صفحه 34 از 59 نخستنخست ... 242526272829303132333435363738394041424344 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 331 تا 340 , از مجموع 582

موضوع: مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

  1. #331
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2012
    رشته و دانشگاه
    International Business Law at University of Helsinki
    ارسال‌ها
    80

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahi2012 نمایش پست ها
    مسئله خوبی رو بیان کردید منم یه نکته بگم با وجود اینکه جاهی زیادی از ایران گرفته تا اروپا و آمریکا و حتی شرق آسیا هم بدو اما متاسفانه یا خوشبختانه نمیدونم همش همراه خانواده بودم غیر از چند مقطع کوتاه چند ماهه که مثلا محصل بودم (: و وسط سال بود نمیشد برم و باید چند ماهی صبرمیکردم. حالا واقعا برای خودم هم سواله که هوم سیک و ..... چطوری میشه اوضاعش؟
    بالاخره این رفتن بدون هزینه عاطفی، تقریباً غیر ممکنه، ولی میزان این هزینه بستگی به شخصیت افراد داره. نوعاً انسان های نرمال با محیط جدید سازگاری قابل قبولی و ایجاد می کنن. من یادمه ترم اول کارشناسی یه دختری بود تو خوابگاه که خدایااااا!!! تا دو هفته گریه می گرد! برا ماها خیلی عجیب بود، اونقدر که انگار مریخی بود! ماها می خندیدم و شاد بودیم و البته سختی هایی داشت...بعد یه مدت اون دختره شد عین بقیه! کنار اومد، پذیرفت و زندگی کرد...من باور دارم که نباید خودمون و دست کم بگیریم...هر چند یه مملکت و فرهنگ و زبان و همه چیه دیگس، ولی اینم هست که یه سری دغدغه های اینجا رو اونجا نخواهیم داشت.

  2. #332
    Senior Member Context آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    رشته و دانشگاه
    Living in Toronto
    ارسال‌ها
    555

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط havariyon نمایش پست ها
    من 7 سال تجربه دور از خانواده زندگی کردن و دارم، البته تو ایران، از کرمان رفتم تهران، اگرچه قابل مقایسه نیست با الان که دارم از ایران می رم، ولی خوب الان 27 سالمه، اون موقع هنوز 18 سالمم نشده بود!! بماند که در بدور ورود به تهران، چقدر شرایط خوابگاه ما سخت بود! دستشویی و حموم تو حیاط بود! برف اومده بود تا زانو! باید می رفتی حموم و... هم اتاقیا اوایل مچ نبودن! همه بچه بودیم! تا دیروز مدرسه می رفتیم و... ولی نمی دونم چرا احساس می کنم، اون موقع قوی تر بودم! خدا شاهده اصلاً دلم تنگ نمی شد برا خانوادم! فقط می دونستم سالمن، برام مهم نبود حتی صداشون و بشنوم! با وجود اینکه بسیار خونواده منسجم و عاطفی هستیم کلاً! ولی از وقتی فارغ التخصیل شدم، برگشتم، رفتم سر کار....وابستگیم به خانوادم بیشتر شد...نمی دونم! خوب سن که بالا بره، وابستگی ها بیشتر می شه...گاهی دلم می گیره، شک می کنم، می ترسم...ولی موقتیه اینا.. یه ترس زودگذره..خیلی ها تونستن و دووم آوردن، چرا من نتونم!؟ باور دارم که رفتم اونجا خیلی خوب از پس همه چی برمی آم، همونطور که هم اتاقی بسیجی و لائیک و چه و چه داشتم، و در نهایت هم مشکل خاصی نداشتم! تونستم یاد بگیرم که سخت نیست! ما برا خودمون سختش می کنیم....نباید ترسید! فقط اعتماد به نفس می خواد! امیدوارم همه خیلی زود با محیطی که می رن کنار بیان، که خودش بار روانی و استرس دوری و کم میکنه...
    میشه اونجایی رو که بلد کردم، کمی توضیح بدبد ؟
    من تو سن کم تجربه ی جدایی رو داشتم، حتی ذره ای دلتنگی، نه خانواده و نه ایران، نداشتم. همه میگفتن عجیبه... همه میگفتن عوض میشی... این حرفیه که دقیقا شما دارید میزنید.... من نمیخوام عوض شم... قصد ندارم اینجا زندگی کنم... پس بهتره که عوض نشم... شما چطور عوض شدید ؟

  3. #333

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    سلام دوستان
    مشکل من اینه که تا حالا دور از خونه نبودم. دانشگاه هم شهر خودمون بودم و اصلا تجربه جدایی ندارم. میدونم که حتی کسانی که دانشگاه تو خوابگاه بودن یا شهرای دیگه زندگی کردن هم از ایران رفتن براشون سخته چه برسه که آدم همیشه خونشون باشه بعد یهو به اندازه یه قاره دور شه!! نکته خنده دارش اینه که چون اصلا تجربه شو ندارم حتی نمیتونم تصور کنم که چجوریه و چقدر دلم تنگ خواهد شد!! از یه طرف هم نمیخوام خیلی لوس باز دربیارم تا نکنه خانواده بیشتر ناراحت باشن.

  4. #334
    Senior Member Harrison آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    ارسال‌ها
    714

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    من 3تا از دوستا م که خانوم بودند 1.2سال اخیر سوئد کانادا و امریکا رفتند...یه هر حال خانوما ممکنه وابستگسشون بیشتر باشه..بحث ازدواجو این حرفام هست...دم رفتن واقعا دو دل بودند...بهشون گفتن شما برید..به عنوان یه سفر توریستی نگاه کنید...مراما 1ترم بمونید :ی اگه بد بود برگردید...:ی هر 3نفرشون راضیند الان...تو 3کشور مختلف بعد 2سال برنگشتند...اصرار میکنند چرا من سریعتر کارای رفتنو نمیکنم!!! :ِ

  5. #335
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    رشته و دانشگاه
    MBA - Harvard Business School
    ارسال‌ها
    84

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط parivash89 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    مشکل من اینه که تا حالا دور از خونه نبودم. دانشگاه هم شهر خودمون بودم و اصلا تجربه جدایی ندارم. میدونم که حتی کسانی که دانشگاه تو خوابگاه بودن یا شهرای دیگه زندگی کردن هم از ایران رفتن براشون سخته چه برسه که آدم همیشه خونشون باشه بعد یهو به اندازه یه قاره دور شه!! نکته خنده دارش اینه که چون اصلا تجربه شو ندارم حتی نمیتونم تصور کنم که چجوریه و چقدر دلم تنگ خواهد شد!! از یه طرف هم نمیخوام خیلی لوس باز دربیارم تا نکنه خانواده بیشتر ناراحت باشن.
    When I came to the US for the first time, I did not know anybody. There was a couple of iranian student in my department. I never hang around with the. I did not have even a place to sleep so one of them told me that I can stay with her for a week at most. During that week she only discouraged me and was talking on the back of everyone. The same with the other iranians here. So I decided to forget about them. It took 19 days for me to find a nice place and a very nice american roommate. Anyhow, long story short, within those 19 days I decided to come back. not because of my parent but because I found that there is nothing special here.

    well that idea (coming back) soon turned to an american style living lover! You can not believe that how amazing these americans are. After a while, I would never miss anything in that hell (iran)

    cholo and poloo soon turned to pizza and burgers and i found a very nice american family which are just like my own parents. I have a ton of friends from all the countries (except chinese and indians which i hate the most) and every weekend i'm either hanging out with them or party.

    so take it easy and dont let these funny stuff discourage you.

  6. #336
    Banned
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط parivash89 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    مشکل من اینه که تا حالا دور از خونه نبودم. دانشگاه هم شهر خودمون بودم و اصلا تجربه جدایی ندارم. میدونم که حتی کسانی که دانشگاه تو خوابگاه بودن یا شهرای دیگه زندگی کردن هم از ایران رفتن براشون سخته چه برسه که آدم همیشه خونشون باشه بعد یهو به اندازه یه قاره دور شه!! نکته خنده دارش اینه که چون اصلا تجربه شو ندارم حتی نمیتونم تصور کنم که چجوریه و چقدر دلم تنگ خواهد شد!! از یه طرف هم نمیخوام خیلی لوس باز دربیارم تا نکنه خانواده بیشتر ناراحت باشن.
    ببینید بالاخره در ایران فضای ایزوله ای هست که عمده مردم ایران فهم درستی نسبت به آنچه "خارج" مینامند ندارند. حتی فهم رسانه ای هم وجود نداره. در دید عمده مردم ایرانی "خارجی" ها ادمهایی هستند که صرفا دنبال ....و.... هستند و یک سری آدم لا یعقل هستند که خیلی هم بدند و نسبت به ایرانی ها دید منفی دارند و "دشمن" """ما"""(یکی نیست توضیح بده این ما! کیه؟) هستند.
    مثلا توی قسمت دوم یکی از مستندهایی که در باره نخبگان ساخته شده یکی از رتبه های تک کنکور میاد میگه اینجا همش به بچهاشون کفریات یاد میدن تو مدرسه و جای خوبی نیست.
    اون یکی میاد میگه اینجا به من چه !
    یکی دیگه میاد میگه ......
    تازه این فهم و برداشت نخبه های کشور هست عامه مردم دیگه بماند
    حتی افرادی هستند که با وجود اینکه الان د رآمریکا هم هستند خودشون بعضی وقتها مطالبی مینویسند که مرغ پخته خندش میگیره. میبینی طرف در یک جای دورافتاده در یک کشوری زندگی میکنه و میاد یک مسئله کوچک رو تعمیمی میده به کل آمریکا یا اروپا! که البته باید گذری رد شد و جدی نگرفت.
    با چارتا شبکه ماهواره ای و ... فهم بدست نمیاد مخصوصا اینکه عمدهتا بیننده سریال هستند تا برنامه های علمی و ....
    اگر مردم ایران میتوانستند با جهانیان ارتباطات آزادو سه الوصول داشته باشند میشد یک دورنما از زندگی خودشون توی اون اجتماع میزبان داشته باشند. مبانی فکری و فرهنگی فرد رشد کرده در ایران با تربیت شده اروپا و آمریکا متفاوته پس باید فرهنگ رو هموان ککنید وگرنه رفتن بیفایدست و جز افسردگی و غم غربت و ... چیزی به دنبال نداره.
    یعنی اول باید فرهنگ غربی را بشناسید/بپذیری بعد اقدام به مهاجرت بشه. در این صورت مشکل خاصی نیست و همه چیز به مرور بهبود پیدا میکنه.

  7. #337
    Banned
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ozmanaghavi نمایش پست ها
    When I came to the US for the first time, I did not know anybody. There was a couple of iranian student in my department. I never hang around with the. I did not have even a place to sleep so one of them told me that I can stay with her for a week at most. During that week she only discouraged me and was talking on the back of everyone. The same with the other iranians here. So I decided to forget about them. It took 19 days for me to find a nice place and a very nice american roommate. Anyhow, long story short, within those 19 days I decided to come back. not because of my parent but because I found that there is nothing special here.

    well that idea (coming back) soon turned to an american style living lover! You can not believe that how amazing these americans are. After a while, I would never miss anything in that hell (iran)

    cholo and poloo soon turned to pizza and burgers and i found a very nice american family which are just like my own parents. I have a ton of friends from all the countries (except chinese and indians which i hate the most) and every weekend i'm either hanging out with them or party.

    so take it easy and dont let these funny stuff discourage you.
    دقیا ایشون اشاره های خوبی داره و منظور تئوریک من رو به صورت تجربه عینی و اجرای خودشون بیان کردند.

  8. #338
    Member m_azad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2008
    رشته و دانشگاه
    Civil eng
    ارسال‌ها
    231

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط parivash89 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    مشکل من اینه که تا حالا دور از خونه نبودم. دانشگاه هم شهر خودمون بودم و اصلا تجربه جدایی ندارم. میدونم که حتی کسانی که دانشگاه تو خوابگاه بودن یا شهرای دیگه زندگی کردن هم از ایران رفتن براشون سخته چه برسه که آدم همیشه خونشون باشه بعد یهو به اندازه یه قاره دور شه!! نکته خنده دارش اینه که چون اصلا تجربه شو ندارم حتی نمیتونم تصور کنم که چجوریه و چقدر دلم تنگ خواهد شد!! از یه طرف هم نمیخوام خیلی لوس باز دربیارم تا نکنه خانواده بیشتر ناراحت باشن.
    سلام دوست عزیز
    من هم مثل شما بودم و هیچ تجربه دوری نداشتم حتی یک سفر چند روزه هم بدون خانواده نرفته بودم و کلا هم دختر لوسی بودم. الان یک ساله که اومدم امریکا. تجربه من اینه که وقتی با ایرانیا هستم خیلی دلتنگ میشم. اما چندماهیه که ازشون فاصلمو حفظ میکنم و روابطو بیشتر کنترل میکنم و میتونم بگم دیگه دلتنگ به اون معنا که آزارم بده نمیشم. دلتنگ شدن به خودی خود بد نیست ولی نباید بهش اجازه داد که رو زندگیت تاثیر منفی بذاره.

  9. #339
    Senior Member mdemehri آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    ارسال‌ها
    761

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    من نمی دونم چرا اینجا همه دارن برای همدیگه نسخه می پیچن...یکی دلش تنگ میشه...یکی نه. هیچ کدوم هم اجباری نیست .... آدما با هم فرق دارن...اینو درک کنید لطفاً.
    خیلی جالب بود.... وقتی من اومده بودم دوستا و آشناها بهم زنگ می زدن می گفتن: مبادا دلت تنگ شه ها.... اصن کاری نداشته باش به ایرانیا و.... و من :| بعد خودِ همین آدما می بینید 6 ماه یه بار میرن ایران.هنوز برنگشتن بلیط دفعه ی بعدشون رو دارن رزرو می کنن ... واو :|
    وقتی یکی به سئوالتون جواب می ده از روی وظیفه نیست، از رو لطفه....اینو یاد بگیرید که تشکر کنید.... آفرین!
    از پاسخ به هر گونه سئوال شخصی معذوریم. حتی شما دوست عزیز

  10. #340
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2012
    رشته و دانشگاه
    International Business Law at University of Helsinki
    ارسال‌ها
    80

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Context نمایش پست ها
    میشه اونجایی رو که بلد کردم، کمی توضیح بدبد ؟
    من تو سن کم تجربه ی جدایی رو داشتم، حتی ذره ای دلتنگی، نه خانواده و نه ایران، نداشتم. همه میگفتن عجیبه... همه میگفتن عوض میشی... این حرفیه که دقیقا شما دارید میزنید.... من نمیخوام عوض شم... قصد ندارم اینجا زندگی کنم... پس بهتره که عوض نشم... شما چطور عوض شدید ؟
    خوب اول اینکه، من فقط تجربه خودم و گفتم، و این از مسائل دو دو تا چهار تایی نیست، که بگیم خوب شما هم ضرورتاً تجربه خواهید کرد. ولی حالا دلایلی که برای خودم به ذهنم می رسه رو بیان می کنم،قبل از دانشگاه تو سن نوجوانی و استقلال طلبی بودم، و اصلاً لذت می بردم از ویژگی هایی که در این خصوص داشتم، یعنی استقلال عاطفی یه جورایی ضعف می دونستم و خوب دیدگاهم به زندگی متفاوت بود اصلاً تو فاز دیگه ای بودم. من حقوق خوندم ولی شیفته ادبیات کلاسیک ایران و عرفان شرقی بودم و باور کنی یا نه خیلی روم تأثیر گذاشته بودن، اینکه وابستگی به دنیا و مافیها پوچه و ...خوب سنم کم بود و تو این سن نوجوونا به یه سمتی بالاخره کشیده می شن و به شدت و به طور مبالغه آمیری روشون اثر می ذاره...من که به گذشته نگاه می کنم برای خودم عجیبه و خودِ گذشتمو درک نمی کنم...بعدش تو دانشگاه بالاخره عقایدم کم کم و دیدگاهم به زندگی عوض شد ولی احساساتم هنوز عوض نشده بود، برگشتم پیش خونواده و به خاطر شرایط خاص ما که تو کرمان غریبیم و فامیل ها همه جای دیگه هستن و خواهرم حتی کیلومترها ازمون فاصله داره و شغل برادرم اقماریه، نصف ماه هست و نصف ماه محوه! من موندم و پدر و مادرم! خوب عرض کردم که عقایدم عوض شده بود، دیگه پیش اونها ثمر داد! دنیا دوروزه! باید قدر عزیزان و دونست! آدم از یک ثانیه بعد خبر نداره، برای محبت کردن همیشه دیره! و...این شد که بودن مداوم با عزیزانم اونا رو برام عزیزتر کرد...صرف فامیل بودن که مهم نیست! من عمه داشتم که 95 سال عمر کردن ولی من حتی یه ثانیه هم ندیدمشون چون اصلاً کشور دیگه ای زندگی می کردن، با زبان متفاوت! وقتی دخترش زنگ زد گفت فوت کردن...هیچ حسی نداشتم، چون عواطف به رشته فامیلی و خونی نیست به نظرم...حداقل من که اینطورم...چقدر پرچونگی کردم! ولی من که می گم هرچقدر ممکنه به خونوادت نزدیک شو، از بودن باهاشون لذت ببر و حال و دریاب! نه از ترس دلتنگی آینده، حال و هم از دست بدی! من پشیمون نیستم از محبت زیادی که در دل دارم، چون شک ندارم که می تونم باهاش کنار بیام...حداقل خودم به خودم این و ثابت کردم. موفق باشید

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •