راسل کرو توی Oscar Speech ش وقتی برای فیلم گلدیتور نامزد شده بود تو سال 2001، میگه:
You know, when you grow up in the suburbs of Sydney or Auckland, or Newcastle like Ridley or Jamie Bell, or the suburbs of anywhere, you know, a dream like this seems kind of vaguely ludicrous and completely unattainable. But this moment is directly connected to those childhood imagining[s]. And for anybody who's on the down side of advantage and relying purely on courage, it's possible. Thanks very much.
اثر دریم کردن رو ایرانیها معمولا نادیده می گیرن. از نظر اون ها کسی که خیلی به آرزوها و فانتزی هاش فکر می کنه خیال پردازه. یک حالت هست طرف الکی میگه نصرت پشه بیا به همه بگیم بچه نیویورکیم، یا یه خواب دیدم یک عالمه آدم بود (مثل اون موزیک ویدیوی پلنگ و این چیزها که مکابیز و فروهر توش هستن)، ولی من دارم درباره گروهی حرف می زنم که میتونن توی ذهنشون برنامه ریزی کنن، فانتزی بزنن، و ته دلشون فکر کنن دوست دارن چی بشن، یا چطور قدم بردارن، یا اگه به یک چیزی برسن چی می شد. majority جامعه ایرانی بیشتر حالت راست نگفتن رو دارن. مثلا بیشتر به تخیلات اتکا می کنن برای نشون دادن اون لحظه خودشون. برای همینم به اصطلاح خالی بند بین ایرانی ها زیاده. بیشتر به زوم کردن رو بقیه تمرکز میکنن، برای در اوردن ایرادات بقیه یا ضعفهاشون یا پایین اوردنشون. این ها رو بعد از سال ها زندگی بین ادمها از نژادهای مختلف متوجه شدم. اینکه میگن imagination داشته باشید این نوعی نیست که اغلب ایرانی ها دارن (اینکه اسمتون رو عضو کنید، کشورتون رو مخفی کنید، و لنز آبی بذارید و موهاتون رو رنگ کنید و بگید من وایکینگم، من اینو دیدم که می گم)، اینه که بیشتر روی درونتون، خودتون، و اینکه چی میخواید بشید تمرکز کنید. گاهی وقتها زندگی به آدم بدشانسی نشون میده. پیش میاد، و متاسفم بابتش. ولی برید زندگی آدمهایی که خیلی فانتزی و آرزو و امید دارن، و توی ذهنشون خودشون رو اون چیزی که میخوان بشن می بینن، رو با کسانی که عق کردن، نمیدونن چی میخوان، و بیشتر سعی میکنن کوالیتی های غیر قابل تغییر مثل رنگ چشم و مو رو manipulate کنن رو مدتی مطالعه کنید. بعد از چندین سال میبینید کسانی که مثبت بودن، و بیشتر عمرشون رو به تصور و ایمجینشن درباره کارهایی که دوست داشتن انجام بدن و چیزی که میخوان بشن کردن، و از ته دلشون خواستن که بهش برسن، به همه چی رسیدن، و گروه بعدی یک گوشه غمبرک زدن و میپرن سر راه این و اون که ناامیدشون کنن یا بهشون لیبل بزنن یا پایین بیارن بقیه رو که شاید خودشون رو بتونن از ته چاه دربیارن.
تا میتونید به آینده تون فکر کنید، از خودتون بپرسید که چی میخواید، و انگیزه داشته باشید. زندگی شما رو تو اون مسیر قرار میده، و بعد از ده پانزده سال می بینید که به هرچیزی که خواستید رسیدید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)