صفحه 39 از 59 نخستنخست ... 293031323334353637383940414243444546474849 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 381 تا 390 , از مجموع 582

موضوع: مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

  1. #381
    ApplyAbroad Guru Mehrad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    رشته و دانشگاه
    Sociology, MA / Electrical Engineering, BSc
    ارسال‌ها
    4,355

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط royal65 نمایش پست ها
    دوستان چند روز پيش توى ليسنينگهاى بى بى سى به موضوع homesickness برخوردم. طبق امار %70 از کسانى که به جايى ديگه مهاجرت ميکنند البته دانشجوها رو منظورم هست، homesickness رو در چند روز اول تجربه ميکنند.
    پس نبايد شوک زده بشيم. اين واسه همه ممکنه اتفاق بيفته.
    راستش بايد دوست خوب پيدا کرد که اينجا حکم طلا رو داره.
    اين احساس homesick بودن به خيلي چيزا بستگي داره و از فرد به فرد فرق مي كنه. من اولين باري كه اومدم آمريكا از همون روزهاي اول احساس at home بودن مي كردم و يه ذره هم homesick نبودم. دليلش اين بود كه محيطي كه واردش شده بودم (توليدو) و مردمش با فرهنگ من سازگار بودن. من اون روزهاي اول بايد پرچم آمريكا مي ديدم تا يادم بيفته توي يك كشور ديگه هستم. يعني اصلا احساس غريبه بودن نداشتم. اصلا هم دلم براي تهرون تنگ نمي شد. ولي وقتي بعد از تموم شدن فوق ليسانسم براي دكترا رفتم كاربونديل از همون روزهاي اول احساس غريبه بودن داشتم. محيط و مردم اونجا اصلا با فرهنگ و روحيات من سازگار نبود.

    يك روز اونجا نشسته بودم پيش يكي از همكلاسيهاي آمريكاييم داشتيم گپ مي زديم. در ضمن صحبت كردن شروع كردم به نشون دادن عكسهاي تهرون به اون بابا. بعد دوزاريم افتاد كه قضيه چيه. بهش گفتم ببين من اون مدتي كه توليدو بودم اصلا به اين فكر نمي كردم كه بشينم عكسهاي تهرون رو نگاه كنم يا به خاطرات تهرون فكر كنم. الان كه دارم عكسهاي تهرون رو با حس نوستالژي به تو نشون ميدم كاملا مشخصه كه اينجا homesick شدم. اون هم بعد دو سال زندگي در آمريكا. مشكل از اينجاييه كه الان هستم نه صرف آمريكا بودن. چرا توليدو اين حس رو نداشتم؟ بهم گفت اينجايي كه هستي براي من آمريكايي هم احساس homesick بودن داره چه رسه به تو. خودش بچه ميلواكي بود و مدت زيادي توي ميامي كار و زندگي كرده بود. بهم گفت شبيه اين حسي كه تو داري من هم دارم و همونجور كه تو داري بال بال مي زني بري توليدو، من هم بال بال مي زنم كه برگردم ميامي يا حتي همون ميلواكي. آخرش هم برگشت رفت ميامي. من هم بيشتر از دو ترم نتونستم اونجا رو تحمل كنم و برگشتم توليدو.

    حالا جالبه كه با يكي از دانشجوهاي ايراني صحبت مي كردم كه از همون اول اومده بود كاربونديل. اصلا براش قابل درك نبود كه من چرا از اونجا خوشم نمياد. همون حسي كه من نسبت به توليدو داشتم، اون بنده خدا نسبت به كاربونديل داشت و خيلي راضي بود از اونجا و مردمش. ولي دانشجويان ايراني ديگه اي اونجا بودن كه اولين ورودشون به آمريكا در كاربونديل بود و اصلا از اونجا راضي نبودن. همينه كه گفتم اين احساس homesick بودن به خيلي چيزا بستگي داره.
    (and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
    لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.

  2. #382
    Banned
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    ارسال‌ها
    589

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mdemehri نمایش پست ها
    این موضوع رو موافقم :|
    یعنی اینجا بخوایم تکون بخوریم باید پول خرج کنیم :| مملکت سرمایه داری همینه متاسفانه...هی آدم می بینه حسابش داره ته می کشه مگر اینکه از یه منبع خارجی پول تزریق شه. فایل پیوست 18115
    اگه سرتون به کارو درس مشغول باشه مسیر هر روزتون می شه: دانشگاه - سره کار- خونه....فوقش خرید فایل پیوست 18114
    نمی دونما اما به نظرم کم پولی! یه وقتایی رابطه ی مستقیم با دور شدن از جامعه رو در بر داره و ناخداگاه روی روابط آدمها تاثیر می ذاره فایل پیوست 18113
    سلام
    از این پست خیلی گذشته ولی میتونین جمله اخر رو توضیح بدین یکم؟
    مرسی

  3. #383
    Banned
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط khalas نمایش پست ها
    سلام
    از این پست خیلی گذشته ولی میتونین جمله اخر رو توضیح بدین یکم؟
    مرسی
    شما وقتی میخوای مراوده داشته باشی طبیعتا تفریح.رستوران و......... همگی در برنامتون جا میگیره. نمیشه فقط دیگران برای شما خرج کنند و همیشه مهمان باشید یه وقت هایی هم باید شما میزبان باشید و میزبان بودن مستلزم خرج کردنه. به همین سادگی!

  4. #384
    Junior Member polarstar29 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    رشته و دانشگاه
    University of Tehran
    ارسال‌ها
    62

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    من هنوز ویزام هم نیومده نمی دونم تو این فورم چیکار می کنم!!!
    من بیشتر برای خانواده ام نگران هستم تا خودم! حتی آفیسر توی مصاحبه ازم پرسید که برای مامانت سخت نیست!
    شما ها که همه رفتید بگید برای آرامش آنها چکار کنم؟
    What we do for ourselves dies with us. What we do for others and the world remains and is immortal." Albert Pine"
    A simple act of caring creates an endless ripple that comes back to you

    Nine things Happy, Successful People Choose to Ignore


  5. #385
    Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    رشته و دانشگاه
    Tabriz
    ارسال‌ها
    312

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط polarstar29 نمایش پست ها
    من هنوز ویزام هم نیومده نمی دونم تو این فورم چیکار می کنم!!!
    من بیشتر برای خانواده ام نگران هستم تا خودم! حتی آفیسر توی مصاحبه ازم پرسید که برای مامانت سخت نیست!
    شما ها که همه رفتید بگید برای آرامش آنها چکار کنم؟
    وقتی باهاشون صحبت می کنی فقط از خوبی های جایی که هستی بگو و مثبت باش. بهشون نشون بده که داره بهت خوش میگذره. خوشی مادر در خوشی فرزندش هست!

  6. #386

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    الان این افکار من خیلی غیر عادیه که همش به برگشتن فک می کنم و و قتی فکر می کنم برگشتم آرامش خاصی وجودمو فرا می گیره؟!
    کسی اینجوری نیست؟ برای مقابله باهاش چیکار میشه کرد؟؟؟

  7. #387

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط hellop نمایش پست ها
    الان این افکار من خیلی غیر عادیه که همش به برگشتن فک می کنم و و قتی فکر می کنم برگشتم آرامش خاصی وجودمو فرا می گیره؟!
    کسی اینجوری نیست؟ برای مقابله باهاش چیکار میشه کرد؟؟؟
    عزیز باید دلیلشو پیدا کنی و سعی کنی دوباره اهدافتو مرور کنی یادت باشه هیچ وقت نمیشه همه چیزو باهم به دست اورد

  8. #388

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Blue_Heart نمایش پست ها
    دلتنگی برای زندگی در جامعه ای که شهروندانش موقع صحبت کردن با هم فقط واسه هم افه و پُز میان، همه خودشون رو در اوج فرهنگ و طرف مقابل رو در پایینترین نقطه ممکن میبینن.

    به این فک کنین که آیا بعد از این همه درس خوندن هیش کی واسه مدرکتون ارزش قائله؟!!! زندگی تو کشوری که دختر یا پسره رئیس شرکتِ فلان و بهمان که دوزار سوادم نداره جای باباش استخدام میشه ولی یه تحصیل کرده برای کار در شرکت های دولتی و معتبر باید پارتی داشته باشه و صلاحیتش ملاک نیست، اگه صلاحیتشم داشته باشه باز باید این موردپارتی رو فراهم کنه. تو این مملکت کلا خلافت حکمرانی میکنه، فک و فامیل همه با هم خونوادگی سر کارن!!!

    دلتنگی واسه اوناییه که وقتی میرن برمیگردن به اونایی که در تلاش رفتن هستن میگن: "اینجا همچین آش دهن سوزی هم نیست، بیخودی نیاین" یکی نیست بهش بگه اگه هیچی نداره پس خودت چرا برنمی گردی؟

    آره معلومه که اونور مدینه فاضله نیست، ولی من وقتی به شرایط تحصیلم ،مخصوصا در دوره فوق لیسانسم که با پروژه درگیر بودم، فک میکنم (واقعا با چه احمق ها و بی سواد هایی سر و کله میزدیم تا یکم کار پروژمون راه بیفته) حاضر نیستم برای ادامه تحصیل و حتی کار کردن اینجا بمونم مگه اینکه دیگه شرایط رفتنم مهیا نشه.

    دلتنگی واسه اونائیه که هدفشون رو نشناختن و بی گدار به آب زدن. و نمیدونن واسه چیه که تصمیم به رفتن گرفتن.

    سلام
    دوست عزیز با احترام به نظر شما و تایید بخش های زیادی از سخن شما
    لازم میدونم خدمت شما عرض کنم موضوع دلتنگی خیلی فراتر از مساله شناخت هدف و مسیر هست و ارتباط زیادی با روحیات و احساسات فرد داره و البته واضحه که برای هر فردی هم کاملا شخصی و انحصاری هست .
    ديگران را ببخش نه به اين علت كه آنها لياقت بخشش تو را دارند، به اين علت كه تو لياقت آن را داري كه آرامش داشته باشي..... امام علي (ع)

  9. #389

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    سلام. من تو مرحله کلیرنس هستم و با شوهرم(f2) دارم میام امریکا. از اونجایی که از 18 سالگی دور از خانوادم بودم وابستگی خیلی شدیدی ندارم ولی خوب منم ناراحت میشم به ندیدنشون فکر میکنم...مسئله اصلی من شوهرم هست. از یه طرف هنوز کاری که اینجا می خواد بکنه معلوم نیست و این خیلی اذیتش میکنه، از طرف دیگه وابستگی بیش از حد و غیر عادی به مامانش داره...من فکر میکنم که این وابستگی همسرم اونجا مشکل ساز میشه...و نمیدونم چه کاری باید بکنم تا تا حدودی جلوی این مشکل رو بگیرم. از دوستایی که رفتن می خواستم همفکری کنم

  10. #390
    ApplyAbroad Guru Mehrad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    رشته و دانشگاه
    Sociology, MA / Electrical Engineering, BSc
    ارسال‌ها
    4,355

    پیش فرض پاسخ : مشکلی بنام دلتنگی و راه حل،اصلا راه حلی داره؟

    همسرتون بايد تلاش خودش رو براي گرفتن پذيرش از دانشگاه و اشتغال به تحصيل بكنه چون به عنوان F2 اجازه هيچ نوع كار و درآمدي نداره. وابستگي غيرعادي به خانواده هم نمي دونم منظورتون چيه. به هر حال هر كسي وابستگي هاي عاطفي داره. خود من كه از نظر زندگي وابسته به خانواده نبودم و سالهاي آخر زندگيم در ايران تنها زندگي مي كردم (قبلش هم متكي به خود و مستقل بودم) باز همه اين سالهايي كه آمريكا بودم از نظر عاطفي راحت نبود. به خصوص كه مجرد هم بودم. راه چاره دلتنگي قاطي شدن با محيط جديد هست و اينكه آدم سر خودش رو با درس و كار مشغول كنه.
    (and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
    لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •