صفحه 10 از 186 نخستنخست 123456789101112131415161718192060110 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 1855

موضوع: اوضاع واقعی کار و روش‌های سرمایه‌گذاری به روایت دوستان ساکن كانادا

  1. #91
    Banned
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    رشته و دانشگاه
    اکانت فعلا غیرفعال است.
    ارسال‌ها
    1,595

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    علینژاد جان دوستمون راست میگه بیکار نبودیم نمیومدیم اینجا وقت بزاریم بقیه را راهنمایی کنیم
    وقت میذاشتیم با ادمهای صاحب کار! معاشرت کنیم
    این هم از ادبیات جامعه ایرانی تو خارج!فقط ادعا داریم
    آقای محترم من اگه کسی میشناسم بخاطر روابط زیادم و ایرانیهای تو کلاس و دانشگاه و کلی دوست از همین سایته که مشکلاتشونو منعکس کردم
    من بعنوان یه تازه وارد دارم مشکلات مینویسم و این تاپیک هم بررسی واقعیت هاست از نظر دوستان ساکن در کبک
    چرا ما درباره هم نظر میدیم!!! کسی به شما بی احترامی کرد!!
    بخدا همه ایرانیها برای خودشون کسی بودن اینجا بنابر شرایط یه مدتی کار نمیکنند ولی بیکار نیستند اکثرا یا تحصیل میکنند یا کار جنرال
    من هم یکروز ول نگشتم تاحالا سراغ بار و کازینو و ... نرفتم همش زبان خوندم و دنبال کار و دانشگاه
    بخدا صحیح نیست این الفاظ ول گشتن و... که بکار بردین والاه کم مشکل ندارم که حالا وقت بذارم توهین هم بشنوم(حالا هرکی مدنظرتون بوده و هست)
    خودتون تاپیک با بحث های شیرین ادامه بدید
    موفق باشید

  2. #92
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    من از دوستان تعجب مبکنم کجای صحبت من توهین بود. این که عرض کردم دوستانی که دنبال کار میگردند از صرف وقت با هموطنان بدون کار (یا جویای کار اگر ترجیح میدهید) بپرهیزند و دنبال کنتاکت های مفیدتر باشند چطور توهین تلقی شده است؟ من فکر میکنم این نکته بدیهی است که یک هموطن جویای کار کمک خیلی محدودی برای پیداکردن کار برای دیگران می تواند ارائه بدهد. چه کسی در باره شما آرتین عزیز یا دوست مان alinejad نظر داد؟ شما آرتین جان که اگر درست فهمیده باشم دانشجو هستید و فعلا بحث کار پیدا کردن در مورد شما صدق نمی کند.

    اینکه یکنفر بیکار یا جویای کار باشد شرح حقیقت است نه توهین. کسی هم صحبت از بار و کازینو رفتن نکرد. کسی بودن یا نبودن افراد هم اصلا مطرح نشد. با کمال احترام اگر دوست فرضا پزشک بنده برای رفع معاش در تورنتو کار مشاوره املاک کند از احترامش در نظر من چیزی کاسته نشده ولی طبعا از ایشان راهنمائی در خصوص پیدا کردن کار پزشکی نمی خواهم.

    در خصوص گشتن با ایرانیهای دیگر هم دوستان روی یک کلمه زوم نکنند. اصل قضیه این است که شبکه تماس شما باید خیلی وسیعتر از ایرانیهای همشهری یا هم دانشگاهی تان باشد. خودتان باید بررسی کنید و ببینید چندنفر از افرادی که در دفترچه تلفن شما هستند کار مناسب و دائمی دارند و ممکن است بتوانند شما را در پیداکردن کار کمک کنند. اگر فرضا 90 درصد افرادی که می شناسید خودشان جویای کار یا دانشجو هستند، شاید بهتر باشد به فکر گسترش شبکه تماس خودتان باشید.

    در خصوص تاثیر گشتن با ایرانیها بر مسئله زبان هم توصیه ای بود که استاد خودم در ایران (یکی از اساتید معروف که اسمش را نمی برم!) به من قبل از رفتن کرد که گفت از اول که خارج میروی وقت خود را بیشتر با خارجیها صرف کن که زبان خودت را قوی کنی و تمام مدت با ایرانیهای دیگر نگرد. خیلی ایرانیها بخصوص در منطقه تورنتو هستند که بخاطر محدود کردن تماس شان فقط به جامعه ایرانی حتی بعد از سالهای طولانی هنوز انگلیسی رو نمیتوانند درست صحبت کنند.
    ویرایش توسط ghlobe : April 18th, 2011 در ساعت 01:13 AM

  3. #93
    Member alinejad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    رشته و دانشگاه
    Electronic Engineer- Tehran
    ارسال‌ها
    123

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    من از دوستان تعجب مبکنم کجای صحبت من توهین بود. این که عرض کردم دوستانی که دنبال کار میگردند از صرف وقت با هموطنان بدون کار (یا جویای کار اگر ترجیح میدهید) بپرهیزند و دنبال کنتاکت های مفیدتر باشند چطور توهین تلقی شده است؟ من فکر میکنم این نکته بدیهی است که یک هموطن جویای کار کمک خیلی محدودی برای پیداکردن کار برای دیگران می تواند ارائه بدهد. چه کسی در باره شما آرتین عزیز یا دوست مان alinejad نظر داد؟ شما آرتین جان که اگر درست فهمیده باشم دانشجو هستید و فعلا بحث کار پیدا کردن در مورد شما صدق نمی کند.

    اینکه یکنفر بیکار یا جویای کار باشد شرح حقیقت است نه توهین. کسی هم صحبت از بار و کازینو رفتن نکرد. کسی بودن یا نبودن افراد هم اصلا مطرح نشد. با کمال احترام اگر دوست فرضا پزشک بنده برای رفع معاش در تورنتو کار مشاوره املاک کند از احترامش در نظر من چیزی کاسته نشده ولی طبعا از ایشان راهنمائی در خصوص پیدا کردن کار پزشکی نمی خواهم.

    در خصوص گشتن با ایرانیهای دیگر هم دوستان روی یک کلمه زوم نکنند. اصل قضیه این است که شبکه تماس شما باید خیلی وسیعتر از ایرانیهای همشهری یا هم دانشگاهی تان باشد. خودتان باید بررسی کنید و ببینید چندنفر از افرادی که در دفترچه تلفن شما هستند کار مناسب و دائمی دارند و ممکن است بتوانند شما را در پیداکردن کار کمک کنند. اگر فرضا 90 درصد افرادی که می شناسید خودشان جویای کار یا دانشجو هستند، شاید بهتر باشد به فکر گسترش شبکه تماس خودتان باشید.

    در خصوص تاثیر گشتن با ایرانیها بر مسئله زبان هم توصیه ای بود که استاد خودم در ایران (یکی از اساتید معروف که اسمش را نمی برم!) به من قبل از رفتن کرد که گفت از اول که خارج میروی وقت خود را بیشتر با خارجیها صرف کن که زبان خودت را قوی کنی و تمام مدت با ایرانیهای دیگر نگرد. خیلی ایرانیها بخصوص در منطقه تورنتو هستند که بخاطر محدود کردن تماس شان فقط به جامعه ایرانی حتی بعد از سالهای طولانی هنوز انگلیسی رو نمیتوانند درست صحبت کنند.
    این بحث مربوط به هموطنان پول داره که ثرمایه گذاری تشریف میاورند و خانماشون هر هفته پارتی تو خونه میگیرن تا دوستان جمع شن یکم غیبت کنن ! چون زبان نمبدون و با پولی که از من و تو مبکشیدن به اینجاها رسیدن و نیاز به زبان و کامیونیتی خارجی ندارن! نه برا فروم Apply Abroad که جماعت تحصیل کرده توش فعالن ! همین ایرانی گریزی باعث شده که کارفرما ایرونی به ملیت دیگری کار بده ! اگه با هم متحد بودیم الان این وضع کشورمون نبود که تا این جا بیایم . برو از بابات بپرس یه روزی اینا میامدن ایران دنبال کار !
    پس نگران نباش دوستان همه میدونن که تشکیل کامیونیتی خارجی مهمه ! چون اینجا """ خارجه """

  4. #94
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    چند مثال هم از موارد عدم موفقیت بزنم. چند سال پیش یک ایرانی می شناختم که در عرض سه سال سه موقعیت عالی کاری بدست آورد و هر سه را از دست داد! هنوز یکماه از ورودش نگذشته در یک شرکت مهندسی کار پیدا کرده بود و با وجودی که از نظر فنی قوی بود بعد از چند ماه آنقدر دعوا مرافعه ایجاد کرد که عذرش را خواستند. از شانس بی نظیرش بلافاصله در یکی از بزرگترین شرکتهای فنی کانادا شغل پیدا کرد ولی اینقدر ان جا مشکل داشت که در اولین فرضت تعدیل نیرو مرخصش کردند. یک بار دیگر هم همین اتفاق تکرار شد. فکر میکنم در نهایت سیتیزن شیپ را گرفت و برگشت به ایران.

    مشکل اصلی این دوست ما عدم قدرت تطابق و توقع بالایش بود. ایشان از دانشگاه خوبی فارغ التحصیل شده بود و در ایران شرکت خودش را داشت و نسبتا موفق بود. اینجا که آمده بود بجای انجام وظایف محوله مرتب از روند کار ایراد می گرفت، به مدیرش ایراد داشت و می خواست بقول خودش سیستم کار را بهبود ببخشد! هرچه هم گفتیم آخر برادر من شما نیامده که نمیتوانی سیستم اینها را که صدسال مثل ماشین روغن خورده کار کرده عوض کنی و مطابق میلت بسازی، بخرجش نمیرفت. روسای خودش را تحویل نمی گرفت و بی عرضه و بی سواد می دانست. در واقع attitude بد و نق زدن و ایرادگیری مداوم کارش را ساخت.

    مورد دیگر دوستی بود که بعد از تلاش فراوان در تورنتو یک کار تکنیکال ساپورت خوب پیدا کرد که احتیاج به یادگرفتن یک تکنولوژی جدید داشت. ایشان در تمام مدت سه ماه اول (که حالت آزمایشی حساب میشود) بجای نشان دادن توانمندیهای خودش، مرتب فقط از مسئول آموزش به رئیسش شکایت می کرد که خوب درس نمیدهد، لهجه اش بد است، وقت کافی نمیدهد و چه و چه. همانطور که میتوانید حدس بزنید قراردادشان در پایان سه ماه لغو شد و ایشان را فرستادند منزل!

    مورد آخر یکی از دوستان نقل می کرد که یکی از دوستان ایشان که مهندس کامپیوتر بود یک موقعیت شغلی پیشنهادی در بخش sales شرکت IBM کانادا را رد کرده بود چون علاقمند به کار برنامه نویسی و development بود!! فکر کرده بود به همین راحتی کار بهتر را زود پیدا می کند. نتیجه اینکه دو سالی را در کار fast food گذراند. موقعیتهای خوب برای همه پیش می آیند. باید فقط اماده باشیم که روی هوا بزنیمشان.
    ویرایش توسط ghlobe : April 18th, 2011 در ساعت 01:55 AM

  5. #95

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    خیلی وقت بود به خاطر مشکلات زندگی به aa سر نزده بودم
    یهو مدرک زبان که میخوان ، زمان انتظار چند برابر شده و بی قانون ، این هم از وضع بازار کارشون!
    گل بود به سبزه نیز آراسته شد
    کلا دپ دپ شدم
    یه دخالت برادرانه : آرتین و علینزاد عزیز آقای ghlobe توهین نکردن ، منظورشون رو یه کم بد گفتن ، منظورشون از ایرانی بیکار همین وضع موجود ایرانی هاست که دنبال کار مناسب هستند و منظور ایرانیه بی کار و بی عار نبود! تقریبا همه مهاجران (مخصوصا کبک که اکثرا اسکیل ورکر هستند) همه تحصیل کرده هستند و توی جامعه خودمون هم موفق بوده اند. این دوستمون از روی خوبی خواست راهنمایی کنه و بگه حتی اگر کار پیدا نکردید توی جامعه با خارجیها معاشرت کنید. این رو دوستان دیگه هم به من گفته بودند که مثلا سعی کن هم خونه ایت ایرانی نباشه ، نه اینکه ایرانی بده ، اگر ایرانی باشه روزی 10 ساعت فارسی حرف میزنید ولی دوستم همخونه فرانسوی داره و میگه از معلم بیشتر به من فرانسه یاد داده!
    امیدوارم بحث تاپیک منحرف نشه و به روند خوبش ادمه بده
    باز هم از دوستانی که کبک هستند و وقت میذارن راهنمایی میکنن ممنونم

    میدونستم برامون فرش قرمز پهن نکردن ولی دیگه فکر نمیکردم اینقدر اوضاع خرابه!
    مثلا فکر میکردم یه پزشک بعد یه مدت دوره گذروندن یه کاری در حد رادیولوژیست و بهیار و ... پیدا میکنه تا روزگارش بگذره. اینکه پزشک بره املاک کار کنه و یا شرکت تمیز کردن منازل و بزنه ...
    بحث غرور و منم منم کردن نیست. بحث اینه واقعا موندن به این قیمت ارزش داره؟
    بحث اون ادعا داشتن که میگید نیست. میخوام بدونم با این وضع که میگید و مهاجرانی گروه گروه وارد میشن شما آینده روشنی میبینید که این شرایط رو تحمل میکنید؟
    با این سرعت پیشرفت (برای آدمایی مثل ما که بچه پولدار نیستن!) شاید هیچ وقت به اون چیزی که به خاطرش از اینجا رفتیم نرسیم
    اگر آدم ببینه فعلا اوضاع خرابه و مجبورم کارگری کنم و به موقع سر کارم برم حرفی نیست ، ولی اینکه بدونی این وضع قرار نیست به راحتی و بزودی عوض بشه آدم رو عذاب میده
    کار کانادایی مرتبط داشتن برای استخدام مثل قضیه "اول مرغ بود یا تخم مرغ؟!" هستش!
    با این وضع فکر میکنم خیلی از دوستان پاس و مدرک دانشگاهشون رو بگیرن برگردند! درسته؟
    An old man dies. A young woman lives. A fair trade

  6. #96
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    نقل قول نوشته اصلی توسط DeadMan نمایش پست ها
    یه دخالت برادرانه : آرتین و علینزاد عزیز آقای ghlobe توهین نکردن ، منظورشون رو یه کم بد گفتن ، منظورشون از ایرانی بیکار همین وضع موجود ایرانی هاست که دنبال کار مناسب هستند و منظور ایرانیه بی کار و بی عار نبود! تقریبا همه مهاجران (مخصوصا کبک که اکثرا اسکیل ورکر هستند) همه تحصیل کرده هستند و توی جامعه خودمون هم موفق بوده اند. این دوستمون از روی خوبی خواست راهنمایی کنه و بگه حتی اگر کار پیدا نکردید توی جامعه با خارجیها معاشرت کنید. این رو دوستان دیگه هم به من گفته بودند که مثلا سعی کن هم خونه ایت ایرانی نباشه ، نه اینکه ایرانی بده ، اگر ایرانی باشه روزی 10 ساعت فارسی حرف میزنید ولی دوستم همخونه فرانسوی داره و میگه از معلم بیشتر به من فرانسه یاد داده!
    بله منظورم همین بود که فرمودید. متشکرم. لغت بیکار رو به معنی "فرد بدون کار" بکار بردم نه بیعار. اگر باعث سوء تفاهم شد معذرت میخواهم.

  7. #97
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    نقل قول نوشته اصلی توسط DeadMan نمایش پست ها
    با این وضع فکر میکنم خیلی از دوستان پاس و مدرک دانشگاهشون رو بگیرن برگردند! درسته؟
    حالا چرا برگردند ایران؟ نصف مهاجرین کانادائی مدارک شون و پاسپورت و یک کمی سابقه کار کانادائی جمع میکنند و میروند امریکا یا بقیه جاهای دنیا. پاسپورت کانادائی خودش چیز کمی نیست.

  8. #98

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    حالا چرا برگردند ایران؟ نصف مهاجرین کانادائی مدارک شون و پاسپورت و یک کمی سابقه کار کانادائی جمع میکنند و میروند امریکا یا بقیه جاهای دنیا. پاسپورت کانادائی خودش چیز کمی نیست.
    بله پاس کانادایی کم چیزی نیست /من به شخصه کانادا رو برای پلی به سمته آمریکا انتخاب کردم

    هرجا بریم مهمه که هدف داشته باشیم و براش تلاش کنیم

    دوستان من به شخص غرورمو خیلی وقته زیر پام گذاشتم تا موفق بشم / غرور جلوی پیشرفتو می گیره
    Ma patrie est dans le coeur de ceux que j'aime
    وطن من در قلب کسانيست که دوستشان ميدارم
    Marguerite Bickel

  9. #99
    ApplyAbroad Veteran
    saman_shahin آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    رشته و دانشگاه
    Law, aiuctb.ac.ir
    ارسال‌ها
    1,589

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    دوستان توجه کنن
    این بحث توهین رو دیگه تموم کنید و به همدیگه نپرید
    از سه بزرگوار هم خواهش میکنیم به اصل موضوع برگردن
    پستهای نامربوط و قسمتهای حاشیه ای حذف میشن!
    ... Aimons, gardons espoir, restons optimistes et nous changerons le monde - Jack Layton ...

  10. #100
    Member alinejad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    رشته و دانشگاه
    Electronic Engineer- Tehran
    ارسال‌ها
    123

    پیش فرض پاسخ : اوضاع واقعی کار درکبک ( به روایت دوستان ساکن کبک ) !

    وضعیت مهاجرین متخصص در کبک
    دو ماه پیش از اداره مهاجرت کبک نامه ای برام اومد که نوشته بود که برای بازنگری کلی در قوانین مهاجرت و تسهیل در کار جذب مهاجران و کمک بیشتر به اونها نیاز به نظر خواهی از ما داشته و شدیدا به پیشنهادات ما نیاز دارند بنابراین بزودی تلفنی تماس گرفته و با ما صحبت خواهند کرد.
    من زیاد تمایلی نداشتم باهاشون صحبت کنم و به خانومم گفتم وقتی که زنگ زدن بگو دوست نداره حرف بزنه و تازه خونه هم نیست بیشتر وقتها، ولی بعد از چند بار تماس آخرش امروز یکشنبه در خونه گیرم آوردند و من مجبور شدم باهاشون صحبت کنم.
    این مکالمه که قرار بود فقط 15 دقیقه باشه حدود یکساعت و نیم طول کشید.
    سوالات بیشتر در این زمینه بود که قبل از اینکه از کشورم بیام اینجا شرائط زندگیم چطور بود و الان چطوره و آیا از این شرائط راضی هستم؟ امکانات و کلاسهایی که اداره مهاجرت در اختیار مهاجرین میگذاره میتونه مشکلشون رو حل کنه؟ مشکل اصلی من به عنوان مهاجر در کبک چیه؟ چه راهی برای حل این مشکل به اداره مهاجرت پیشنهاد میکنم. از زمانی که اومدم اینور به چه کارهایی مشغول بودم و چطوری خرج زندگی رو تا حالا دادم؟ سطح زبان من چقدره؟ چقدر به انگلیسی و فرانسه تسلط دارم.
    من هم جوابم رو با این جمله شروع کردم که مهاجر از لحظه ای که وارد استان کبک میشه با دنیایی از تضاد و پارادکس مواجه میشه. بزرگترین ایراد من به کارفرمایان کبکی بود، گفتم متاسفانه شرکتهای کبکی مهاجران رو جدی نمیگیرند.
    رزومه شخص مهاجر همردیف رزومه یک کبکی نیست. اولویت اول با کبکیها و بعد کاناداییها و بعد مهاجرین هست. گفتم جدی نمیگیرید. شما مارو جدی نمیگیرید. اکثر کارفرمایان شما حاضر نیستند با مهاجرین متخصص مصاحبه کنند و اگر هم مصاحبه میکنند به عنوان سپردن شغلهای درجه دوم و سوم مصاحبه میکنند. مهندس رو با عنوان تکنسین و تکنیسین رو با عنوان کارگر استخدام میکنند. پرسید خوب مدارکتون رو دادید ارزشیابی کنند در اینجا؟ گفتم فکر میکنید مشکلی رو حل میکنه؟ تا وقتی که یک کارفرمای کبکی یک رزومه کبکی با امتیاز 7 و رزومه مهاجر با امتیاز 10 جلوشه و اون رزومه کبکی رو برای مصاحبه انتخاب میکنه این ارزشیابی چه مشکلی رو حل میکنه؟ در ثانی برای بسیاری از شغلهای تخصصی شرکتها اصلا به ارزشیابی مدرک توجه نمیکنند و رزومه و تخصص و مصاحبه براشون مهمه و وقتی کبکی نباشی مصاحبه نمیشی این یعنی تضاد.
    گفتم منظورم همه شرکتهای شما نیست بلکه 80 درصد اونهاست. گفت راه حلتون چیه؟ گفتم برای این راه حلی ندارم. برای راسیسم چه راه حلی هست؟ میخواین نلسون ماندلا بشم؟ اینو فقط شما میتونید حل کنید با کار فرهنگی.
    گفتم شما هم به عنوان اداره مهاجرت مقصرید و حتی مامورین شما در سفارتخانه های شما مقصرند. مامورین شما موقع جذب مهاجرین یک سری سوال کلیشه ای مسخره از مهاجرین میپرسند که اکثر مهاجرین مجبورن به این سوال غلط جوابی مسخره بدهند که نمره منفی نگیرند. شما اگه میخواین سیستم رو اصلاح کنید باید از سفارتخانه ها و مامورین خود شروع کنید.
    پرسید یک نمونه بگو، گفتم سوال میپرسین که "اگه در زمان رسیدن به کشور کانادا کار تخصصی خود را پیدا نکردید چه میکنید؟" مهاجران متخصص هم برای اینکه امتیاز منفی نگیرند، میگن کار در زمینه غیر مرتبط پیدا میکنیم و یک مدتی کار میکنیم تا بعد در زمینه رشته خودمون کار گیر بیاریم و مامور شما راضی از جواب امتیاز رو به اونها میده. ازش پرسیدم، خانوم؟ مهاجر متخصص تازه نفسی که ازونور با 10 سال سابقه کار اومده اینور و هنوز از تخصصش دور نشده کار نمیتونه پیدا کنه. میره یکسال هم گارسنی میکنه. بعد یکسال رزومه اش چی میشه؟ میشه 10 سال کار تخصصی در ایران بعلاوه یکسال گارسنی شما فکر میکنید این یکسال گارسنی مزیتی برای این مهاجر در رزومه اش میشه یا اینکه یک امتیاز منفی برای کارفرما میشه که یکسال این بابا از کارش دور بوده. همچین شخصی باید به همون گارسنی ادامه بده. پشت پرده جواب به سوال مامور شما این حقیقت پنهان شده.
    گفت جواب درست چیه؟ گفتم جواب درست اینه که باید بگردم در زمینه رشته ام کار پیدا کنم. باید پیدا کنم و اگر نشد بگردم نقطه ضعفهامو پیدا کنم و برای رفعش اینجا کلاس و دوره برم و بعد دوباره برای کار در زمینه تخصصم اقدام کنم. هر چند تبعیض نژادی کارفرمایان شما رو نمیشه کاریش کرد.
    گفتم خیلی از مهاجرین از استان کبک میرند میدونید چرا؟ برای همین راسیسمی که کارفرمایان شما برای استخدام اعمال میکنند. برای نمونه اگر در یک کمپانی کبکی رده کاری از 1 تا 4 تعریف شده باشه یک مهاجر رو اجازه نمیدن از رده 3 بالاتر بره. من کسانی رو میشناسم که مهاجر بودن اینجا و سیتیزن هم شدن و تحصیلاتشون هم اینجا بوده ولی سالی دوبار دنبال کار میگردن چون از تبعیض نژادی در محیطهای کاری شما گله دارند و در آخر شرکتی غیر کبکی یا بین المللی رو پیدا میکنند و مشغول کار میشن.
    با من مقداری هم فرانسه حرف زد و به من گفت تو فرانسه ات بد نیست چرا ترجیح میدی انگلیسی حرف بزنی؟ گفتم این مشکل دیگه استان شماست، استانی که پر از تناقضات هست، اگه فرانسه من بد نیست برای اینه که سه سال در کشور خودم کلاس رفتم و اگه الان در استان فرانسوی زبان کبک ترجیح میدم که انگلیسی صحبت کنم برای اینه که شرکتهای کبکی علاقه ای به جذب مهاجرین ندارند و همین کامیونیکیشن رو محدود میکنه. وقتی با یک کانادایی صحبت میکنم و اون میفهمه زبون مادری من انگلیسی نیست سعی میکنه منو رسپکت کنه ولی هر زمان با یک کبکی صحبت کردم و به فرانسه هم صحبت کردم نه تنها سعی نکرده لهجه خودش رو تغییر بده و کمی استاندارد صحبت کنه بلکه سرعت مکالمه اش رو تندتر کرده. من از سه شرکت غیر کبکی در استانهای دیگه و حتی نمایندگیهاشون در اینجا اینترویو گرفتم ولی از یک شرکت کبکی در همینجا نتونستم اینترویو بگیرم و یا اگه گرفتم در شغلی نامرتبط و پایینتر میخواستن. من ظاهرا دو راه بیشتر نداشتم یا از استان شما میرفتم. استانی که از طریق اون پذیرش گرفتم و یا میموندم و با مشکلات میساختم. من راه سومی رو انتخاب کردم. هر چند که در این سن، بسیار برای من و خانوادم سخته ولی ترجیح دادم ادامه تحصیل بدم و مدرک دکترای خودم رو بگیرم.
    در مورد نظام مهندسی کبک پرسید. گفتم اون رو هم اقدام نکردم و فعلا اقدام نمیکنم چون حدود یکسال باید وقت بگذاریم و به کلاسهایی نامرتبط مثلا اقتصاد مهندسی و نظایر اون بریم و درسهایی مثل این رو امتحان بدیم بعلاوه بیشتر از 1000 دلار که میپردازیم در ثانی شرکتهای انگشت شماری هستند که برای استخدام شرایطشون عضویت در نظام مهندسی کبک هست.
    در آخر پرسید چه پیشنهادی داری که این کلاسهای زبان و کلاسهای مرتبط دیگه برای مهاجران آینده مفیدتر باشه.
    گفتم شما الان قانونهای تشویقی برای شرکتهای کبکی گذاشتید که اگه مهاجرین رو استخدام کنن حدود نصف حقوقشون رو تا یکسال اول اداره کار کبک تقبل میکنه ولی باز هم شرکتها زیر بار نرفتن. بیایین کاری بکنید که از همون اول شرکتها رو با مهاجرین آشتی بدید. گفت چیکار؟
    گفتم این بودجه و پولی که ماهانه برای کلاس زبان مهاجرین میدید رو جمع کنید و مهاجرین رو از همون اول که دارن از کشورشون میان بر اساس رشته دسته بندی کنید، به ارگانهای مرتبط و همچنین نظام مهندسی ها اعلام کنید که باید در هر دوره تعدادی از مهاجرین رو بعنوان والنتیر بپذیرند و هفته ای سه روز در شرکتهای مربوطه بروند و کار کنند یا آموزش ببینند و هفته ای دو روز هم کلاس زبان براشون بگذارین درآمدی ماهیانه هم از طرف اداره مهاجرت به هر مهاجر از محلی که گفتم تعلق بگیره در پایان دوره خواهید دید که چقدر سرعت یادگیری زبان این افراد بالا رفته و بعد از دوره چقدر از همین افراد جذب بازار کار خواهند شد و بیگانگی مهاجران کانادا و کارفرمایان کم خواهد شد.
    صحبت ما در اینجا با تشکر فراوان خانم مصاحبه کننده پایان یافت. ولی جالب بود که خود ایشون هم به عنوان یک کبکی اقرار کرد که در شرکتهای اینجا راسیسم پنهان وجود داره و این بزرگترین مشکل اداره مهاجرت و مهاجرین با کارفرمایان هست و هنوز نتونستن حلش کنند.
    *******از دوست بزرگوارم که با اجازه ایشان این مطلب رو از وبلاگ شون بتاریخ 18 April-2011- قرار دادم ( خدا منو ببخشه اگه راضی نباشه )*******

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •