صفحه 49 از 59 نخستنخست ... 3940414243444546474849505152535455565758 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 481 تا 490 , از مجموع 582

موضوع: مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

  1. #481
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    ارسال‌ها
    1,332

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    کلا این مرز ایران و معمولا اکثر مرزهای دیگه خاصیت خیلی جادویی دارند: وقتی ازش رد میشی و میری بیرون، فیلت یاد هندوستان میفته؛ وقتی هنوز داخلش هستی یا برمیگردی، فکر فرار به سرت میزنه!

    دانشمندان این اثر را اثر "هر کجا هستم، نباشم" (نه آنطوری که سهراب خدابیامرز می گقت، هر کجا هستم، باشم ...) نامیده اند: بدین معنا که ذاتا انسان در جای فعلی خود آرام و قرار نداره و همش یا فکر هندوستانه، یا فکر فرار. دقیق تر توضیح بدیم، همیشه "این" ی که توش هستیم را می خواهیم رد کنیم و بهتر کنیم و مطلوبتر و به "آن" جای خوب و مطلوب و بهتری که بیرونش هستیم ولی می تونیم "ببینیمش و تصورش کنیم" برسیم (احتمالا فلاسفه اگزیستانسیالیزم و امثال کامو و افسانه سیزیفش حرفهای زیادی در این مورد دارند). وانگهی بعضی از اصطلاح "سراب" استفاده کردند، تا بگن، اون وضعیت مطلوب هم که قلا برات تصور بود، وقتی بهش رسیدی، خودش میشه یک "این" ی که می خوای ازش رد بشی، به قول سالکین، هجرت کنی ...
    رنج بزرگی انسان بودن: رنج پیشرفت، دغدغه "پیشرفت"، رنج کمال، ... تازه به قول شاعر "مقصد ما کبریاست"، (بابا یکی بگیره این شاعر را، عجب دردسرهایی درست می کنه برای ما!)


    از اونجا که این موضوع خاصیتی از انسانه و نه محیط (که می بینید به حمدالله گاوان و خران و گوسفندان و اسبان و دلفین ها ...، هزاران سال هست در این محیط ما (هم اونطرف مرز و هم اینطرف مرز) دارند زندگی می کنند و نغ هم نمی زنند)، راه حلی براش یُخدی. باید ساخت و آزمود و سفر رفت و برگشت و سوخت و خراب کرد و خراب شد و خراباتی شد و محو شد و عصیان کرد و اعتراض کرد و دیوانه شد و دیوانه بازی در آورد و و فکر کرد و گاهی بشقابی شست و سیبی گاز زد با پوست و آرام گرفت و ذوق کرد و خوشحال شد و موفقیت به دست آورد و تحمل کرد و آرزوهای بزرگ پرورد و بدبختی و سختی کشید و انتظار کشید و سر خودت را گرم کرد و تو اپلای ابراد کامنت گذاشت و هزار تا چیز دیگه ...
    بله، این زندگی انسانه: چه حالی میده!
    inactive account

  2. #482
    ApplyAbroad Hero ehsan1983 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    Génie des Matériaux-Université du Québec(Material Eng. Msc)
    ارسال‌ها
    1,739

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    یکی از راه های جلوگیری از دپرس شدن، بیرون رفتن با دوستان هستش، سعی کنین با نزدیکانتون یا دوستان، برای بیرون رفتن وقت بذارید، مخصوصا الان که تابستونه اگه کانادا هستید شهربازی های سیکس فلگو از دست ندید، چون توش میشه با جیغ زدن کلا از همه چی خالی شد!!
    کربلایم آرزوست...

  3. #483
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    ارسال‌ها
    47

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    شخصاً اين رو قبول دارم که ذات انسان يکنواختی رو دوست نداره حتی اگر اين يکنواختی تو خود بهشت هم باشه حتماً دلش ميخواد بره جهنم رو هم ببينه. اما دوست گرامی زندگی کردن طولانی توی بهشت و جهنم خيلی فرق ميکنه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط sysco نمایش پست ها
    کلا این مرز ایران و معمولا اکثر مرزهای دیگه خاصیت خیلی جادویی دارند: وقتی ازش رد میشی و میری بیرون، فیلت یاد هندوستان میفته؛ وقتی هنوز داخلش هستی یا برمیگردی، فکر فرار به سرت میزنه!

    دانشمندان این اثر را اثر "هر کجا هستم، نباشم" (نه آنطوری که سهراب خدابیامرز می گقت، هر کجا هستم، باشم ...) نامیده اند: بدین معنا که ذاتا انسان در جای فعلی خود آرام و قرار نداره و همش یا فکر هندوستانه، یا فکر فرار. دقیق تر توضیح بدیم، همیشه "این" ی که توش هستیم را می خواهیم رد کنیم و بهتر کنیم و مطلوبتر و به "آن" جای خوب و مطلوب و بهتری که بیرونش هستیم ولی می تونیم "ببینیمش و تصورش کنیم" برسیم (احتمالا فلاسفه اگزیستانسیالیزم و امثال کامو و افسانه سیزیفش حرفهای زیادی در این مورد دارند). وانگهی بعضی از اصطلاح "سراب" استفاده کردند، تا بگن، اون وضعیت مطلوب هم که قلا برات تصور بود، وقتی بهش رسیدی، خودش میشه یک "این" ی که می خوای ازش رد بشی، به قول سالکین، هجرت کنی ...
    رنج بزرگی انسان بودن: رنج پیشرفت، دغدغه "پیشرفت"، رنج کمال، ... تازه به قول شاعر "مقصد ما کبریاست"، (بابا یکی بگیره این شاعر را، عجب دردسرهایی درست می کنه برای ما!)


    از اونجا که این موضوع خاصیتی از انسانه و نه محیط (که می بینید به حمدالله گاوان و خران و گوسفندان و اسبان و دلفین ها ...، هزاران سال هست در این محیط ما (هم اونطرف مرز و هم اینطرف مرز) دارند زندگی می کنند و نغ هم نمی زنند)، راه حلی براش یُخدی. باید ساخت و آزمود و سفر رفت و برگشت و سوخت و خراب کرد و خراب شد و خراباتی شد و محو شد و عصیان کرد و اعتراض کرد و دیوانه شد و دیوانه بازی در آورد و و فکر کرد و گاهی بشقابی شست و سیبی گاز زد با پوست و آرام گرفت و ذوق کرد و خوشحال شد و موفقیت به دست آورد و تحمل کرد و آرزوهای بزرگ پرورد و بدبختی و سختی کشید و انتظار کشید و سر خودت را گرم کرد و تو اپلای ابراد کامنت گذاشت و هزار تا چیز دیگه ...
    بله، این زندگی انسانه: چه حالی میده!

  4. #484
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    ارسال‌ها
    19

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1983 نمایش پست ها
    یکی از راه های جلوگیری از دپرس شدن، بیرون رفتن با دوستان هستش، سعی کنین با نزدیکانتون یا دوستان، برای بیرون رفتن وقت بذارید، مخصوصا الان که تابستونه اگه کانادا هستید شهربازی های سیکس فلگو از دست ندید، چون توش میشه با جیغ زدن کلا از همه چی خالی شد!!
    این رو که میگید خیلی حرف درستیه اما اگه بشه دوستایی مثل خودت پیدا کنی . من این جا هم که هستم با خیلی از دوستام زیاد از نظر روحی نزدیک نیستم و تضمینی هم نیست که دوستای نزدیکم با من اون ور آب بیان.اصولا من همیشه نزدیکترین دوستم و اونی که من رو بیشتر درک میکنه مادرم هستش (خیلی هم امروزی و آپدیته و کلا یه جورایی از خود من روشنفکرتره و جلوتر)
    ولی اگه برم باید یه جورایی باهاش کنار بیام دیگه

  5. #485

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mrjamal62 نمایش پست ها
    سلام
    به مدت حدود دو سال هست که در خارج از کشور به دلیل تحصیل زندگی می کنم و همسرم هم گاه گاهی اون هم شش ماه یک بار همدیگر رو می بینیم. این اواخر مریضی خیلی سختی گرفتم و بعد از درمان و هزینه های زیاد آن، دچار افسردگی و ترس از اینکه دوباره مریض بشم گرفتم. این افسردگی من رو داره خیلی اذیت می کنه و حتی شد که یه دفعه به دلیل اینکه فکر می کردم بیمار هستم شدید، به ایران برگزدم برای معالجه. ولی بیشتر روجی بود تا جسمی. از دکتری من دو سال مونده و می ترسم نتونم دیگه ادامه بدم. اگر کسی تجربه ای داره به من بگه تا از این جالت خارج بشم. مرسی دوستان
    از روزی که این پست رو گذاشتید تقریبا 2 ماه میگذره امیدوارم تو این مدت بهتر شده باشید .این خیلی خوبه که اینقدر شهامت داشتید تا برای هدفتون این همه سختی و دوری از خانواده و همسرتون رو بپذیرید. ولی دوست عزیز افسردگی چزی نیست که بگیم اهمیت نداره و مثل سرماخوردگیه و خودش خوب میشه و غیره.
    سلامت شما چه روحی و چه جسمی بسیار مهمه. پیشنهاد من اینه که در درجه اول راهی پیدا کنید که بیشتر بتونین در کنار همسرتون باشید اگه نمیشه میتونید با وجود دوری فیزیکی وقت بیشتری با ایشون بگذرونیدمثلا همزمان فیلم واحدی رو هر دو نفر در یکساعت تماشا کنید با هم صحبت کنید و از اهداف و اینده و روزهای خوبی که قراره دوباره در کنار هم باشید با هم حرف بزنید. مطمئنا روحیه تون رو رو بهتر میکنه. بودن با دوستان و تفریح و بیرون رفتن هم موثره . مجسم کنید روزی که درستون تموم شده و به موفقیت مد نظرتون رسیدید احساس اون روزتون رو تجربه کنید. خیلی کمک میکنه.
    اگه اینها تاثیر نداشت به نظرم ارزش داره یه ترم مرخصی بگیرید و برید ایران . وقتی شرایط روحی بهتری پیدا کردید اونوقت تصمیم بگیرید برگردید یا انتقال بگیرید و یا احیانا در این فرصت شاید راهی پیدا شه به اتفاق همسرتون برگردید.
    در هر صورت قبل از هر چیز به سلامتی خودتون توجه داشته باشید توصیه های روانپزشکتون رو بهش عمل کنید خودسرانه به هیچ وجه داروتون رو ( اگه دارو میخورید) قطع نکنید بلکه با پزشکتون در مورد ش مشورت کنید. برخی داروها قطع ناگهانی شون بدتر از عوارض احتمالیشونه. اینها مواردی بود که به فکرم رسید براتون نوشتم. امیدوارم به زودی پستی از شما ببینیم مبنی بر اینکه مشکلات رو به خوبی پشت سر گذاشته اید.

  6. #486
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    ارسال‌ها
    84

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    سلام بجه ها
    من قراره دو هفته دیگه برم آمریکا ویزام هم سینگله اونجام دوست و آشنایی ندارم از همین الان افسردگی گرفتم حالم اصلا خوب نیست یه جورایی پشیمونم باورم نمیشه تا دو سال دیگه خونوادم رو نمیبینم شبا اصلا نمیتونم بخابم همش استرس دارم تمرکز ندارم میترسم این حالم روی وضعیت درسیم اونور اثر بزاره و بورسم رو قطع کنن کسی این تجربه رو داشته؟ راهی واسش هست؟

  7. #487
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط elhammavis نمایش پست ها
    سلام بجه ها
    من قراره دو هفته دیگه برم آمریکا ویزام هم سینگله اونجام دوست و آشنایی ندارم از همین الان افسردگی گرفتم حالم اصلا خوب نیست یه جورایی پشیمونم باورم نمیشه تا دو سال دیگه خونوادم رو نمیبینم شبا اصلا نمیتونم بخابم همش استرس دارم تمرکز ندارم میترسم این حالم روی وضعیت درسیم اونور اثر بزاره و بورسم رو قطع کنن کسی این تجربه رو داشته؟ راهی واسش هست؟
    شما به جای اینکه اینطور بهش نگاه کنید (جدایی از خانواده و رفتن به جایی که دوست و آشنایی ندارید)، به این تجربه به عنوان یک فرصت نگاه کنید برای رفتن به جایی که می تونید کلیه روابط خودتون رو از ابتدا شکل بدید و موقعیتی برای پیدا کردن دوست و آشنای جدید از فرهنگ های متفاوت. دو سال از خانواده دور بودن همچین تجربه بدی هم نیست و به پرورش و شکل گیری شخصیت مستقل شما کمک می کنه.

  8. #488
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط elhammavis نمایش پست ها
    سلام بجه ها
    من قراره دو هفته دیگه برم آمریکا ویزام هم سینگله اونجام دوست و آشنایی ندارم از همین الان افسردگی گرفتم حالم اصلا خوب نیست یه جورایی پشیمونم باورم نمیشه تا دو سال دیگه خونوادم رو نمیبینم شبا اصلا نمیتونم بخابم همش استرس دارم تمرکز ندارم میترسم این حالم روی وضعیت درسیم اونور اثر بزاره و بورسم رو قطع کنن کسی این تجربه رو داشته؟ راهی واسش هست؟
    بعد از رفتن بطور منظم از طریق وایبر و اسکایپ و تلگرام و هرچیز دیگری که موجود است با خانواده در تماس بمانید و ازشون هم بخواهید که بخصوص در ماههای اول با شما در تماس بمانند تا احساس تنهایی نکنید. همانطور که دوست گرامی S03 فرمودند فرصت خوبی برای مستقل شدن است. کدام شهر میروید؟

  9. #489

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط elhammavis نمایش پست ها
    سلام بجه ها
    من قراره دو هفته دیگه برم آمریکا ویزام هم سینگله اونجام دوست و آشنایی ندارم از همین الان افسردگی گرفتم حالم اصلا خوب نیست یه جورایی پشیمونم باورم نمیشه تا دو سال دیگه خونوادم رو نمیبینم شبا اصلا نمیتونم بخابم همش استرس دارم تمرکز ندارم میترسم این حالم روی وضعیت درسیم اونور اثر بزاره و بورسم رو قطع کنن کسی این تجربه رو داشته؟ راهی واسش هست؟
    علاوه بر نظر دو دوست گرامی مون که نکته های خوبی دارند، من هم این را عرض می کنم که:

    1. مشغول بودن به درس خودش تا حد زیادی می تونه سر شما را شلوغ کنه. در واقع اگر برای درس خوندن نمی رفتید و اونجا بیکار و بدون affiliation بودید، به نظر من خیلی از این نظر حادتر بود وضعتون. بودن در جمع همکلاسی ها و دانشگاه و اساتید و خوابگاه و ارتباطات درسی و ورزشی و کاری و ... جدیدی در اونجا خواهید داشت. نمیگم خیلی ایده آل خواهند بود و جای خانواده و دوستان شما را می گیرند، اما بالاخره می تونند تا حدی بعضی نیاز های ارتباطی و اجتماعی را پر کنند
    2. استرس نزدیک رفتن، طبیعی است: استرس تغییره. آدم وقتی می خواد وارد یک وضعیتی بشه که قبلا تجربه نداشته دچار اینطور اضطراب هایی میشه. از نظرآماری خیلی ها رفتند و دچار مشکل بزرگی نشدند ...
    3. آمریکایی ها مردم خیلی nice تری هستند تا مردم بعضی از کشورهای اروپایی برای مثال. اگر ایرانیان زبادی در سوئد و آلمان و ... زندگی می کنند و دوام اوردند، پس نباید زیاد نگران آمریکا باشید
    4. من هیچ تضمینی ندارم و نمی بینم که براتون حتما هیچ مشکلی پیش نیاد. نه فقط برای شما، برای هیچ کس تضمینی وجود نداره. زندگی همه جور احتمالی داره. اما بدترین سناریو اینه که میرید و بعد می بینید جای مناسبی برای شما نیست و در نهایت بر می گردید، اما این بار همراه با یک تجربه مفید و بزرگ و با یک دید بازتر و زبان انگلیسی بهتر و ...
    حداقل این راه را تجربه کردید
    بر قله‌هاي دور ....، جايي نوشته‌اند: "اينجا سراي توست....."

  10. #490
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    رشته و دانشگاه
    مهندسی مکانیک
    ارسال‌ها
    23

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط elhammavis نمایش پست ها
    سلام بجه ها
    من قراره دو هفته دیگه برم آمریکا ویزام هم سینگله اونجام دوست و آشنایی ندارم از همین الان افسردگی گرفتم حالم اصلا خوب نیست یه جورایی پشیمونم باورم نمیشه تا دو سال دیگه خونوادم رو نمیبینم شبا اصلا نمیتونم بخابم همش استرس دارم تمرکز ندارم میترسم این حالم روی وضعیت درسیم اونور اثر بزاره و بورسم رو قطع کنن کسی این تجربه رو داشته؟ راهی واسش هست؟
    سلام
    تبریک بهتون میگم.
    چرا افسرده؟؟؟؟ عصر ارتباطات با وایبر و اسکایپ و غیررررررررررررررررررررررر رررررررررره!!! میتونین خیلی راحت با عزیزانتون در ارتباط باشین
    و به نظر من سعی کنید اصلا وقت خالی نداشته باشین و تا بشینید و این سختی اولیه رو حس کنید و حالتون بد تر بشه.
    انشا... موفق باشید.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •