درود
من تازخ با اپلاس آشنا شدم . ولی در کل اگه بر گذشته بر میگشت رفیق بد را میزاشتم کنار
درود
من تازخ با اپلاس آشنا شدم . ولی در کل اگه بر گذشته بر میگشت رفیق بد را میزاشتم کنار
اگر زمان به عقب بازمیگشت به خانواده و دوستانم ميگفتم «دوستت دارم» و نميپنداشتم آنها خود اين را ميدانند. هميشه فردايي نيست تا زندگي فرصت ديگري براي جبران اين غفلتها به ما دهد.
گابریل گارسیا
تکلیف خودمو روشن میکردم
اپلای و رفتن.
موندن و دل دادن...
دو راهی سختیه...... مطمئن انتخاب کنین
خیلی روش فکر کنین
اگر هیچ وقت شکست نخوردهاید، بدانید که به اندازه کافی تلاش نکردهاید.(کپی امضائ بابک)
شما عقل رو در برابر احساس میگذارید تو قضیه مهاجرت!
دیگه همه ما میدونیم نباید احساسی تصمیم بگیریم
اما من چی بگم که از لحاظ عقلی هم رفتن تا اندازه ای برام زیر سواله
من تجربه سفر به امریکا رو دارم و خوب تا وقتی نرفته بودم همه انرژیم رو رفتن گذاشتم و این شانس رو پیدا کردم اونور رو ببینم و بتونم بهتر قضاوت کنم اوایل فکر میکردم به سلیقه من جور در نیومد اما بعدا چند تا از هم دانشگاهی هام هم که برای ارایه مقاله رفتن و یک ماه موندن اونجا(مثل خودم) نظرشون عین من بود!!!
در پایان من به همه توصیه میکنم یه جوری جلو بروند که نه ایران رو از دست بدهند و نه گزینه های خوب اونور رو چون متاسفانه به علت روابط کم و سختی گرفتن ویزا خیلی از ما ها تصورات اشتباه(گاه خوب و گاه بد) دارن و نکته دیگه این که به رفتن به هرکشوری و هر دانشگاهی فقط برای فرار ار شرایط فعلی تن در ندید و بهترین رو برای خودتون انتخاب کنید.
این پست هم دادم که از اشتباهات آتی جلوگیری بشه!
اگه به عقب بر می گشتم بازم رشته ریاضی فیزیک رو انتخاب می کردم ولی هیچوقت مدرسه نمونه دولتی نمی رفتم اونجا یه کم ضعیف بودن مساویست با سرخوردگی
اگه به عقب بر می گشتم از همون اول IT می خوندم نه بعد دو سال مخابرات خوندن و انصراف
اگه به عقب بر می گشتم تو زمان کارشناسی حتما زبانمو قوی می کردم
اگه به عقب بر می گشتم به جای دو سال پشت کنکور کم ظرفیت IT موندن همون سال اول اپلای می کردم می رفتم نه حالا
اگر به عقب برمیگشتم، شادتر زندگی میکردم
اگر به عقب بر میگشتم، کمتر تنبلی میکردم
اگر به عقب بر میگشتم واسه اینکه هم شاد باشم و هم کوشا، همیشه دنبال علاقه ام میرفتم
اگر به عقب برمیگشتم زودتر مستقل میشدم...
آهان، بیشتر همون استقلال مالی بود، کلا مستقل شدن به نظر ابعاد جدیدی رو به شخصیت یه فرد اضافه میکنه و باعث میشه روند زندگی بهتر جریان پیدا کنه
اما در مورد استقلال کامل، مثلا زندگی مجردی، مدتی هست به فکرش هستم و درست مثل شما به این نتیجه رسیدم که کنار خونواده بودن محاسن بیشتری داره و بیشتر میشه به کارای شخصی رسیدگی کرد (در مورد درس خوندن من از زندگی مجردی تجربه ی بهتری دارم تا خونه) ولی در کل بیشتر همون استقلال مالی ولو نصفه نیمه مد نظرم بود
حرفهای همه جالبه....
من به عقب برنمیگردم.... برام مهم نیست چه کارهایی کردم و چه کارهایی نکردم....
دروغ چرا؟ حتی به آینده هم فکر نمیکنم.... هنوز که نیومده... وقتی اومد یه تصمیمی میگیرم....
اما الان سعی میکنم کاری کنم که دوست دارم... نه احساسی به قضیه نگاه کنم نه منطقی! فقط اونی که دوست دارم... از ته دلم!
قبلا اینجوری نبودم! ولی از وقتی اینجوری فکر میکنم زندگی صورت قشنگش رو نشونم داده!
به هرکجا که روی آسمان به رنگ شیشه های عینکی ست که به چشم زده ای.
Landing :2014
ممنون بابت تاپیک خوبی که ایجاد کردین ، چون گذشته خیلی ها حال اکنون منه و با خوندنشون یه جورایی آدم درس میگیره و سعی میکنه که اون اشتباه را تکرار نکنه یا ادامه نده ،چون نتیجه اش پشیمونیه... من ،چون به گذشته نمیشه برگشت ، از الان به بعد بیشتر سعی میکنم هیچ کاریو ناتموم نذارم و جدیتمو تو اهدافم بالاتر یبرم
ویرایش توسط em65 : February 5th, 2012 در ساعت 12:30 AM
علاقه مندی ها (Bookmarks)