هم دارن برای موفقیت خودشون تو دانشگاه دیگه اقدام میکنن و جایگاه بهتر؟
    من اگر گفتم بعده یه سال برم بخاطره حرفی بود که از تجربه ی چندنفر تو کانادا شنیدم که گفتن بعده یکسال عادی هست که بری دانشگاه دیگه، حالا اینجا خلافشو شنیدم! و اینکه اونروز یه ویدئویی تو یوتیوب میدیدم که یه اقا پسری تو امریکا بودن و میگفتن اینجا برخلاف ایران یکم روند درسی و تز دکترا کند پیش میره و نباید عجول باشین، اگر همین شرایط تو کانادا هم صادق باشه چی؟
    نمیدونم خوب ولی حرف زدن با استاد به طور صادقانه ممکنه جلوی موقعیت الانی منو بگیره و زیاد منطقی نیس به نظرم!
    1. تغییر دانشگاه بعد از یک سال "عادی" نیست ولی لزوما غیر حرفه ای هم نیست. بعضی وقتها موقعیتهای ممتازی پیش میاد که آدم نباید از دستش بده. ولی اینکه از همین ابتدا بقصد تغییر دانشگاه بعد از یکسال دارید میروید حرفه ای نیست و جالب هم نیست. اگر اصولا قصد ندارید از این دانشگاه مدرک بگیرید وقت خودتون و استاد را تلف نکنید.

    2. از الان که هنوز هیچ چی به هیچ چی نیست لازم نیست با استادتون صحبت کنید ولی اگر به مرحله ای رسید که پذیرش از جای دیگر قطعی شد بهش بگید و همینجوری ول نکنید بروید. کار غیرحرفه ای اینه که بدون اطلاع به استادتون یکهو غیب بشید (که بچه های ایرانی این کار رو هم زیاد میکنند و در یک مورد خاطرم هست استاد طرف به استاد جدید ایمیل زده بود و بشدت از دانشجوئه گلایه کرده بود و این امر رابطه دانشجو با استاد جدید رو هم خراب کرد). از چند ماه قبل از رفتن اطلاع بدهید و کمک کنید که پروژه جمع بشه و نفر بعدی جای شما اطلاعات کافی بگیره.

    3. نمیدونم منظور شما از "کند" چیه و ایران رو هم نمیدونم چند ساله دکترا میگیرند، ولی گرفتن دکترا در امریکا و کانادا زیر چهار سال عملا غیرممکن و حتی در مدت چهار سال هم مشکل است و از این نظر سیستم کاملا مشابهی دارند. روی حداکثر 4.5-5 سال حساب کنید.

  7. #77

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    دوست نازنینم
    عرض بنده هم همینه.
    این جمله شماست:
    "من چون جی ار ای نداشتم ریسک نکردم و استادای امریکا ایمیل نزدم که کاش میزدم و اگر اوکی میگرفتم میرفتم دنبالش، الان وقتی پیشنهاد میدین با استادت صحبت کن و توضیح بده شرایط رو، خدایی استاد نمیگه من چرا روی دانشجویی حساب وا کنم که میخواد سال بعد بره ؟و قطعا ممکنه یکی دیگه رو جانشین من کنه!"

    من دقیقا همین رو گفتم بالا. عرض کردم که شما وقتی یه استاد جدید رو جایگزین استاد قبلی میکنی و حتی به این استاد بیچاره فعلی نمیگی که داری میری و یهویی وقتی کارات درست شد میری، تصویر بسیار بسیار زشتی میسازی. اینکه شما جی ار ای نگرفتی و از اول تکلیفت با خودت روشن نبوده، تقصیر خودته. اینکار پرافشنال نیست.
    من این رو به چشم خودم دیدم. شما اون استاد رو وادار داری میکنی که بعد از تو دانشجوی ایرانی دیگه نگیره. مگر دیگه چی بشه، یا چه تفاوتی توی متن ایمیل طرف ببینه که بگه حالا اینو بگیرم ببینم چی میشه.
    من دقیقا بالا توضیح دادم که این تفکر اسمش هست تفکر خاورمیانه ای و مطابق معمول چون مردم کشور ما اکثرا قادر نیستن لای کتابی رو باز کنن، اومدن بهم پریدن که تو نژادپرست هستی و بی فرهنگ. یعنی ملت به جای پریدن به من، اگر میرفتن یه بار برای اولین بار لای یه کتاب رو باز میکردن به جای خندیدن به جوک های اینستاگرام، دقیقا میفهمیدن من چی میگم. من از بطن اون کشور اومدم بیرون، هم دوره پولداری داشتم هم کارگری و بی پولی، هم دستفروشی کردم. لازم باشه بازم انجام میدم و کاری که شرافت داره رو به نظرم ادم نباید ازش بترسه. شما یه جوری میگی دوستان خارج نشین از ما درکی ندارن انگار من کامران هومن جعفریم که از 4 سالگی ددیم بردتم مونتریال بعدم ونکوور. منم از همون کشور اومدم بیرون دیگه! دو سالم نشده که بیرون اومدم. یه سال و نیمه. قبل اونم هر سری بیرون اومدم باز برگشتم کشورم.
    عرض کردم همین کاری که شما فقط و فقط به منافع خودت فکر میکنی و به اون طرف مقابل فکر نمیکنی دقیقا همین اسمش هست تفکر ایرانی. همیشه همینه. هر استادی میتونه فاندش تموم شه و بگه نمیتونم ساپورتت کنم. هر استادی ممکنه بیفته بمیره و شما وسط راه لنگ بمونی. استاد اصلا ممکننه اخراج شه و شما لنگ بمونی. استاد ممکنه اصلا از شما بعد دو سال خوشش نیاد به هر دلیلی، و بگه ترم دیگه بهت فاند نمیدم! و شما لنگ بمونی. ولی اینا خیلی خیل ی خیلی کم اتفاق میفتن و اگه بیفتن شما مطمئن باش اونقدر لنگ نمیمونی. دور و بریای من توی این استان هیچ کدوم واسشون این اتفاق نیفتاده. میفته ولی خیلی خیلی کمه احتمالش. بیفته هم خدا بزرگه و بلاخره یه راه جدید پیش پای ادم قرار میگیره. من نمیگم کسی به فکر خودش نیست. اون استادی که شما رو میگیره، در درجه اول به خودش و پیشرفتش فکر میکنه وگرنه به جای شما به کسی پذیرش میداد که هیچی از اون رشته سر در نمیاره.
    تفکر ایرانی یعنی تو نرفته نرسیده هیچی نشده به فکر پل کردن اون استاد بیچاره و بالا رفتن ازش هستی. یعنی تو نه انسانیت رو میفهمی که چی هست نه مرام رو نه رفاقت رو نه معرفت رو.
    چیزیکه من هر روز میبینم بین ایرانیا.

    و تو فرهنگی که تیم وورک صفر هست، معرفت اصلا جانداره، اگه از کسی بدزدی زرنگ هستی و اگه باشرافت زندگی کنی بهت میگن "گاگول" و "گوسفند"
    توی اون ممکلت همچین دانشجویی رشد میکنه. تقصیر شما هم نیست همه ما اینو کم و بیش داریم فقط هی یه عده مون هر روز میزنیم سر خودمون و نمیذاریم این قضیه نمود پیدا کنه و اون یکی عده مون اهمیت نمیدن.
    جالبه شما خودت به این فکر میکنی، که اگه به استاد بگم میخوام برم، جای من یکی دیگه رو میاره (چرا نیاره؟!!) ولی نمیگی من همین استاد رو دارم میپیچونم میرم. شما اول استارت میزنی.
    قابل توجه آقای feel absolutely free که میگفت اینکار اسمش پیچوندن نیست. اسمش چی هست؟! مرام ایرانی؟!
    درباره اون تیکه که نوشتی ریسرچ توی کانادا و امریکا کند اگه پیش بره نسبت به ایران چی؟ مگه شما و من توی ایران کوههای متعدد رو جا به جا کردیم از نظر علمی؟ که حالا از ریسرچ اینجا مینالیم؟! اینا کم کار میکنن ولی درست کار میکنن اکثرا. درست کار نکنن هم استاد اینا رو میاره سر راه. ما هر دانشجومون اینجا میاد 16 تا مقاله و کنفرانس پیپر داره ولی روش نمیشه بهشون اعتراف کنه چون میدونه چقدر بی اعتبارن. شما دنبال اسم و رسمی؟ همون ایران بمون که ادعا داری کیفیت کارش بالاتره.
    من همینو میگم.
    شما تا این تفکرات رو عوض کنی
    تا یه ذره با کالچر هماهنگ شی شش ماه طول میکشه.
    بعد تازه وقتی داری کم کم میوه میدی میذاری میری (چون مطابق معمول ما ایرانیا مجددا، حس میکنی جات اینجا نیست و باید بری یه جای بهتر که قدرتو میدونن و یا از اول باید میرفتی امریکا، و چون نرفتی پس الان باید تلافی کنی و یه استاد رو بذاری سر کار)
    اون استاد مرام گذاشته، این همه منتظر ویزا گرفتن شما بوده شما فکر میکنی همه مثل خودت هستن؟
    اینجا میدونین چقدر رای این استادا اپلای میکنن؟ پسره تو همین دانشگاهه بغل گوششه. استاد خیلیا رو رد کرده و یه اشتباهی کرده و به شما پذیرش داده.
    درسته ما هم منفعت داریم، ولی بذار به اونجا برسه، بعد ادعا کن.
    دوست من
    نسخه شما و فیدبک هایی که بقیه عزیزان همیشه در صحنه بهم دادن برای من تکراریه، نسخه ایه که هر روز دیدم، شنیدم.
    من مخالف پیشرفت اصلا نیستم.
    من فقط منتظر همین لحظه بودم که شما بیای این حرفا رو بنویسی و من به اونایی که فکر میکنن پیچوندن استاد کار حرفه ای هست نشون بدم که ته ته ته فکر ما اینه.
    ما از بقیه پل میسازیم و میریم. نون و نمکو میخوریم و یه جوری میشکنیم نمکدونو و سفره هم پاره میکنیم که دیگه اون صابخونه کلا مهمون نمیاره تو خونه.
    هر کاری دوست داری بکن.
    ولی یادت نره.
    دنیا خیل ی خیلی خیلی کوچیکه.
    و زمین خیلیییییییییییی گرد هست.
    آدمها خیلی زود به هم میرسن.
    من سر فرصت دو تا اتفاقی که همین دانشگاه ما افتاد و عیننننن اتفاق شما بود و از طرف ایرانیا افتاد رو اینجا مینویسم.
    گه بگم چقدر نسخه های فکری ما شبیه همه.
    صلاح مملکت خویش خسروان دانند

    good luck

    قابل توجه دوستی که میگفت آدم حرفه ای مثل ساناز میره جلو، این عین جمله شه: "نمیدونم خوب ولی حرف زدن با استاد به طور صادقانه ممکنه جلوی موقعیت الانی منو بگیره و زیاد منطقی نیس به نظرم!"

    این از نظر شما کار حرفه ای هست دیگه؟!

    شما فکر میکنم اصلا محیط حرفه ای ندیدی دوست عزیز، من خودشیفته من شیفته غرب، وطن فروش، هرچی،
    تو محیط حرفه ای تو از یه سال قبل مصاحبه میری برای شرکت دوم، از شش ماه قبل، هرچی، و یه ماه دو ماه قبل از بیرون اومدنت اعلام میکنی که میخوای استعفا بدی. اصلا یه روز قبل اینکار میکنی. هرچی. سر دو روز برات جایگزین پیدا میشه ملت همه تشنه کارن. تو اونجا کار کردی و خدمت کردی و منفعت رسوندی به شرکت. بله اینا برای مدیراس، برای منیجراس. گرچه ادم پرافشنال اونجا هم هول هولکی فرار نمیکنه.
    نه دانشجویی که هنوز انگلیسیش به حد استاندارد نرسیده و از کشوری میاد که به قول خودش هر ان ممکنه اجازه خروج ندن.
    و کلا هیچی هیچی از کالچر بلد نیست. و خیلی وقتا سوادش هم کافی نیست برای اون رشته.
    و عملا تو شش ماه اول هیچ کارایی بخصوصی نداره (اگه تی ایی کردن و دانشجو تربیت کردن تو ازمایشگاه رو ندید بگیریم) داشته باشه هم اونقدرا بالا نیست.
    من اینو بارها از دوستای کاناداییم که دارن کار میکنن شنیدم که میگن ایرانیا تا میان سر کار، فوری میخوان یه کار جدید پیدا کنن و نمیگن بابا فعلا بذار یه سال بمونیم؟ مام از ترسمون ایرانی معرفی نمیکنیم؟!
    میخوای لینک بدم به پروفایل اون کاربر خودش بیاد تجربه شو بگه؟!
    بعد اینو چرا پرافشنال نمیدونیم
    ولی کار ایشون رو پرافشنال میدونی؟!

    مجددا گود لاک

    پی نوشت: من این رو فقط بین ایرانیا نمیبینم، بین همه ایرانیام نیستا. خیلی از ایرانیا هم مثل ایشون نیستن. خیلیا واقعا حرفه ای رفتار میکنن. اینجوری نیست که همه ایرانیا ادمای این مدلی باشن. آدم حسابی هم داریم بین ایرانیا که من خیلی بهشون افتخار میکنم.
    ولی در کل پل کردن بقیه، پیچوندن، دروغگویی بین آدمهایی که از کشورشون به هر نحوی زده هستن یا اومدن که یه زندگی درست و حسابی بسازن به هر قیمتی رواج داره. منظورم اینه توی فرهنگهای دیگه هم من میبینمش.
    دوسته مهربون من، شما چرا اینقد عصبی هستی و عصبانی تایپ میکنی و کلا دعوا داری؟ بخدا من اومدم اینجا نظر بگیرم و بشنوم که بتونم تصمیم بگیرم.چرا اینقد با لحن تند بحث میکنی؟داریم تو یه محیط آکادمیک سوال میپرسیم میشنویم، واقعا درک نمیکنم این ری اکشن عجیب غریب توی نوشته هاتون چیه؟
    همه چی به من گفتی نمیدونم حرفه ای نیستی فلانی بیساری، به چشم انتقاد میذارم رو چشمام میگم حق با شماست، ولی قضاوت نکنیم.
    اول در مورده گرد بودن زمین یه چیزی بهت بگم. هیچ وق کسی رو که از نزدیک نمیشناسیش، شب و روزتون باهاش نگذشته، قضاوت نکنید، هی میگین اخلاق خاورمیانه ای، این هم یکی از خصوصیات بارز ماهاست، من بشدت به کارما معتقدم و همه ی گرد بودن زمین رو با تمام وجود درک کردم
    من کجا گفتم اگر موقعیت خوب پیش اومد میذارم در میرم و غیبت کبری میکنم بدون هیچ حرفی؟یه نفر این جمله رو به من میتونه نشون بده. من هنوووز پذیرش ندارم ، دارم میپرسم که اقدام کنم یا نه. ینی به درستی یا نادرستی کارم شک دارم در غیر اینصورت سوال نمیپرسیدم.
    در مورده اینکه ایران نیستید و درک نمیکنید، دوست عزیزم چرا قضیه رو برعکس نیگا میکنید بحث میکنید؟من اصن از پول بحث کردم؟ من گفتم ارز گرونه که هست؟خوب هرکی داره میاد همه ی اینا رو به جون خریده، ولی من اصلا بحثم پول نبود که!نمیدونم شما منو دشمن خودت میبینی؟من دارم اینجا سوال میپرسم که اطلاعاتم بره بالا مخصوصا از کسایی که تجربه دارن. بابا الان از لحاظ سیاسی کشور تق و لق هستش، اگر اومدیم جنگ شد ما نتونستیم خارج شیم چی؟اینهمه زحمتم به هدر بره تو طول یک سال آیا؟ من دقیقا منظورم این بود تو شرایط فعلی من باید بیام و نباید ریسک یکسال موندن تو ایران رو بکنم.

    بابا بخدا من نمیخوام دست کسی رو بذارم تو پوست گردو برم، اینکه میگم داری قضاوت میکنی و هی میفرمایین که من کاره غیر حرفه ای میکنم و ادم بد و نامردی هستم، همینه، چونکه برای ایشون کتاب دراوردن از این موضوع خیلی مهمه و توی موضوع ایشون یه دانشجوی ایرانی نیاز بوده که با باستان شناسی شرق اشنا باشه و بتونه پروژه ی تحقیقاتیش رو به اتمام برسونه. قرعه به اسم من افتاده، حالا حتی اگر من پذیرش بگیرم برم جای دیگه، باز هم میتونم به ایشون قول بدم مدارک و اطلاعاتی رو که لازم دارن براشون فراهم کنم حتی راه دور(چنانچه این شرایطم از دوستان دیگه پرسیدم که امکانش هست یا نه). ینی خودشونم گفتن راه دوری هم میتونن با من کار کنن چون الان مجبورا برن یه دانشگاه دیگه! خوب شما از کجا میدونی من آدم متعهدی نیستم نسبت به قولی که به کسی میدم و ممکنه براش اطلاعاتی رو که لازم داره تهیه نکنم؟
    حرفی ندارم جز اینکه من کسی رو پل نکردم برای خودم، من فقط خواستم احتمالات رو درنظر بگیرم و اطلاعاتی کسب کنم از دوستان.شما میخوای از روی نوشته هام منو قضاوت کنی، حق طبیعی شماست
    ویرایش توسط sanaz67 : June 19th, 2018 در ساعت 10:48 PM
    میکلانژ زندگی خودت باش

  8. #78

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    1. تغییر دانشگاه بعد از یک سال "عادی" نیست ولی لزوما غیر حرفه ای هم نیست. بعضی وقتها موقعیتهای ممتازی پیش میاد که آدم نباید از دستش بده. ولی اینکه از همین ابتدا بقصد تغییر دانشگاه بعد از یکسال دارید میروید حرفه ای نیست و جالب هم نیست. اگر اصولا قصد ندارید از این دانشگاه مدرک بگیرید وقت خودتون و استاد را تلف نکنید.

    2. از الان که هنوز هیچ چی به هیچ چی نیست لازم نیست با استادتون صحبت کنید ولی اگر به مرحله ای رسید که پذیرش از جای دیگر قطعی شد بهش بگید و همینجوری ول نکنید بروید. کار غیرحرفه ای اینه که بدون اطلاع به استادتون یکهو غیب بشید (که بچه های ایرانی این کار رو هم زیاد میکنند و در یک مورد خاطرم هست استاد طرف به استاد جدید ایمیل زده بود و بشدت از دانشجوئه گلایه کرده بود و این امر رابطه دانشجو با استاد جدید رو هم خراب کرد). از چند ماه قبل از رفتن اطلاع بدهید و کمک کنید که پروژه جمع بشه و نفر بعدی جای شما اطلاعات کافی بگیره.

    3. نمیدونم منظور شما از "کند" چیه و ایران رو هم نمیدونم چند ساله دکترا میگیرند، ولی گرفتن دکترا در امریکا و کانادا زیر چهار سال عملا غیرممکن و حتی در مدت چهار سال هم مشکل است و از این نظر سیستم کاملا مشابهی دارند. روی حداکثر 4.5-5 سال حساب کنید.
    ممنون بابت پاسختون
    1 . من الان شش ماهه پذیرشم قطعی شده و اخیرا به این فکر افتادم که شاید بتونم تو امریکا موقعیت بهتری گیر بیارم، از اول قصدم رفتن نبود و الان هم دارم پیشبینی میکنم اگر اقدام کردم و اوکی شد ، آیا میتونم برم یا کلا کارم اشتباه خواهد بود. استادم رو خیلی دوست دارم آدم خیلی ساپورتیوی هست و هیچ وقت به قصده در رفتن اپلای نکردم، فقط الان توی ذهنم سوال پیش اومده در مورده این موضوع
    2. من هیچ وقت بدون خدافظی و نمیدونم توضیح میدون رو خالی نکردم اتفاقا برای دوست عزیزمون هم بالا توضیح دادم که حتی فک کردم اگر رفتم، به این استادم کمک کنم در تکمیل این پروژه
    3. امم والا اینو که من نمیگم از اون ویدئو دیدم، توش میگفتش که (اگر اشتباه برداشت نکرده باشم) بر خلاف ایران، که ما تند تند تموم میکنیم پروژه رو، اینجا فرایند یادگیری کند پیش میره و ممکنه حوصله دانشجو رو سر ببره و مقاوم باشین، ینی منظورم این بود شاید عملا تو یه سال پروژه خیلی پیشرفت نکرده باشه که رفتن من ضربه ای بخواد وارد کنه ، من صحت اش رو واقعا نمیدونم من فقط نقل قول کردم

    پ ن:در اخر هم واقعا از همه ی دوستانی که تجربه هاشون رو گفتن تشکر میکنم یک دنیا و اگر با حرفم کسی رو ناراحت کردم یا هرچی، ببخشین. من فقط میخواستم تجربه بگیرم و اطلاعات همین.کسی رو بازی ندادم و نخواهم داد هیچ وقت
    میکلانژ زندگی خودت باش

  9. #79
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    ارسال‌ها
    4,375

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    نقل قول نوشته اصلی توسط sanaz67 نمایش پست ها
    ممنون بابت پاسختون
    1 . من الان شش ماهه پذیرشم قطعی شده و اخیرا به این فکر افتادم که شاید بتونم تو امریکا موقعیت بهتری گیر بیارم، از اول قصدم رفتن نبود و الان هم دارم پیشبینی میکنم اگر اقدام کردم و اوکی شد ، آیا میتونم برم یا کلا کارم اشتباه خواهد بود. استادم رو خیلی دوست دارم آدم خیلی ساپورتیوی هست و هیچ وقت به قصده در رفتن اپلای نکردم، فقط الان توی ذهنم سوال پیش اومده در مورده این موضوع
    2. من هیچ وقت بدون خدافظی و نمیدونم توضیح میدون رو خالی نکردم اتفاقا برای دوست عزیزمون هم بالا توضیح دادم که حتی فک کردم اگر رفتم، به این استادم کمک کنم در تکمیل این پروژه
    3. امم والا اینو که من نمیگم از اون ویدئو دیدم، توش میگفتش که (اگر اشتباه برداشت نکرده باشم) بر خلاف ایران، که ما تند تند تموم میکنیم پروژه رو، اینجا فرایند یادگیری کند پیش میره و ممکنه حوصله دانشجو رو سر ببره و مقاوم باشین، ینی منظورم این بود شاید عملا تو یه سال پروژه خیلی پیشرفت نکرده باشه که رفتن من ضربه ای بخواد وارد کنه ، من صحت اش رو واقعا نمیدونم من فقط نقل قول کردم

    پ ن:در اخر هم واقعا از همه ی دوستانی که تجربه هاشون رو گفتن تشکر میکنم یک دنیا و اگر با حرفم کسی رو ناراحت کردم یا هرچی، ببخشین. من فقط میخواستم تجربه بگیرم و اطلاعات همین.کسی رو بازی ندادم و نخواهم داد هیچ وقت
    پیشنهاد من اینستکه بعد از ورود و مدتی تحصیل در کانادا با دید بهتری می توانید شرایط را بسنجید و تصمیم بگیرید.
    برخی مواقع از دور نمی توان برداشت درستی داشت ولی واقعیت اینستکه تغییر شهر و بعد از آن کشور پس از مدتی اقامت ممکن است به شدت با تصوری که الان و قبل از ورود به کشور اول دارید متفاوت شود همان طور که شرایط امریکا و کانادا هم تا یک سال دیگر در ارتباط با ایرانیها و مهاجران ممکن است تغییر کند. این دو کشور حتما مزایا و معایبی برای هر انتخاب و هر فردی نسبت به یکدیگر دارند و اینگونه نیست که همه فاکتورها مثبت یا منفی در انتخاب شما یا هر فرد دیگری در یک سو باشد.
    به نظرم چیزی که می تواند کمک کند شروع دوره در کاناداست و پس از این مرحله شاید نظر شما هم با الان پس از مدت یکسال متفاوت شد. اینکه بتوانید پس از استقرار و شروع دوره دکتری و شروع پروژه نسبت به یافتن موقعیت دکتری در کشور دیگری اقدام کنید بعید نیست ولی آنچنان هم که گفتند معمول نیست. یعنی تعداد زیادی از دانشجو ها را نخواهید یافت که این تغیییرات را در حالت معمول انجام دهند اما با همه این توضیحات، تصمیم گیری در این خصوص فاقد یک جواب مشخص مثبت یا منفی برای همه است.
    “I find the great thing in this world is not so much where we stand, as in what direction we are moving"

  10. #80
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2019
    ارسال‌ها
    26

    پیش فرض پاسخ : مقایسه کانادا و آمریکا از هر لحاظ

    به نظر من کانادا ایالتی از امریکا هستش. این روزها که من نگاه می کنم تنش بین ایران و کانادا بالنسبه بیشتر از ایران و امریکا هستش. خصوصا انگار کانادا دعوای مسئله حقوق بشری زیادی داره.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •