سلام
درباره این قضیه هر سال شانس شما ممکنه به خاطر بالا رفتن سن کمتر بشه موافقم.
از طرفی وقتی سنت میره بالاتر، اگه هر روز خودت رو push کنی، به پختگی بیشتری میرسی. و خب این جهت خوبه.
من اگه جای شما بودم، میشستم، و با نامزد خودم حرف میزدم. شما حرف نزنین. ازش بپرسین دلایلش چیه. بذارین حرف بزنه با شما. اوایل شاید همین چیزایی که گفتین رو مکررا تکرار کنه. ولی بلاخره یه روز حرف دلش رو خواهد گفت. یا حداقل دقیق تر خواهد گفت. شاید ته دلش از چیزی میترسه. بهش راه حل ندین. نگین بریم بهتر میشه. این روی هیچ کس جواب نداده. اول حرفهاش رو گوش کنین. خیلی گوش کنین. ولی در کل، من اگه جای شما و نامزدتون بودم حتما حتما برای تحصیل میومدم. ارزش داره. و دنیای جدیدی رو میبینین.
سلام دوست خوبم،
چرا؟ چی شده؟
چی نمیذاره که با انرژی کامل کار کنی؟ عوامل محیطی هستن یا یه چیزی در درونت هست که میگه حمیده همه چیز پوچه و تو بلاخره بدبخت میشی؟
+
حقیقتش اگه زمان برگرده به عقب،
من هیچ کار خاصی نمیکنم.
کمتر حرص میخورم،
کمتر سخت میگیرم،
بیشتر میخونم و میشنوم،
بیشتر گوش میدم.
کلا کمتر سخت میگیرم.
و مثبت تر نگاه میکنم به زندگی.
به نظر من هر چیزی به دلیلی اتفاق میفته.
شما نهایتا اون آدمی میشید، که خودتون خواستین. و دنیا اون چیزی رو به شما و بقیه میده که درباره ش dream کردن. من گاهی وقتا به الانم نگاه میکنم و میگم واقعا آرزوهای آذم ترسناکن. واقعی میشن!! از آرزوهاتون بترسین! و اونها رو پرورش بدین، بهشون اهمیت بدین. ارزوهای آدم واقعی میشن در کمال حیرت.
من اگه برگردم به گذشته امیدوارتر میشم. چون که مطمئنم که به هرچی که بخوام میرسم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)