اگر هیچ وقت شکست نخوردهاید، بدانید که به اندازه کافی تلاش نکردهاید.(کپی امضائ بابک)
روی آدم های اطراف تجدید نظر می کردم و از آدم های حسود دوری می کردم.
اگه زمان برمیگشت به عقب
به جای انگلیسی خوندن المانی میخوندم
چون دانشگاه آلمان رایگان چی؟ پول نمیخواد بدی .
پس چی ؟ المان به ایران نزدیک تره
اما حالا ترم هفت هستم باید برم سربازی
ایشااااالاههههه بعد سربازی قسمت شه المانی یاد بگیرم سفر کنم المان
منو این همه خوش بختی محاله : عمو x20
نمیدونم این پستم باعث خندیدن بهم میشه یا نه. ولی خوشحال میشم بقیه دوستان عموما لیسانسه و فوق و دوستانی که چه اپلای کردن و قبول شدن و چه کسانی که هنوز هستن نظراتشون رو بگن. به نوعی شاید نظرات شما باعث استوار شدن این تصمیم و یا فراموش کردن این تصمیمم بشه
اما من اگه زمان به عقب برمیگشت درس میخوندم. شخصا خیلی علاقه داشتم و دارم. زمانی که اشتیاق به درس خوندن داشتم و نشد و مشغول کار شدم تقریبا هفته ایی نبود از این موضوع ناراحت نباشم.
اما الان کم کم وارد دنیای میانسالی میشم و ساکن المانم و تازه دارم دبیرستان میرم
سه ساله اومدم المان و پناهندگیم حالا چه دروغ چه درست قبول شد و این درس خوندن دوباره و دانشگاه رفتن به نوعی حک شده رو افکارم. یه ارزوی دیرینه که الان شرائط جامه ی عمل پوشوندن بهش فراهم شده. الان زمان برای من به عقب برگشته. همدلی و انسان دوستی مردم المان شرائطی رو فراهم کرده و امکاناتی رو در اختیار من قرار داده تا من برگردم به ده سال قبل. یعنی اوج زمانی که مشتاق درس خوندن بودم و امید به ورود به دانشگاه داشتم.
خب تا الان تقریبا همه چی رو از صفر شروع کردم. حتی دبیرستانو دارم دوباره با سیستم اینجا میخونم منتها تو مرکز اموزشی بزرگسالان. اگه همه چی خوب پیش بره احتمالا چند وقت دیگه وارد دانشگاه میشم.
کسایی که اینجا سر میزنن و عموما اقشار مختلف سنی هستن نظرتون در این باره چیه؟ تو بهبوحه ۲۹-۳۰ سالگی رفتن به دانشگاه سطح متوسط تو المان ایا یک کار غیر منطقی هست و یا یک تصمیم عاقلانه؟
دوست خوبم، بار اولی که رفتم توی خانه سالمندان شهرمون پرزنتیشن ارائه دادم، یه آقا اومده بود که هفتاد و یک سال داشت و دانشجوی دکترا شده بود (یعنی توی 76 سالگی اینا قراره درسش تموم بشه، مادربزرگ من توی 75 سالگی از دنیا رفت). وقتی رفتم دومین پرزنتیشنمو ارائه بدم، یه خانم 54 ساله اومده بود و دانشجوی مستر بود (سال اولش بود!) کم کم همینجوری رفتم جاهای مختلف و دیدم بیخود نیست میگن دنیا به اندازه وسعت دید ما بزرگه. آدمای توی دنیا روش های مختلف برای زندگی دارن و ما آدمای عامه و معمولی هستیم که فکر میکنیم باید همه توی 22 سالگی لیسانسو گرفته باشن.
اگه یه آرزو داری، و میخوای بهش برسی. باید براش بجنگی و گوشتو به روی خیلی حرفها ببندی.
یه سریالی هست که من هنوزم که هنوزه دنبالش میکنم (برعکس friends و how i met your mother که همه عاشقشونن و میگن که بهترین سریالهای دنیان من با هیچ کدوم ارتباطی برقرار نکردم به جز این تی وی شو) درباره زندگی یه تعدادی خانم الکوهالیک هست که قبلنا الکل هروئین کوکائین وید هرچی هرچی که فکر کنی مصرف میکردن و زندگی همه شون تباه شده بوده. اسم تی وی شوئه mom هست.
بعدها، یه روز صبح از خواب بیدار میشن و میبینن که این زندگی نمیشه. شروع میکنن زندگیشون رو با هزار بدبختی عوض میکنن و الان یکیشون حقوقدان شده و بقیه هم همه زندگیاشون سر و سامون گرفته و خودشون روزی کلی آدم رو کمک میکنن به جز یکیشون که از همه پولدارتر و بی عرضه تر و مرفه تر و بدبخت تره و مایه دردسر همه شون). هر بار با یه چالشی یکیشون روبرو میشه و حلش میکنه. هر بار توی این سالها (از 2013) که دلم گرفته، رفتم یه تیکه ازین سریالو دیدم و هر ار امیدوارتر از قبل ادامه دادم زندگیمو.
حرفم اینه که: اولا این سریالو ببین در ثانی، تو یکی از همین قسمتهای این سریال، این دختره کریستی میره به دوستش که باهاش pole dancer بوده ولی الان خب دیگه نیستن... کمک کنه و بهش میگه این کارو نکن خطرناکه و... ولی دختره نهایتا واقعا ترانه سرای خوبی میشه و اتفاقا کار و بارش میگیره و برای همیشه میره یه شهر دیگه (میره LA) بعد کریستی بهش میگه که وای تو واقعا داری به آرزوهات میرسی انگار! دختره برمیگرده جواب میده میگه وا پس ما برای چی آرزو میکنیم؟! کلا آرزوها برای رسیدنن دیگه!
همین. اگه یه آرزو داری، پس باید بهش برسی دیگه!
ویرایش توسط chemistrymaste : December 4th, 2018 در ساعت 02:16 AM
"We believe in "Possibility
به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!
دوست عزیز حلال کنید چون پستتون واقعا باعث شد که بخندم... اما فکر نمی کنم به اون دلیلی که شما در ذهن دارید. از این جهت باعث خنده شد که یه جوری مقدمه چیدید که فکر کردم ۸۰ سالتونه!! آخه بحبوحه ۲۹-۳۰ سالگی یعنی چی؟! احتمالا چیزی که باعث شد این سؤال واستون پیش بیاد همین داستان تکرار دوره دبیرستان باشه و گرنه ۲۹-۳۰ با هیج معیاری واسه دکتری دیر نیست. تازه با در نظر گرفتن مواردی شبیه اونی که دوستمون کمیستری تو پست قبلی گفتن، ۸۰ سالگی و بعدش هم دیر نیست، اگه واقعا اشتیاق به تحصیل دارید.
لطفا اگه پیام خصوصی میدین توجه کنید صندوق پیام هاتون پر نباشه...
واقعا از نظر شما 29 سالگی میانسالی هست؟دقیقا انتظار داشتم مثل پدر من 53 ساله باشید!!
به نظر من این سن کاملا مناسب هست،و اصلا دیر نیست،به هیچ وجه امیدتون رو از دست ندید. به یاد داشته باشید we live only once! پس وقتی خیلی علاقه و اشتیاق دارید به درس خوندن،ادامش بدید و بیخیالش نشید که وقتی به 50 سالگی(میانسالی اصلی!!!) رسیدید پشیمون نباشید.
اما هنوز هم متوجه نمیشم چرا شما به 30 سالگی میگید میانسالی؟! حس میکنم یکی از دلایلش این باشه که دبیرستان رو دارید دوباره تکرار میکنید.و یا اطرافتون (توی مدرسه بزرگسال)افراد سن بالا هستن.
موفق باشید
زندگی مثل پانتومیم میمونه حرف دلت رو به زبون بیاری باختی!
سلام احترام
بابا شما که بار خودت بستی رفتی
شاید چند ماهه دیگه هم x20 هم از اینجا برای همیشه بره
ولی اگه زمان به عقب برمیگشت اول اول اول سربازی میرفتم تا فرصت ها رو اینطور از دست نمیدادم ما هم پیر شدیم دیگه ۹۹ سالمه یه هفته دیگه تولدمه
اینجاییکه دبیرستانو دارم میخونم همه تو سنهای متفاوتی هستیم معمولا بین ۲۵ تا ۴۰ هستیم و نکنه ی حائز اهمیت تا الان که من دیدم اینجاست به جز سه نفرمون همه المانی هستن. منم و دوتا همکلاسی یکیش اهل ترکیه و دیگری لهستان و تو دور همیایی که داریم همه مون به نوعی قربانی جبر زمانه شدیم و با وجودی که علاقه به دانشگاه داشتیم بنا به دلایلی نتونستیم ادامه بدیم و الان رویاهامون برنده شده
نه دوست عزیز خوشحالم لبخند میزنین. خب راستش من چندسالی بیشتر نیست اومدم و شاید هنوز جو ایران رو فراموش نکردم. جوی که به نوعی باعث ایجاد یک خلق و خو و الگوی خاصی شده تا مردم برای زندگی بهتر حتما از همون هیجده سالگی تمام تلاششون رو بکنن تا بهترین دانشگاه بهترین رشته ها رو قبول بشن وگرنه به قشر بیکار اضافه میشن ولو لیسانس داشته باشن. من هیچوقت کسی که لیسانس و فوق گرفته و بیکاره رو سرزنش نکردم و نمیکنم. همه ی رفتارای مردم برایند مسیر یک جامعه هست. تو المان به شوخی میگن بیکار شدم گفتم چیکار کنم چیکار نکنم تصمیم گرفتم برم درسامو ادامه بدم برم دانشگاه. بر خلاف ایران اینجا کمتر از سی درصد مردم مدرک بالاتر از دیپلم دبیرستان دارن و به دلایلی که همه میدونیم دیگه لازم نبوده ادامه تحصیل بدن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)