سلام
آره آدم تو این بازه همه اش حس های ضد و نقیض داره. من حتی بعضی وقتا دلم برای ایران هم میگیره! اما امیدوارم یک روزی برای همین ایران یک کار خوبی بکنم. بعضی وقت ها هم حس میکنم همه اش شد درس. آنجا هم که درسی اقدام کردیم. البته از بعضی ها شنیدم که آنجا درس میشه مثل کار کردن. امیدوارم از پس پروژه ها و درس ها آدم بتوانه خوب بر بیاد. آره خانواده هم واقعا مساله مهمی هست. اما من فکر میکنم نکته اصلی اینه که یک تغییر در راه هست و دل آدم میخواهد به همین آرامش نسبی و فرضا ثباتی که الان داره اینجا پیش خانواده اش دلش را خوش بکنه و دیگه ریسک نکنه همه چی را تازه از نو اونم جائی که اولین باره داره در عمرش پا میگذاره شروع بکنه. نکته دیگه ای که هم هست اینه که حتی خیلی ها را میبینه سر خانه زندگی شان هستن اینجا و انگار از زندگی شان راضی هستن و شاید حتی واقعا هم همین طور باشه یعنی یاد گرفتن چشم خودشان را روی خیلی مسائل ببندند و راه خودشان را پیش برند. خلاصه من به شخصه بعد از ویزا به این رسیدم خوش بختی تو دل آدم هااست چه ایران چه هر جای دیگه آدم بیشتر از همه این خودش هست که بایستی ببینه اهدافش چی هستن و برای رسیدن به آنها تلاش کنه. محکم باشه و با ایمان کامل به مسیری که انتخاب کرده پیش بره. به امید آینده ای روشن تر برای ایران و ایرانی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)