خطاب به مسوول انجمن : این مطلب رو در پاسخ به یک پیغام خصوصی در مورد پست قبلی من در همین موضوع می نویسم، اگر جای مطلب مناسب نیست، لطفا زحمت بکشید منقلش کنید. ممنون.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------

یکی از دوستان در مورد وضعیت پذیرش بچه های م. شیمی پرسیده بود که "خوبه (؟)" یا سخت (با تاکید روی کانادا). اینم فقط یه توضیح کوتاهه (وقتی شروع کردم کوتاه بود) با توجه به تجربه خودم. ضمنا اولش بگم که به نظر من مهم نیست که وضعیتش چطوره، اگه شما برنامه ریزی و اراده محکمی برای رفتن دارید، مطمئن باشید که می رید. در بدترین حالت دیر و زود داره، ولی سوخت و سوز نداره. پس با حرف دیگران (منجمله یکی مثل من) ناامید نشید.

رشته : به نظر من با توجه به درصد بالاتری که از بچه های برق از ایران رفتند، الان شناخت نسبتا خوبی از فارغ التحصیلهای این رشته تو دنیا وجود داره و کلا اونها رو تو دنیا می شناسند. فکر کنم اکثرا اون ویدئو کلیپ رو که توش از رئیس (یا یه چیزی تو این مایه ها) دانشگاه استنفورد در تائید کیفیت آموزشی بچه های برق شریف نقل قول می شه رو دیده باشید (راست و دروغ با گوینده). حالا با در نظر گرفتن چیزی که تو پست قبلی در مورد تاثیر شناخت قبلی از ایران روی دانشگاه مقصد اپلای گفتم، می شه نتیجه گرفت که در مجموع بچه های برق (فارغ از کیفیتشون، از المپیادی تا مشروطی)، باید به طور متوسط راحت تر از رشته های دیگه پذیرش بگیرند. ولی متاسفانه (یا خوشبختانه؟) بچه های م. شیمی کمتر "مهاجرت" کردند و در نتیجه شناختی که روی این رشته وچود داره کمتره. ولی اگه کسی جایی رفته باشه و سابقه خوبی به جا گذاشته باشه، طبیعتا تاثیر مثبتی روی وضعیت اپلای بقیه تو اون دانشگاه میذاره.

دانشگاه : وقتی دانشگاه شریف ( و بعدش هم تهران) صادر کننده اصلی مغز به دنیا هستش و کیفیت دانشجوهاش هم به خارجی ها اثبات شده، طبیعتا این کیفیت ممکنه به صورت "دهان به دهان" بین اعضای جامعه دانشگاهی یه جورایی "بچرخه" (این نظر بند تنبانی شخص بنده است و اصلا هم قرار نیست خیلی منطقی باشه). این رو واسه این می گم که یه تجربه رو توجیه کنم : من دانشگاه مینه سوتا هم اپلای کردم (واضحه که اونقدر خل نبودم که م. شیمی – رتبه یک آمریکا - اپلای کنم، یعنی اصلا اونجا استادی به دردم نمی خورد). با یه استاد تماس گرفته بودم و طرف هم چون کارش خفن به من می خورد، قبلا یه پست داک ایرانی داشت ، جدیدا با یه استاد "برق" ایرانی داشت کار می کرد و ضمنا استاد راهنمای من تو ایران تو یه سمیناری بهش تو این مایه ها گفته بود که "این گل پسر ما رو هم یه نگاهی بهش بنداز" و اونم گفته بود بگو تماس بگیره؛ خلاصه با وجود شدیدا ضخیم بودن این بابا، جواب ای میل من رو داد(شایدم خوش شانس بودم). گفت که من نامه ات رو به grad avisor مون فوروارد کردم، کارت به من می خوره، من قبلا یه پست داک ایرانی داشتم (من اینو قبلش نمی دونستم) و موضوع تحقیق فوق لیسانست هم مورد علاقه منه. برو و اپلای کن. و آممممممممممما grad advisor جواب من رو اینجوری داد : ببین آقا جان!( جان خودم فحوای نامه اش اینو می رسوند!) ما معمولا دانشجوی خارجی زیاد نمی گیریم. اگر هم از ایران بخوایم بگیریم، فارغ التحصیل های دانشگاه شریف یا تهران (دقیقا با اسم دانشگاه) رو می گیریم. تازه اونجا هم باید شاگرد اول بوده باشی و خیلی کارت درست باشه. یعنی احتمالا اون استاد ایرانی، یا شایدم دانشجوی قبلی، یه سابقه ذهنی برای این بابا درست کرده بودند. در طول فرآیند اپلای هم همونطور که می بینید، اکثرا بچه ها از شریف و تهران هستند (طبیعی هستش که اگه برید تو صنعت می بینید همه پلی تکنیکی و علم و صنعتی هستند، من نمی دونم این جماعت "پولی" تکنیک چرا ثروت رو به علم ترجیح دادند؟). همین روند اگه سالهای پیش برقرار بوده باشه، می شه دید که سابقه این دو تا دانشگاه انور آب خیلی بهتره.

کشور : تجربه خود من و یکی از دوستام به من نشون داد که به طور عمده (generally speaking) یه تفاوت بزرگ بین پذیرش دانشجو تو آمریکا و کانادا وجود داره. تو کانادا (فعلا استانهای غیر از کبک و دانشگاههایی که اسماشون رو تو 5 سال اخیر حداقل یه بار شنیدین رو در نظر بگیریم) پارامترهای پذیرش انگار "مرحله ای" بررسی می شند و تو آمریکا "یکجا". یعنی تو کانادا می گند خب :

1- TOEFL acceptable ? NO? get out.
2- YES? GPA acceptable? NO? get out.
3- YES? Rec’s and transcripts available ? NO? get out
4- YES? Throw the application over that pile of 1000 files on the corner of the room.

(جدی نگیرید ) یعنی دیگه اصلا به پارامترهای دیگه نگاه نمی کنند (شاید مقاله تو Nature یه تاثیری داشته باشه و لی خب بعید می دونم ) . چون اونقدر آدم اونجا اپلای می کنه از تمام دنیا (دقت کنید که کانادا هم دانشگاه از آمریکا کمتر داره –در نتیجه دانسیته بیشتر applicant – و هم به دلیل شرایط مناسب مهاجرتی – در مقابل این مصیبت جهانخوار - برای خیلی ها از آمریکا جذاب تره) که اگه 100 تا از اپلیکیشن ها رو اشتباهی بسوزونند، خیلی تو کیفیت دانشجو های پذیرفته شده تاثیری نداره (این تصویری هستش که یکی از استادای لیسانس از فرآیند اپلای توی یکی از دانشگاههای خیلی تاپ کانادا تو م. شیمی به دستم داد، خودش اون موقع دوره مطالعاتی اونجا بود). مثلا به نظر من اگه معدلتون از کف قابل پذیرش کانادا بالاتره (فکر کنم 15 بود) و دانشجوی شریف هم بودید ( مقاله پقاله رو بیخیال!)، شانس این که م. شیمی آلبرتا بهتون پذیرش بده خیلی خیلی بالاست (دلیلش آماری و بر مبنای مشاهدات من از دوستانم بود). در مقایسه تو آمریکا به همه پارامترها نگاه می کنن (شاید دلیلش دانسیته کمتر applicant به خاطر تعداد خفن بالای دانشگاه تو آمریکا – به قول یکی :"کشور دانشگاهها"- باشه) و به این ترتیب شانس این که فایل اپلیکیشن شما حتی قبل از رسیدن به دست کمیته پذیرش (admission committee) روانه سطل آشغال بشه کمتره. با همین استدلال می شه شانس بالاتر پذیرش با معدل پایین تو دانشگاههای سطح پایین تر رو توچیه کرد.
اینا همه مربوط می شه به دانشگاه های نرمال کانادا (اسم دار و غیر از کبک). ولی مثلا اگه چک کنید می بینید (این که می گم ماله 3 سال پیشه!) که معدل قابل قبول دانشگاه Ryerson چهارده هستش و نه 15+ جاهای دیگه. پس ممکنه بتونید با پایین آوردن سطح انتظار (شرمنده! می خواستی تو لیسانس درس بخونی!) جایی رو پیدا کنید.
اما کبک. این ایالت یه کم وضعش فرق داره (شاید به دلیل همون قضیه دانسیته و باقی مسائل) و اگه McGill رو بذاریم کنار، بقیه دانشگاه هاش انتظارشون کمتره و اگه معدلتون پایینه، بازم شاید بتونید از دانشگاه های این ایالت پذیرش بگیرید.

* اروپا : اروپا قضیه اش یه کم عجیب غریب تره و تکه به تکه فرق داره. آلمان که خب یه سیستم DAADE داره که تو ایران هم برای بردن دانشجو کار می کنه و سیستم رسمی پذیرش دانشجوشون هست ولی از طریق اقدام شخصی هم دیدم کسایی که جواب گرفتند. ولی من شخصا خیلی از آلمان خوشم نمیومد ( با عرض شرمندگی از طرفدارهای یورگن کلینزمن) ضمن این که تو آلمان حتی یک نفر هم به ای میل های من جواب نداد که این تو تمام کشورهایی که اقدام کردم استثنا بود! هلند دانشگاه های عالی ای داره که معرف حضور همه هست ولی فکر کنم سخت گیرند چون جواب مثبتی من نگرفتم. انگلیس به دانشجوی خارجی پول نمی ده، اگر چه خیلی "انگلیسی" و مودب هستند و جواب می دند ولی می گن پول نداریم ولی می خوای بیا (مگه طرف انقدر خفن باشه که اصلا جا نداشته باشه!!!). من دیدم کسی رو که از طریق آشنایی استاد ایرانی من با یه استاد ایرانی دیگه تو انگلیس تونست با فاند پذیرش بگیره ولی خب خیلی دردسر کشید. فرانسه حقیقتش با این که من فرانسه نسبتا خوب بلد "بودم" ولی وبسایت های دانشگاه هاش مصیبت هستن!!! ( شایدم چون من اون موقع که فرانسه رو شروع کردم آخرهای اپلای بودم و خسته بودم و از اروپا هم جای دیگه پذیرش داشتم، بی حوصله نگاه کردم). ولی فکر کنم اگه حوصله کنید و بتونید از سیستمش سر در بیارید خوب باشه چون هم استادای قوی داره ، هم ممکنه پول بده هم معدل و اینا رو بیخیاله. (کلا تو اروپا غیر از آلمان بقیه انگار رو معدل گیر نیستن – می شناختم کسی رو که با یه ترم مشروطی پلی تکنیک و طبیعتا بدون هیچ مقاله ای بعد از لیسانس رفت فرانسه). بهترین گزینه کشورهای اسکاندیناوی هستن : کیفیت عالی زندگی، پول عالی (پولی که دانشگاهی که به من پذیرش داد می داد 3000 یورو در ماه بود ! 2 برابر چیزی که همون موقع Max Planck به بچه های تاپ ایرانی می داد)، امکانات خوب، جمعیت کم، شرایط مهاجرتی فوق العاده، کیفیت بالای آموزش ( اخیرا آماری که منتشر شده بود نشون می داد که این کشورها بهترین سیستم های آموزشی رو دارند) و استادهای خوب.

حالا همه مطالب بالا یه طرف ؛ استاد آشنا، داشتن دوست کار-راه-بنداز تو دانشگاه مقصد و باقی مسائلی که تو وبسایت های دانشگاه ها نمی نویسند یه طرف. همه مطالب بالا در صورت برقرار بودن یکی از این گزینه ها می شه کشک.

این بود انشای من.

پ.ن. 1 : اگه کنجکاوید بدونید که اپلیکیشن من برای مینه سوتا به کجا رسید : ... من با توجه به این که به کار اون استاده خیلی علاقه داشتم و اصلا از این که اینقدر خوب جواب داده بود (بماند که اصولا جواب داده بود) کف آلود شده بودم، سریع سریش شدم به grad advisor تا ببینم برای بالا بردن شانس پذیرشم چه کار می تونم بکنم . آیا اصلا امیدی هست که خب یارو نگفت برو بمیر ولی یه چیزی تو این مایه ها. منم به استاد اصلیه گفتم اپلای کردم که اینجا بود خنجر رو از پشت زد و گفت که من برای این Fall فاند ندارم برای سال بعد دارم قول بهت نمی دم. بعد 2-3 ماه هم که نانمه معروف “We regret to inform you…” اومد و خلاص.
پ.ن. 2 : امیدوارم دسته بندی های بالا (دانشجوی شریف، دانشگاه شریف، پلی تکنیک، علم و صنعت، بچه های برق و ... ) به قبای کسی بر نخوره. هرگونه برداشت منفی هم از مطالب بالا ممنوع است.
پ.ن. 3 : اینها همه بر مبنای تجربه شخصی من هستش و تو همش من سعی کردم از چیزهایی که دیدم و شنیدم و تجربه های دوستانم، یه تصویر عمومی تر بسازم. مسلما برای همه موارد بالا می شه مثال نقض پیدا کرد. خودتون می بینید که فرآیند اپلای شدیدا ill-posed هستش.