صفحه 6 از 18 نخستنخست 12345678910111213141516 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 178

موضوع: زندگی در انگلستان، فرهنگ و جامعه

  1. #51
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    رشته و دانشگاه
    مطالعات جنسیت دانشگاه سواس لندن
    ارسال‌ها
    19

    پیش فرض پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط S03 نمایش پست ها
    زبان رو فقط با تمرین میشه قوی کرد. من هم اوایل همچین احساسی داشتم و ارتباط بیشتر و مجبور شدن به انگلیسی حرف زدن کمک می کنه. شما سعی کنید کم کم به انگلیسی فکر کنید و کلا فکرتون جملاتتون رو به انگلیسی بسازه (نه اینکه به فارسی فکر کنید و ترجمه کنید). این اولین مرحله پیشرفته و زمانی که به این مرحله برسید یه جورایی فکر کردن هم براتون تمرین انگلیسی میشه و سرعت پیشرفتتون بسیار بالا میره.
    راست می گین، اما فکر می کنم این روند تقریبا ناخودآگاه اتفاق میفته ...( به فارسی فکر کردن و به انگلیسی ترجمه کردن) ...گاهی وقتا واقعا اعتماد به نفسم رو از دست می دم...فکر می کنم اصلن با این وضع بهتره به دکترا فکر نکنم!

  2. #52
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهره اسدپور نمایش پست ها
    راست می گین، اما فکر می کنم این روند تقریبا ناخودآگاه اتفاق میفته ...( به فارسی فکر کردن و به انگلیسی ترجمه کردن) ...گاهی وقتا واقعا اعتماد به نفسم رو از دست می دم...فکر می کنم اصلن با این وضع بهتره به دکترا فکر نکنم!
    دوست من شما که دارین تو محیط انگلیسی زبان زندگی می کنین اگه اعتماد به نفستون رو از دست بدین که ماها تو ایران باید فکر یادگیری انگلیسی رو از سرمون بیرون کنیم! من 1 سالی میشه که از همین ایران یه دوست لندنی پیدا کردم و کلی هم ازش یاد گرفتم. البته نمی دوونم منظورت مکالمه و زبان محاوره هستش یا زبان آکادمیک تو رشته ی خودت که از اسمش برمیاد زبان سطح بالا نیاز داره. به نظرم اگه مشکل دومیه از اساتیدت، learning center دانشگاه و ... مشاوره بگیر.
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  3. #53
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهره اسدپور نمایش پست ها
    راست می گین، اما فکر می کنم این روند تقریبا ناخودآگاه اتفاق میفته ...( به فارسی فکر کردن و به انگلیسی ترجمه کردن) ...گاهی وقتا واقعا اعتماد به نفسم رو از دست می دم...فکر می کنم اصلن با این وضع بهتره به دکترا فکر نکنم!
    اعتماد به نفستون رو از دست ندید فکرتون قطعا به اون مرحله می رسه و مغزتون به راحتی می تونه به انگلیسی فکر کنه و مستقیما همه چیز رو به انگلیسی بسازه. در اون زمانه که معنی کلمات رو حس می کنید (به جای تطبیق دادن با معادل های فارسی و حس کردن معنی فارسی اونها). زبان رو در حد عالی (نه فقط رفع نیاز) یاد گرفتن ساده نیست ولی وقتی توی غلطک بیفتید می بینید حس بسیار خوبی داره.

  4. #54
    ApplyAbroad Veteran
    chavosh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    رشته و دانشگاه
    Newcastle University
    ارسال‌ها
    878

    پیش فرض پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط S03 نمایش پست ها
    اعتماد به نفستون رو از دست ندید فکرتون قطعا به اون مرحله می رسه و مغزتون به راحتی می تونه به انگلیسی فکر کنه و مستقیما همه چیز رو به انگلیسی بسازه. در اون زمانه که معنی کلمات رو حس می کنید (به جای تطبیق دادن با معادل های فارسی و حس کردن معنی فارسی اونها). زبان رو در حد عالی (نه فقط رفع نیاز) یاد گرفتن ساده نیست ولی وقتی توی غلطک بیفتید می بینید حس بسیار خوبی داره.
    به تاپیک چندان مربوط نیست ولی قبول دارید که انگلیسی زبان سختیه؟ و مشکل دیگه لهجه های بسیار گوناگون هستند در انگلیس و همین یاد گیری رو سخت میکنه. من بر عکس چندان اعتقاد ندارم کسی در محیط باشه زبانش خیلی بهتر میشه، نیاز به علاقه و تمرین زیاد داره. یادگیری تا 14 سالگی در محیط به طور ناخودآگاه هستش ولی بعد از اون یادگیری سخت میشه. محیط کمک میکنه ولی تو ایران همه خیال میکنند 6 ماهه آدم انگلیسی فول میشه. در صورتی که به نظر من واقعا زبان سخت و گسترده ای هستش.
    موضوع دیگه که کسی فکر میکنه زبانش بده اینه که خودش رو داره با انگلیسیا مقایسه میکنه! وقتی انگلیسی که یاد گرفتیم با انگلیسی که اینا حرف میزنن مقایسه میکنیم میبینیم چقدر تفاوت هست. این رو میشه با ارتباط با خود انگلیسیا تا حدودی (نه صد در صد) برطرف کرد! اینا نظر خودمه شاید اشتباه میکنم

  5. #55
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط chavosh نمایش پست ها
    به تاپیک چندان مربوط نیست ولی قبول دارید که انگلیسی زبان سختیه؟ و مشکل دیگه لهجه های بسیار گوناگون هستند در انگلیس و همین یاد گیری رو سخت میکنه. من بر عکس چندان اعتقاد ندارم کسی در محیط باشه زبانش خیلی بهتر میشه، نیاز به علاقه و تمرین زیاد داره. یادگیری تا 14 سالگی در محیط به طور ناخودآگاه هستش ولی بعد از اون یادگیری سخت میشه. محیط کمک میکنه ولی تو ایران همه خیال میکنند 6 ماهه آدم انگلیسی فول میشه. در صورتی که به نظر من واقعا زبان سخت و گسترده ای هستش.
    موضوع دیگه که کسی فکر میکنه زبانش بده اینه که خودش رو داره با انگلیسیا مقایسه میکنه! وقتی انگلیسی که یاد گرفتیم با انگلیسی که اینا حرف میزنن مقایسه میکنیم میبینیم چقدر تفاوت هست. این رو میشه با ارتباط با خود انگلیسیا تا حدودی (نه صد در صد) برطرف کرد! اینا نظر خودمه شاید اشتباه میکنم
    این تصوری که در ایران است که به کل اشتباهه. خانواده های ایرانی اینجا رو وقتی می بینیم که سال هاست (بالای 20) اینجا هستند و درسته که همه چیز رو خوب متوجه میشن و نیازشون رو برطرف می کنند ولی لزوما خوب و زیبا صحبت نمی کنند تاییدی بر این قضیه است که یادگیری زبان تا حد عالی کار ساده ای نیست و به نظر من نیاز به اراده قوی داره چون لازمه تمرین (صحبت) و تمرین فکری کرد تا اون آمادگی لازم به دست بیاد. مشکل خیلی از دانشجوهای ایرانی اینه که یکراست میان دوره های مستر که شدیدا فشرده است و حجم دروس اصلا این اجازه رو نمی ده به این چیزها فکر کنند و کاری هم از دستشون بر نمیاد چون اولویت قطعا همیشه با درسه.

    انگلیسی زبان ساده ای نیست (بسیار زبان پیچیده تری است نسبت به فارسی با تعداد لغات بیشتر و فرم های بسیار بیشتر از ریشه های کلمات نسبت به فارسی) ولی برای ما ایرانی ها زبان خوبیه چون نحوه چرخش و ایجاد صدا ها در گلو/دهان بسیار شبیه فارسی است. برعکس ما چینی ها هستند که نوع زبانشون کاملا متفاوته، سیستم جمله بندی و انواع لغات در نگارش (اسم، صفت، فعل ...) براشون متفاوته، نحوه و طول ایجاد صدا ها در گلو و دهان براشون متفاوته و یادگیری خوب زبان براشون فوق العاده مشکله برای همین هم هست که چینی کم پیدا می کنید بتونه انگلیسی رو زیبا صحبت کنه.

  6. #56
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    رشته و دانشگاه
    مطالعات جنسیت دانشگاه سواس لندن
    ارسال‌ها
    19

    پیش فرض پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط S03 نمایش پست ها
    این تصوری که در ایران است که به کل اشتباهه. خانواده های ایرانی اینجا رو وقتی می بینیم که سال هاست (بالای 20) اینجا هستند و درسته که همه چیز رو خوب متوجه میشن و نیازشون رو برطرف می کنند ولی لزوما خوب و زیبا صحبت نمی کنند تاییدی بر این قضیه است که یادگیری زبان تا حد عالی کار ساده ای نیست و به نظر من نیاز به اراده قوی داره چون لازمه تمرین (صحبت) و تمرین فکری کرد تا اون آمادگی لازم به دست بیاد. مشکل خیلی از دانشجوهای ایرانی اینه که یکراست میان دوره های مستر که شدیدا فشرده است و حجم دروس اصلا این اجازه رو نمی ده به این چیزها فکر کنند و کاری هم از دستشون بر نمیاد چون اولویت قطعا همیشه با درسه.

    انگلیسی زبان ساده ای نیست (بسیار زبان پیچیده تری است نسبت به فارسی با تعداد لغات بیشتر و فرم های بسیار بیشتر از ریشه های کلمات نسبت به فارسی) ولی برای ما ایرانی ها زبان خوبیه چون نحوه چرخش و ایجاد صدا ها در گلو/دهان بسیار شبیه فارسی است. برعکس ما چینی ها هستند که نوع زبانشون کاملا متفاوته، سیستم جمله بندی و انواع لغات در نگارش (اسم، صفت، فعل ...) براشون متفاوته، نحوه و طول ایجاد صدا ها در گلو و دهان براشون متفاوته و یادگیری خوب زبان براشون فوق العاده مشکله برای همین هم هست که چینی کم پیدا می کنید بتونه انگلیسی رو زیبا صحبت کنه.
    وااااای! من چند روزی نیومده بودم اینجا! چقدر جواب های دلگرم کننده ای گرفتم ... مرسی واقعا... راستش فکر می کردم عیب از منه که توی 5 ماه حضور در لندن! هنوز تپق می زنم! خوشحالم که از قرار معلوم روان حرف زدن انگلیسی کار سختیه

  7. #57
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    ارسال‌ها
    1,332

    Post پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهره اسدپور نمایش پست ها
    وااااای! من چند روزی نیومده بودم اینجا! چقدر جواب های دلگرم کننده ای گرفتم ... مرسی واقعا... راستش فکر می کردم عیب از منه که توی 5 ماه حضور در لندن! هنوز تپق می زنم! خوشحالم که از قرار معلوم روان حرف زدن انگلیسی کار سختیه
    نمی دونم سطح زبان شما قبل از رفتن چطور بوده و الان از زبان چه استفاده هایی دارید؟ آیا مثلا درس های شما به صورت سمینار و گفت و گو انجام می شوند یا بیشتر حالت یک طرفه و lecture دارند و چه مقدار باید فعالانه شما در ارتباط با درستون بنویسید و حرف بزنید و .... و آیا مثلا کار هم می کنید یا نه؟ چون این هم یک فرصتی برای تعامل و همینطور بودن در محیط است. اگر رشته شما، از رشته های علوم انسانی و اجتماعی باشه طبعا میزان بالاتری از نیاز به زبان و به خصوص نوشتاری و گفتاری را داراست.
    اما به نظر من هم 5 ماه آن هم برای اولین بار در یک زندگی خارج از کشور اصلا هیچه! به خصوص که شما در این ماه های ابتدایی خواه ناخواه، یا cultutre shock هم دست و پنجه نرم می کنید. تغییرات چشمگیری در کلیه شرایط پیرامون شما، در نتیجه این تغییر مکان زندگی حداقل، به وجود اومده و مدتی طول می کشه تا ذهن شما با این تغییرات خودش را وقف بده. به نظر من حتی ارتباط با زبان هم از این قاعده مستثنی نیست؛ مدتی طول میکشه تا شما با لحن و tone، نحوه صحبت افراد پیرامون خودتون آشنا بشوید و گوش شما به طور طبیعی بتونه اون صداها را به راحتترین شکل تعقیب کنه، بنابراین نگران نباشید. اما فکرمی کنم یکی از عواملی که بر بهبود سطح زبان تاثیر می گذاره یادگیری فعالانه زبان هست یعنی از اون در گفتارها و نوشتار ها فعالانه استفاده بشه و شما فقط مخاطب خواننده یا شنونده نباشید. البته لزوما لازم نیست حتما با کسی مکالمه کنید یا ...، فرض کنید حتی وقتی می خواهید روی یک شکه اجتماعی اینترنتی هم مطلب بنویسید، انگلیسی بنویسید. این که احساس کنید مخاطب شما(دوست، همکلاسی، هم خانه ای، یا ...) به زبان انگلیسی پیام شما را می خواهد خیلی موثره، و برای همین مثلا از همگلاسی های خارجی خود بر روی شبکه های اجتماعی انیترنتی که عضو هستید عضو بگیرید تا وقتی می خواهید مطلبی روزانه بنویسید حواستون باشه، مخاطب خارجی هم دارید!
    بودن با دوستان خارجی(انگلیسی زبان یا افرادی که زبان خوبی دارند و اروپایی ها مثلا) می تونه اثرگذار باشه. در جمع های اینچنین اگر موقعیتی هست حضور داشته باشدی تا از نحوه ارتباط برقرار کردن دیگران هم درس بگیرید.
    در هر صورت 5 ماه اصلا دوره ای نیست که بخواهید روی اون حساب باز کنید، به خصوص که باید شوک فرهنگی را هم از سر بگذرانید و با سیستم جدید اجتماعی، فرهنگی و آکادمیک تطبیق پیدا کنید. صبر کنید و درس بخوانید و بمانید و هر از گاهی -مثلا هر 2ماه یا 5،6 ماه دیکه- بیایید و از وضعیت خودتون بنویسید تا برای دیگران هم این تجربه مشترک مفید باشه.
    موفق باشید
    inactive account

  8. #58
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    رشته و دانشگاه
    مطالعات جنسیت دانشگاه سواس لندن
    ارسال‌ها
    19

    پیش فرض پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط sysco نمایش پست ها
    نمی دونم سطح زبان شما قبل از رفتن چطور بوده و الان از زبان چه استفاده هایی دارید؟ آیا مثلا درس های شما به صورت سمینار و گفت و گو انجام می شوند یا بیشتر حالت یک طرفه و lecture دارند و چه مقدار باید فعالانه شما در ارتباط با درستون بنویسید و حرف بزنید و .... و آیا مثلا کار هم می کنید یا نه؟ چون این هم یک فرصتی برای تعامل و همینطور بودن در محیط است. اگر رشته شما، از رشته های علوم انسانی و اجتماعی باشه طبعا میزان بالاتری از نیاز به زبان و به خصوص نوشتاری و گفتاری را داراست.
    اما به نظر من هم 5 ماه آن هم برای اولین بار در یک زندگی خارج از کشور اصلا هیچه! به خصوص که شما در این ماه های ابتدایی خواه ناخواه، یا cultutre shock هم دست و پنجه نرم می کنید. تغییرات چشمگیری در کلیه شرایط پیرامون شما، در نتیجه این تغییر مکان زندگی حداقل، به وجود اومده و مدتی طول می کشه تا ذهن شما با این تغییرات خودش را وقف بده. به نظر من حتی ارتباط با زبان هم از این قاعده مستثنی نیست؛ مدتی طول میکشه تا شما با لحن و tone، نحوه صحبت افراد پیرامون خودتون آشنا بشوید و گوش شما به طور طبیعی بتونه اون صداها را به راحتترین شکل تعقیب کنه، بنابراین نگران نباشید. اما فکرمی کنم یکی از عواملی که بر بهبود سطح زبان تاثیر می گذاره یادگیری فعالانه زبان هست یعنی از اون در گفتارها و نوشتار ها فعالانه استفاده بشه و شما فقط مخاطب خواننده یا شنونده نباشید. البته لزوما لازم نیست حتما با کسی مکالمه کنید یا ...، فرض کنید حتی وقتی می خواهید روی یک شکه اجتماعی اینترنتی هم مطلب بنویسید، انگلیسی بنویسید. این که احساس کنید مخاطب شما(دوست، همکلاسی، هم خانه ای، یا ...) به زبان انگلیسی پیام شما را می خواهد خیلی موثره، و برای همین مثلا از همگلاسی های خارجی خود بر روی شبکه های اجتماعی انیترنتی که عضو هستید عضو بگیرید تا وقتی می خواهید مطلبی روزانه بنویسید حواستون باشه، مخاطب خارجی هم دارید!
    بودن با دوستان خارجی(انگلیسی زبان یا افرادی که زبان خوبی دارند و اروپایی ها مثلا) می تونه اثرگذار باشه. در جمع های اینچنین اگر موقعیتی هست حضور داشته باشدی تا از نحوه ارتباط برقرار کردن دیگران هم درس بگیرید.
    در هر صورت 5 ماه اصلا دوره ای نیست که بخواهید روی اون حساب باز کنید، به خصوص که باید شوک فرهنگی را هم از سر بگذرانید و با سیستم جدید اجتماعی، فرهنگی و آکادمیک تطبیق پیدا کنید. صبر کنید و درس بخوانید و بمانید و هر از گاهی -مثلا هر 2ماه یا 5،6 ماه دیکه- بیایید و از وضعیت خودتون بنویسید تا برای دیگران هم این تجربه مشترک مفید باشه.
    موفق باشید
    مرسی پیشنهادهاتون خیلی خوب بود، حتمن عمل می کنم و حتمن میام هر چند وقت یه بار درباره ی پیشرفتم می گم. ( البته اگه پیشرفتی وجود داشته باشه) راستش من اولش واقعا خودم رو باخته بودم، از همون هفته ی اول تقریبا هفته ای 300 صفحه مطلب تئوریک انگلیسی باید می خوندم و آخر هفته هم باید حتمن یه essayمی نوشتم در تحلیل چیزهایی که خونده بودم... فاجعه بار بود! توی یه پاراگراف نصف کلمه ها رو نمی دونستم! و بعد هم که معنی کلمه ها رو پیدا می کردم کل پاراگراف برام بی معنا می شد...الان در مقایسه با اون موقع واقعا اوضاعم بهتره ، سرعتم توی خوندن بیار بیشتر شده،دایره ی لغاتم به شدت گسترده شده، نوشتنم هم بهتر شده به مراتب... اما speaking! هنوز برام معضله!)) رشته ی من هم در گروه علوم انسانیه و زبان در اون حرف اصلی رو می زنه... مطمئنم اگه عاشق رشته ام نبودم همون روزای اول ول می کردم و بر می گشتم ایران

  9. #59
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    ارسال‌ها
    1,332

    Post پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهره اسدپور نمایش پست ها
    مرسی پیشنهادهاتون خیلی خوب بود، حتمن عمل می کنم و حتمن میام هر چند وقت یه بار درباره ی پیشرفتم می گم. ( البته اگه پیشرفتی وجود داشته باشه) راستش من اولش واقعا خودم رو باخته بودم، از همون هفته ی اول تقریبا هفته ای 300 صفحه مطلب تئوریک انگلیسی باید می خوندم و آخر هفته هم باید حتمن یه essayمی نوشتم در تحلیل چیزهایی که خونده بودم... فاجعه بار بود! توی یه پاراگراف نصف کلمه ها رو نمی دونستم! و بعد هم که معنی کلمه ها رو پیدا می کردم کل پاراگراف برام بی معنا می شد...الان در مقایسه با اون موقع واقعا اوضاعم بهتره ، سرعتم توی خوندن بیار بیشتر شده،دایره ی لغاتم به شدت گسترده شده، نوشتنم هم بهتر شده به مراتب... اما speaking! هنوز برام معضله!)) رشته ی من هم در گروه علوم انسانیه و زبان در اون حرف اصلی رو می زنه... مطمئنم اگه عاشق رشته ام نبودم همون روزای اول ول می کردم و بر می گشتم ایران
    من تجربه مشابه شما را داشتم با این تفاوت که هفته ای حدود 500-600 صفحه مطلب تئوریک از تاپترین ژورنال های فیلد و همینطور آثار کلاسیک(وبر، دورکهایم، مرتن، ...) باید می خوندیم! یعنی حدود 10-15 مقاله، Book Chapter (به خصوص مقالات پر از -به قول دوستی- لغات GRE مدلی، مثلا ineffable، تا حالا اصلا به گوشم نخورده بود برای مثال فقط) و بعضی را هم باید نقد می کردیم، نقد ها نه خلاصه یا summary، نقد! و 7- 8 تا را هم در طول یک ترم present می کردیم در کلاس و بحث کلاسی هم که بود که اگر participation چشمگیری نداشتی از نمره اون بخش کم میشد(چون اون بحث کلاسی هم 20-30 درصد نمره درس را شامل می شد). بماند که دو درس دیگه هم داشتم که البته روش تحقیق بودند و چندان مشکلی نبود. اما واقعا خوندن هفته ای 600 صفحه و نقد اون و مشارکت در کلاس، یک معضل وحشتناک بود. گرچا به همون اندازه در یادگیری شما از زبان نقش داره، ...
    و علاوه بر اینها باید culture shock و تغییر آب و هوا و ارتفاع از سطح دریا و ... را هم اضافه کرد، روزهایی که برای چندین روز فقط بارون و بارون و بارون بود، رطوبت 80-90 درصد، ...
    اما فکر میکنم وضعیت شما بهتر از من باشه چون شما در کشوری الان هستید که زبان مردم هم انگلسیس هست و لذا بیشتر در باغ هستید. من در هلند بودم و گر چه 99 درصد مردم زبان انگلیسی را خیلی خوب بلد بودند اما باز گفتگوهای روزانه و فروشگاه و مردم و ... هلندی بود،
    اما خوردن سیر(اگر درست بگم) جهت رفع خواب آلودگی در اثر رطوبت بالا و همچنین احتمالا ارتفاع کم جغرافیایی را فراموش نکنید.
    یک چیزی فقط برای من جالبه که بدونم چون تجربه ای از همکلاس بودن با یک native نداشتم، همکلاسی هایی دارید که انگلیسی زبان مادریشون باشه؟ برای اونها course چطوره؟ احتمالا یک سر و گردن از بقیه بالاتر هستند؟چون جدا از معلومات و سطح علمی، از لحاظ ارتباطی وضعیت خیلی بهتری دارند، نه؟
    در مورد یپشرفت، مطمئن باشید پیشرفت رخ میده، زمان می بره و البته کار می خواهد. به هر حال سیستم درسی اونجا خیلی فشار و بار زیادی داره، به خصوص در علوم انسانی نسبت به علوم مهندسی یا زیستی یا پزشکی و ملا رشته های technical تر برای ما سخت تره که وارد بشیم بهش.
    یادم میاد وقای هر هفته 500-600 صفحه پرینت می گرفتم و می انداختم توی کوله پشتیم و دو بدو به سمت خونه که بخونم و بخونم و بخونم، احساس می کردم انیشتین شدم! هر هفته 600 صفحه و بعد دوباره هفته بعد و بعد دوباره هفته بعد و ....
    موفق باشید
    inactive account

  10. #60
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    ارسال‌ها
    6,949

    پیش فرض پاسخ : زندگی در انگلستان، وضعیت کار، فرهنگ و جامعه

    به نظر من برای تقویت مهارت شنیداری هم تلویزیون و سریالهای انگلیسی (نه آمریکایی!) خیلی عالی هستند چون دقیقا در سریالها همونطوری حرف زده میشه که تو کوچه خیابون مردم حرف میزنند. چند تا از سریالهایی که حالا محتواشون خیلی جالب نبود ولی در تقویت مهارتهای شنیداری خیلی به کمک کرد Hollyoaks و East Enders بود. اولی با لهجه منچستر و دومی با لهجه یه کم پایین شهر لندنه. سریال Not Going Out هم بد نیست گرچه کمدین اصلی با لهجه اسکاتلندی حرف میزنه. برای من که خیلی مفید بود. من روزهای اول چند سال پیش شاید حدود 20-30 درصد Hollyoaks رو میفهمیدم.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •