دوستان این تجربه من مال پریروز هست در سفارت امریکا در رم. من نمیدونم این تجربه رو کجا بذارم چون کاملا غیر معمولیه و به درد کسایی که اروپا اقدام میکنن نمیخوره. ولی میتونه دید خوبی از نجوه بررسی پرونده ها بده.
من آخرین نفر بودم و تو سالن هیچکس نبود اون روز به طور غیر عادی من رو دیر صدا زدن! رفتم جلوی باجه و چیزی نگفتم!

آفیسر: سلام(!)
من: سلام، روز به خیر.
-قبل از هر چیز بذار بگم تو قبل از این دو بار از همین سفارت ریجکت شدی، برای چی باز اومدی اینجا؟!
-کانسولار! لطفا دقت کنید که من اولش نیکوزیا وقت گرفتم ولی مجبور شدم کنسل کنم. حتی بلیط هواپیمام رو هم کنسل کردم چون عجله داشتم و اینکه از رم به لارناکا پروازی نیست و اگر ارکان میگرفتم از مرز نیکوزیای شمالی نمیتونستم عبور کنم.
-نیکوزیا هم فایده ای نداشت اگه میرفتی. اونجا هم مثل اینجاست. حقیقت اینکه ما با کیس های ایرانی آشنایی نداریم. ببین (پسرم) ما تعلیم دیدیم تا متقاضیان ایتالیایی رو چک کنیم. ما راجع به تحریم ها، مسایل فرهنگی، سربازی، و ارگان های تایید کننده مدارک در ایران هیچ اطلاعی نداریم. شما باید به سفارتهای ایروان، آنکارا، یا دبی مراجعه کنید.
-قربان من میدونم این راجع به چیه! من اولین بار دبی ریجکت شدم. ولی باید بدونید اون واسه دانشگاه متفاوتی بود و خیلی وقت پیش. این مثل مقایسه سیب و پرتقاله!
-نه.نه. چیزی که شما متوجه نمیشید اینه که این واقعا سیب و پرتقال نیست. من واقعا با کیس های ایرانی آشنایی ندارم! امکانش نیست که ما به کیس هایی که آشنایی نداریم ویزا بدیم. به علاوه شما در دبی رد شدید و من نمیتونم روی حرف آفیسری حرف بزنم که تخصصش ایرانیهاست.
- خیلی خب. اگر من دبی ریجکت نشده بودم اونوقت وضعیتم بهتر بود؟
-نه هیچ فرقی نمیکرد؟ (حرفی رو زد که میخواستم بزنه!)
-پس چطور به ایرانی های دیگه که اومدن اینجا ویزا دادید؟! من باهاشون حرف زدم و به من گفتن مشکلی نداشتن.
- (کمی به لکنت افتاد) نه نه نه . چیزی که شما متوجه نیستید اینه که من گفتم کسانیکه به سفارت هایی غیر از سفارت های اصلی میان کار خیلی سختتری در پیش دارن.
-آفیسر، شما حرفتون رو عوض کردید!
-نه عوض نکردم!
-(با صدای بلند) من چه تفاوتی با بقیه دارم؟ به من بگید!
-اصلا تو با اونا چکار داری؟ اونا کیسهای متفاوتی هستن.
-چه تفاوتی؟! رفتار شما به شدت تبعیض آمیز هست. من با بقیه صحبت کردم و شرایط اونها با من یکی بوده!
-به اونا چکار داری؟ به تو چه ربطی داره. نکنه میخوای اسمشونم بهم بگی الان!
-شایدم گفتم! ولی نیازی نیست چون شما دقیقا میدونید اونا کیا هستن. همین الانم تمام اطلاعاتشون رو تو سیستمتون دارید!
-(دیگه عصبانی شد) خیال میکنی خیلی باهوشی؟ مطمئن باش بهت نمیگم پروسه انتخاب متقاضی که ما اینجا انجام میدیم چطوره! مطمئن باش!
-پس چطور این تناقص تو رفتارتون رو توضیح میدید؟
-ببین تو خیلی باهوشی. ولی اون قدر هم که خیال میکنی باهوش نیستی(این جمله یه کم نتاقض داره ولی چیزی بود که آفیسر گفت). تو بعد از ریجکت شدنت اومدی ایتالیا که اصلا معلوم نیست برا چی این کارو کردی. دانشگاهی هم که الان درس میخونی یعنی ساپینزا دانشگاه خیلی مطرحیه و نگو که این طور نیست. پس وضعیتت بد نیست.
-من دانشجوی نخبه هستم شرایط واسه من خوب نیست! من فارغ التحصیل بهترین دانشگاه ایران هستم.
-پس بذار ببینم دانشجوی نخبه ما کجا رو به عنوان مقصدش در ایالات متحده انتخاب کرده. (با لحن تمسخر!) دانشگاه بسیار معروف Illinois که من حتی اسمش رو هم نشنیدم!
-معلومه که دانشگاه خوبیه. شما چیزی نمیدونید! خیلی از بهترین دانشجوهای مهندسی میرن اونجا چون محیطش خوبه.
-مطمینم که هست!(کمی ترسیده به نظر میرسید)
-ببینید! من رو نگاه کنید! من محترمانه صحبت میکنم، از خودم و هدفم مطمینم و هیچ چیز رو مخفی نمیکنم! ولی شما دارید یک چیزی رو مخفی میکنید از من!
-من دیگه حرفی ندارم! درخواست شما رد میشه و این هم دلیلش. (ورق سفید 214b رو داد و شروع کرد با عصبانیت تایپ کردن)
-من دقیقا میدونم توی اون نامه چی نوشته. میتونید پیش خودتون نگهش دارید.
-اوکی اصلا مشکلی نیست. من برش میدارم.
-فکر میکنم شما در مقابل سوالات من چیزی واسه گفتن ندارید!
-من دیگه حرفی ندارم. روز بخیر!

دوستان این تجربه یک شکست هست و چیزی واسه افتخار نداره. ولی این رو از توی حرف های آفیسر کشیدم بیرون که اونا چقدر ریز به ریز شرایط زندگی طرف رو مد نظر قرار میدن و حتی کلی قبل از مصاحبه با هم بحث میکنن. آخرشم اگه نخوان ویزا بدن یه بهانه جور میکنن.
من اصلا ناراحت نیستم. چون برای اولین بار ترس رو تو چشمای آفیسر که به نظر خیلی جدی و عبوس میومد دیدم! از این نظر احساس خوبی دارم چون در دبی آفیسر من رو بدجوری تحقیر کرد.