صفحه 41 از 59 نخستنخست ... 313233343536373839404142434445464748495051 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 401 تا 410 , از مجموع 582

موضوع: مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

  1. #401
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2013
    ارسال‌ها
    48

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    هر چقدر که دارم به رفتن نزدیک میشه یه چیز بدجور داره هی بیشتر و بیشتر اذیتم میکنه. مسئله دلتنگی خودم نیست... مسئله پدر و مادرم هستند. با اینکه خانواده پرجمعیتی هستیم اما هر کدوم از خواهر برادرم رفتن یه جا. مطمئنم اگه برم مادرم خیلی خیلی ناراحت میشه. از همین الان از رفتارش معلومه... فکرش عذابم میده. اینایی که میرن چجوری با این مسئله کنار اومدن؟!؟!

  2. #402
    ApplyAbroad Senior Veteran

    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    رشته و دانشگاه
    NC State University
    ارسال‌ها
    462

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mmm666 نمایش پست ها
    هر چقدر که دارم به رفتن نزدیک میشه یه چیز بدجور داره هی بیشتر و بیشتر اذیتم میکنه. مسئله دلتنگی خودم نیست... مسئله پدر و مادرم هستند. با اینکه خانواده پرجمعیتی هستیم اما هر کدوم از خواهر برادرم رفتن یه جا. مطمئنم اگه برم مادرم خیلی خیلی ناراحت میشه. از همین الان از رفتارش معلومه... فکرش عذابم میده. اینایی که میرن چجوری با این مسئله کنار اومدن؟!؟!
    همیشه دم رفتن هست. به محض اینکه کارهات اوکی میشه بشدت دلتنگ و دلگیر این مسئله میشی به نحوی که معمولا برای بقیه قابل هضم نیست. اما چاره ای نیست. وقتی میرید این مسئله کمتر اذیتتون میکنه. راه حل استفاده از وسایل ارتباطی هست. براشون امکان اسکایپ و وایـبر و... رو فراهم کن. کمتر اذیت میشید
    اول کنم اندیشه تا برگزینم پیشه ای
    آنگه به یک پیمانه می، اندیشه را باطل کنم
    در روزگار تفاوت ها، همه شبیه هم اند!

  3. #403
    ApplyAbroad Hero ehsan1983 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    Génie des Matériaux-Université du Québec(Material Eng. Msc)
    ارسال‌ها
    1,739

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mmm666 نمایش پست ها
    هر چقدر که دارم به رفتن نزدیک میشه یه چیز بدجور داره هی بیشتر و بیشتر اذیتم میکنه. مسئله دلتنگی خودم نیست... مسئله پدر و مادرم هستند. با اینکه خانواده پرجمعیتی هستیم اما هر کدوم از خواهر برادرم رفتن یه جا. مطمئنم اگه برم مادرم خیلی خیلی ناراحت میشه. از همین الان از رفتارش معلومه... فکرش عذابم میده. اینایی که میرن چجوری با این مسئله کنار اومدن؟!؟!
    والا من باهاش هنوز كنار نيمدم!
    دقيقا مغزمو دو نيم كردم يكيش با وقت ايران يكيش هم با وقت خارج از ايران كار ميكنه!...واقعا براي خودم شبيه سازي ميكردم الانً بودم چكارا ميكرديم....خداروشكر لااقل اينترنت هست كههر موقع خاستم روي ماه پدر و مادر رو ببينم..
    نه مهر فسون نه ماه جادوگر
    لعنت به "سفر" كه هرچه كرد او كرد....
    كاملا دركتون ميكنم فقط دعا ميكنم زودتر هردوطرف جا بيوفتيد...

    موفق باشيد.
    کربلایم آرزوست...

  4. #404
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2013
    ارسال‌ها
    48

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mostafa_CM نمایش پست ها
    همیشه دم رفتن هست. به محض اینکه کارهات اوکی میشه بشدت دلتنگ و دلگیر این مسئله میشی به نحوی که معمولا برای بقیه قابل هضم نیست. اما چاره ای نیست. وقتی میرید این مسئله کمتر اذیتتون میکنه. راه حل استفاده از وسایل ارتباطی هست. براشون امکان اسکایپ و وایـبر و... رو فراهم کن. کمتر اذیت میشید
    نقل قول نوشته اصلی توسط ehsan1983 نمایش پست ها
    والا من باهاش هنوز كنار نيمدم!
    دقيقا مغزمو دو نيم كردم يكيش با وقت ايران يكيش هم با وقت خارج از ايران كار ميكنه!...واقعا براي خودم شبيه سازي ميكردم الانً بودم چكارا ميكرديم....خداروشكر لااقل اينترنت هست كههر موقع خاستم روي ماه پدر و مادر رو ببينم..
    نه مهر فسون نه ماه جادوگر
    لعنت به "سفر" كه هرچه كرد او كرد....
    كاملا دركتون ميكنم فقط دعا ميكنم زودتر هردوطرف جا بيوفتيد...

    موفق باشيد.
    ممنون بابت راهنمایی هاتون

    مسئله تا حدیه که هر از گاهی به این فکر می کنم که کلا قیدش رو بزنم. اما بعد دوباره میگم اینجا بمونم چیکار؟! و این سیکل بینهایت ادامه پیدا میکنه. ببینم آخرش کجا وایمیسه!!!

    آقا ehsan فکر کنم هر دو مشکل رو دارن. هم دلتنگی خودتون و هم خانواده. اما من فکر می کنم یعنی امیدوارم اولی رو نداشته باشم!!

    هی میبینم انصاف نیست توی این سن ولشون کنم برم! هر وقت حتی حرف رفتنو به مادرم میزنم حس می کنم خیلی اذیت میشه و براش سخته...

    حالا ما کار هارو میبریم جلو ببینیم آخرش چی میشه ... هنوز خیلی مونده شاید شرایط عوض بشه و راحت تر تصمیم بگیرم ...

  5. #405
    ApplyAbroad Hero ehsan1983 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    Génie des Matériaux-Université du Québec(Material Eng. Msc)
    ارسال‌ها
    1,739

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mmm666 نمایش پست ها
    ممنون بابت راهنمایی هاتون

    مسئله تا حدیه که هر از گاهی به این فکر می کنم که کلا قیدش رو بزنم. اما بعد دوباره میگم اینجا بمونم چیکار؟! و این سیکل بینهایت ادامه پیدا میکنه. ببینم آخرش کجا وایمیسه!!!

    آقا ehsan فکر کنم هر دو مشکل رو دارن. هم دلتنگی خودتون و هم خانواده. اما من فکر می کنم یعنی امیدوارم اولی رو نداشته باشم!!

    هی میبینم انصاف نیست توی این سن ولشون کنم برم! هر وقت حتی حرف رفتنو به مادرم میزنم حس می کنم خیلی اذیت میشه و براش سخته...

    حالا ما کار هارو میبریم جلو ببینیم آخرش چی میشه ... هنوز خیلی مونده شاید شرایط عوض بشه و راحت تر تصمیم بگیرم ...
    دقيقا مشكل اينه كه اون سيكل، "ته" نداره!
    پس براي موفقيتتون و خوشحاليشون(دوريتون سخته اما موفقيت و پول دروردنتون اونا اونقدر خوشحال ميكنه كه يادشون ميره) و اينكه بعد مدتي يا اونا بيان يا شما دست پر برگرديد، بسم الله....
    عقب نكشيد.


    موفق باشيد.
    کربلایم آرزوست...

  6. #406

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mmm666 نمایش پست ها
    ممنون بابت راهنمایی هاتون

    مسئله تا حدیه که هر از گاهی به این فکر می کنم که کلا قیدش رو بزنم. اما بعد دوباره میگم اینجا بمونم چیکار؟! و این سیکل بینهایت ادامه پیدا میکنه. ببینم آخرش کجا وایمیسه!!!

    آقا ehsan فکر کنم هر دو مشکل رو دارن. هم دلتنگی خودتون و هم خانواده. اما من فکر می کنم یعنی امیدوارم اولی رو نداشته باشم!!

    هی میبینم انصاف نیست توی این سن ولشون کنم برم! هر وقت حتی حرف رفتنو به مادرم میزنم حس می کنم خیلی اذیت میشه و براش سخته...

    حالا ما کار هارو میبریم جلو ببینیم آخرش چی میشه ... هنوز خیلی مونده شاید شرایط عوض بشه و راحت تر تصمیم بگیرم ...
    دقیقا درکت می کنم.من وقتی ایران بودم هم سراسری هم آزاد ارشد قبول شده بودم.سراسری تربیت مدرس و ازاد هم علوم تحقیقات تهران.البته نتایج آزاد وقتی اومدم اینجا اومد ولی تقریبا مطمئن بودم که اونو قبول میشم.حالا می خوام اینو بگم که علاوه بر موضع دلتنگی و کندن از یه محیط امن این شرایط رو هم داشتم.در کنارش شرایط کاری هم برام فراهم بود.البته کارش خیلی سطح بالا نبود.در سطح همین شرکت های عمرانی معمولی.می تونی تصور کنی چه عذابی می کشیدم؟! از یه طرفی همین موضوعی که میگی هم بود!خدمتم تازه تموم شده بود(خدمت من 40 روز قبل پروازم تموم شد!)، من پسر بزرگ خانواده بودم و احساس می کردم الان وقتشه که من برای پدر و مادرم وقت بذارم و کمکشون باشم.یه جور احساس عذاب وجدان بهم دست می داد به خاطر جدا شدن ازشون.
    از طرفی هر وقت هم ازشون می پرسیدم که من چیکار کنم میگفتن هر چی خودت دوست داری!خلاصه اینکه من تصمیم قطعیم برای سفر رو دقیقا سه روز قبل از پرواز گرفتم.دلیلش هم این بود که تا سه روز قبل پرواز میشد بلیط رو کنسل کنم.از 10 روز قبل پرواز این موضوع تصمیم گرفتن برای من کابوسی شده بود.خواب نداشتم اصلا.تصور جدایی و کندن از خانواده و خونه و دوستام و ... آزارم میداد.از 6-7 ساعت قبل پرواز کلا فقط گریه می کردم!خلاصه بالاخره اون لحظه های سخت گذشت و الان اینجام.هر روز با پدر و مادرم شده در حد 10 دقیقه از طریق وایبر و اسکایپ صحبت می کنم و اونا هم از اینکه من اینجا شرایطم خوبه خوشحال هستن.همین خیلی خوبه.الان دیگه مادرم شده یکی از مشوق هام برای ادامه مسیری که در نظر دارم.
    فقط خواستم بگم که می دونم چقدر سخته.جدا شدن از اون ساحل امن و حرکت به سمت جایی که نمی دونی چیه و چجوریه و چه چیزی در انتظارت هست خیلی خیلی خیلی سخته و تا تو شرایطش قرار نگیری متوجه نمیشی.واقعا من خودم بارها تا آستانه ی انصراف از اومدن پیش رفتم!ولی بالاخره اومدم.

  7. #407
    ApplyAbroad Hero ehsan1983 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    رشته و دانشگاه
    Génie des Matériaux-Université du Québec(Material Eng. Msc)
    ارسال‌ها
    1,739

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط tomcat نمایش پست ها
    دقیقا درکت می کنم.من وقتی ایران بودم هم سراسری هم آزاد ارشد قبول شده بودم.سراسری تربیت مدرس و ازاد هم علوم تحقیقات تهران.البته نتایج آزاد وقتی اومدم اینجا اومد ولی تقریبا مطمئن بودم که اونو قبول میشم.حالا می خوام اینو بگم که علاوه بر موضع دلتنگی و کندن از یه محیط امن این شرایط رو هم داشتم.در کنارش شرایط کاری هم برام فراهم بود.البته کارش خیلی سطح بالا نبود.در سطح همین شرکت های عمرانی معمولی.می تونی تصور کنی چه عذابی می کشیدم؟! از یه طرفی همین موضوعی که میگی هم بود!خدمتم تازه تموم شده بود(خدمت من 40 روز قبل پروازم تموم شد!)، من پسر بزرگ خانواده بودم و احساس می کردم الان وقتشه که من برای پدر و مادرم وقت بذارم و کمکشون باشم.یه جور احساس عذاب وجدان بهم دست می داد به خاطر جدا شدن ازشون.
    از طرفی هر وقت هم ازشون می پرسیدم که من چیکار کنم میگفتن هر چی خودت دوست داری!خلاصه اینکه من تصمیم قطعیم برای سفر رو دقیقا سه روز قبل از پرواز گرفتم.دلیلش هم این بود که تا سه روز قبل پرواز میشد بلیط رو کنسل کنم.از 10 روز قبل پرواز این موضوع تصمیم گرفتن برای من کابوسی شده بود.خواب نداشتم اصلا.تصور جدایی و کندن از خانواده و خونه و دوستام و ... آزارم میداد.از 6-7 ساعت قبل پرواز کلا فقط گریه می کردم!خلاصه بالاخره اون لحظه های سخت گذشت و الان اینجام.هر روز با پدر و مادرم شده در حد 10 دقیقه از طریق وایبر و اسکایپ صحبت می کنم و اونا هم از اینکه من اینجا شرایطم خوبه خوشحال هستن.همین خیلی خوبه.الان دیگه مادرم شده یکی از مشوق هام برای ادامه مسیری که در نظر دارم.
    فقط خواستم بگم که می دونم چقدر سخته.جدا شدن از اون ساحل امن و حرکت به سمت جایی که نمی دونی چیه و چجوریه و چه چیزی در انتظارت هست خیلی خیلی خیلی سخته و تا تو شرایطش قرار نگیری متوجه نمیشی.واقعا من خودم بارها تا آستانه ی انصراف از اومدن پیش رفتم!ولی بالاخره اومدم.
    كاملا حرفاتو قبول دارم. بنظرم ماها اونقدر "شجاع" بوديم كه ازون حاشيه امن بيايم جايي كه نميدونيم چيه.... خداييش جرات ميخاد..خيلي از دوستان و اشناهام ارزوشونه جاي من بودن، اما "مي ترسند".

    موفق باشيد
    کربلایم آرزوست...

  8. #408
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    رشته و دانشگاه
    IT
    ارسال‌ها
    7

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    سلام بر دوستان دانشجو امیدوارم هر جای این کره خاکی هستید خوب و خوش و سرحال باشید

    خوب دوستان موضوع دلتنگ شدن رو فکر نکنم بشه کاریش کرد و باید به مرور زمان حل بشه
    من خودم رشتم it هست 20 سالمه و سربازی هم معافم
    واقعیتش من خودم علاقه زیادی به موضوع آرتیست 3d دارم منظورم مدلینگ هست برای گیم
    خوب من قصد ندارم فعلا برای ادامه تحصیل به خارج برم
    ولی آخرین هدفم کار در خارج از کشوره چون داخل کشور به این موضوع و صنعت گیم بهای داده نمیشه
    منم میخوام انقدر حرفه ای بشم تا شرکت های خارجی ازم دعوت به همکاری کنن مثل خیلی از ایرانی های دیگه
    من خودم بیشترین علاقم کار در کره جنوبی هست و میخوام به حدی برسم بتونم اونجا برای خودم جایگاه داشته باشم نمیدونم چرا ولی احساس می کنم مردمش آرومتر هستن تا جاهای دیگه
    من خودم خیلی ایده ها دارم مثلا اگه کارم گرفت و اونجا برای خودم مقامی داشته باشم اصلا خانواده رو هم برمیدارم میبرم اونجا
    خلاصه انیکه دوستان فقط هدفتون رو ببینید نه چیز دیگه
    برای رسیدن به جایگاه و مقام باید تلاش کرد
    منم خودم وقتی میبینم ممکنه یک روز دور بشم گریم میگیره ولی وقتی میبینم دارم به اون علاقم میرسم دوباره شارژ میشم
    برای سربلندی باید تلاش کرد و بهترین افتخار برای والدین سربلندی
    من که مادرم میگه چون باعث پپشرفتت میشه برو دنبالش حتی برو کره مامان باحالی دارم خیلی با هام راه میاد
    دوستان شارژ باشید و امیدوار

  9. #409
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    ارسال‌ها
    3

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    دوستان منم مشکل دلتنگی برایم خیلییییی مشکل بزرگیه
    هنوز نرفتم ولی احتمالا ظرف چند ماه آینده کارامون درست میشه و باید به اتفاق همسرآینده م برم.
    اغلب دوستانی که از دلتنگی میگن ، اون دلتنگیا رو به خاطر اهدافشون تحمل می کنن. اما من هیچ هدف خاصی ندارم جز همراهی همسرم که به شدت اصرار به رفتن داره.
    من اینجا کار خوب، تحصیلات و هر چیزی که بخوام رو دارم. مشکلی هم ندارم.
    کسی میتونه کمکم کنه که من چی کار کنم؟ من به شدت وابسته به خانواده خودم هستم و تحمل دوریشون واقعا برام سخته ، خصوصا که از شرایط فعلیم واقعا راضیم.

  10. #410
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط attrisa نمایش پست ها
    دوستان منم مشکل دلتنگی برایم خیلییییی مشکل بزرگیه
    هنوز نرفتم ولی احتمالا ظرف چند ماه آینده کارامون درست میشه و باید به اتفاق همسرآینده م برم.
    اغلب دوستانی که از دلتنگی میگن ، اون دلتنگیا رو به خاطر اهدافشون تحمل می کنن. اما من هیچ هدف خاصی ندارم جز همراهی همسرم که به شدت اصرار به رفتن داره.
    من اینجا کار خوب، تحصیلات و هر چیزی که بخوام رو دارم. مشکلی هم ندارم.
    کسی میتونه کمکم کنه که من چی کار کنم؟ من به شدت وابسته به خانواده خودم هستم و تحمل دوریشون واقعا برام سخته ، خصوصا که از شرایط فعلیم واقعا راضیم.
    شرایط شما سخته چون وقتی انگیزه نباشه تحمل سختی واقعا خیلی سخت تر میشه. شما باید برای خودتون انگیزه بوجود بیارید. به علاوه برای افرادی که به شدت به خانواده شون وابسته هستند ایده خوبیه مدتی فاصله بگیرند، اولش سخت و دشوار است ولی بعد از مدتی وقتی شبکه دوستان جدید ایجاد کنید و علایق جدید پیدا کنید این وابستگی کم میشه و کم شدن وابستگی یکی از بهترین اتفاق هاییه که می تونه در یک خانواده بیفته اصلا فکر نکنید چیز بدی است.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •