صفحه 3 از 59 نخستنخست 1234567891011121353 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 582

موضوع: مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

  1. #21
    Member motahhar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    رشته و دانشگاه
    MBA
    ارسال‌ها
    426

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    سلام دوستان عزيز

    ممنون از تاپيك خوبي كه انتخاب كرديد. خانواده ما تقريبا از شرايط خاصي برخورد داره ما چهار نفريم اما الان سالهاست هر كدوم يك جايي داريم زندگي مي كنيم و از هم دور شديم شرايط گاها تحميل مي شه و گاها انتخابيه و شايد مدتي كه با هم هستيم كم هست اما خوب "كميت مهم نيست دوستان كيفيت مهمه" اما شايد براي دوستان جالب باشه كه بگم اين دوري ها وابستگي عاطفي ما را از قبلش خيلي بيشتر كرده و ما را خيلي به هم نزديك تر كرده. شايد من در حالت عادي مسائل روزمره خودم را به صورت كامل نمي نوشتم براي پدرم اما حالا اين ايملها برام شده يه جور حس خوب روند نوشته هاي باعث شده خودم بزرگ تر شدن خودم را ببينم و گهگاهي به گذشته نگاه كنم و از مشكلات و پيشنهادي بزرگترهام براي موقعيت هاي جديد درس بگيرم. من حتي براي دو ماه قبل از كنكور ارشد سال پيش خودم تصميم گرفتم كه از خانه برم و در شهر ديگه يه پانسيون گرفتم و نشستم درس خوندم در طي دوماه نزديك 4000 هزار صفحه را خوندم در صورتي كه شرايط برام جديد و سخت بود اما الان كه در خونه هستم با اينكه آرامش بيشتري دارم به علت روال روزمرگي كه در هر خانه اي معمول هست نمي تونم درست درس بخونم.
    من يك سري پيشنهاد دارم:

    1- اگر رفتيد اونجا تا قبل از يك سال حتي اگر تمكن مالي خوبي داريد به ايران سفر نكنيد و از خانواده بخواهيد كه به ديدن شم بيايند تا بتوانيد با قضيه به خوبي كنار بياييد اكثر افرادي كه برگشتند و دووم نياوردند همين اشتباه را كردند و هوايي شدند و ديگه نرفتند.

    2 - اونجا با مديريت خودتون زندگي مي كنيد و مطمئن باشيد با يك برنامه خوب مي تونيد جاي خالي خيلي از چيزها را كه در ايران داشتيد پر كنيد.

    3 - درس خوندن در اونجا با ايران خيلي فرق ميكنه به خصوص از مقطع ارشد به بالا خوندن يك رشته به زبان دوم آنقدر وقت شما را مي گيره كه گاها نميذاره به چيز ديگه اي فكر كنيد.

    4 - توصيه مي كنم اگر امكانش براتون هست در همان بدو ورود دنبال كلاسهايي جانبي به خصوص مرتبط با رشته خودتون بگرديد و در ايام تعطيلي بين ترم و يا تابستان وقتون را با اونها پر كنيد اين كار هم هدف بهتون ميد ه هم پس از اتمام درستون بازار كار خوبي را براتون فراهم مي كنه.

    5 - يك نقشه خوب داشته باشيد و يكي از هدفهاي خودتون را به جاي ناراحتي بذاريد كشف كشور مورد نظرتون خيلي از كشورها داراي سيستم حمل نقل عمومي خوبي هستند كه با كارت دانشجويي معمولا به صرفه هم هستند. يكي از سرگمي هاي خود من همين بود كه مثلا سوار يك خط مي شدم و تا آخرش را مي رفتم و بر مي گشتم اين كار را هم يكي از دوستان به من توصيه كرد و باعث شد در كنار ياد گرفتن اون كشور به خيلي چيزها پي ببرم مثلا اينكه در فلان جا يه فروشگاه ارزان فروش هست در فلان جا يه پارك قشنگ براي مطالعه هست يا در فلان جا روزهاي يكشنبه بازارهاي خانگي ارزون و جالب بر پا مي شه كه خودش سرگرمي جالبيه

    6 - در بدو ورود سعي نكنيد با افراد و يا گروهها و يا جماعتي كه آنها را نمي شناسيد صرفا به دليل تنهايي و يا وقت گذراني نزديك بشيد محتاط عمل كنيد به نفع خودتونه.

    7 - كتاب براي خود من به شخصه مورد خوبي بوده ، و دعا.

    8 - اگر اهل كارهاي هنري هستيد مثل نقاشي حتما وسايل خودتون را ببريد اونجا هم وقتتون را خوب پر مي كنيد هم تنوع مدل خوبي براي انتخاب در كارهاي هنري هست.

    9 - حتي اگر جاتون كمه داشتن يه گلدون كوچيك و پرورش يه گياه خونگي و شايد حتي سبزي ايراني مورد علاقتون به روحيتون خيلي كمك مي كنه.

    در آخر مطئن باشيد كه "دنيا ديده بهتر از دنيا خورده است" شايد خودتون متوجه نباشيد اما گر هدفتون رشد و تكامل باشه وقتي برگشتيد متوجه خواهيد شد كه اين تجربه ها شما را خيلي بزرگتر از سنتون پيش خواهد برد و شما را در پيشبرد زندگتون خيلي پخته و عاقل خواهد كرد.

  2. #22

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    دوست عزیز وب کم و یاهو چت همین موقعها بدرد میخوره! از تمام امکانات اینترنت استفاده کنید. اگر امکانش را دارند از خانواده در ایران بخواهید که اینترنت سریع بگیرند (اخیرا ارزان شده) و روی فیس بوک و بقیه شبکه های اجتماعی account درست کنند. هرروز چت کنید اصلا فراموش می کنید که کنار شما نیستند. در نهایت فرصتی خواهد بود که استقلال روحی هم پیدا کنید. البته دستپخت مامان را ازدست می دهید که آن را دیگر کاریش نمیشود کرد!
    البته این راه حل هم تا آخر تابستون فقط جواب میده . پس از اینکه اینترنت حلال هم نسیبمون بشه دیگه از این ارتباطات خبری نیست .
    ما می تونیم سریع با شرایط جدید خودمون رو وفق بدیم . یعنی طبیعت انسان اینطوری هست . زود عادت می کنیم .
    بهشون بگید از ایران بهتون زنگ بزنن . از طریق این شماره های هوشمند ارزون که دقیقه ای به اندازه ی هزینه ی موبایل پولش می آد .

    من یه دوستی داشتم در ایران که همسر ایشون موقعی که ایران بودند ، هر روز هفته یه سر به منزل والدین می رفت .
    بعد از مهاجرت ، شاید یکی دو ماه سخت بود ولی دیگه کم کم عادت کردن . اولش حتما با وب کم چت میکردند ولی الان شده هفته ای یه بار وب کم و اغلب با تلفن .
    باید آدم تا جایی که می تونه سر خودش رو گرم کنه .
    دریافت مدارک28دسامبر2010--ابطال کارت اعتباری و ارسال مجددومتعاقبا مفقود شدن در سفارت در سوریه 8مارچ2011--صدور فایل نامبر DA00425 و عدم برداشت31می2011--پرداخت ازکبک22جون2011--تاییدیه پول28جون2011--دیپلم کاردانش کامپیوتر--TCFQ B1.C1--English9.9.متاهل.همسر B1.B1.نامه آپدیت 18ژوییه2014

  3. #23

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    سلام. والا منم دارم میرم و این مسئله رفته روی روانم....همش میگم مادری که این همه برام زحمت کشیده رو ول کنم برم؟؟؟ و همش به این فکر میکنم که کی دوباره می بینمش....بحث کمال و رسیدن به استقلال نیست...بحث اینه که آدم از کسایی که دوسشون داره برای مدت مدید دور می مونه ...من گاهی وقت ها پشیمون میشم....اینجا حداقل اگر مستقل هم بشی می تونی هفته ای یک بار پدر و مادرتو ببینی.... واقعا نمی دونم با این مشکل چطور روبه رو بشم...بیشتر نگران خانواده م مخصوصا مادر هستم تا خودم...می ترسم بعد از رفتن من غصه بخوره و و و.... آدم گاهی با خودش فکر می کنه که چه چیز هایی رو داره میده و به جاش چه چیزی رو بدست میاره...

  4. #24
    ApplyAbroad Champion
    hossein2266 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    ارسال‌ها
    1,481

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط nooshibn86 نمایش پست ها
    سلام. والا منم دارم میرم و این مسئله رفته روی روانم....همش میگم مادری که این همه برام زحمت کشیده رو ول کنم برم؟؟؟ و همش به این فکر میکنم که کی دوباره می بینمش....بحث کمال و رسیدن به استقلال نیست...بحث اینه که آدم از کسایی که دوسشون داره برای مدت مدید دور می مونه ...من گاهی وقت ها پشیمون میشم....اینجا حداقل اگر مستقل هم بشی می تونی هفته ای یک بار پدر و مادرتو ببینی.... واقعا نمی دونم با این مشکل چطور روبه رو بشم...بیشتر نگران خانواده م مخصوصا مادر هستم تا خودم...می ترسم بعد از رفتن من غصه بخوره و و و.... آدم گاهی با خودش فکر می کنه که چه چیز هایی رو داره میده و به جاش چه چیزی رو بدست میاره...
    چيزي كه گفتيد كاملا درسته و دغدغه بيشتر بچه هاست. از نوشته شما اينطور بر مياد كه احتمالا دارين ميرين امريكا و مدت زيادي بايد دور از خانواده بمونين. من فقط يه چيز ميخوام بگم و اين همون فكريه كه منو براي رفتن مصمم كرده!

    با سلام

    ما 1 بار بيشتر زندگي نمي كنيم و جوونيمون هم به تدريج جاشو به پيري ميده! اگه ته دلت فكر ميكني مثلا 10، 15 سال ديگه همش به اين فكر ميكني كاشكي رفته بودم، كاشكي از موقعيتهاي جوونيم استفاده مي كردم و... ولو اينكه اتفاق خاصي هم بعد رفتنمون نيفته و آسمون همه جا آبي باشه بازم بهتره كه براي رفتن مصمم باشي، چون حسرت گذشته واقعا آدمو تا آخر عمر اذيت ميكنه. يه چيز ديگه كه من هميشه بهش فكر ميكنم اينه كه انسان كاملا موجود سازگاريه و هميشه ميتونه از زندگيش لذت ببره حتي اگه دور از خانوادش باشه. من آدمهاي زيادي رو تو امريكا مي شناسم (بيشتر دوستان صميميم الان اونجان) كه واقعا به خانوادشون وابسته بودن (خيلي بيشتر از من) اما الان به راحتي دارن زندگيشونو مي كنن. درحقيقت انقدر سرشون شلوغه كه اكثرا فرصت فكر كردن به دلتنگياشونو ندارن!

    اميدوارم تونسته باشم كمك كوچيكي اول به خودم و بعد به همه كسايي كه دغدغه دوري از يار و ديار دارند كرده باشم.

    موفق باشيد

  5. #25
    Member motahhar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    رشته و دانشگاه
    MBA
    ارسال‌ها
    426

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    سلام مجدد

    راه حلي كه به ذهنم رسيد مطرح كنم اين بود كه ، اگر براي كسي شرايطش فراهم هست ميتونه توي همين ايران هم شرايط مشابه را براي خودش فراهم كنه مثلا براي يك مدت در شهر ديگه اي جدا از خانواده زندگي كنه، اين توري يه Sample از حال و هواي دوري را به صورت واقعي حس ميكنيد. با خودتون و خانواده قرار بذرايد كه مثلا كمتر از يك سه ماه هم ديگه را نبينيد، اينطوري يواش يواش شروع به عادت كردن مي كنيد با اين تفاوت كه در اين حالت بقيه شرايط و سختي را نداريد ، مثلا كشور خودتونه، هم زبانيد، بالاخره از نظر روحي ميدونيد آخرش خانواده چند صد كليومتر اونورتر هستند و اينكه اين يه مدت كوتاهه ؛ ولي ميتونيد خودتون را محك بزنيد.

    موفق باشيد.
    ارسال مدارك : 2 جولاي 2011 (11 تير 90) / دريافت مدارك : 8 جولاي 2011 (17 تير 90)
    دريافت ايمل ريفرنس: 1 سپتامبر 2011 (10 شهريور 90) / دريافت فايل نامبر: 25 اكتبر 2011 (سوم مهر 90) / رشته : 6 امتیازی

  6. #26

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط motahhar نمایش پست ها
    سلام مجدد

    راه حلي كه به ذهنم رسيد مطرح كنم اين بود كه ، اگر براي كسي شرايطش فراهم هست ميتونه توي همين ايران هم شرايط مشابه را براي خودش فراهم كنه مثلا براي يك مدت در شهر ديگه اي جدا از خانواده زندگي كنه، اين توري يه Sample از حال و هواي دوري را به صورت واقعي حس ميكنيد. با خودتون و خانواده قرار بذرايد كه مثلا كمتر از يك سه ماه هم ديگه را نبينيد، اينطوري يواش يواش شروع به عادت كردن مي كنيد با اين تفاوت كه در اين حالت بقيه شرايط و سختي را نداريد ، مثلا كشور خودتونه، هم زبانيد، بالاخره از نظر روحي ميدونيد آخرش خانواده چند صد كليومتر اونورتر هستند و اينكه اين يه مدت كوتاهه ؛ ولي ميتونيد خودتون را محك بزنيد.

    موفق باشيد.
    بی‌خیال آقا ، این چه راه حلی‌ هست، آدم از لحظه لحظه زندگیش باید لذت ببره، حالا خودش بیاد بره ۳ ماه دور از خانواده، به اون ۴ سال دوری ۳ ماه هم اضافه کنه!

    به نظر من، انسان شرایط تطبیق رو داره، بعد از یه مدت با قضیه کنار میاد، اولش سخت تر هست و طبیعی هست این قضیه اما رفته رفته کنار میاد باهاش، به خیلی‌ چیزا هم ربط داره، که مهم ترینش به نظر من هوش هیجانی یا همون EQ هست، اونا هم انسان هستن و میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد

    اصغر فرهادی میگفت وقتی‌ فیلم جدایی نادر از سیمین رو ساختم فکر نمیکردم مثل در باره الی با اقبال جهانی‌ رو به رو بشه چون بیشتر به طور خاص به مشکلات جامعه ایرانی‌ پرداخته بود، اما بعدا دیدم مردم همه دنیا دردشون مشترک هست و آسمون همه جا یه رنگ و خیلی‌ خوب مشکلات بقیه ملت هارو درک می‌کنن و ارتباط بر قرار می‌کنن

    اینم بهای هست که ماها واسه تحصیل باید بپردازیم، و البته باید با شرایط سخت وفق بدیم خودمونو

    واسه دیدن خونواده هم بالاخره خدارو شکر webcam هست ... نمیگم سخت نیست، اما میشه اسون تر گرفت که سخت تر نگذره!

    خداوکیلی اینجا هستیم چقدر به خانواده توجه می‌کنیم؟، همش سرمون تو درسو اینترنتو برنامه خودمون هست، حالا میخوایم بریم فکر خانواده افتادیم؟
    من مطمئن هستم امثال ماها اونجا بیشتر به فکر خانواده هستیم تا اینجا!!
    ویرایش توسط mohammad8816 : May 20th, 2011 در ساعت 02:17 AM


  7. #27
    Member motahhar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    رشته و دانشگاه
    MBA
    ارسال‌ها
    426

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad8816 نمایش پست ها
    بی‌خیال آقا ، این چه راه حلی‌ هست، آدم از لحظه لحظه زندگیش باید لذت ببره، حالا خودش بیاد بره ۳ ماه دور از خانواده، به اون ۴ سال دوری ۳ ماه هم اضافه کنه!

    به نظر من، انسان شرایط تطبیق رو داره، بعد از یه مدت با قضیه کنار میاد، اولش سخت تر هست و طبیعی هست این قضیه اما رفته رفته کنار میاد باهاش، به خیلی‌ چیزا هم ربط داره، که مهم ترینش به نظر من هوش هیجانی یا همون EQ هست، اونا هم انسان هستن و میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد

    اصغر فرهادی میگفت وقتی‌ فیلم جدایی نادر از سیمین رو ساختم فکر نمیکردم مثل در باره الی با اقبال جهانی‌ رو به رو بشه چون بیشتر به طور خاص به مشکلات جامعه ایرانی‌ پرداخته بود، اما بعدا دیدم مردم همه دنیا دردشون مشترک هست و آسمون همه جا یه رنگ و خیلی‌ خوب مشکلات بقیه ملت هارو درک می‌کنن و ارتباط بر قرار می‌کنن

    اینم بهای هست که ماها واسه تحصیل باید بپردازیم، و البته باید با شرایط سخت وفق بدیم خودمونو

    واسه دیدن خونواده هم بالاخره خدارو شکر webcam هست ... نمیگم سخت نیست، اما میشه اسون تر گرفت که سخت تر نگذره!

    خداوکیلی اینجا هستیم چقدر به خانواده توجه می‌کنیم؟، همش سرمون تو درسو اینترنتو برنامه خودمون هست، حالا میخوایم بریم فکر خانواده افتادیم؟
    من مطمئن هستم امثال ماها اونجا بیشتر به فکر خانواده هستیم تا اینجا!!
    همه حرفهات درسته، اما اين حرف شايد براي من و شما و امثال كساني خوب باشه كه به اين راز پي برديم. " انسان بي نهايت قابليت داره" من خودم به شخصه هميشه تونستم با مشكلات و موقعيتهاي زندگيم كنار بيام و اونها را به خوبي حل كنم و ازشون بپرم؛ اما شايد همه نتونند. اگر نتونند واقع بينانه تصميم بگيرند توي اين پرشها مطمئن باش نابود ميشند. و من خيييييييييييليييييييييييي ها را ديدم كه شدند. پاي درد دل خيلي ها كه بي كله به به سرشون زد و رفتند نشستم و زنگ پشيموني و استيصال را از صداشون ميشنيدم.

    افرادي را هم ديدم كه آرزوي رفتن در سر داشتند امابه محض قبولي در دانشگاهي دريك شهر ديگه خودشون را باختند و به اين در و اون در ميزدند كه يكي دو ترم هم كه بشه مهمان بشند و برگردند به شرايط اولشون شون، اون هم تو ايران كه زمين تا آسمون شرايط فرق ميكنه . . . فكر كن چنين آدمهايي را يك دفعه بخواهي پرت كني اونور دنيا. بعضي وقتها بد نيست آدمها خودشون را محك بزنند (البته اگر شرايطش را دارند) و واقع بينانه تر تصميم بگيرند.

    از طرفي خيلي ها واقعا به عمق همين بهايي كه شما داريد ازش حرف ميزنيد واقف نيستند و تحصيل يا مهاجرت اونقدر براشون الويت نداره كه اين بها را بپردازند، شايد اگر از اول ميدونستند چه بهايي را قراره بپردازند منصرف ميشدند.

    شايد ما كنار خانواده كه باشيم خيلي قدر شرايط را ندونيم اما داستان هوا و تنفسه كه وقتي كم مياريش متوجهش ميشي.

    در آخر درسته كه انسان ذاتا قابليت سازگاريه بالايي داره؛ در هر شرايطي. اما ما اينجا ميخواهيم راه حلهايي را پيدا كنيم هر چند كوچك كه ميزان اين سازگاري را بتونه بالا ببره و تسريع كنه. و اين هم يه راهيه كه براي بعضي ها ديدم جواب داده.

    موفق باشي
    ارسال مدارك : 2 جولاي 2011 (11 تير 90) / دريافت مدارك : 8 جولاي 2011 (17 تير 90)
    دريافت ايمل ريفرنس: 1 سپتامبر 2011 (10 شهريور 90) / دريافت فايل نامبر: 25 اكتبر 2011 (سوم مهر 90) / رشته : 6 امتیازی

  8. #28
    Member motahhar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    رشته و دانشگاه
    MBA
    ارسال‌ها
    426

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    دوستان عزيز

    جداي از نظري كه دادم دوست دارم پشتوانه اون نظر را هم بدونيد مطئمن هستم براي همه مفيده.
    شايد اين موضوع در ظاهر ارتباطي با اين تاپيك نداشته باشه اما از اين جهت كه برخي از وابستگي ها مربوط به مواردي ميشه كه ميخوام توضيح بدم متوجه ميشيد كه چندان بي ربط هم نيست.

    موردي كه ميخواستم مطرح كنم بيماري وابستگي هست. يا عاميانه بگم وابستگي بيمار گونه. منظور وابستگي هاي عادي عاطفي نيست كه طبيعي و خوبه. متاسفانه پدر مادرهايي هستند كه به علت تربيت غلط فرزندان اونها را از اراده و استقلال تهي ميكنند و كار به جايي ميرسه كه فرزند به سن 40 سالگي رسيده اما از نظر رشد ذهني در حد يك جوان 20 ساله هم نيست و قدرت تصميم گيري بسياااااااااااااااار پايني داره. عادت به اين نوع زندگي (بذاريد صريح تر بگم: اين نوع تربيت افتضاح و خودخواهانه) از اون يك نيمه رباط ساخته كه بدون دستورات خانواده و به خصوص مادر (دوست داشتم در اين مورد خاص كلمه مادر را به كار نميبردم اما نميدونم چي به جاش بذارم) نميتونه كاري از پيش ببره. اين وابستگي يك بيماريه كه درمان پذير نيست و يا به سختي درمان ميشه به خصوص اگر فرد ديگه دوران كودكي را سپري كرده باشه. و مدت طولاني را در كنار چنين والدين خائني گذرونده باشه.

    من خودم ديدم كسي را كه تا كانادا هم رفت و برگشت ، ازداوج دوم هم كرد و دوباره جدا شد، . . . و بعدها به دليل همين عدم آرامشها و ثباتهاش كه رفته بود مشاوره متوجه شده بود اين حالتها مربوط به بيماري وابستگي اون هست و متاسفانه مقصر مادر بيمارش بود كه دچار بيماري خودشيفتگي (يه بيماريه رواني خيلي خطرناكه، كه در آخرين حدش اگر بخواي با دستوراتشون و يا با اميالشون مخالفت كني و توجه اطرافيانشون را جلب خودت كني تا حد نابودي شخصيت و قتل هم پيش ميرند كه دوباره در مركز توجه اطرافيان قرار بگيرند) و باي پولار (يك بيماري رواني كه معمولا خودشيفته ها به اون هم دچار ميشند و تعادل عاطفي ندارند دمدمي و بي ثبات هستند و يه لحظه با شما خوبند يه لحظه ديگه ميخواهند سر به تنتون نباشه) بود.

    چنين افرادي نه تنها در كاري مثل مهاجرت بلكه در خيلي از كارهاي ديگه به خصوص ازدواج شكست وحشتناكي ميخورند و اگر ازدواج كرده باشند همسرانشون اولين قربانيان ناخواسته اين افتضاحات هستند. و معمولا خودشون هم متوجه وضعيت اسف بار خودشون نيستند چون دنيايي كه والدينشون به اونها تزريق كردند يك دنياي ساختگي و تلقيني هست تا اينكه جايي شرايطي پيش بياد كه متوجه شكستهاي پي در پي و خاص خودشون و متفاوت بودن خودشون نسبت به ديگران بشند كه ديگه شايد خيلي دير شده باشه. اين افراد نميتونند از وابستگي بيمار گونه خودشون دل بكنند و قدرت تعقل (درايت) و هوش هيجاني كه شما هم از اون نام برديد را خيلي كم دارند. چنين افرادي تنها موقعي ميتونند واقعا بفهمند كه نمي تونند روند دوري و دلتنگي را مثال آدمهاي ديگه طي كنند كه در اون شرايط قرار ميگيرند.

    (توضيح صرفا براي تكميل موضوع ) افراد خودشيفته و وابسته معمولا چند شخصيتي هستند و شما به هيچ وجه در ارتباطات عادي متوجه چندي شخصيتي بودن آنها نميشويد. وابسته ها معمولا در درون خود مدام در جنگ هستند و از فشار شرايطي كه غالبا مادر براي آنها فراهم ميكنند در فرار هستن و اين تعارضها كه از كودكي در آنها شكل ميگيرد شخصيتي ناهنجار را در آنها پرورش ميدهد. غالبا در كار و محيط بيرون شخصيت مثبت خود را بروز مي دهند و شايد هيچ گاه بعد ديگر شخصيتشان براي يك سري افراد لو نرود.

    افراد خودشيفته وجهه اجتماعي بسيار خوبي دارند و اكثرا مدارج بالاي دانشگاهي را هم طي ميكنند (براي خود نمايي) و داري سمت و پست مقام هم هستند و ارتباط قوي اجتماعي دارند(براي خود نمايي). اما در بعد روابط ميان فردي و خانوادگي افرادي فحاش بد دهن سلطه جو زورگو و سوء استفاده كن هستند كه مانند زالو اطرافيان را در جهت منافع خود نابود ميكنند حتي فرزندان خود و از اين روست كه فرزانداني وابسته و بي اراده تربيت ميكنند تا هميشه گوش به فرامين آنها باشند.

    در آخر به توصيه روانپزشكان در مواجه با اين دو شخصيت (خودشيفته و وابسته) : جونتون را ور داريد و در بريد. دوستان اين موضوع تا حدي جديه كه الان به علت ازدياد اون در يكي از استانهاي كشور كه به همين دليل هم آمار طلاقش 4 برابر تهران هست روانشناسان ميخواند روي مادرهاي اون استان كار كنند تا شايد بتونند اين فرهنگ افتضاح را تغيير بدهند. پس با بالا بودن چنين آماري خيلي ها شايد نياز داشته باشند خودشون را يه محك بزنند يا حداقل پي مشاور برند. مهاجرت شوخي نيست. سفر قم و كرج هم نيست كه خوششون نيمد برگردند تهران.

    دوستاني مايل هستند از شخيت خودشيفته ها و يا جزئيات حرفهاي بنده بيشتر مطلع بشند پيغام خصوصي بدند تا يك مقاله كوتاه براشون بفرستم.


    موفق باشيد و پايدار
    ارسال مدارك : 2 جولاي 2011 (11 تير 90) / دريافت مدارك : 8 جولاي 2011 (17 تير 90)
    دريافت ايمل ريفرنس: 1 سپتامبر 2011 (10 شهريور 90) / دريافت فايل نامبر: 25 اكتبر 2011 (سوم مهر 90) / رشته : 6 امتیازی

  9. #29
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    ارسال‌ها
    2

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    اگه بتونید ازدواج کنید و دو تایی برید. تحمل دوری از خانواده راحت تر باشه.

  10. #30
    Junior Member jose آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2011
    ارسال‌ها
    34

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط motahhar نمایش پست ها
    سلام مجدد

    راه حلي كه به ذهنم رسيد مطرح كنم اين بود كه ، اگر براي كسي شرايطش فراهم هست ميتونه توي همين ايران هم شرايط مشابه را براي خودش فراهم كنه مثلا براي يك مدت در شهر ديگه اي جدا از خانواده زندگي كنه، اين توري يه Sample از حال و هواي دوري را به صورت واقعي حس ميكنيد. با خودتون و خانواده قرار بذرايد كه مثلا كمتر از يك سه ماه هم ديگه را نبينيد، اينطوري يواش يواش شروع به عادت كردن مي كنيد با اين تفاوت كه در اين حالت بقيه شرايط و سختي را نداريد ، مثلا كشور خودتونه، هم زبانيد، بالاخره از نظر روحي ميدونيد آخرش خانواده چند صد كليومتر اونورتر هستند و اينكه اين يه مدت كوتاهه ؛ ولي ميتونيد خودتون را محك بزنيد.

    موفق باشيد.
    من با این نظر کاملا موافقم!
    هر چند که من خودم این مشکلو ندارم به دلیل اینکه توی طول زندگیم زیاد پیش اومده این دوری های خواسته و ناخواسته..ولی به راحتی اگه یه آمار از دوستان دانشجوی خارج از کشورتون بگیرین یا اینکه اگه خودتون اونطرف هستین یه نگاه اجمالی بندازین به این قضیه میبینین که خیلی ها به همین دلایل قید تحصیل رو زدن و برگشتن..
    البته شرایط هم خیلی مهمه..ولی به نظر من اگه کسی این احساس رو داره که ممکنه جا بزنه کاملا منطقی هست که همینطور که دوستمون گفتن این دوری رو توی یه دوره ی کوتاه تجربه کنه و محک بزنه خودشو..و این به نظر من کاملا معامله ی منطقی ای هست و مطمئنا خیلی چیزا دستگیر خود فرد میشه..
    و اینو هم بگم که درسته که انسان قدرت تطبیق داره ولی همین قدرت توی افراد مختلف متفاوته..فلذا نمیشه برای همه یه نسخه رو تجویز کرد..
    به هر حال..
    پیروز باشید ..
    ...Sometimes u just have to let GO

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •