صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 51

موضوع: نیاز به همفکری ( از تحصیل انصراف بدم یا ..... )

  1. #21
    Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2007
    رشته و دانشگاه
    Computer Science, University of Calgary
    ارسال‌ها
    184

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    این حساسیت ها و پرسش ها در سن شما کاملاً طبیعیه!

    اما بنظر می رسه شما یکم حساس تر از بقیه هستین واسه همینه که این دوره از زندگی رو کمی سخت تر از دیگران پشت سر خواهید گذاشت. این بدبینی نسبت به همه چیز و همه کس و آینده ظرف چند سال آینده برطرف خواهد شد. اینها تاثیرات جانبی ذهن پرسشگر شماست که سعی در درک و هذم دنیای اطراف داره، اما چون در این زمینه چندان موفق نیست تاثیرات اون بدین شکل در زندگیه شما ظاهر می شه. برای مثال، شما هم وقتی منبعی برای درآمد داشته باشید دیگه دلیلی برای توجه کردن به ناعادل بودن دنیا و زندگی نخواهید داشت و مثل بقیه سرتون به زندگی خودتون گرم خواهد شد.

    فقط تا سپری شدن این دوران هیچ تصمیم جدی در زندگی (ازدواج، مهاجرت و ...) نگیرید.
    لطفاً در صورتیکه از طریق پیغام خصوصی یا ایمیل با من (یا سایر دوستان خارج از کشور) تماس می گیرید سوال و جواب را بر روی فروم هم قرار دهید تا هم برای سایر اعضای فروم قابل استفاده باشد و هم وقت ما صرف پاسخ دادن به سوالات تکراری نشود.

  2. #22
    ApplyAbroad Champion
    vahid1982 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2007
    ارسال‌ها
    1,603

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    سلام دوست من
    همه ما این مشکلات رو داریم کسی رو پیدا نمیکنی با خیال راحت زندگی کنه و بدون دغدغه apply کنه.
    من فکر میکنم اگه به سوال بعضی دوستان جواب میدادید راحتتر میشد راهنماییتون کرد.
    من هنوز نمیدونم شما سربازی داری یا نه. این که میخوام اینو بدونم برای این هست که یکی از بزرگترین معضلاتی که خود من الان دارم سربازی هست شما اگه سربازی نداشته باشی (دختر باشی یا معاف باشی) به نظر من با یک هزینه اولیه که خودت باید داشته باشی میتونی استارت کار رو بزنی. این کار خرج زیاد داره ولی من موافق نستم که باید از همون اول این پول رو داشته باشی. بجز 2-1 میلیون اولیه به نظر من بقیش رو میشه جور کرد. چون زمانی که شما پذیرش بگیری خودبخود میبینی که همراهی خانواده هم باهات بیشتر میشه و حاضر هستن به هر دری بزنن تا بقیه پول جور بشه ولی اگه بخوای اول کاری به این فکر کنی که 5 یلیون دیگه رو از کجا بیارم نمیتونی جلوتر بری. به هر حال میشه قرض کرد وام گرفت و ... راه زیاده بالاخره جور میشه. یکم بحث رو بکشونی سمت مشکل اصلیت که مالی هست شاید هم اطلاعات خودت بیشتر بشه هم راهنماییهای بهتری بگیری. من انتظار داشتم به اولین چیزی که جواب میدی وضع سربازیت باشه. شایدم اگه واقعا مشکل مالیت زیاد باشه بهتر باشه اول اروپا رو انتخاب کنی و اگه جواب نگرفتی بعد به فکر آمریکا و کانادا باشی. بهتره این مسائل رو مشخص کنی با بشه بهتر جواب داد.
    فرومایگان، از خطاها و لغزشهای دیگران لذت میبرند.
    شوپنهاور

  3. #23

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    سلام دوست عزیز
    من اصلا" نمی خوام رو این بحث کنم که برو یا نرو. فقط یک سرس تجربیاتی که تو این سال apply بهش رسیدم و می گم بهت:
    1) دوست خود من به یکی از استادای دانشگاه های کالیفرنیا که که از کار این بنده خدا خوشش اومده بود تماس گرفت که من پول application fee ندارم بدم. بدون این پول اقدام کرد و با fund کامل هم گرفت.
    2) دانشگاه های کانادا و اروپا خرج سفارت رفتن ندارن پس بهترن. میتونی مستر اونجا بگیری بعد برای امریکا و دکترا اقدام کنی
    3) کانادا و اروپا جی آر ای هم نمی خوان. پس پول این امتحان هم نمی خواد.

  4. #24
    atousa
    Guest

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    دوست عزیز
    آخ. خوشگل این حرف رو نزن. پول مهمه ولی همه چی نیست. ناراحت نباش زیاد. تو می دونی مشکلت چیه؟ تو فکر می کنی که کار مهمی به اسم درس خوندن رو انجام میدی. متاسفانه تو خیلی به درس اهمیت میدی. عزیزم علم اصلا ارزش نداره. تو فقط نمره بگیر بدون اینکه درس رو یاد بگیری. بعدشم تو واسه چی به این بچه مایه دارای بد بخت گیر دادی. اونا که همشون مثل هم نیستن. بعدم .فکر کردی فقط خودت ناراحتی. من ترم 1 دانشگاه فکر می کردم شاخ فیل و شکستم. اومدم دیدم که بابا یه عالمه آدم با رتبه های در و دیوار اومدن دانشگاه. بعد افسرده شدم بعدم بی خیال. از من می شنوی فقط بخند. درباره ی مشکلاتت فکر نکن. راحت باش. با بچه ها بگرد برو بیرون. تو دور خودت حصار کشیدی. اسمش هم بی پولیه. تو فکر می کنی با درس خوندن مشکل بی پولیتو حل کردی. حالا که بقیه رو دیدی می بینی که نتونستی. یعنی ذهنیتت با بقیه فرق داره. کی گفته اونایی که بیشتر از بقیه پول دارن. شادن. من یه دوست بچه مایه دار داشتم اصلا حتی یه لحظه هم نمی خواستم جای اون باشم. برتری پول نیست. پول خرج میشه بخار میشه. برتری شخصیت و اعتماد به نفس آدمه. به نظر من برو ورزش کن. خیلی چیزا یاد می گیری. روحت شاد میشه. من کاراته کار می کنم. تو تاتامی آدم پول دار با بی پول هیچ فرقی نداره. تکنیک و سرعت حرف اول رو می زنه. یه جاهایی از زندگی هم هست که پول هیچ حرفی برای گفتن نداره. تو سعیتو بکن. اون مرحله از زندگی رو می بینی. یکی هم اون بالا هست. ;D .

  5. #25
    ApplyAbroad Champion
    Some14Myself آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    رشته و دانشگاه
    Uni of Tehran - Finance
    ارسال‌ها
    1,358

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    راستش الان وقت ندارم همه حرفهای بچه ها رو بخونم ... فقط گذری خوندم و یه چیزایی دستم اومد ...
    من جای شما بودم تمام تلاشم رو می کردم که خانواده و بچه هام دیگه این حسی رو که الان شما و خیلی های دیگه دارین نداشته باشن ...
    دیگه خودت بهتر از هر کس دیگه ای شرایط و حرف هات و درد دل هات و بقیه مسائل رو می دونی ...
    به نظر من بقیه صحبت ها بیشتر باعث سوء تفاهم می شه تا چیزه دیگه ...

    قدر تلاش هات رو بدون و خودت رو تا الان دست مشکلات ندادی و بازم نده و هر چی خدا قسمت کنه صلاحته ...

  6. #26

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    من از سربازی معافم
    .ببخشید من حقیقت نمی خواستم این حرفها رو بزنم.اینها مسائل خصوصی هر فردی هستند.فقط وقتی جواب آقای بابک رو خوندم احساس کردم باید این حرفها رو بگم.بازم از همه دوستان ممنونم.
    تو!
    با دلتنگیای من
    تو با این جاده، همدستی.....

  7. #27
    Senior Member maryamf آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    ارسال‌ها
    636

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    ببین مهرداد 1976 راست می گه این دوران تا حدی می گذره. ما هم گذروندیم. بعضی وقتا که مشکلاتمون بزرگ می شه این احساسات عود می کنه ولی باز می گذره. اولا عزیزم. خوش به حالت که همینقدر داری واسه شروع؛ نمی خوام با فکر کردن به مشکلات بقیه دلت از اینم بیشتر بگیره ولی خیلیا همینم نداشتن. ثانیا من کاری ندارم که تصمیمت چی میشه که بری یا بمونی. حتما لازم نیست بری USA میتونی فوق رو بری اروپا که هزینه هات کمتر شه. اونجا یه پس انداز می کنی بعد PhD میری US.

    فکر می کنم چشاتو باید به روی بعضی زشتیها ببندی چون تو نمی تونی همه چیزو تغییر بدی. این روحیه ای که تو داری به خاطر ایده ال گراییته شاید. از اون بالا بیا پایین و به سلامتیت هم فکر کن. اگه 70 سال 24 ساعت کار کنی خبری از مدینه فاضله نیست.. تازه چرا خودتو اینقد با بقیه مقایسه می کنی. مشکلات آدمو بزرگ می کنن. نگران نباش و خیلی خوشحال باش که بعد از دادن امتحان تافل و GRE می تونی مدرک لیسانستم بخری و ترجمه کنی و چند تا apply هم بکنی. بقیشم خدا اوستا کریمه. اگه فکراتو کردی و تصمیم گرفتی که بری همه چی جور می شه. فکرتو کار بنداز. آستیناتو بزن بالا و شروع کن. هر آن کس که دندان دهد نان دهد.

    باور کن این دوران رو به سلامت می گذرونی و موفق می شی.

  8. #28
    ApplyAbroad Veteran

    تاریخ عضویت
    Oct 2007
    ارسال‌ها
    207

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    دوست من همه ی حرفایی که زدی درباره ی بی پولی و اینا کاملا درسته و عین حقیقته...

    فقط یه چیزی این وسط اشتباهه که باعث آزارت می شه. اونم تصویر ذهنی شماست. شما خودت رو برای خودت این طور تعریف کردی که همیشه بی پول بودی، یا پول دار بودن بغل دستی همیشه تو رو باید آزار بده و امثال اینها... اینها pattern های self-destructive هستن که نه تنها هیچ سودی برات ندارن بلکه روز به روز عصبی تر و ضعیف ترت می کنن. مثال واضحش اینه که اگه در حال رانندگی باشی و gauge بنزینت چسبیده باشه به empty و تو به جای اینکه حواست به جلو باشه و رانندگیتو بکنی تمام فکر و ذکرت و حواست و اعصاب و روانت روی اون gauge لعنتی متمرکزه. خوب نتیجه ی این رفتار طبیعتا اینه که از جاده منحرف می شی یا می ری تو خاکی یا می ری توی لاینی که نباید بری. دوست من این مسائل مالی لعنتی که همه ی ما متوسط ها و زیر خط فقر ها باهاش درگیریم همین طوریه... ماها اکثرمون باکمون خالیه ولی یه چیزی هست که همیشه آدمها رو on the road نگه می داره و اون چیزی نیست جز امید که همه ی دوستان توی پستهای قبلی گفتن...

    حالا این همه روضه خوندیم چی کار باید کرد؟ راه حلش اینه:

    اول آروم باش و یه نصف روز هم شده برو توی طبیعت یه کم اکسیژن برسون به وجودت. بعد همونجا بشین و فکر کن و بنویس که از زندگیت چی می خوای. تاکید می کنم حتما رو یه تیکه کاغذ بنویسشون. هر چی که دلت می خواد داشته باشیش.. تمام محدودیتهای مالی و غیر مالیت رو بذار کنار و فقط اون لا مسبها رو بنویس. اینطوری تصویر مشخص تری از چیزایی که می خوای واست ایجاد می شه... دفعه ی اول و دوم و سوم شاید چیزای مشخصی روی کاغذ نیان ولی بیشتر که فکر کنی یواش یواش اون چیزا واضح تر و فرموله تر می شن...

    حالا که دقیقا می دونی چی می خوای و همه ی اونا رو اولویت بندی کردی کافیه فقط و فقط روی اولویتهات متمرکز بشی همیشه خودت رو در این حالت تصور کن که همین الان اون چیز رو داری یا بهش رسیدی.. می دونی چی می خوام بگم؟ همیشه برنده باش و برنده به اون لعنتیا ( که دیگه لعنتی نخواهند بود ) نگاه کن. اگه پوله، اگه علمه، اگه تحصیله، اگه زنه، هر چی که هست بهترینش و کاملترین و خوشگلترینش رو تو ذهنت داشته باش... لمسشون کن و باهاشون زندگی کن...

    این طرز فکر رو که تمرین کنی یواش یواش تمام انرژیت که هر روزه برای خودخوری و کلافه شدن و فحش کشیدن به دنیا حروم می شه صرف کارهایی می شه که واسه رسیدن به اون اولویت باید انجام بدی... اونوقت می بینی که به طور معجزه آسایی همه ی اون نوشته ها یکی یکی تبدیل به حقیقتی معمولی و پیش پا افتاده تو زندگیت می شن. بهترین علم رو در بهترین دانشگاه خواهی داشت و بهترین زن دنیا رو هم خواهی گرفت و اونقدری هم که لازم داشته باشی پول خواهی داشت.

    الان اولین کاری که باید انجام بدی اینه که این تفکر مسموم و مخرب رو از خودت دور کنی... به خصوص از آدمهای منفی باف و ناراحت و غرغرو دوری کن... و آخر از همه اینکه خدا از همهی اینهایی که آدم فکر می کنه بزرگتره. و زندگی هم اونقدر چیز مهمی نیست که بخوای حتی یک ثانیه از اون رو برای غصه خوردن تلف کنی... چشم به هم بذاری می بینی نوه هات دورت رو گرفتن و فکر می کنی که جوونی چقدر زود رفت...

    برادرا و خواهرا ببخشید منبر طولانی شد امشب. ;D
    موفق باشی.


    I've got a little black book with my poems in / got a bag with a toothbrush and a comb in / when I'm a good dog, they sometimes throw me a bone in.

  9. #29

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    سلام دوست عزيز. اميدوار باش و مصمم. از برخي جهات با هم اشتراك داريم: جفتمون از بچه هاي مواديم ‌، شاگرد اول، از طبقه ي رو به پايين جامعه ، راهمون تا دانشگاه دور بوده و خيلي وقت ها با اتوبوس رفتيم ، بعضي وقت ها دلزده شديم و بعضي وقت ها اميدوار، از استادا ناراحت، از سيستم آموزشي بر پايه صدقه شاكي و خيلي چيزهاي ديگه.
    نمي خوام زياد حرف بزنم فقط وقتي چيزهايي رو كه نوشته بودي مي خوندمياد اين چند بيت زير از مولوي افتادم. فكر مي كنم اگه اين طرز فكر رو درست درك كني تحولات تدريجي خوبي تو وجودت حاصل بشه به اميد خدا.
    ( حرف تو اون bold شده هاس)

    مه فشاند نور و سگ عوعو كند هر كسي بر خلقت خود مي تند
    چون كه نگذارد سگ آن بانگ سقم من مه ام سيران خود را كي هلم
    چون كه سركه سركگي افزون كند پس شكر را واجب افزوني كند


    آنكه فرموده است او اندر خطاب كره و مادر همي خوردند آب
    مي شخوليدند* هر دم آن نفر بهر اسبان كه هلا** زين آب خور
    آن شخوليدن به كره مي رسيد سر همي برداشت و از خود مي رميد
    مادرش پرسيد كاي كره چرا مي رمي هر ساعتي زين استقا
    گفت كره مي شخولند اي گروه زاتفاق بانگشان دارم شكوه
    پس دلم مي لرزد از جا مي رود زاتفاق نعره خوفم مي رسد
    گفت مادر تا جهان بوده است اين كار افزايان بدند اندر زمين
    هين تو كار خويش كن اي ارجمند زود كايشان ريش خود بر مي كنند
    وقت تنگ و مي رود آب فراخ پيش ار آن كز هجر گردي شاخ شاخ


    * فرياد و سوت زدن
    ** آگاه باشيد

  10. #30
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    ارسال‌ها
    51

    پیش فرض پاسخ : نیاز به همفکری فوری.کمک کنید لطفا(درس رو ول کنم یا ..... )

    سلام دوباره!

    اول به همه دوسان بگم كه اصلا فكر نميكردم همچين حجم زيادي از جوابها رو اينجا ببينم! كاش من خودم از اول بچگي عضو اينجا بودم (اگه اون زمان وجود داشت!!) و مشكلاتم رو در ميون ميذاشتم!!!

    بعدش بگم كه حرفام تكراريه اما بازم ميگم! من يه تجربه شخصي تو زندگيم دارم و اونم اينه كه اگه به هر هدفي تو زندگيت اعتقاد داشته باشي (با تمام وجودت)، با سعي و تلاش بالاخره بهش ميرسي و به هر روش زندگي كه پايبند باشي، همون روش برات جواب ميده. اون زماني كه به دين و اين چيزا خيلي پابند بودم، همونا برام جواب ميداد، الانم كه كمتر شده، بازم هر چي رو كه بخوام، يا دارم يا ميتونم داشته باشم (بابا اعتماد به نفس!!). يعني اون چيزي كه مهمه سعي وتلاشه نه چيز ديگه (تكبير...!). اينو جدي ميگم يعني هر وقت هدفي داشتم، اونقدر به در و ديوار خودمو زدم كه بهش رسيدم. كار نشد نداره، اما تا بشه كار داره! (اين قسمت دومش مهمتره!) اين موارد بي عدالتي و ... همه جا هست و بهترين راهشم همون طور كه گفتن اينه كه چشمتو ببندي و سعي كني تا اونجا كاركني كه برات ارزش قايل ميشن، يا حالا يه كم بيشتر. قرار نيست كه دنيا رو بكوبيم و دوباره بسازيم كه! تازه اينكه سربازي نداري مساله‌ايه كه يقه خيلي از اون مايه دارها رو هم گرفته كه تو از اين جهت راحتي. اين ديگه تكراريه كه بگم اهدافتو منطقي و سر فرصت مشخص كن و تمام هم و غمت رو براشون بذار. مثال Jack Nicholson كه مطرح شد، بسيار مثال خوبيه. زندگيشو برو تو Wikipedia ي جايي پيدا كن و بخون. يارو وقتي اون موضوع رو ميفهمه يه مدتي حتي ديوونه ميشه! الان تنها بازيگر مرد هاليووديه كه 3 تا اسكار داره!!!!
    موفق باشي.....

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •