ابتدا از همه اعضا و مدير بخش GMAT از بابت راهنمايي هاي مختلف و روحيه دادنشون تشكر مي كنم. همونطور كه وعده داده بودم با توجه به اينكه نمره GMAT ام بدك نشد، ديدم شايد تجربه و نكات من به درد بعضي ها بخوره؛ جداي از اينكه ممكنه بعضي حرف هاي من بدآموزي هم داشته باشه!، چالش اصلي در انتقال تجربيات يا عوامل كليدي موفقيت تو اينطور آزمونهايي مثل GMAT، IELTS يا TOEFL اينه كه استعداد و هوش يه بخش كاره و علاوه بر اين هر كسي ممكنه با سبك و روش خودش موفق بشه؛ براي همين گاهي نميدوني چي بايد بگي و چه جوري بايد راهنمايي كني.
نمي دونم چه جوري حرفهام رو سازمان دهي كنم كه هم روان و بسامان باشه، هم خواننده راحت چيزي كه مي خواد رو گير بياره و هم منسجم و يكپارچه همه چيز رو نشون بده؛ تو چند بخش مجزا،تفكيك شده مسائل مربوط به نحوه آماده شدن و مطالعه براي امتحان، مسائل مربوط به ثبت نام و سفر و مسائل مربوط به هفته امتحان و روز امتحان رو بررسي مي كنم.
لابلاي جملاتم گاهي تجربه اي يا نقل قولي از كسي آوردم، مسؤوليتش در درجه اول با خودمه چون ممكنه درست و دقيق و كاملا منطبق با حرف روايت شده نباشه.
آمادگي براي امتحان
شروع كار من تا جايي كه يادم مياد با دانلود چند تا از منابع از سايت خودمون و نگاه مختصري بود؛ تا نمايشگاه كتاب امسال كه OG12 رو خريدم. رنگ زرشكي و زرد قشنگي داشت. من اون موقع براي IELTS دغدغه داشتم و ديدم شايد هم يادم بره از اون موقع (خرداد88) شروع كنم. تا امتحان IELTS رو دادم و درس هاي دانشگاه و بقيه مشغله ها جمع و جور شدن، شد اول مهر؛ از 7 مهر شروع كردم OG12 رو تست بزنم.
در مورد بخش Q خب كار ساده بود؛ بچه هايي كه تو دبيرستان تو خط المپياد رياضي يا كامپيوتر بودن يا تو مدارس تيزهوشان بودند و جزوه هاي رياضي سطح بالاتري نسبت به كتاب درسي داشتند خيلي از ايده هاي اين مسائل رو دارند. هر چند كه كلا مسائلي كه نياز به ايده دارند و پيچيده اند كمه اما مي تونه به سرعت عمل كمك كنه. در اين بخش نياز هست كه سريع و دقيق بتونيد حركت كنيد؛ طرح يه سوال سخت اصلا براي GMAT كار سختي نيست! و به سادگي مي تونه در قالب همين سوال هاي كوچيك و ساده مسائل خيلي سختي هم طرح كنه؛ در واقع با شروع امتحان و همونطور كه مي دونيد چون امتحان از نوع CAT ه، سطح مسائل با ميزان عملكرد شما تطبيق داده ميشه و هر چقدر هم شما رياضي خوبي داشته باشيد، سوال هايي خارج از توانايي شما لااقل در اون وقت محدود براتون ظاهر ميشه؛ پس سعي كنيد هوشمندانه عمل كنيد؛ هم دقيق و تا حد ممكن سريع با سماجت به دنبال حل يه سوال باشيد و هم اگر ديديد سوال سخته يا وقت زيادي داره ميره كه باعث ميشه شما آخر كار كمبود وقت بياريد (اگر مي تونيد گزينه ها رو محدود و بعد) شانسي بزنيد.
در مورد بخش V، اول يه توضيح بدم كه چرا GMAT ر و انتخاب كردم (و الان مي بينم اين استراتژي درست كار كرده) : من تو مهارت Reading خيلي وضع ام خوب بود ( هميشه كتاب خوان بودم!) ؛ مثلا نمره IELTS اين بخشم 8 شد ( با رفتن به دستشويي و اينكه تو IELTS تو 5 دقيقه اول و آخر حق ترك سالن رو نداريد ... كه 7 و6 دقيقه رو ضايع كرد) و تست هاي Cambridge كه امتحان هاي قبلي و واقعيه رو 38 از 40 هم زدم. بنابراين چون تو GAMT براي RC و CR سرعت مطالعه لااقل براي اولي خيلي مهمه، ديدم احتمال موفقيتم بالاست.
(البته سطحReadingامتحان IELTS اصلا با GMAT قابل مقايسه نيست؛ اولي مثل اين مي مونه كه جواب ها رو به شما داده باشن و بگن بزار تو جاي خالي! ولي دومي بعد از متن، تازه سوال ها خودشون داستان ديگه اي دارند)
جداي از اين GMAT يه كلاس خاص خودش رو داره و فقط صرف بلد بودن لغت نيست و تجزيه و تحليل هم، حالا نه خيلي درست حسابي ، توش هست.
Quantitatiive
- با اين مقدمه براي Q فقط OG رو خوندم؛ به خصوص بايد كلمات مربوط به رياضي رو به انگليسي ياد بگيريد، مثل ميانگين، ارتفاع، متوازي الاضلاع و .... (ولي من زياد هم از سر بي حوصلگي ياد نگرفته بودم راستش!)؛ يه سري مسائل مربوط به بهره و تقسيم كار و ... هم هست كه تو OG اسم Word Problems داده بهشون كه مطالعه اش بد نيست.
Verbal
- براي Verbal، تا مدت ها هيچ چيزي نخوندم؛ چون به نظرم RC كه خودم وضع Reading ام خوب بود؛ CR هم كه بايد فكر كرد و يافت؛ مي مونه SC كه تا همون مدت ها چيزي نخوندم؛ اوايل كار وضع بد نبود اما از يه جايي ديدم ديگه زياد چندان خوب نيست وضع؛ مسأله فقط اين نبود كه تست ها رو بدتر بزنم، بلكه اصلا نمي دونستم بعضي سوال ها چه قاعده اي دارند؛ زياد هم حوصله خوندم جواب هاي OG رو نداشتم. من اواسط كار تقريبا نااميد شده بودم، به خصوص به دليل SC و چون شنيده بودم همبستگي بين نمره و مقدار مطالعه تو GRE بيشتره با دوستي در مورد اينكه GRE بدم مشورت كردم اما به نظر مي رسيد با طبع بي پشتكار من و سختي Verbal امتحان GRE همين GMAT بهتره!؛ بعد از تحقيقات عديده Manhattan 2003 رو شروع كردم و تازه به قول انگليسي ها ديدم “Aha” !؛ خيلي چيز ها قاعده و دستور دارند، مثلا Modifier اغلب اوقات به اسم مربوطه بايد بچسبه و ....
از اين به بعد كار كمي برام قاعده مندتر شد و لا اقل مي فهميدم چرا بعضي چيز ها غلطاند، البته در حد 70- 60 % ماكزيمم.
به نظر من در واقع اين بخش SC اون موارد دقيق و ريزي كه ما احتمالا موقع خوندن زبان، خيلي روشون تمركز نكرديم و ريز نشديم رو تا حدي شامل مي شن.
بعدش هم چون هنوز تو خيلي سوال ها مي موندمKaplan 800 رو خوندم؛ به يه بار خوندش مي ارزيد اما من زياد بعدا بهش مراجعه نكردم؛
براي RC هم به توصيه دوستان و احتياط واجب چون زمان زيادي هم نياز نداشت Manhattan رو هم مطالعه كردم؛ اما خب توصيه ها و روش هاي اون زياد كاربردي نشد براي من.
براي CR اگر چه نگاهي به كتاب Manhattan داشتم كه مثلا يه استدلال چه بخش هايي داره و درخت استدلال رو رسم مي كرد و ... اما ترجيح دادم رو پاي خودم وايسم! الان كه نگاه مي كنم مي بينم قبل از امتحان خيلي دغدغه داشتم كه معني و مفهوم و تفاوت يه سري كلمات و اصطلاحات مثل consideration، evidence، finding و ... رو حتما بدونم اما انجام نشد!
علاقه مندی ها (Bookmarks)