صفحه 51 از 58 نخستنخست ... 414243444546474849505152535455565758 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 501 تا 510 , از مجموع 573

موضوع: اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

  1. #501

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ummm نمایش پست ها
    واقعا از نظر شما 29 سالگی میانسالی هست؟دقیقا انتظار داشتم مثل پدر من 53 ساله باشید!!
    به نظر من این سن کاملا مناسب هست،و اصلا دیر نیست،به هیچ وجه امیدتون رو از دست ندید. به یاد داشته باشید we live only once! پس وقتی خیلی علاقه و اشتیاق دارید به درس خوندن،ادامش بدید و بیخیالش نشید که وقتی به 50 سالگی(میانسالی اصلی!!!) رسیدید پشیمون نباشید.
    اما هنوز هم متوجه نمیشم چرا شما به 30 سالگی میگید میانسالی؟! حس میکنم یکی از دلایلش این باشه که دبیرستان رو دارید دوباره تکرار میکنید.و یا اطرافتون (توی مدرسه بزرگسال)افراد سن بالا هستن.
    موفق باشید
    زنده باشه پدر عزیزتون. فکر کنم چندسال دیگه لازمه تا یه مقدار با دنیای بیکران اشنا بشم و این حبابی که دور خودم درست کردم رو بترکونم
    یکی از دلایلی دنبال شنیدن نظرات شما بودم مصمم شدن تصمیمم بود. حتی مشاور مدرسه تشویقم کرد ولی به نظر خودم تاثیری که شما و دوستای دیگه داشتن رو نداشت. الان خوشحالم که تصمیمم یه تصمیم درسته و من باید ادامه بدم. از ته دل میگم چند پستی که شما و دوستای دیگه دادن خیلی تاثیر داشته رو تصمیمم.
    هدفم رفتن به یه دانشگاه تاپ نیست چون حتی تو المانم رقابت برا این دانشگاه ها اونم تو لیسانس خیلی خیلی سخته اما thank's god for Germany دانشگاه هایی که تو رده ی بعدی قرار میگیرن به نظر من چیزی از تاپهای المان کم ندارن و رشته های مهندسی خیلی زیادی رو ارائه میدن.

  2. #502
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط aliahmadi32 نمایش پست ها
    نه دوست عزیز خوشحالم لبخند میزنین. خب راستش من چندسالی بیشتر نیست اومدم و شاید هنوز جو ایران رو فراموش نکردم. جوی که به نوعی باعث ایجاد یک خلق و خو و الگوی خاصی شده تا مردم برای زندگی بهتر حتما از همون هیجده سالگی تمام تلاششون رو بکنن تا بهترین دانشگاه بهترین رشته ها رو قبول بشن وگرنه به قشر بیکار اضافه میشن ولو لیسانس داشته باشن. من هیچوقت کسی که لیسانس و فوق گرفته و بیکاره رو سرزنش نکردم و نمیکنم. همه ی رفتارای مردم برایند مسیر یک جامعه هست. تو المان به شوخی میگن بیکار شدم گفتم چیکار کنم چیکار نکنم تصمیم گرفتم برم درسامو ادامه بدم برم دانشگاه. بر خلاف ایران اینجا کمتر از سی درصد مردم مدرک بالاتر از دیپلم دبیرستان دارن و به دلایلی که همه میدونیم دیگه لازم نبوده ادامه تحصیل بدن.
    دوست خوبم،
    من تابحال وید مصرف نکردم (ماریجوانا)
    یا یه سری کارا رو انجام ندادم (کوکائین و هروئین مصرف نکردم و سیگار نکشیدم)
    یا یه سری روابط رو نداشتم.
    سر همین قضیه، اینجا بهم میگن کمیستری خیلی عجیبه که تو اینطوری زندگی کردی! خیلی براشون عجیبه که چطوریه که ماها توی جوونیامون هر روز مست نبودیم و هر هفته دوباری walk of shame نداشتیم یا چرا ما کوکائین و اکستازی نزدیم.
    یا مثلا اینجا اگه کسی رو (حداقل توی شهرها و تاون های کانادا) تا 21 سالگی به طور جدی داشتی برای ازدواج که هیچ، اگه نداشتی خاک تو سرت و باید بری بمیری چون هیچ شانسی نداری (برای همینم بیشتر دور و بریای بالای 23 سال من به شدت هر روز وزنشون داره میره بالاتر چون دیگه بلاخره دارن پیر میشن و قرار نیست برن بیرون دلبری کنن، دقت کنین این همه کانادا نیستا، این دور و بر منه). یا مثلا وقتی اینا دارن gossip میکنن شما هم باید طبق سنت بشینین و با اینها غیبت کنین. وقتی شما میرین بیرون اونها پشت شما حرف میزنن، وقتی اونا میرن بیرون شما باید پشت اونها صحبت کنین (همچنان میگم: مردم عادی و عامه مثل ما، آدمایی که هدفهای اونچنانی ندارن و مثل همون مردم عادی فقط از "ادعا" تشکیل میشن. من این جمع ها رو که میبینم اینجا (هر روز هم میبینم) میگم باز دم ایرانیا گرم که کمتر غیبت میکنن!
    هر جایی یه کالچری داره.
    ربطی به ایران و غیر ایران نداره.
    توی همین کانادا یا توی اون المان هم ممکنه شما رفتارای روی اعصاب ببینین.
    بحث کالچره.
    مهم اینه که no matter what شما فقط یه بار زندگی میکنین و باید دنبال آرزوهاتون برین و براشون بجنگین.
    اینجا گاهی میگن که
    YOLO
    you only live once.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  3. #503

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط x20 نمایش پست ها
    سلام احترام
    بابا شما که بار خودت بستی رفتی
    شاید چند ماهه دیگه هم x20 هم از اینجا برای همیشه بره
    ولی اگه زمان به عقب برمیگشت اول اول اول سربازی میرفتم تا فرصت ها رو اینطور از دست نمیدادم ما هم پیر شدیم دیگه ۹۹ سالمه یه هفته دیگه تولدمه
    یکی از درست ترین تصمیمایی که گرفتم همین بود. صادقانه میگم تو ایران بیشتر از این نمیشد. دلو به دریا زدم و گفتم یا غرق میشم یا میرسم دیگه. تو سایت ببینین اکثرا به فکر اپلای هستن. خب هرکی برا رفتن و اپلای یه دلیلی داره. اما همه ی این دلایل زیرمجموعه <رسیدن به یه زندگ> بهتر میشه. همه درس میخونیم زندگیمون بهتر بشه. پزشکی میخونن زندگیشون بهتر بشه و زندگی بهتری برا بقیه بسازن. اما اگه فرصت تحصیل دارین تو ایران به نظر من فوق رو بگیرین بعد برا دکترا و phd اقدام کنین فاندهای عالی پیدا میکنین. من زمانی که اومدم دودلی داشتم دو سه سالم منتظر بودم اوضاع بهتر بشه ولی نشد و بعدم با شعار یا غرق میشم یا میرسم و <شد، شد. نشد میرم المان> اومدم. اما من نتونستم برم دانشگاه و اپلای کنم. اما بهترین گزینه برا رفتن اپلای هست. حتی فاند تو ادبیات انگلیسی و یا المانی وجود داره که میتونین استفاده کنین. منظورم از <حتی> این نیست که مثلا اونی که ادبیات یا انسانی میخونه حتما تنبله. منظورم اینه حتی فرصتهایی که ما اصلا بهشون نگاه نمیکنیم رو اینجا بهش بها میدن و براش فاند ایجاد میکنن.

  4. #504

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    دوست خوبم،
    من تابحال وید مصرف نکردم (ماریجوانا)
    یا یه سری کارا رو انجام ندادم (کوکائین و هروئین مصرف نکردم و سیگار نکشیدم)
    یا یه سری روابط رو نداشتم.
    سر همین قضیه، اینجا بهم میگن کمیستری خیلی عجیبه که تو اینطوری زندگی کردی! خیلی براشون عجیبه که چطوریه که ماها توی جوونیامون هر روز مست نبودیم و هر هفته دوباری walk of shame نداشتیم یا چرا ما کوکائین و اکستازی نزدیم.
    یا مثلا اینجا اگه کسی رو (حداقل توی شهرها و تاون های کانادا) تا 21 سالگی به طور جدی داشتی برای ازدواج که هیچ، اگه نداشتی خاک تو سرت و باید بری بمیری چون هیچ شانسی نداری (برای همینم بیشتر دور و بریای بالای 23 سال من به شدت هر روز وزنشون داره میره بالاتر چون دیگه بلاخره دارن پیر میشن و قرار نیست برن بیرون دلبری کنن، دقت کنین این همه کانادا نیستا، این دور و بر منه). یا مثلا وقتی اینا دارن gossip میکنن شما هم باید طبق سنت بشینین و با اینها غیبت کنین. وقتی شما میرین بیرون اونها پشت شما حرف میزنن، وقتی اونا میرن بیرون شما باید پشت اونها صحبت کنین (همچنان میگم: مردم عادی و عامه مثل ما، آدمایی که هدفهای اونچنانی ندار و مل همون مردم عادی فقط از "ادعا" تشکیل میشن. من این جمع ها رو که میبینم اینجا (هر روز هم میبینم) میگم باز دم ایرانیا گرم که کمتر غیبت میکنن!
    هر جایی یه کالچری داره.
    ربطی به ایران و غیر ایران نداره.
    توی همین کانادا یا توی اون المان هم ممکنه شما رفتارای روی اعصاب ببینین.
    بحث کالچره.
    مهم اینه که no matter what شما فقط یه بار زندگی میکنین و باید دنبال آرزوهاتون برین و براشون بجنگین.
    اینجا گاهی میگن که
    YOLO
    you only live once.
    نه منظورم اصلا کوبوندن یک جامعه نبود. منظورم اینه که مثلا منی که ارزو دارم برم مهندسی تو یه دانشگاه خوب بخونم برا اینه به یه زندگی بهتر برسم. تو ایرانم همینه. همه هرکاری که میکنیم برا اینه به زندگی بهتری برسیم. چه کسی که پزشکی میخونه چه مهندسی و چه منی که اومدم اینجا. حالا تو جوامعی مثل المان چون صنعتیه رسیدن به زندگی بهتر با همون سه سال یا دو سال تحصیل تو دبیرستان و بعدم مدرک کاردانی گرفتن محقق میشه. اما بعضی کشورا با لیسانسم نمیشه دیگه. به جز اینکه مدرک تحصیلی رو از یه دانشگاه تاپ و یه رشته ایی که تو اون کشور فرصت کار داره بگیری.فردی که مدرک فیزیک هسته ایی صادر شده از دانشگاه صنعتی مونیج داره و بره بنگلادش فکر نکنم فرد بتونه کار گیر بیاره و بیکار میمونه
    منظورم این شکلی بود. معذرت میخوام به علت اشتباه پیش اومده

  5. #505
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    ارسال‌ها
    31

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    سرگذشت من یه کم عجیبه جوری که خودم هم موندم سرگردون و نمیدونم چکار باید بکنم... روزی که داشتم لیسانس میگرفتم یک دانشجوی دکتری بود که همکار پروژه لیسانس من بود بنده خدا هر چی تلاش کرد نتونست بره و الان دانشگاه شریف عضو هیات علمی شده بهم گفت ببین اگه میخای بمونی ایران نرو دنبال ارشد داخل از همین الان اپلای کن و برو.... ولی من همه فکر و ذکرم شده بود سربازی پس لیسانس رو گرفتم شروع به خوندن برای کنکور ارشد کردم در حالی که میدونستم اشتباهه ولی خب اصرار خانواده هم بی تاثیر نبود میگفتن نمیشه که ارشد نگیری بعدا خواستیم بریم خواستگاری بگیم پسرمون لیسانسه خودم هم به خاطر شرایط اجتماعی تن به ارشد دادم... خلاصه چند ماه برای کنکور خوندم و بلافاضله بعد از کنکور رفتم خدمت... هفت ماه خدمت کرده بودم که ارشد سراسری قبول شدم ولی نه اون رشته ای که میخواستم... اینجا رو دیگه خودم اشتباه کردم به خاطر سختی که بهم تحمیل میشد (اونایی که خدمت رفتن میدونن شش هفت ماه اول خیلی سخته هر روز با خودت مرور میکنی میگی واای هنوز یک سال دیگه مونده) منم با وجودی که میدونستم اشتباه دارم میکنم ترخیص شدم و از خدمت اومدم بیرون.... سال اول ارشد یه کم دو دل بودم که اپلای کنم برم اما از وسطهاش تصمیم گرفتم موازی با ارشد کار کنم (اینجا همزمان شده بود با دوران اوج برجام که همه امید داشتن درست میشه)... اونم با رشته لیسانسم برا خودم برنامه ریختم گفتم چند سال کار میکنم و بعدش کسب و کار کوچیک واسه خودم راه میندازم موازی با هم کار کردم پایان نامه رو جمع کردم کسری خدمت گرفتم کار هم میکردم...ارشدم رو گرفتم چند ماه از خدمتم مونده بود اونم رفتم و مشغول کار شدم تا یهو همه چیز ترکید....
    الان نه تنها دیگه نمیتونم کسب و کار خودم رو راه بندازم بلکه در استانه 29 سالگی همون کار قبلی رو هم از دست دادم حالا نه شرایط ازدواج دارم نه شرایط رفتن...
    حالا به نقطه ای رسیدم که خانواده دارن بهم اصرار میکنن که ازدواج کن برو از این مملکت....
    اما راستش دیگه حوصله آزمون خطا ندارم هر چی فکر میکنم الان دیگه نمیتونم برم از طرفی هر روز از آینده ناامیدتر میشم....
    اگر زمان برگرده عقب این چند تا کار رو قطعا انجام میدم
    1- بلافاصله بعد از اتمام لیسانس میرم خدمت
    2- در حین خدمت زبان بیشتر میخونم و شروع به بررسی شرایط برای مهاجرت میکنم
    3- بعد از اتمام خدمت در سن 24- 25 سالگی اپلای میکنم میرم
    4- اگر موفق نشدم برم به هیچ عنوان سمت ارشد داخل نمیرم و با همون لیسانس هر جایی شد میرم سر کار در حین کار یک ارشد معمولی میگیرم نه اینکه چند ماه خودم رو حبس کنم برای کنکور ارشد که باید حتما سراسری قبول شم

    **- ببخشید که یه کم طولانی شد دوستان ولی واقعا دلم خیلی پره از این وضعیت و متاسفانه یا خوشبختانه هیچ کس هم درک نمیکنه که ما دهه شصتی ها در چه وضعی هستیم...
    درسته به ظاهر اواخر دهه شصت با هفتاد یکی به حساب میاد ولی نمیدونم چه حسابیه که وضعیت ما اینجوریه...

  6. #506
    Junior Member Pythagoras آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    رشته و دانشگاه
    Mechanical Engineering
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    حس میکنم از مفید ترین تاپیک ها هست، جایی برای شرح اشتباهاتی که مرتکب شدیم،هرچند بدون این اشتباهات هرگز در این نقطه نبودیم ،در واقع اشتباهات و کوتاهی ها و هر آنچه که از انجامش پشیمانیم جزیی از مسیری بوده که سبب رسیدن ما به اینجا شده.و خب در کنار این احساس حسرت باید بنوعی خوشحال باشیم از پیدا کردن و پذیرش مشکلات و نقض ها
    اما با تمام اینها، گهگاهی حس میکنم تمام آنچه انجام دادم غلط بوده و اینکه شاید سی درصد عملکردی بوده که میتوانستم به نمایش بگذارم، هر چه که قصد بیانش را دارم در این قسمت از شاهکار Metallica به نام Unforgiven به زیبایی آمده:

    What I've felt, what I've known
    Never shined through in what I've shown
    Never be, never see
    Won't see what might have been

    شاید اگر به گذشته برمیگشتم اولین اولویتم ،"سلامتی جسم" و "آرامش ذهن" بود
    از وقت هایی که صرف دنبال کردن اخبار و تحلیل ها کردم پشیمانم، ازینکه آرامشم را صرف بحث کردن و فکر کردن راجع به مسائلی کردم که متاسفانه هیچ قدرتی در تغییر آنها ندارم!
    هم در دبیرستان ضربه خوردم و هم در دانشگاه، چه لذت هایی را از دست دادم و چقدر بر عملکرد و نتایجم تاثیر گذاشت و هیچ سودی به حالم نداشت...
    شاید اشتباه دیگرم، "تردید" هایی بود که در کوچکترین تصمیم گیری ها داشتم.
    در کنار تعلل و رخوت که همه کم و بیش به آن دچاریم، از این همه تردید و ترسی که در تصمیم گیری ها داشتم ضربه خوردم و زمان از دست دادم ...
    حس میکنم باید برای خودم و زمانم ارزش بیشتری قائل می بودم و با یک ذهن آرام و خیال آسوده ،تنها برای رسیدن به اهداف تلاش می کردم و میپذرفتم تمام این مصائب محیط اطراف را می پذیرفتم و سپس از آن گذر می کردم. این توصیه من در وهله اول به خودم و سپس به تمام دوستان هست.

    با یک ذهن آرام ، جسم سالم ، هدف روشن ،برنامه ریزی منطقی و تلاش مداوم ، همیشه به نتیجه میرسیم ،اگر در کوتاه مدت به خواسته ها نرسیم در بلند مدت یقینا به آنچه میخواهیم نزدیک خواهیم بود با وجود تمام نابرابری ها، سهمیه ها، اساتید غیر منطقی، شرایط اقتصادی و اجتماعی، شرایط خوابگاه و ...

    امیدوارم تمام اشتباهات گذشته چه برای من و چه برای دوستان، به منزله تجربه های سودمندی برای ساختن آینده ای روشن باشد و نه حسرتی برای تمام عمر!

  7. #507
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    ارسال‌ها
    6

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    سلام من کلاس دوازدهم هستم و امسال کنکور دارم. توصیه ای برای من دارید که اگه میتونستید از الان مثل من انجامش میدادید؟؟؟؟؟☺☺☺

  8. #508
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    ارسال‌ها
    57

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Javier14 نمایش پست ها
    سلام من کلاس دوازدهم هستم و امسال کنکور دارم. توصیه ای برای من دارید که اگه میتونستید از الان مثل من انجامش میدادید؟؟؟؟؟☺☺☺
    من اگه بخوام از طرف خودم یه چیزی بگم، میگم که سعی کنید لذت های کوتاه مدت رو فدای اهداف بلند مدت کنید، نمیگم از زندگی تون لذت نبرید ولی خب نگاهتون بیشتر به سمت آینده باشه.

    آدم باید همیشه هم در حال زندگی کنه و هم از آینده غافل نشه و این مسئله اونقدر ها که گفتنش ساده س، در عمل ساده نیست.

    توصیه های دیگه هم مثل تقویت زبان و سعی بر بالا بودن معدل و سایر چیزها هم که یه مقدار همین جا وقت بذارید بقیه دوستان زحمت کشیدن و گفتن قبلا.

    یه چیز دیگه که بد نیست اضافه کنم اینه که اگرچه جاه طلبی خیلی وقتا خوبه ولی خیال پرداز بودن و آرزو های دست نیافتنی داشتن میتونه شما رو در عمل ناامید و حتی نابود کنه. سعی کنید پله پله جلو برید و در عین حالی که یه هدف بزرگ دارید قبل از اون اهداف کوچیک تری که باید بهشون رسید و پیش زمینه ی اون هستن رو ترسیم کنید، ممکنه هیچ وقت به بزرگترین هدفتون نرسید ولی حتی اگه به یکی از ملزومات قبلش هم برسید باز غنیمته.

  9. #509
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال‌ها
    1,884

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط onlymanutd نمایش پست ها
    سرگذشت من یه کم عجیبه جوری که خودم هم موندم سرگردون و نمیدونم چکار باید بکنم... روزی که داشتم لیسانس میگرفتم یک دانشجوی دکتری بود که همکار پروژه لیسانس من بود بنده خدا هر چی تلاش کرد نتونست بره و الان دانشگاه شریف عضو هیات علمی شده بهم گفت ببین اگه میخای بمونی ایران نرو دنبال ارشد داخل از همین الان اپلای کن و برو.... ولی من همه فکر و ذکرم شده بود سربازی پس لیسانس رو گرفتم شروع به خوندن برای کنکور ارشد کردم در حالی که میدونستم اشتباهه ولی خب اصرار خانواده هم بی تاثیر نبود میگفتن نمیشه که ارشد نگیری بعدا خواستیم بریم خواستگاری بگیم پسرمون لیسانسه خودم هم به خاطر شرایط اجتماعی تن به ارشد دادم... خلاصه چند ماه برای کنکور خوندم و بلافاضله بعد از کنکور رفتم خدمت... هفت ماه خدمت کرده بودم که ارشد سراسری قبول شدم ولی نه اون رشته ای که میخواستم... اینجا رو دیگه خودم اشتباه کردم به خاطر سختی که بهم تحمیل میشد (اونایی که خدمت رفتن میدونن شش هفت ماه اول خیلی سخته هر روز با خودت مرور میکنی میگی واای هنوز یک سال دیگه مونده) منم با وجودی که میدونستم اشتباه دارم میکنم ترخیص شدم و از خدمت اومدم بیرون.... سال اول ارشد یه کم دو دل بودم که اپلای کنم برم اما از وسطهاش تصمیم گرفتم موازی با ارشد کار کنم (اینجا همزمان شده بود با دوران اوج برجام که همه امید داشتن درست میشه)... اونم با رشته لیسانسم برا خودم برنامه ریختم گفتم چند سال کار میکنم و بعدش کسب و کار کوچیک واسه خودم راه میندازم موازی با هم کار کردم پایان نامه رو جمع کردم کسری خدمت گرفتم کار هم میکردم...ارشدم رو گرفتم چند ماه از خدمتم مونده بود اونم رفتم و مشغول کار شدم تا یهو همه چیز ترکید....
    الان نه تنها دیگه نمیتونم کسب و کار خودم رو راه بندازم بلکه در استانه 29 سالگی همون کار قبلی رو هم از دست دادم حالا نه شرایط ازدواج دارم نه شرایط رفتن...
    حالا به نقطه ای رسیدم که خانواده دارن بهم اصرار میکنن که ازدواج کن برو از این مملکت....
    اما راستش دیگه حوصله آزمون خطا ندارم هر چی فکر میکنم الان دیگه نمیتونم برم از طرفی هر روز از آینده ناامیدتر میشم....
    اگر زمان برگرده عقب این چند تا کار رو قطعا انجام میدم
    1- بلافاصله بعد از اتمام لیسانس میرم خدمت
    2- در حین خدمت زبان بیشتر میخونم و شروع به بررسی شرایط برای مهاجرت میکنم
    3- بعد از اتمام خدمت در سن 24- 25 سالگی اپلای میکنم میرم
    4- اگر موفق نشدم برم به هیچ عنوان سمت ارشد داخل نمیرم و با همون لیسانس هر جایی شد میرم سر کار در حین کار یک ارشد معمولی میگیرم نه اینکه چند ماه خودم رو حبس کنم برای کنکور ارشد که باید حتما سراسری قبول شم

    **- ببخشید که یه کم طولانی شد دوستان ولی واقعا دلم خیلی پره از این وضعیت و متاسفانه یا خوشبختانه هیچ کس هم درک نمیکنه که ما دهه شصتی ها در چه وضعی هستیم...
    درسته به ظاهر اواخر دهه شصت با هفتاد یکی به حساب میاد ولی نمیدونم چه حسابیه که وضعیت ما اینجوریه...

    دوست عزیز

    من نظر خودمو میدم در مورد سرگذشت شما

    ۱. به نظرم انچه بر شما گذشته اصلا عجیب نیست و خیلی طبیعیه و خیلی از دوستان سرنوشت مشابه ای دارن بنابراین خودتون رو سرزنش نکنید در این باره
    ۲. تصمیماتی که گرفتید خیلی اشتباه نبوده!! تصمیماتی بوده که هر کدوم توی مقطع خودش به هر دلیلی منطقی بوده و حالا شما نه هرکس دیگه ای هم بود شاید همین کار رو میکرد
    ۳. من نظرم با اون دوست دانشجوی دکترا کاملا متفاوته!! اول اینکه رفتن برای ارشد شانس بیشتری میخواد و معمولا فاند کمتر و سخت تر پیدا میشه. دوم اینکه بعد از لیانس و بدون ارشد شما خیلی حیلی جوان هستید و اتفاقا خوندن ارشد اونم توی ایران (البته دانشگاه خوب) اصلا اتلاف وقت نیست و شما میتونید بعدا با دید بهتر و کامل تری برای پروسه مهاجرت اماده بشید. پروسه مهاجرت اصلا و ابدا چیز ساده ای نیست و این حرف من معنیش این نیست که پروسه سختیه!! ولی به هر حال امادگی خاص خودشو میخواد
    ۴. بهترین کاری که میشده بکنید (نظر شخصی من) این بوده که بعد لیسانس حتما میخونید که یه دانشگاه خوب ایران و حالا تهران رو قبول شید. در کنارش کار کنید و مقاله بدید و زبان بخونید. کل پروسه ارشد ۲ ساله و واقعا شمای ۲۳ ساله با ۲۵ ساله خیلی فرقی نمیکنید فقط کامل تر و منطقی تر میشید. حرف خانواده تونم به نوعی درسته!! این دوره دوره ای نیست که شما فقط لیسانس داشته باشید. یه نگاه به دور و برتون بندازید دکتراها دارن از سر و کول هم بالا میرن.
    ۵. بعد ارشد هم بهترین کار این بوده که برید سربازیتون رو و در حین سربازی زبان بخونید و اپلای کنید. این کار شدنش محتمل تره تا خوندن و قبولی در دانشگاه خب واسه ارشد!! اپلای کردن توی دوران سربازی بهتون امید هم میداده و میتونستید با توان بیشتری سربازی رو کسری بگیرید و بگذرونید و تمومش کنید.
    ۶و نهایتا بعد ارشد هم یا با همون وضعیت داخل (که نه تنها برای شما بلکه برای میلیون ها نفر شبیه شما همینه داستان) تا میکردید و میموندید یا اینکه با فکر بهتر و منطقی تری برای پروسه مهاجرت اماده میشدید
    ۷. الان نمیدونم چند سالتونه ولی اگه حوالی ۲۸ تا ۳۰ هستید هنوزم اصلا دیر نیست (من این دوران رو ترجیح میدم شخصا برای مهاجرت) و اگه رزومه ای دارید که میتونه کمکتون کنه و اگه و اگه و اگه واقعا پروسه مهارجت رو واسه خود مهاجرت میخوایید و نه برای فرار از شرایط کنونی....خب اپلای کنید و شانستون رو امتحان کنید.
    ۸. رفتن واسه ارشد هم مطمینا میتونه برای خیلی ها گزینه باشه من باهاش اصلا محالف نیستم. ولی خب خیلی ها توان مالی بهتری دارند و از همون ارشد میرن. ولی اپلای کردن و فاند گرفتن و ... برای دوران ارشد مطمینا راحت نیست ولی خب نشدنی هم نیست.

    ۹. در نهایت به نظرم اصلا نا امید نباشید. شما خیلی گزینه های متفاوتی نداشتید که اگه کار دیگه ای میکردید الان زندگیتون کون فیکون میشد. بنابراین اصلا ناراحت نباشید و اتفاقا الان اصلا موقع کم اوردن نیست اونم توی این وضعیت ترکیده به قول خودتون

    ۱۰. کافیه یه نگاه به مشکلات بچه های مهاجر کرده هم بندازید. مرف همسایه همیشه برای همه ادم های دنیا غازه. مهم اینه ادم مرغ خودشو تلاش کنه که غاز کنه


    موفق باشید


  10. #510
    ApplyAbroad Superstar
    تاریخ عضویت
    Apr 2013
    ارسال‌ها
    3,171

    پیش فرض پاسخ : اگر زمان برگردد عقب... چه کارهایی را انجام می دهید؟ و از چه کاهایی دوری می کنید؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali728 نمایش پست ها
    دوست عزیز

    من نظر خودمو میدم در مورد سرگذشت شما

    ۱. به نظرم انچه بر شما گذشته اصلا عجیب نیست و خیلی طبیعیه و خیلی از دوستان سرنوشت مشابه ای دارن بنابراین خودتون رو سرزنش نکنید در این باره
    ۲. تصمیماتی که گرفتید خیلی اشتباه نبوده!! تصمیماتی بوده که هر کدوم توی مقطع خودش به هر دلیلی منطقی بوده و حالا شما نه هرکس دیگه ای هم بود شاید همین کار رو میکرد
    ۳. من نظرم با اون دوست دانشجوی دکترا کاملا متفاوته!! اول اینکه رفتن برای ارشد شانس بیشتری میخواد و معمولا فاند کمتر و سخت تر پیدا میشه. دوم اینکه بعد از لیانس و بدون ارشد شما خیلی حیلی جوان هستید و اتفاقا خوندن ارشد اونم توی ایران (البته دانشگاه خوب) اصلا اتلاف وقت نیست و شما میتونید بعدا با دید بهتر و کامل تری برای پروسه مهاجرت اماده بشید. پروسه مهاجرت اصلا و ابدا چیز ساده ای نیست و این حرف من معنیش این نیست که پروسه سختیه!! ولی به هر حال امادگی خاص خودشو میخواد
    ۴. بهترین کاری که میشده بکنید (نظر شخصی من) این بوده که بعد لیسانس حتما میخونید که یه دانشگاه خوب ایران و حالا تهران رو قبول شید. در کنارش کار کنید و مقاله بدید و زبان بخونید. کل پروسه ارشد ۲ ساله و واقعا شمای ۲۳ ساله با ۲۵ ساله خیلی فرقی نمیکنید فقط کامل تر و منطقی تر میشید. حرف خانواده تونم به نوعی درسته!! این دوره دوره ای نیست که شما فقط لیسانس داشته باشید. یه نگاه به دور و برتون بندازید دکتراها دارن از سر و کول هم بالا میرن.
    ۵. بعد ارشد هم بهترین کار این بوده که برید سربازیتون رو و در حین سربازی زبان بخونید و اپلای کنید. این کار شدنش محتمل تره تا خوندن و قبولی در دانشگاه خب واسه ارشد!! اپلای کردن توی دوران سربازی بهتون امید هم میداده و میتونستید با توان بیشتری سربازی رو کسری بگیرید و بگذرونید و تمومش کنید.
    ۶و نهایتا بعد ارشد هم یا با همون وضعیت داخل (که نه تنها برای شما بلکه برای میلیون ها نفر شبیه شما همینه داستان) تا میکردید و میموندید یا اینکه با فکر بهتر و منطقی تری برای پروسه مهاجرت اماده میشدید
    ۷. الان نمیدونم چند سالتونه ولی اگه حوالی ۲۸ تا ۳۰ هستید هنوزم اصلا دیر نیست (من این دوران رو ترجیح میدم شخصا برای مهاجرت) و اگه رزومه ای دارید که میتونه کمکتون کنه و اگه و اگه و اگه واقعا پروسه مهارجت رو واسه خود مهاجرت میخوایید و نه برای فرار از شرایط کنونی....خب اپلای کنید و شانستون رو امتحان کنید.
    ۸. رفتن واسه ارشد هم مطمینا میتونه برای خیلی ها گزینه باشه من باهاش اصلا محالف نیستم. ولی خب خیلی ها توان مالی بهتری دارند و از همون ارشد میرن. ولی اپلای کردن و فاند گرفتن و ... برای دوران ارشد مطمینا راحت نیست ولی خب نشدنی هم نیست.

    ۹. در نهایت به نظرم اصلا نا امید نباشید. شما خیلی گزینه های متفاوتی نداشتید که اگه کار دیگه ای میکردید الان زندگیتون کون فیکون میشد. بنابراین اصلا ناراحت نباشید و اتفاقا الان اصلا موقع کم اوردن نیست اونم توی این وضعیت ترکیده به قول خودتون

    ۱۰. کافیه یه نگاه به مشکلات بچه های مهاجر کرده هم بندازید. مرف همسایه همیشه برای همه ادم های دنیا غازه. مهم اینه ادم مرغ خودشو تلاش کنه که غاز کنه


    موفق باشید
    سلام
    من همه نظرات شما را تایید می کنم و فقط اضافه می کنم تا حداکثر سی و پنج سالگی باید از ایران خارج شد بعد از ان بینهایت هماهنگی با فرهنگ جدید و زبان جدید دشوار است
    An investment in knowledge used to pays the best interest
    لطفا سوالات خود را در فروم مطرح نمایید حتی شما دوست عزیز! لطفا بجای ارسال پست تشکر از گزینه "اضافه کردن به امتیاز کاربر". استفاده نمایید!

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 51
    آخرين نوشته: October 25th, 2019, 05:58 PM
  2. ایمیل و homepage استاد برق قدرت کانادایی+آمریکایی
    توسط hamedzm در انجمن مهندسی برق و کامپیوتر و IT
    پاسخ: 17
    آخرين نوشته: April 14th, 2016, 01:43 PM
  3. آشنایی با اعضای که برای سال 2010 اقدام کرده اند
    توسط فراز در انجمن تحصیل در سوئد
    پاسخ: 130
    آخرين نوشته: May 30th, 2010, 06:54 PM

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •