خدمت دوست عزیز سلام عرض میکنم.
اگه اشتباه میکنم دوستان لطف کنن منو تصحیح کنن، اما خب برداشتم اینطوری شده!!!
انگار ما داریم کم کم دو گروه میشیم!
یا اونایی که میخوان حتما ازدواج کنن و برن که تنها نباشن!
یا اونایی که میخوان به هر قیمتی شده به هم بزنن و تنهایی برن!
ادم حد وسطی رو به اون صورت نمیبینم! البته تقسیم بندیم درباره مجردها بود نه عزیزان متاهل (که بنده حقیر اصلا در مقامی نیستم که بتونم درباره تاهل و متاهل ها صحبت کنم)
دوست عزیز، زندگی تو خارج از کشور انقدر فراز و نشیب داره، که خیلیا که اینور متاهل میشن تا تنها نمونن و میرن اونور، بعد یکی دو سال پشیمونی میگیرن و اتفاقا همین همسر نمیذاره اونا رشد کنن!
دیگه قسمت نشده، هر به هم زدنی هم سوگواری خودشو داره که تموم میشه... به نظرم اینکه شما بخواین دو سال خودتونو معطل کنین (شاید میخواین تو این دو سال یه نفرو پیدا کنین و ازدواج کنین) به نظر بنده خیلی ریسکیه! ملت میشینن شب و روز اپلای میکنن، زبان میخونن، کلی صف میمونن، کلی وقت میذارن که مهاجرت کنن، شما نصف بیشتر راهو رفتین، قید کارتونو زدین، اینو تو مغزتون بارور کردین که باید برین! الان میخواین به خاطر زن گرفتن معطل کنین؟! خب داداش من اگه میخواستین زن بگیرین، میموندین، کارم که داشتین، زندگی داشتین، همینجا زن میگرفتین! زندگی میکردین! حالا میخواین تو این یکی دو سالی که میخواین خودتونو معطل کنین به خاطر زن گرفتن، تازه ایشونو بشناسین، با شناخت نصفه نیمه برین خارج، بعد اونجا متوجه بشین به هم نمیخورین، بعد همسرتون بگه منو ورداشتی اوردی اینجا دلم تنگ شده برای خونوادم، برای دوستام، برای دختر عمه ام، برای این ... برای اون، شمام که باید درس بخونین داداش من! محیط غریبه! ادما غریبن! هوا عوض شده! حتی گنجشکا به یه زبون دیگه آواز میخونن! آیا ازدواج در این شرایط کار درستیست؟؟؟ ایا افسرده کردن دختر مردم، اونور دنیا، به شرط شاداب موندن شما (که اونم معلوم نیست شما بتونین شادابی تضمینی داشته باشین!) واقعا خدا رو خوش میاد؟ خودتون تا شش هفت ماه با محیط اخت نیستین، باید پرستاری یه نفر دیگه رو هم انجام بدین. حالا که قسمت نشده! شما دیگه چرا اصرار داری موارد ذکر شده رو تکرار کنی؟؟؟ از کجا میدونین زن گرفتن الزاما شما رو اونور شاداب و خوشبخت میکنه!!!؟؟؟
اتفاقا شما اونور تنها که باشین، حداقل میدونین باید فقط خودتونو اداره کنین. به نظرم داشتن شریک (منظورم کسیه که باهاش تازه زندگیتونو شروع کردین، نه کسی که مثلا شش هفت ساله میشناسینش یا باهاش ازدواج کردین) اون اوایل خوبه که هر دو دلتنگین، بعدش هدفهاتون فرق میکنه، آرزوهاتون، ایده هاتون، محیط تون، شما دانشجویی ایشون باید خونه بشینه و غصه بخوره!!!! یا یه جای دیگه دانشجو بشه!
امیدوارم نظرات ناپخته بنده حقیر مفید واقع بشه....
موفق باشید!
علاقه مندی ها (Bookmarks)