فکر کنم من منظورم و بد انتقال دادم بزارید یجور دیگه سوال کنم من بعد از مطلب های که دوستان گذاشتن از پیدا کردن کار تخصصی در رشته خودم یجورایی نا امید شدم حالا به نظر شما با سرمایه گذاری میشه زندگی متوسطی کرد یا اونم مشکلات خودش رو داره منظورم ایجاد یک شعبه از محصولات زنجیره ای هستش سر اخر میخام اینو بدونم که من به فکر اومدن امرار معاش از این راه باشم یا نه ؟
خوب همه این فرانچیزهایی که میبینید لابد یک جوری خرج خودشون رو درمیارن دیگه که سرپا موندن. جیزی که من شنیدم اینه که برای یک تک فرانچیز معمولی اگر خودتون درگیر کار باشید و برای صرفه جویی هزینه ها مثلا اعضای خانواده تون هم در کار کمک کنند (بجای استخدام از بیرون) درآمد متوسطی میشه داشت. رمز اصلی درآمد برای این قبیل کارها گرفتن لوکیشن خوب است که طبعا هزینه سرمایه گذاری بالاتری لازم دارد.
متوسط منظورتون چه رنج حقوق در ماه است ؟و اینکه خود شرکت ها یه نرخ سرمایه گذاری رو پیشنهاد دادن این نرخ بدون مکان هست یا با مکان مثلا گفتن سرمایه مورد نیاز 300000 تا 500000 یخورده مبهم هستش اخه من اگه نتونم درامد متوسط داشته باشم که اضلا مهاجرت عاقلانه نیست نمیخام کور کورانه و از روی جو تصمیم بگیرم و سوال اخر اگر من 6 ماه خونه اقوام بمونم که با فضا و کسب و کار اشنا بشم چقد هزینم میشه ؟
دوست گرامی ببخشید طولانیه اما باید جایی و وقتی این رو مینوشتم. تا جاییکه دیدم در آمریکای شمالی هر ایده ای و راه اندازی هر بیزینسی درصورت پیشرفت و موفقیت مستلزم رعایت کامل و در نظر گرفتن قوانین مشخص و مربوط و آیین نامه ها به اصطلاح Regulation هاست و داشتن گواهینامه و لایسنسهای مربوطه ضروریه اصلا رمز موفقیت خود این سیستم هم همینه.
از طرفی هرچقدرهم که از اینطرف و اونطرف از شیوه و جو زندگی در اینجا اطلاع بدست بیارید اگرچه خیلی خوبه اما با این متفاوت هست که مدتی هرچند کوتاه موقعیت این رو پیدا کنید که در این سیستم سرمایه داری زندگی کنید. نه بعنوان توریست بلکه یک بعنوان کسی که ساکن هست.
اگر توان مالی خوبی دارید با مشاوره و تماس با سرمایه گذارها میتونین مسیر مورد نظر رو خوب بشناسید.
متاسفانه هموطنان گرامی ما طبق روال همیشگی اینجا هم بصورت انفرادی و پراکنده کار میکنن و خبری از کار گروهی چه در زمینه بیزینس و چه هنر و صنعت نیست مخصوصا مواد غذایی.
اینجا تبلیغ و مارکتینگ نقش مهمی در هرچیزی داره و البته فروشگاههای بزرگ که بهشون میگنRetailer . بقالیهای کوچیک خیلی بردی ندارن. این Retailerها هستن که تصمیم میگیرن نون و شیر و تخم مرغ کی گرون بشه و کی ارزون همشون هم با هم هماهنگ هستن. گاهی زد و بند هم میکنن (اخیرا سر قیمت نان)
بعنوان نمونه از سایر ملیتها یک فروشگاهی الان در تورنتو و مونترال هست به اسم آدونیس. این فروشگاه مواد غذایی ریشه لبنانی و خاور میانه ای داره. ببینید چقدر بزرگ و شیک و با چه استاندارد بالا و چقدربا کیفیت بالا و ارزون ! داره کار میکنه و روزبروز شلوغتر میشه. اینقدر بزرگ شد که یک کمپانی فروشگاه کانادا به اسم مترو خریدش. بقیه ملیتها هم همینطورفروشگاههای بزرگ خودشونو دارن. ایرانیها با اینکه قدیمی هستن اما متاسفانه هنوز بیزینس بزرگیدر مواد غذایی در اون حد ندارن اگر هم هست برد زیادی نداره.
علاوه بر فروشگاه ایده دیگه میتونه معرفی شیرینیها و مواد غذایی ایرانی به فروشگاهها و فرانچایزهای کانادایی و آمریکایی باشه. یعنی شما یک کارخانه با استاندارد بهداشتی و با کیفیت اینجا تاسیس میکنید با سالها صبرو استقامت و میشید تامین کننده . چه بهتر که بعد از فایق اومدن به موانع گمرکی و بهداشتی بتونین تا جاییکه میشه مواد اولیه رو از خود ایران وارد کنین تا تا طعم و عطرهای اصیل رو حفظ کنین اما بتونین با قیمت مقرون به صرفه برای اینجا بهشون عرضه کنین. مطمئن باشید که میگیره و اگر بگیره برند شما در آمریکا و کانادا معرفی میشه. مثل یک لبنیاتی که الان بخشی از بازار ماست رو در آمریکا داره.
من تبلیغ بربری سنتی در کاستکو دیدم یک بار اما احتمالا موفق نبود چون دیگه نیومد. نمیدونم چرا.
اما چرا ملیتهای دیگه موفق بودن ؟ مثلا Hummus توسط عربها و سس پستو توسط ایتالیایی ها معرفی شد و الان در تمام فروشگاهها وجود دارن.تصور کنین تامین کننده اینها الان چه درآمدی داره ؟
جامعه عرب وقتی مهاجرت کردن به آمریکا Hummus که ماده اصلیش نخوده و تاهینی که همون ارده یزدی خودمونه رو به اینا معرفی کردن. شاورما هم که مدتهاست همه جا هست.
باقلوا رو الان در کانادا و آمریکا دیگه همه میشناسن و نان هندی در همه فروشگاهها هست. دقیقا هم روی بسته هاش نوشته NAAN.
حالا نوبتی هم باشه نوبت شیرینیهای شهرستانهای ایرانه واقعا جاشون خالیه.
میدونین مثلا اگر روزی بشه فروشگاههای کاستکو والمارت رو از کلوچه فومن پر کرد و فروش بالا داشته باشه چی میشه ؟
یا اگر این کافی شاپ های زنجیره ای مثل استارباکس و تیم هورتونز همراه با قهوه کلمبین شیرینیهای تبریز و یزد و کرمان رو درکنار این دوناتهای زنجبیلی در ویترینشون داشته باشن. غیر ممکن نیست چون الان نوشیدنی به اسم تازو چای با طعم ادویه در استارباکس مشتریهای فراوانی داره
چه اشکالی داره از طرفی این جزیی از فرهنگ ایرانه که تا همین الان هم دیر داره معرفی میشه شما یا هرکسی که این کار رو بکنه ثروتمند شدین.
ویرایش توسط on_the_way : January 12th, 2018 در ساعت 11:12 PM
نگاه بسیار زیبا و جدیدی به مسءله داشتید در حدی که من رو به فکر وا داشت اما یه نکته در مورد معرفی محصولات جدید هست این که هم باید پشتوانه خوب و شناخت خوب از خود محصول در ایران داشت و هم بازار هدف در کانادا رو خوب شناخت که متاسفانه من هیچ کدوم رو ندارم اما وقتی پای فرنچایز ها وسط میاد من احساس میکنم به دلیل پشتیبانی کردنشون چه از لحاظ تبلیغاتی یا مواد اولیه و نیروی متخصص و ...... هم میتونه کمک به من باشه هم ریسک رو کمتر کنه البته اگر واقعا پروسه همونی باشه که تبلیغ می کنن حالا این سوال های که من میکنم بخاطر این هستش که دوستانی که اوجا هستن سوالای من براشون ملموس تر هست چون حد اقل هفته ای چند بار باهاشون برخورد دارن و من میخاستم از تجربه شما دوستان استفاده کنم در عین حال نگاه شما زیبا و تامل برانگیز بود دوست عزیز
سلام دوستان من الان دانشجوی ارشد عمران ژئوتکنیک تو دانشگاه علم وصنعت هستم.هدفی که تو ذهن من هست اینه که به عنوان یک مهندس عمران تو کشور کانادا مشغول به کار بشم. من شنیدم که نو آمریکا و کانادا یک بحث هست که فردی که دکترا میخونه به اصطلاح over qualify هست یعنی کسی هست که دیگه به درد کار بیرون نمیخوره و صرفا میتونه هیات علمی یا یک فرد به عنوان پژوهشگر باشه. به همین خاطر من از الان به فکر این افتادم که برای ارشد دوم برای کانادا اپلای کنم تو یک گرایش متفاوت مثل سازه یا مدیریت ساخت و هدفی که از ارشد خوندن الانم دارم اینه که در واقع هم مدرکی تو ایران داشته باشم که اگه نشد بیام کانادا لا اقل چیزی تو دستم باشه و هم درست کردن رزومه و داشتن مقاله .
در وحله اول میخوام صحت موضوع over qualify رو از شما بپرسم و همچنین نظر و راهنماییتون رو بابت حرفای من و هدفی که میخوام برسم رو از شما داشته باشم و این که بازار کار تو کانادا برای رشته عمران چطوری هست؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)